24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : تقدم و تاخر، دهر، تقدم دهري، سلسله طولي، تقدم زماني
نویسنده : حسن رضايي
تقدم در لغت فارسى به معنای پیشى است و معادل آن در زبان فرانسه واژه Anteriorite و در زبان انگلیسى، واژه Anteriority است. در اصطلاح فلسفی پیشى عبارت است از موجودیت چیزى قبل از چیز دیگر، در مرتبت اول[1] بطورى که شىء دوم فقط پس از ایجاد شىء اول ایجاد شود.[2] دهر نیز عبارتست از همراهی موجودات ثابت با موجودات متغیر، البته از جهت ثبات آنها به جهت متغیر بودنشان (زیرا هر موجودی بالاخره یک نحوه ثبات دارد ولو ثبات آن شی در متغیر بودنش باشد).[3]
تقدم و تاخر که از اعراض ذاتی وجود است[4] دارای اقسامی است که در نهایت فلاسفه آنرا به نُه مورد رساندهاند که عبارتند از تقدم و تاخر بالطبع، بالشرف، بالزمان، بالرتبة، بالدهر، بالحق، بالحقیقة و المجاز، بالجوهر، بالعلیة.[5] اگر تقدم میان اجزای زمان (بالذات) و حوادث زمانی را دو قسم بدانیم (همانطور که از قدیم مرسوم بوده است) این اقسام به ده قسم میرسد. از این میان، دو قسم تقدم و تاخر مکانی (رتبی) و زمانی تا زمان بوعلی سینا مشهور بوده است.[6] متکلمان قسم بالذات که قسمی از تقدم و تاخر زمانی است و میان اجزای زمان برقرار است را به آن اضافه نمودند. تا این اواخر پنج قسم زمانی، طبعی، رتبی، شرف و علیت اقسام تقدم و تاخر بودهاند و میرداماد نیز تقدم و تاخر دهری را اضافه نمود[7] و ملاصدرا تقدم بالحق و تقدم بالحقیقه و المجاز را به این لیست اضافه نمود[8] و اگرچه میرداماد استاد او بوده است به هیچ وجه به این نوع از تقدم اشاره نکرده است.
اخیرا اقسام پنجگانه تقدم را به دو قسم عقلى و زمانى بازگرداندهاند. تقدم عقلى عبارت است از ارتباط منطقى بین دو شىء. اگر یکى از آنها مبدأ و دیگرى نتیجه باشد اولى بر دومى تقدم عقلى یا ذاتى دارد. تقدم ذاتى این است که یکى از دو شىء ذاتا مقدم بر دیگرى باشد.[9]
تقدم دهری عبارتست از تقدم علت تام بر معلولش و تأخر معلول از علت تامش اما نه از آن جهت که علت تام به معلول خود وجوب و ضرورت میدهد و وجود آن را افاضه می کند، بلکه از آن جهت که وجود علت منفک و جدا از وجود معلول است و عدم معلول در مرتبه وجود علت تقرر دارد؛ مانند تقدم عالم تجرد عالم عقلی بر عالم ماده. [10]
تقدم و تاخر دهری از یک جهت شبیه تقدم زمانی است و از یک جهت متفاوت با آن است. به این صورت که در هر دو متقدم و متاخر از هم منفک و جدا میباشند و با یکدیگر جمع نمیشوند و از همین جهت با نوع طبعی و علی متفاوت است. ولی از این جهت که انفکاک و جدایی میان متقدم و متاخر در تقدم دهری طولی است؛ یعنی این دو موجود در سلسله طولی وجود هستند ولی در تقدم زمانی، انفکاک عرضی است؛ مثلا عالم عقل و عالم ماده که نسبت به یکدیگر تقدم و تاخر دهری دارند در طول یکدیگرند نه در عرض هم یعنی عالم عقل که علت ایجاد عالم ماده است بر آن تقدم دارد و در مرتبه عالم عقل ، عالم ماده وجود ندارد چنانچه در هر علت و معلولی چنین امری صادق است و مرحله علت، معلول وجود ندارد.[11]
همانطور که در هر تقدم و تاخری یک صفت نیاز است تا متقدم و متاخر با یک نحوه اختلاف در میزان بهره مندی از آن صفت، در آن شرکت داشته باشند به طوری که هر چه متاخر داشته باشد متقدم هم داشته باشد نه بر عکس و بدان ملاک میگویند در تقدم و تاخر دهری نیز ملاک عبارتست از اشتراک یک مرتبه از مراتب کلی وجود با مرتبه بالاتر و یا مرتبه پایینتر از خود در تحقق داشتن در متن عالم وجود. با این تفاوت که وجود خارجی آن مرتبه متوقف بر مرتبه بالاتر از خود است و یا وجود عینی مرتبه پایینتر بر آن متوقف میباشد به صورتی که مرتبه پایینی با مرتبه بالایی جمع نمیشوند؛ زیرا "عدم توقف" در مرتبه بالایی اخذ شده است؛ مانند تقدم عالم مفارقات عقلی بر عالم مثال و تقدم عالم مثال بر عالم ماده.[12]بدین صورت که عالم مثال و ماده هر دو بخشی از عالم وجود را اشغال کردهاند و از این جهت با یکدیگر اشتراک دارند ولی چون عالم مثال علت مفیض عالم ماده است و بر آن احاطه وجودی دارد هر چه از متن عالم وجود را که عالم ماده اشغال کرده، عالم مثال نیز در آن جا تحقق دارد ولی عکس این امر صادق نیست و عالم ماده به لحاظ حد وجودی خاص خود، نمیتواند مرتبه از وجود که عالم ماده آنرا اشغال کرده را اشغال کند.[13]
معیت دهری که نقطه مقابل تقدم و تاخر دهری است، عبارتست از اشتراک دو جزء از اجزای یک مرتبه از مراتب واقع، که شأنیت اختلاف داشته باشند، البته اگر بتوان در آن مرتبه ، کثرتی را فرض نمود. مثلا بنابر نظریه حکمای اشراقی در مورد عقول عرضی، میان آن عقول، معیت دهری برقرار است زیرا همه آنها معلول علت واحد هستند؛ در نتیجه مرتبه واحدی از متن واقع را اشغال کرده اند و از این جهت تقدم و تاخر دهری نسبت به یک دیگر ندارند.[14]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان