كلمات كليدي : بئر معونه، ابوبراء ، منذر بن عمرو، قبيله بني سليم، عامر بن طفيل، قبيله بني عامر، سريه
سریه بئر معونه
"ابوبراء عامر بن مالک" – یکی از بزرگان قبیله بنی عامر – به مدینه آمد و خدمت رسول خدا (ص) شرفیاب شد، و هدایایی تقدیم آن حضرت کرد، پیغمبر اسلام فرمود:
«من هدیه مشرک را نمیپذیرم و اگر میخواهی هدیه تو را بپذیرم مسلمان شو.»
ابوبراء اسلام را نپذیرفت و در پاسخ آن حضرت گفت:
«اگر گروهی از اصحاب و یاران خود را به سرزمین "نجد" و میان افراد ما بفرستی تا مردم آنجا را به اسلام دعوت کنند امید هست که ایشان دعوت تو را بپذیرند، و به دین اسلام درآیند.»
رسول خدا (ص) فرمود:
« من از مردم نجد بر یاران خود بیمناکم! »
ابوبراء گفت:«من ایشان را در پناه خود قرار میدهم.»
رسول خدا (ص) چهل نفر از برگزیدگان اصحاب خود را به سرکردگی "منذر بن عمرو" به همراه "ابوبراء" به سوی آنان فرستاد. اینان به همراهی ابوبراء تا جایی به نام "بئر معونة" در نزدیکی قبیله "بنیسلیم" پیش رفتند و در آنجا فرود آمده گفتند:
« کیست که پیام پیغمبر اسلام و نامه آن حضرت را به مردم این ناحیه برساند؟»
"حرام بن ملحان" گفت:« من این ماموریت را انجام میدهم»، و به دنبال آن، نامه رسول خدا (ص) را برداشته به نزد "عامر به طفیل" – رئیس قبیله "بنی سلیم"- آمد و پیغام آن حضرت را ابلاغ کرد، امّا "عامر" نامه پیغمبر را نگشود و اعتنایی نکرد،"حرام بن ملحان" از نزد او برخاسته به نزد مردم آن سرزمین رفت و فریاد زد:
« ای مردم! من فرستاده پیغمبر خدا هستم که به نزد شما آمدهام تا شما را به خدای یکتا و پیامبر او دعوت کنم تا به او ایمان آورید!»
در همین حال مردم از میان خیمه بیرونریختند و با نیزه به پهلوی حرام بن ملحان زدند و به دنبال آن "عامر بن طفیل" به میان قبیله بنی عامر آمده و از آنها برای کشتن فرستادگان رسول خدا (ص) کمک خواست ولی آنان به احترام "ابو براء"، و پناهی که به مسلمانان داده بود حاضر به همکاری نشدند،
"عامر بن طفیل" وقتی چنان دید از قبایل دیگر "بنیسلیم" استمداد کرد و آنها را با خود همدست ساخت ومسلمانان را محاصره نمودند. مسلمانان همگی به شهادت رسیدند جز "کعب بن زید" و "عمرو بن امیه".
"عمرو بنامیه" به سوی مدینه حرکت کرد و تا جایی به نام "قرقرةالکدر" پیش رفت و در آنجا به دو نفر از طایفه "بنیعامر" برخورد، و چون طایفه مزبور نسبتی با بنیسلیم داشتند، عمرو به فکر افتاد تا به نحوی آن دو را غافلگیر ساخته و به قتل رساند تا بدان مقدار انتقام خود را از "بنیسلیم" بگیرد. سپس به مدینه آمد و ماجرا را به اطلاع رسول خدا (ص) رساند و چون بنی عامر با پیغمبر اسلام همپیمان بودند.درمورد آن دو نفر که وی کشته بود فرمود:
« آن دو نفر را نیز بیهوده به قتل رساندی و من باید طبق پیمانی که با بنی عامر دارم خونبهای آن دو نفر را بپردازم.»
"ابوبراء" نیز از اینکه "عامر بن طفیل" عهد و امان او را شکسته بود به سختی غمگین شد و به گفته برخی از غُصّه هلاک گردید.