کلید واژه ها: عاشورا، هدایت الهی، دنیا طلبی، توجیه جنایت، فتنه، ابن زیاد
چیزی که موجب شد مردم، سیدالشهداءعلیه السلام را با تمام خصوصیاتی که داشتند تنها بگذارند،
تعلق خاطر به دنیا بود. این اتفاقات سنگینی که افتاده از نامه نوشتن و بیعت کردن و
شکستنهمان بیعت ها و عزلت گزینی و گوشه نشینی و حتی در صف سپاه ابن زیاد حضور
پیدا کردن و جنایت های روز عاشورا، حوادثی است که اتفاق افتاده و کسانی که این کارها
را انجام داده اند، مدعی اسلام بودند، این یک خطر بسیار جدی است که انسان را تهدید
میکند. همه آنها برای خودشان توجیهی داشتند. حتی آنهایی که در روز عاشورا فرمان قتل
سیدالشهداءعلیه السلام را صادر کرده بودند، برای کار خودشان توجیه داشتند. جامعه، جامعه
اسلامی است و مردم بیعت با یزید را پذیرفته اندیک نفر بیعت را نمی پذیرد و بعد
می خواهد وحدت مسلما ن ها را به هم بزند و در جامعه اسلامی ایجاد شکاف کند. این آرامش،
جامعه مسلمین را به تشنج می کشاند و باید به هر قیمتی که هست جلویش را گرفت. این توجیهی
است که هر کسی می تواند برای کار خود داشته باشد. حتی هیتلر و صدام. هیتلر معتقد بود
و ایده داشت. می گفت نژاد برتری در عالم هست که حق رهبری دارد، رهبری از آن ماست.
بعضی افراد در همین مرحله مانده اند و گمان می کنند هر چه هست، همین محاسبات عقلانی
است. اگر انسان بخواهد همین حد بداند که هر کس فکری دارد و مطابق فکر خودش هم عمل می
کند، همه کارها قابل توجیه است. هر جنایتی قابل توجیه است، باید منشأ این فکر را یافت.
پشت این محاسبات و آنچه خودش را در قالب فکر پنهان می کند، انگیزه های انسان و انتخاب
انسان است. شاید یکی از کارهای شیطان هم همین باشد. خدای متعال می فرماید: شیطان قدرت
تزیین دارد: لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ [1] بعضی ها هم همین گونه معنا کرده اند؛ یعنی کاری که انسان
می خواهد انجام بدهد و شیطان انسان را به آن دعوت می کند. اول توجیه عقلانی می کند
و می گوید این کار اصلا باید صورت بگیرد یا نگیرد؟ آقای کهن سالی آمده معلوم نیست چه
می گوید؟ می خواهد همه سنت های کهن را ایجاد و زنده کند. دوباره می خواهد مردم را سوار
الاغ و اسب کند. به هر قیمت شده باید سرکوب شود، ولو با نسل کشی. بعد این توجیه و تزیین
واقعا زینت پیدا می کند و کار خودش را برای ذهنیت خودش هم معقول می کند. عده ای می
خواهند رفاه و آسایش 5 میلیارد آدم را به هم بزنند. این توجیه ریشه اش کجاست؟ ریشه
اش یک کلمه بیشتر نیست؟ انسان از قبل انتخاب کرده است. قبل از انتخاب، هدایت الهی است.
خدای متعال هم از درون، انسان را هدایت می کند؛ فَأَلْهَمَها
فُجُورَها وَ تَقْواها.[2] سپس همه
می فهمند خوبی یعنی چه و بدی یعنی چه، بعد در قدم دوم هم انبیاء الهی را فرستاده؛ رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ[3]
تا راه را به بشر نشان دهد. وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ[4]، إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ
إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً[5]
راه را به انسان نشان دادند، إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً؛
این دیگر خود انسان است که یا شکر نعمت می کند یا کفران نعمت. بنا نیست
که در این دنیا اختیار انسان ها را از آنها بگیرند. حالا وقتی انسان انتخاب دارد، شروع
می کند انتخاب کردن و دنیا را انتخاب می کند. بعد سیاهی دل، دنیا خواهی، دنیاپرستی
و میل به دنیا، آنقدر متراکم می شوند که در فتنه های سنگین الهی، سر باز می کنند. بعد
انسان در حوادث بزرگ اجتماعی دست به کارهایی می زند که در خیالش جریان داشته است. مرحوم
شیخ فضل الله نوری، را به دار می آویزند، چرا؟ این نشانه های دنیا خواهی است که بعد
هم توجیه عقلانی در پی دارد.
این نشانه ها را خدای متعال پیش می آورد. این گونه نیست که تصادفی پیش آمده باشد. در
درجه دوم، کار خود ولی خداست. خود آنها فتنه را این گونه پیش می آورند و هدایت می کنند؛
زیرا معنی ندارد این صفوف تا ابد با هم باشند. معنی ندارد عده ای پوسته ایمان را پوشش
نفاق باطنی خودشان قرار داده باشند. بزرگواری می فرمود: اگر برنج و فضولات قاطی باشند،
نه می شود این را بپزی و بخوری نه می شود دور بریزی. اول باید این را الک کرد بعد فضولاتش
را در زباله ریخت و برنج را طبخ کرد. خدای متعال بهشتی دارد که عده ای را در آن جای
می دهد. مگر می شود کسی که آلوده به شیطان است به بهشت برود. خدای متعال اول خود، آلوده
ها را غربال می کند. بلای فتنة الهی دو کار را می کند: یک صف حق و باطل را جدا می کند.
دوم اینکه ناخالصی های خود شخص را پاک می کند؛ یعنی هم آن بخشی از وجود من که آلوده
به شیطان شده، تطهیر می شود و هم جامه تطهیر می شود. این کار بلای الهی است که هر دو
در قرآن آمده، وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في صُدُورِكُمْ وَ
لِيُمَحِّصَ ما في قُلُوبِكُمْ.[6]
هدف دیگرفتنه ها؛ أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا
آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ؛[7]
مردم خیال می کنند با ادعای ایمان داشتن رها می شوند و در فتنه ها نمی افتند. ولقد
فتن الذین من قبلهم؛ ما قبلی ها را به فتنه انداختیم. سنت ما این است. چرا؟
الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ
[8] آنها که راست گو هستند، مشخص شوند؛ آنهایی هم که اهل دروغ اند، خود
را نشان دهند. وقتی خدای متعال فتنه های سنگین اجتماعی را پیش می آورد، می بینی آن
دنیا پرستی نهفته پنهانی که خودش را در ظاهر نماز و روزه پوشیده سر برمی دارد. حضرت
سیدالشهدا علیه السلام روز عاشورا خطبه خوانند. مگر پسر پیغمبری غیر من بر روی زمین
هست؟ پیغمبر صلی الله وعلیه وآله وسلم مگر نفرمود: الْحَسَنُ
وَالْحُسَينُ سَيِّدا شَبابِ اهْلِ الْجَنَّة.[9]
آخر کار به حضرت می گویند: بغضا لأبیک نامه هم نوشته بودند، دعوت هم کرده بودند بعد
کم کم در حوادث و فتنه ها خودشان را نشان دادند. انسان تعجب می کند که چطور ابن زیاد
تنها وارد کوفه شده، هجده هزار نفر با مسلم بن عقیل بیعت کرده بودند. اما ابن زیاد
به دارالاماره آمد تا این شهررا کنترل کند. وقتی مسلم از خانه هانی بن عروه خارج شد
فقط چهار هزار نفر با مسلم بودند.ابن زیاد در دارالاماره بود و سی نفر سرباز و بیست
نفر سران اشراف با او بودند. سران را بر بالای دار الاماره فرستاد و گفت: تهدید کنید
و بگویید لشکر شام در راه است و شما نمی توانید در مقابل لشکر شام بایستید. گفت: بگویید
اگر تا دم غروب دور دارالاماره بایستید سهمیه شما را از بیت المال قطع می کنم. گفت
پرچم سفید بگیرید و بیرون بروید. ابن زیاد می دانست اینها تهدید پذیرند. وقتی آنها
را از دور مسلم پراکنده کرد، گفت: هر که آمد، آمد و هر که نیامد اموالش، نوامیس و فامیلش
در خطرند. همه را می کشم و به هیچکس رحم نمی کنم.
آنها سیدالشهداء علیه السلام را کافر حساب می کنند و بعد هم اجساد مطهر این شهدا را
دفن نمی کنند. این سر بر آوردن آن دنیا خواهی است. وقتی انسان دنیا را انتخاب کرد و
دنیا پرستی را هدف خودش قرار داد، متراکم می شود. کار شیطان در قدم اول، دعوت به دنیاست.
بعد که دعوت کرد، بار خودش را بر دوش انسان می گذارد. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً
[10]اینها را شریک خودش می کند و دست و پای مومنان را با اینها می بندد.
يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ
[11] انسان را به طرف ظلمات می کشاند و از عالم انوار جدا می کند.
دنیاخواهی هم جلوه های مختلفی دارد. این گونه نیست که دنیا پرستی فقط انسان را از ولی
خدا جدا می کند و مقابل سیدالشهداء علیه السلام قرار می دهد. گاهی می بینید فرد هیچ
چیزی ندارد، ولی آنقدر دنائت دارد که در صحنه های حساس، به بزرگ ترین جنایت ها دست
بزند. البته گاهی انسان می تواند مانند حرّ بن یزید ریاحی سلام الله علیه در یک لحظه،
همه گذشته خودش را جبران کند. یک نفر پیدا می شود که مرد این میدان است و مي تواند
جلو غوغای این دنیا پرستی بایستد. عده ای را خدا این گونه خلق کرده است. پس خدا، صف
ها را خوب جدا می کند تا ناخالصی ها جدا شوند.
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ
يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ
ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ
الْعَالَمِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ وَ الْوِتْرَ
الْمَوْتُورَ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ[12]
- ای کرده ترک جان و سراز سوی جانان ره سپر
- آهسته رو آهسته ترتند از چه میرانی فرس
- افتادم آخر از نفسآهسته رو آهسته تر
- اینک سه ساله دخترتآید به دنبال سرت
- بنشین و بنشانش به برآهسته رو آهسته تر
- من سد راهت نیستملکن نگه کن کیستم؟
- آرام از پیشم گذرآهسته رو آهسته تر
جانم حسین علیه السلام جانم حسین علیه السلام ای جان جانانم حسین علیه السلام
حجةالاسلام و المسلمین میرباقری