كلمات كليدي : امام علي(ع)، پيامبر، خيبر، مرحب، يهود، غزوه، سال هفتم هجري، ابو بكر، عمر، صفيه
نویسنده : هیئت تحریریه سایت پژوهه
غزوه خیبر
وادی خیبر جلگه وسیع حاصلخیزی در شمال مدینه، به فاصله سیو دو فرسنگی آن است که پیش از بعثت پیامبر، ملت یهود دژهای هفتگانه محکمی در آن ساخته بودند، آمار جمعیت آنها بالغ بر بیست هزار بود.
پیمان شکنی یهود خیبر در جنگ احزاب، و نیز دعوت از سلاطین ممالک علیه اسلام، پیامبر را بر آن داشت که این کانون خطر را برچیند.
لذا در سال هفتم هجری فرمان داد که مسلمانان برای تسخیر آخرین مراکز یهود آماده شوند و فرمود: فقط کسانی افتخار شرکت دراین نبرد را دارند که در صلح «حدیبیه» حضور داشتهاند. پیامبر «غیله لیثی» را جانشین خود در مدینه قرار داد، و پرچم سفیدی به دست امیرالمؤمنین (ع) داد و فرمان حرکت صادر نمود.
نامهای دژهای هفتگانه «خیبر» به قرار زیر بود: ناعم، قموص، کتیبه، نسطاة، شق، وطیح، سلالم.
نخستین دژی که از خیبر به دست ارتش اسلام افتاد، دژ «ناعم» بود. پس از آن سربازان متوجه قلعه «قموص» که ریاست آن با «ابن ابی الحقیق» بود شدند. در فتح این قلعه بود که «صفیه»، دختر «حیی بن اخطب» که بعدها در ردیف زنان پیامبر قرار گرفت، اسیر گردید.
این دو پیروزی بزرگ روحیه سربازان اسلام را تقویت کرد. پس از فتح قلعههای مزبور، سپاهیان اسلام به طرف دژهای «وطیح» و «سلالم» یورش آوردند. ولی مسلمانان با مقاومت سرسختانه یهود، روبرو شدند. تا این که «ابوبکر بن ابی قحافه»مأمور فتح قلعه گردید اما موفق نشد و فردای آن روز عمر هم به همین سرنوشت مبتلا گردید تا این که پیامبر فرمود:
«لأعطینّ الرایة غداً رجلاً یحب اللهَ و رسولَه و یحبه اللهُ و رسولُه، یفتح اللهُ علی یدیه، لیس بفرّار»
« پرچم را فردا به دست کسی میدهم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش او را دوست میدارند. خداوند این دژ را به دست او میگشاید. او مردیست که هرگز پشت به دشمن نکرده و از صحنه نبرد فرار نمیکند ».
بنا به نقل طبرسی و حلبی چنین فرمود: کرار غیر فرار، یعنی به سوی دشمن حمله کرده، و هرگز فرار نمیکند.
بدین سان همه در انتظار بودند که مراد آن حضرت از این شخص کیست؟ تا این که صبح روز بعد فرمود: علی (ع) را بیاورید. گفتند علی به درد چشم گرفتار است. چون علی (ع) آمد پیامبر دستی بر دیدگان او کشید، و درد چشم وی (ع)را شفا بخشید و دستور حرکت داد.
امیرمؤمنان(ع)، به سوی دژ حرکت کرد و پرچم اسلام را در نزدیکی خیبر بر زمین نصب نمود. در این لحظه در قلعه باز گردید، و پهلوانان یهود از آن بیرون ریختند. در اثنای نبرد چون سپر از دست "علی" افتاد در خیبر را از جا بر کند و از آن به عنوان سپر استفاده کرد.
یعقوبی، در تاریخ خود مینویسد: در قلعه از سنگ و طول آن چهار ذرع و پهنای آن دو ذرع بود.
نویسندگان سیره مطالب شگفتانگیزی درباره کندن باب خیبر نوشتهاند که هرگز با قدرتهای بشری وفق نمیدهد. آن حضرت در پاسخ شخصی که از کندن در پرسیده بود چنین فرمود:
«من هرگز آن در را با نیروی بشری از جای نکندم، بلکه در پرتو نیروی خداداد و با ایمانی راسخ به روز باز پسین این کار را انجام دادم.»
مورخان منصفی مثل ابن هشام و ابوجعفر طبری جریان فتح خیبر را در سیره خودشان آوردهاند.
برخی معتقدند که محمدبن مسلم خبیر را فتح کرد که مورخان آن را افسانهای جز نمیدانند. این افسانه تاریخی با حدیث متواتری که از پیامبر درباره فتح خبیر توسط علی (ع) نقل شده مخالف است فرمود:
«یعنی این پرچم را به دست کسی میدهم که فتح و پیروزی به دست او صورت میگیرد»
«حلبی» و «ابن اثیر» سیره نویسان معروف میگویند:
«در اینکه مرحب به دست علی (ع) از پای درآمد، شکی نیست.»
پس از فتح خیبر، یهودیان تقاضا کردند در سرزمین خیبر سکنی گزینند اما نیمی از درآمد آن را به مسلمانان بپردازند و پیامبر آن را پذیرفت.
رفتار لجوجانه یهود:
در برابر این عواطف، یهود از خیانت خود دست برنداشته بود. آنان زن یکی از اشراف یهود را به نام «زینب» فریب دادند که پیامبر را مسموم سازد. آن زن سردست مسموم گوسفندی را برای پیامبر (ص) آورد. اما فرشته وحی ایشان را از این خیانت آگاه نمود. برخی مورخین رحلت آن حضرت را در اثر لقمهای میدانند که از آن گوشت خورده بودند.