«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ أَهْلِكْ أَعْدَاءَهُمْ» [1]

«يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ» [2]

  • نفس به سینه ام در شماره افتاده به خاک تیره مرا ماه پاره افتاده
  • سپهر دیده ی من پر شده از ستاره ی اشک که ماه پاره من با ستاره افتاده

یا رسول الله، فرمودی صبر کن صبر کردم ولی به جز تو این دل شب با که می توانم گفت؟ که چاره ساز دو عالم به چاره افتاده. چه بر امیرالمؤمنین گذشت. اسماء نقل کرده در شب، من آب بدست امیرالمؤمنین می دادم، حضرت بدن فاطمه اش را از زیر پیراهن شستشو مي داد. ناگهان دست از غسل دادن برداشت بلند بلند گریه می کند، عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، حق داری مثل فاطمه ای را از کف داده ای هر چه گریه کنی جا دارد. فرمود: اسماء دستم به بدن مجروح فاطمه رسید هنوز آثار جراحت بر بدن فاطمه باقی است، هنوز خون تازه از زخم های بدن فاطمه جاری است. تعبیر روایت«فَمَاتَتْ حِينَ مَاتَتْ وَ إِنَّ فِي عضدِهَا مِثْلَ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِهِ لَعَنَهُ اللَّهُ»[3] وقتی از دنیا رفت هنوز آثار تازیانه مثل بازوبند در بازوی فاطمه باقی مانده بود.

حجة الاسلام و المسلمین میرباقری