دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ارتباط ولایت با امربه معروف و نهی از منکر

در فرهنگ غربی چنین حقی به کسی داده نمی‌شود تا درباره گناهان و امور دینی و معنوی دیگران دخالت کند؛
No image
ارتباط ولایت با امربه معروف و نهی از منکر
نویسنده: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

در فرهنگ غربی چنین حقی به کسی داده نمی‌شود تا درباره گناهان و امور دینی و معنوی دیگران دخالت کند؛ اما اسلام تاکید دارد همان گونه که شخص، باید خود را از گناه برهاند، در برابر دیگران هم وظیفه دارد که آنان را از آتش جهنم دور کند. آمر به معروف و ناهی از منکر برای آنکه بتواند به دیگری تذکر دهد و یا عملاً جلو معصیت را بگیرد باید نوعی ولایت و اجازه قانونی داشته باشد. شاید عبارت المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض اشاره به این باشد که خداوند متعال چنین ولایت و قدرت قانونی را به مردان و زنان مومن داده است. البته این، یک معنای آیه است و ممکن است ولایت در آیه مزبور، به معنای دوستی نیز باشد که در این صورت مفهوم آن این است که چون مردان و زنان مومن به هم محبت دارند و دلسوز هم اند، نمی‌خواهند مبتلا به گناه شوند و راهی را در پیش گیرند که سرانجام آن، عذاب ابدی باشد. آن محبت حاکم بر مومنان ایجاب می‌کند که امربه معروف و نهی ازمنکر کنند. نیز ممکن است مراد از ولایت در این آیه، هر دو معنایی باشد که در بالاذکر گردید. اما زمانی که در آیه 67 سوره توبه، از منافقان سخن به میان آورده می‌شود، تعبیر المنافقون و المنافقان بعضهم من بعض ذکر می‌گردد. در اینجا دیگر از واژه ولایت استفاده نشده و خداوند نفرموده است: بعضهم اولیاء بعض. همچنین به جای تعبیر یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر، عبارت یامرون بالمنکر وینهون عن المعروف به کار رفته است.

درباره این دو آیه چندین سوال به ذهن می‌آید: نخست اینکه، چرا خداوند درباره مردان و زنان مومن فرمود: بعضهم اولیاء بعض، اما درباره مردان و زنان منافق می‌فرماید: بعضهم من بعض؟ درباره مومنان که تعبیر «اولیاء» به کار رفته است، اگر به معنای ولایت باشد، اشاره به این مطلب دارد که آنان یک تسلط و قدرت قانونی برای امر و نهی به دیگران و دخالت در امور ایشان دارند که این ولایت و قدرت قانونی باید برای ایشان جعل و اعتبار شود. اما منافقان نیازی به ولایت و قدرت قانونی ندارند؛ چون قانون هیچ گاه امر به منکر و نهی از معروف را تجویز نمی کند تا مقتضی ولایتی باشد که بتوانند امر به منکر یا نهی از معروف کنند. در واقع، امر به منکر و نهی از معروف، به نوعی سوءاستفاده از قانون و جو حاکم بر جامعه است نه آنکه براساس قانون، این امر تحقق یابد. اما اگر مراد از تعبیر «اولیاء»، دوستی و مودت باشد، اشاره به این دارد که مردان و زنان منافق، دلداده و شیفته یکدیگر نیستند و هر کدام از آنها، به فکر منفعت خویش است. اگر اجتماعی هم شکل دهند و با یکدیگر مشارکت کنند، به این سبب است که دامی برای تامین منافع خود باشد؛ اگر در کسب منافع تزاحمی بین خود آنها پیش آید، به جان هم می‌افتند. از این روی آنان هرچند در جبهه واحدی با هم جمع شده اند و ظاهرشان اجتماع، هماهنگی، اشتراک و مشارکت است، دل هایشان پراکنده است: تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتی؛ «آنها را متحد می‌پنداری درحالی که دل هایشان پراکنده است.»
پرسش معماگونه ای نیز در اینجا مطرح است و آن اینکه، چگونه می‌شود باور کرد در جامعه ای کسانی امر به کار ناپسند کنند؟ آیا می‌توان مردمی را یافت که در جامعه ای، به ویژه جامعه اسلامی، امر به منکر کنند و نهی از معروف نمایند؟ چگونه می‌شود که عده ای در جامعه اسلامی جرئت پیدا می‌کنند که به انجام فعل ناپسند دستور دهند و افراد را از انجام فعل نیکو برحذر دارند؟ حاصل این پرسش معماگونه آن است که چرا در جامعه اسلامی کسانی پیدا می‌شوند که به کار زشت امر می‌کنند، و چرا این امر هم موثر واقع می‌شود و برخی مردم آن را می‌پذیرند؟ پاسخ این پرسش این است که اگر منظور از معروف و منکر، معروف و منکر به حمل اولی باشد، یعنی کسی خطاب به مردم بگوید که کار زشت و ناپسند انجام دهند، یا کار نیکو را کنار گذارند، بدیهی است که هیچ عاقلی چنین سخن نخواهد گفت؛ زیرا احتمال تاثیر چنین سخنی در میان مردم، صفر یا نزدیک به صفر خواهد بود. پس قطعاً مراد قرآن کریم چنین چیزی نیست؛ بلکه در اینجا مراد این است که مردان و زنان منافق، در تعیین مصداق، جای معروف و منکر را عوض می‌کنند؛ یعنی به چیزی امر می‌کنند که مصداق منکر است و از چیزی نهی می‌کنند که مصداق معروف است؛ در واقع، آنان در جامعه، معروف را منکر، و منکر را معروف جلوه می‌دهند و با سوءاستفاده از مفاهیم و تبلیغ‌های غلط و شیطانی درصددند تا به اهداف و مقاصد خود دست یابند. برای نیل به این هدف، آنان نخست زمینه ای فراهم می‌کنند تا مجموعه ای از امور، خوب وانمود شود، و سپس به انجام آن امر می‌کنند یا نخست بر برخی کارهای خوب دست می‌گذارند تا وانمود کنند که آن کارها ناپسند است و سپس از انجام آن نهی می‌کنند.

در وضعیت کنونی، ما در جامعه خود نیز شاهدیم که برخی می‌کوشند تا معروف را منکر، و منکر را معروف جلوه دهند. ریشه‌های نفاقی که هنوز هم در کشور ما شاخه‌هایی دارد در پی چنین هدفی است.

برای نمونه، برای انسان و به ویژه بانوان یک مفهوم ارزشی به نام حیا وجود دارد، که قرآن هم از آن تعریف و تمجید می‌کند. درباره داستان دختران شعیب(ع) نقل گردیده زمانی که یکی از دو دختر ایشان درصدد بود تا دعوت پدر از موسی(ع) را به ایشان ابلاغ کند، بسیار با عفاف و حیا به این امر اقدام ورزید: فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء قالت ان ابی یدعوک لیجزیک اجر ما سقیت لنا فلما جاءه وقص علیه القصص قال لاتخف نجوت من القوم الظالمین؛ «ناگهان یکی از آن دو به سراغ او آمد درحالی که با نهایت حیا گام بر می‌داشت، گفت: پدرم از تو دعوت می‌کند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که برای ما انجام دادی به تو بپردازد».

این امر در فرهنگ ما هم به خوبی جا پیدا کرده است. اما برخی می‌گویند که شرم و حیا همان خجالت است، و انسان خجالتی در هیچ کجای دنیا هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد؛ از این روی شرم و حیا و خجالت کشیدن امری مذموم است و نباید دختران از پسران خجالت بکشند! ما هم معتقدیم که دختران باید رو داشته باشند و بتوانند در مقابل دیگران حرف خود را بزنند؛ کار خود را انجام دهند، از خود دفاع کنند و وظیفه شرعی خویش را در جامعه به جای آورند؛ همان گونه که زینب (ع) برای ادای وظیفه خود در جمع دیگران سخنرانی نیز کرد. این موارد از نقطه‌های مثبت و با ارزش است؛ اما شرم داشتن دختری که هنوز ازدواج نکرده در مقابل یک مرد بیگانه، نیز یک ارزش است.

مقاله

نویسنده آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS