اعتقاد به امامت

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ »[1]؛ خوب قبلا بیان کردیم که مصداق این ایه در مورد ولایت مولای ما امیرالمومنین علیه السلام نازل شده است. از قول حضرت صادق علیه السلام عرض کردیم حضرت فرمود: که ای مومنین پیغمبر را اجابت کنید در مورد چیزی که می خواهد شما را با آن زنده کند و حضور شما عرض کردیم که امامت و اعتقاد به امامت حیات معنوی ما است. یک حیات مادی داریم و یک حیات معنوی داریم همین طور که حیات مادی با آب و با تابش خورشید است ، «من الماء کل شیء حی»[2]؛ در قرآن می فرماید: حیات معنوی با اعتقاد به امامت است، یعنی در قرآن دارد آنها که اعتقاد به امامت ندارند آنها را مرده حساب کرده اند کسی که مرده بوده و« احیینا»[3] ما او را زنده کردیم و «جعلنا نور یمشی به فی الناس»[4]؛ در حدیث آمده است آن نوری که آدم را زنده می کند امام است و از آن آیه دیگر هم برای شما نقل کردم که امام را به آب تشبیه کرده« قل ارایت ان اصبح مائکم غورا فمن یاتیکم بماء معین»[5]؛ که آب فرو رفته و آب نداریم چی کار می کنید در حدیث آمده تفسیر آیه این است«إِذَا فَقَدْتُمْ إِمَامَكُمْ فَلَمْ تَرَوْهُ فَمَا ذَا تَصْنَعُون »[6]؛ وقتی امام شما، در بین شما نباشد چه می کنید آنهایی که اعتقاد به امامت ندارند یک کسی دیگر را برگزیده اند اینها حیات معنوی ندارند.

معیار تعالیم انبیا

حالا عرض می کنم حضور شما که در دین ما ناشناس زیاد است، مباحث متعدد است خیلی دین عجیبی داریم، دین عمیق و گسترده ای داریم، ببینید آقا یک مشت از دستورات این دین نورانی دستورهای اخلاقی است یک مشت از اینها دستورهای شرعی تکلیفی است که ما چه کنیم و چه نکنیم و به قول علامه بزرگ فیض کاشانی یک حرفی دارد خیلی مختصر و چه قدر عمیق، فیض کاشانی می دانید از اعاظم علمای شیعه است می فرماید: که تمام تعالیم انبیا و ائمه زیر پوشش سه کلمه جا می گیرد چهار تا نمی شود، برای این که حصر دو قسم است: حصر استقرایی و حصر عقلی. حصر استقرایی خدشه بردار است ولی حصر عقلی خدشه بردار نیست؛ مثلا می خواهیم ببینیم چند نوع مرغابی در جهان است ، این دیگر مثل ریاضیات نیست که برویم حساب کنیم و به کامپیوتر متوسل بشویم باید برویم بگردیم، باید یک عده باشیم و با ماشین و دستگاه و دفتر و دستک و وسیله بلند بشویم راه بیافتیم دور دنیا یادداشت کنیم آخر می آیند می گویند آقا انواع مرغابی های جهان منحصر است در پنجاه و دو مثلا ما رفتیم دنیا را گشتیم دیدیم پنجاه و دو رقم مرغابی در دنیا است این را می گویند حصر استقرایی. منحصرش کردیم در پنجاه و دو ولی رفتیم جهان گردی کردیم و استقرا کردیم و پرسیدیم و آمار گرفتیم این خدشه بردار است ممکن است یک نفر فردا بلند بشود یک جا یک رقم دیر کشف کند آن روز آن مرغ نبوده رفته کشف کرده می گوید آقا شما اشتباه کردید، پنجاه و سه رقم است آن یک رقم دیگر در آوردیم همین هم قابل خدشه است یکی دیگر بلند می شود یک نوع دیگر کشف می کند؛ اما حصر عقلی خدشه بردار نیست چرا برای این که بین لا و نعم نفی و اثبات می گردد. می گوییم انسان ها از لحاظ ثواب دو نوع هستند اگر درس خوانده باشند با سواد هستند، اگر نخوانده باشند بی سواد هستند. انسان ها از بعد مالی دو رقم هستند اگر ثروت داشته باشند ثروتمند و اگر نه فقیرند؛ مثلا حالا این حصر که فیض کاشانی آورده حصر عقلی است می گوید: تمام تعالیم انبیا و ائمه زیر پوشش سه کلمه جا می گیرد: فعل، ترک، عقیده. فعل افعالی است که انجام می دهیم، کارهایی که می کنیم، حرف هایی که می زنیم، آثاری که به وجود می آوریم. ترک کارهایی که نباید باشد، حرفی که نباید باشد ، ساختمانی که نباید باشد عقیده این که چه نوع معتقد باشیم فارسی تر بگوییم چه بکنم و چه نکنم و چه معتقد باشم چهار ندارد، ببینید نماز واجب، مستحب، صندوق قرض الحسنه، بیمارستان ساختن، مسجد ساختن و... همه اینها زیر پوشش فعل است. خوب تمام حرف های زشت، تمام خیانت ها، تمام دزدی ها، تقلب ها و... زیر کلمه ترک جا می گیرد و اما عقیده، پیغمبر چگونه بوده، چی بوده، ائمه کی بودند، امام برای چی باید باشد، زمان غیبت تکلیف ما چی است، مجتهد چی است، ولی فقیه چی است تمام اینها زیر کلمه عقیده جا می گیرد چهارمی قطعا ندارد؛ پس بنابراین تمام ماموریت های این عزیزان خدا در فعل و ترک و عقیده است. ببینید مطلب دقیق است می گوییم اگر چه اینها همه علم ها را داشته اند، ولی ماموریت اینها آدم سازی و انسان سازی بوده است .حضرت صادق نیامده شیمی یاد بدهد قرآن نازل نشده ما طیاره بسازیم ممکن است بگردیم طیاره سازی هم پیدا کنی، ولی هدف قرآن این نیست.

علوم واقسام آن

عنایت کنید یکی از دانشمندان اسلام گفته علم ها و دانش ها دو رقم هست. رقم اول دانش هایی هستند که مواد اینها، البته تسامح در تعبیراست و الا ماده در این جا نیست که دست بزنیم و لمس کنیم مثلا می گویند مواد فلان بحث درس که ماده ندارد یعنی می خواهد بگوید اجزای بحث، ریشه های بحث، مواد اینها تسامح در تعبیر است. قسم اول دانش هایی است که مواد آنها و اولیات و کلیات آنها به حس ما نزدیک است نمی گوید همگان بلد هستند، می گوید کلیات و مواد و اولیات، اینها به حس ما نزدیک است مثلا چطور الان این جا نشسته ایم شاید بین ما دو تا سه تا فرش فروش و متخصص در فرش هستند قطعا هم هستند ولی بیشتر ما نیستیم الان بنده تشخیص نمی دهم فرش کاشان به چی می گویند خرسک به چی می گویند ، ولی کلیاتی از فرش و اولیاتی و اجزایی از این بحث به حس من نزدیک است. یعنی حس من متنفر نیست و وحشت نمی کند، حتی مشکل ترین صنعت به حس ما نزدیک است؛ الان کامپیوتر چیز پیچیده ای است، اما همین هم به حس ما نزدیک است می فهمیم یک ابزاری است بشریت این را ساخته است و خیلی جا ها کمک می کند. اما قسم دوم از این دانش ها اولیات و کلیات آنها به حس ما نزدیک نیست مانند مساله جن، وقتی می گویند جن، من چه می دانم چی است اصلا حس ما این جا چیزی دستگیرش نمی شود مثلا وقتی می گویند فرشته، نمی دانم فرشته چی است آیا چیزی است که فرشته را به آن تشبیه کنیم؟ حضرت آیت الله بهاء الدینی آقا زاده ای داشت که از دنیا رفت و این خیلی به اقا ارادت داشت من سر قبر آن آقا زاده گاهی می روم یک فاتحه می دهم و بالاخره آن قدر به آقا علاقه داشته که وقتی آقا می رفت منزل او هنوز ننشسته می گفت حاج آقا دفعه بعدی کی می آیید از الان معین کنید می گفت لااقل بنشینم این قدر علاقه داشت این بالاخره با این همه محبت و صفا مرحوم شد خدا رحمتش کند یک کسی به آقا عرض کرده بود که آقا زاده آنقدر به شما ارادت داشت باز هم ارادت دارد یا نه ایشان اشاره کرده بود به لرزش درهای خانه توجه کردید تا این جا بله گاهی می شود یک روح قوی بیاید منتها این را آقای بهاء الدینی می فهمد گیرنده او است. حالا از قسم دوم چی شد قسم دوم علومی است که می گویند مواد و اولیات اینها به حس ما نزدیک نیست دیگر جواهر فروشی نیست که حدس بزنی و چیزی بگویی آقا روح چی است، نمی دانم توجه فرمودید اصلا این روح وقتی جدا می شود کجا می رود چی می شود چه جوری می اید اصلا اینها یک اسراری است پیچیده توجه فرمودید، این جا یک چیزهایی دارند بزرگان بالاخره تدریجا ظاهر می کنند مشکلاتی است بالاخره پس بنابراین عنایت بفرمایید علوم مربوط به دنیا همه از قسم اول است ، شما راجع به دنیا هر چه فکر بکنید از قسم اول است تمام چیزهایی است که ولو متخصص آنها کم باشد، ولی به حس انسان نزدیک است، پس تمام علوم مربوط به دنیا از قسم اول است و تمام علوم مربوط به آخرت و ماورای این دنیا از قسم دوم است همان گونه که نمی دانیم فرشته چی است همان گونه هم نمی دانیم نماز صبح چرا دو رکعت است ،خوب سه رکعت می شد چه می دانیم توجه کردید همان گونه که نمی دانیم حقیقت روح چی است، همان گونه نمی دانیم حقیقت وحی چی است وقتی وحی نازل شد چی شد «اقرا بسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق»[7]؛ ماچه می دانیم« إِنَّا سَنُلْقي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلا »[8]؛ ما سخن سنگین به سوی تو القا می کنیم در جای دیگر قرآن است که می گوید:« نزل بها روح الامین»[9]؛ روح الامین را آورده است کجا نازل کرده است «علی قلبک»[10]؛ بر قلب نازنین تو «لتکون من الموقنین»[11]؛ برای این که صاحب یقین شوی، اینها هیچ کدام برای ما مکشوف نیست در اصول دین یک قدری مطالب را روشن کرده اند که مردم بی دین نشوند بله اصول دین هر چه می خواهی سؤال بکن تفتیش بکن زحمت بکش آقا پیغمبر چه کسی است چرا را باید اصلاً پیغمبر داشته باشیم چرا باید امام داشته باشیم امام چرا باید معصوم باشد غیر معصوم چرا امام نمی شود اینها همه اش بحث های اصول دین است هر چه دوست داری بگو آقا در فروع دین که آمدی چرا نماز صبح دو رکعت است نمی دانیم آقا انگشتر طلا چرا حرام است، من چه می دانم بالاخره یک حکمتی دارد یکی می گوید ثابت شده است که طلا در کنار مرد باشد. من یادم می آید پیش از انقلاب خیلی اسلام های فرنگی پسند جمع و جور داشت مثلا می گفتند که نماز برای دیسک کمر است در صورتی که ما آن قدر نمازخوان داریم که دیسک کمر هم دارند روزه، چربی ها را آب می کند تمام اسلام همین بود؛ آقا این بازی ها چی است، عاقلانه صحبت کنید بله آدم وقتی در خواب وخوراک وزندگیش برنامه نداشته باشد زخم معده و دیسک کمر هم می گیرد به نماز هم ربطی ندارد توجه کردید؛ بله ممکن است قیام و قعود در نماز از نظر طبی فایده هم داشته باشد یا روزه فواید طبی هم داشته باشد منکر نیستم، اما اینها برای این چیزها نیست نماز معراج مومن است« لعلکم تتقون»[12] پشت سرش است. بالاخره جمع بندی این است که هرچه در این طرف از علوم در قسم دوم است مواد اینها به حس ما نزدیک نیست علت هم بتراشیم و حرف هم بزنیم به جایی نمی رسد علم آن نزد خدا و ائمه است، پس ببینید اداره نظام زندگی ظاهرا با علوم قسم اول است. الان یک دانشی هست که این دانش یک دستگاه برقی را راه انداخته و این جا روشن شده بنده حرف می زنم و صدای من به گوش عزیزان می رسد از این جا خارج می شویم ماشینی حاضر می شود دانشی این را تهیه کرده می رویم در منزل شیر آب را باز می کنیم اب تصفیه شده و زلال می آید در ظرف یک دانشی این را تهیه کرده بله نظام زندگی با دانش های قسم اول است ظاهرا پس ببینید که اگر مهندس و متخصص و پزشکی نباشد چه طور وضع زندگی ظاهری مختل می شود، نظام زندگی معنوی و روحی هم با علوم قسم دوم است، بله با علوم قسم دوم نظام زندگی باطن تامین می شود ، این نظام زندگی باطنی و این علوم قسم دوم متخصصش فقط انبیا و ائمه هستند حالا می رسیم به این که گفتیم اگرچه ائمه همه علم ها را داشته اند و قرآن همه علم ها را دارد، ولی برای آدم سازی نازل شده چرای آن حل می شود برای این که ما در تقسیم بندی علوم گفتیم قسم اول موادش به حس نزدیک است بشر اینها را خودش می رود پیدا می کند، ولی قسم دوم چون موادش به حس ما نزدیک نیست، بشر ان را بی سرپرست پیدا نمی کند چنان چه الان می بینید که در دنیای غرب هر چه در صنعت پیش می روند به همین نسبت در اخلاق عقب می رود روز به روز حس آدم کشی در اینها بیشتر می شود اگر بنا می شود که آدم بدون سرپرست باشد انبیا و ائمه برود آدم حسابی بشود اول اینها می شدند چرا نشدند پس توجه کردید پس بنابراین حیات زندگی معنوی ما با علوم قسم دوم است و آن ساخته نیست تعلیمش مگر به دست انبیا و ائمه، این جا است که امام را به آب تشبیه می کنند، امام را مایة حیات تشبیه می کنند. مطلب دیگر خدمت شما بگویم، عزیزان شما محصول یک کارخانه ای را وقتی می بینید مروج این کارخانه همان محصول است یک چیز خیلی خوبی است به رفیقت می گویی کجا خریدی من هم بخرم شما فارغ التحصیل یک مدرسه ای را می بینید فارغ التحصیل یک دانشکده ای را می بینید که آن وقت تایید می کنید آن دانشکده را، یعنی نمونه آن دانشکده و آن مدرسه وقتی مرغوب باشد شما تایید می کنید آن جا را خوب از این جا الان بیایید حساب بکنید که فارغ التحصیلان امامت چه کسانی هستند بهترین مبلغ و مروج همین ها است، آقا این مدرسه سلمان دارد، این مدرسه ابوذر دارد، این مدرسه امیر المومنین دارد، آیا یک همچین مدرسه ای که سلمان به آن پیچیدگی را درست می کند این مدرسه می شود بی سرپرست راه بیافتد حالا اینها از قدما مثال زدم، از متاخرین مثال بزنم شما ببینید یک آخوند ملا حسینقلی همدانی عرض کردم حضور شما که اینها بهترین نمونه هستند بهترین مروج هستند آقا می گویند سیصد نفر از اولیا را تربیت کرد خیلی حرف است! توجه کردید مثل شخصیتی مانند سید محسن امین رضوان الله علیه در اعیان الشیعه می نویسد که من در مجالس ملا حسینقلی همدانی حاضر می شدم افرادی که می آمدند در آن جا اگر اهلیت داشتند و مطالب آن را می فهمیدند بهتر می شدند می رفتند بیرون سید محسن می گفت آنها که اهلیت نداشتند می آمدند بدتر می شدند می رفتند خیلی حرف است من اول این را دیدم تعجب کردم، بعد یک آیه از قرآن یادم افتاد تعجب من کم شد خود قرآن هم همین طور است« وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَسارا »[13]؛ خوب اینها همه فارغ التحصیلان مکتب امامت و ولایت هستند آیا سزاوار نیست اسم مکتب آب گذاشته بشود، به آب تشبیه شود، سزاوار نیست حیات گفته شود؟! اصلاً به عقیده شما راستی اگر کسی در کنار سفرة امیرالمومنین باشد معارف او را نفهمد او مرده نیست، یک انسان بیاید روی زمین ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست بدهند و بچرخند و این آدم امیرالمومنین را نشناسد« افمن کان میتا فاحییناه»[14]؛ آن کس که مرده بود زنده اش کرد و آنهایی که امامت را شناختند عاشق شدند . حجه الاسلام فاطمی نیا