امروز می خواهم مطالبی را عرض کنم تحت عنوان فرهنگ امام زمان شناسی. باید بگوییم کلا در مباحث اسلامی، گمان نمی کنم هیچ فصلی بزرگتر از فصل مخصوص امامان سلام الله علیه یا باب مخصوص امام زمان باشد! این طور باید بگوییم بزرگترین باب و پر فصل ترین باب مربوط به حضرت وقتی اخبار و احادیث را نگاه می کنیم گمان می کنم حجم این باب از همه ابواب بیشتر است. بله روایات زیادی داریم در مورد علائم ظهور، علائم ظهور خودش یک بحثی است. متاسفانه بعضی ها در همین بحث بی احتیاطی می کنند، یکی از مباحث در فرهنگ امام زمان شناسی این است که ما در مورد نظر دادن در مورد امور مربوط به حضرت عجله نکنیم. یکی پیدا بشود بگوید که فلان علامت دیده شده در فلان جا با عجله این را بخشنامه کنیم و به همه بگوییم، اینها خلاف فرهنگ امام زمان شناسی است.
آقایان احادیث ثابت است و اندیشه های ما متزلزل است. خلاصه آقا علائم ظهور یک دریا است البته خیلی از اینها الحمد لله انجام شده است، الان قسمت زیادی از علائم ظهور حضرت دیده شده کم آن مانده ما منتظر آن چند تا کم هستیم اگر آنها صورت بگیرد دیگر ظهور معطلی ندارد. منتها باید دقت کنیم ، خروج سفیانی، صیحه آسمانی، اینها از علائم حتمیه ظهور است و حالا سفیانی چی است به ما چه ربطی دارد این سفیانی هر کس است در هر کجا هست ما نمی دانیم و نمی گوییم، بالاخره از آنها نیستیم که زود باور باشیم و زود حرف بزنیم، هر کس است خروج می کند و شورش راه می اندازد.
هر وقت سفیانی خروج کرد، ظهور حضرت معطلی ندارد. فرمود فلا ظهور الا بعد خروج سفیانی و صیحه آسمانی. بله خیلی مساله مهمی است و عرض کنم که بالاخره اینها چیزهای سنگینی است و اینها این طور نیست که هر کسی بفهمد. روایت داریم که حضرت در مشرق باشد شیعیان در مغرب حضرت را می بینند در مغرب باشد در مشرق می بینند. امروز امکان این مطلب ثابت شده آدم می شود در مغرب باشد آدمی در مشرق را ببیند و حتی صدای او را هم بشنود. روایت داریم قریب به این مضامین که خداوند به گوش و چشم شیعیان مدد می رساند اینها مولای خود را از همه جا می توانند ببینند. این چیز عجیبی است حضرت چگونه غلبه می کند چه می دانیم؟ ما اگر توفیق داشتیم ماندیم و حضرت تشریف آوردند یک مقدار می فهمیم. ولی این بحث ها را از الان مطرح کردن بی مورد است، مثلا می گویند امام زمان زن و بچه دارد می گویم وقتی که فرموده اند اسکت اما سکت الله از هر چیزی که خدا و اولیا ساکت شده اند ساکت بشوید.
بارها گفته ام خدمت شما که این یک ماه منبر است، مقصود از منبر رفتن چی است حرف زدن است. یک ماه اگر کسی در این رابطه منبر برود می شود معادل یک ماه منبر که آدم توبه و انابه کنند شیعه پاکی بشود یا حضرت را می بیند اگر مصلحتش نبود، حضرت روی او اشراف خاص پیدا می کند. گفت که گفتم به کام وصلت خواهم رسید روزی * گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی* این زبان حال آن است که اشراف خاص پیدا می شود. اشراف عام را حضرت روی همه دارد، اشراف عام را آمریکا هم دارد ؛ اما اشراف خاص، اگر اشراف خاص که پیدا بشود می گردانند تو را ببین دست تو را می گیرند می برند این در و آن در هر کجا باید بروی. اشراف خاص را دست کم نگیرید، اشراف خاص یعنی حضرت روی آدم ذره بین می اندازد. این ذره بین انداختن حضرت عجیب و غریب است، یعنی اصلا با حساب ما جور در نمی آید.
یک نفر از علمای اعلام و مجتهدین که الان الحمد لله در قید حیات است قریب به این مضامین فرموده باشد، ما طلبه بودیم مدرسه ای که در آن زندگی می کردیم، برق نداشت آخر سابق این طور نبود که همه جا برق باشد. با این که مال زمان دقیانوس که نیستم حالا ولی من یادم می آید ما برهه ای از زمان را برق نداشتیم این کتاب «مرات العقول» چاپ سنگی به هم ریخته مرحوم والد من یادم می آید می گذاشت زیر چراغ گرد سوز نفتی که شعله زیاد بیافتد و مطالب را استخراج کند این طور درس می خواندند. خلاصه به هر حال می گوید مدرسه برق نداشت یک خادمی داشت این مدرسه می گوید ما دیدیم که این خادم مثل این که شاید این طور باشد از دیگران یک سر و گردن بالاتر است می گوید حالتی داشت می آمد ابتدا به ساکن، دم حجره طلبه ها هر کس هر چی می خواهد به من امر کنید یک طلبه می گفت، من یک قالب یخ می خواهم، یکی می گفت ماست می خواهم می دوید با یک بشاشیتی می آمد.
یک عده خیال می کنند سلوک فقط این است که آدم برود فلان جا، نه یک وقت دیدی یک کسی سلوکش، دل خوش کردن است، به هر حال آن آقا فرموده بودند آن مجتهد که ما یک شب بر حسب عادت پایین بروم به این خادم یک چیزی بگویم حجره این خادم هم دم در ورودی بود می گوید نگاه کردم دیدم حجره این خادم به گونه ای روشن است که همچین روشنایی ما از این قماش ندیدیم می گفت آمدم بروم ببینم چه خبر است نصف حیاط که رسیدم پاهای من کاملا از حرکت افتاد و زبان من بسته شد آمدم داد بزنم دیدم نه قدرت تکلم نیست یک سانتی متر نمی توانم جلو بروم گفتم ببینم برگشتن ممکن است دیدم برگشتن ممکن است برگشتم حرف زدم دیدم زبانم هم باز است دوباره آمدم سر آن نقطه پاها گرفت زبان هم بسته شد دوباره سه بار امتحان کردم دیدم نمی شود ایستادم نور خاموش شد نور حجره خادم خاموش شد من هم پاهایم باز شد و هم زبانم باز شد رفتم در زدم دیدم خادم نشسته بود نور دیگر نیست آن کوره چراغ است که روشن می کند آقا جان سلام چه طور است حالت کاری چیزی گفتم نه کاری ندارم فقط باید بگویی قضیه چی بود دیدم این بیچاره مثل این که دور خودش می پیچد چی بگویم گفتم من ولت نمی کنم من طلبه ای هستم برای خودم ما هم درس می خوانیم این چیزها را بفهمیم گفتم قسمت می دهم به خدا دو تا شرط دارد است بپذیر تا بگویم می پذیرم گفت اولی این که آن طور که به من امر و نهی می کردی برو یخ بخر برو ... این امرها را باز بکنی و قطع نکنی قول می دهی گفتم چشم.
شرط دوم این که ما تا زنده هستیم به کسی نگو گفتیم چشم قول دادم آقا وقتی مساله تمام شد گفت آقا گاهی برای احوالپرسی من تشریف می آورند. خب خدمت شما عرض کنم که پس در فرهنگ امام زمان شناسی یک اصل این است که خیال نکنی که عوامانه باید برخورد بکنی، ممکن است امام زمان از تو راضی باشد، صلاح تو نباشد ببینی. بگذار و واگذار کن به آنها امام دیدن، دعا ندارد. این خیلی عوامانه فکر کردن است. آقا کدام دعا را بخوانم امام زمان را ببینم، آقا خودت را باید درست کنی مساله ریشه ای است، عجب را اگر درست کردی، یا می بینی یا مورد اشراف خاص قرار می گیری. اشراف خاص اگر بشوی دیگر چی می خواهی تو یک کسی پیدا کن مورد اشراف خاص باشد نشان بده به من، خیال می کنی به این سادگی است کسی مورد اشراف خاص حضرت باشد از آن کرامت سرمی زند کرامت هم سر نزند لااقل گناه نمی کند. در یک دعای عظیم القدری که از یک جاهایی رسیده و اسراری دارد.
سید بن طاووس رضوان الله تعالی علیه می فرماید: خدا اسرار آن را بر سینه ما باز کرده ، در آن جا قریب به این مضامین می گوید من را قرار ده از آنهایی که نمی گویند، چرا به چه سبب و چگونه اصلا حرف نمی زنند، چرا امام زمان نمی آید، حالا که زمین از ظلم پرشده چرا نمی آید؟ می فرماید: من را از کسانی قرار بده که از این حرف ها نزنند، ولی خدا است، حجت خدا است. خودش می داند کی باید بفرستد مگر کاره ای هستی در این دستگاه فقط فرمودند ماموریت شما این است که دعا برای فرج آقا زیاد بکنید. حدیث داریم که اول حمد و ثنای خدا را به جا بیاورید و صلوات بر پیغمبر و آلش بفرستید و بعد بخوانید.
«السلام علیک یا صاحب الزمان»؛ آقا جان یکی از مسائلی که خیلی شما را گریانده، مساله مظلومیت جد شما ابی عبد الله است و ما عقلمان نمی رسد که ببینیم کدام قسمت تو را بیشتر گریانده؛ البته بعضی از صاحبدل ها گفته اند حضرت در چند مورد زیاد گریه کرده احتمال می رود یکی در مورد عمه بزرگوارش زینب کبری باشد، ای دختر امیرالمومنین! حیا می کنم از امام زمان بگویم که تو چهل منزل آمدی عوض این که پذیرایی بشوی بگذارند خستگی بگیری شماتت می کردند اما تو مثل پدرت امیر المومنین حرف زدی افتخار برای ما ساختی بلند شد فریاد کشید بر سر یزید فرمود: من جایگاه تو را خیلی خوار می شمارم. این افتخار ما است اما نمی دانم امام زمان یک وقت کار به کجا رسید دیدم عمه ات خواهش می کند از برادرش می گوید حسین من یک قدری با دختر کوچکت حرف بزن .قدری با این دختر حرف بزن حسین جان نزدیک است قلب بچه از غصه آب شود. «الا لعنت الله علی القوم الظالمین».
حجه الاسلام والمسلمین فاطمی نیا