کلید واژه ها: صلوات, بلوغ و کمال واقعی, حب دنیا , جهنم, مرگ, مذمت دنیا در روایات.
اسامی معصومین: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ،امام علی علیه السلام ، امام صادق علیه السلام .
سخنران استاد فرحزاد
قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم : «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ كُلِّ خَطِیئَةٍ» (محدث نوری/ مستدرك الوسائل/ ج12/ ص:42). «الدُّنْیا دَارُ مَنْ لَا دَارَ لَهُ وَ لَهَا یجْمَعُ مَنْ لَا عَقْلَ لَهُ» (شیخ کلینی/ الكافی/ ج2/ ص :128).
- گفتم: كه روی خوبت از من چرا نهان است؟گفتا: تـو خـود حجـابی ورنه رخم عـیـان است.
- گفتم: كـه از كـه پـرســم جـانـا نـشـان كـویــت؟گفتا: نشـان چه پرسـی آن كوی بی نشان است.
- گفـتم: مـرا غــم تــو خـوشــتـر زشادمـانی است.گفـتا: كه در ره مـا غــم نیـز شــادمـان است.
- گفتـم: كـه ســوخــت جــانــم از آتــش نـهـانـم،گفتا: آن كه سوخت او را كی نالـه یا فغان است.
- گفتم: زفـیـض پـذیـری این نـیـمه جـان كه دارم.گـفتا: نـگـاه دارش غـم خــانه تـو جـان است.
ذکر صلوات دستور قرآن هست. تنها موردی که در آیه قرآن «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا» (الأحزاب : 56 ). وسط آیه آمده آیه صلوات است. در همه آیات الهی که در آن خطاب به مومنین هست در ابتدای آیه هست اما در آیه صلوات خدای متعال قبل از این که فرمان صلوات را به مومنین بفرماید می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی». کار خدا صلوات است، کار ملائکه صلوات است. بخواهیم خیلی روان این آیه را معنا کنیم در مورد کلمه «یصَلُّونَ» مفسرین فرمودند: بر دوام و استمرار دلالت دارد کار خدا صلوات است یعنی دائما لطف و رحمت بر پیامبر نازل می کند. ملائکه هم کارشان دائما صلوات فرستادن و درخواست رحمت است. ای مومنین شما هم بیائید تخلق به اخلاق خدا پیدا کنید. خدا « إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ یصَلُّونَ» را فرموده که ما آماده بشویم تا ما هم بیاییم با خدا و ملائکه هم نوا بشویم ما هم اخلاق خدایی پیدا بکنیم با هستی هم نوا بشویم دل و جانمان را با صلوات بر محمد و آل محمد نورانی بکنیم.
در ماه مبارک رمضان پیامبر عظیم الشأن بشارت دادند که درهای جهنم بسته می شوند و درهای بهشت باز می شوند. درهای جهنم چیست؟ گناه و معصیت، ظلم و غیبت، دروغ و تهمت، بی عفتی و بی حجابی درهای جهنم هستند. بزرگترین در جهنم محبت و عشق به دنیا هست که اگر کسی از این مرحله بگذرد تقریبا از همه مرحله ها گذشته است. محبت دنیا اگر در دلی نبود آن دل رستگار شده است. خیلی در روایات ما مخصوصا در نهج البلاغه روی دل کندن از دنیا پافشاری شده است. در روایات از عشق به دنیا و از محبت دنیا مذمت شده است.
حضرت امیر علیه السلام می فرماید: «الدُّنْیا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج70/ ص:1) . دنیا گول می زند بعد ضرر می زند بعد هم ما را رها می کند و می رود. دنیا سر خیلی ها را زیر آب کرده و خیلی ها را گول زده است. اگر شما گول دنیا را نخوردید رستگار شدید به رستگاری رسیدید.
«الكمال فی الدنیا مفقود» (عبدالواحدبن محمدتمیمی آمدی/ غررالحكم/ ص : 142). در دنیا کمالی نیست کمال این است که از دنیا کنده بشویم. «إِنَّمَا الدُّنْیا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى» (ابن ابی الحدیدمعتزلی/ شرح نهج البلاغة/ ج8/ ص : 272). دنیا نهایت دید آدم اعمی و کور هست. هر کس که کور شد چشمش به دنیا باز می شود و هر کس که به آخرت و به خدا چشمش نورانی شد دلش از دنیا کنده می شود از دنیا سرد می شود. «إِنَّمَا الدُّنْیا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى» یعنی دنیا نهایت همت آدم نابیناء و کور است. کسی که چشم دلش کور شد مشغول به پول و پست و مقام و پز و چیزهای خیالاتی و دنیایی می شود. دنیا گول می زند خیلی ها را گول زده است. عموم مردم دنیا را جدی و آخرت را شوخی گرفتند. نماز جماعتی که ثوابش را جز خدا کسی نمی داند چند درصد مردم شرکت می کنند؟ ولی اگر بگویید هر کس نماز جماعت بیاید 10هزار تومان پول می دهند تمام قم موقع نماز، خانه و زندگی را رها می کنند برای نماز می آیند. پس دیدید دنیا خیلی ها را گول زده و می زند. دنیا گول می زند واقعا اگر از این گول خوردن و فریفته شدن کسی نجات پیدا کرد رستگار شده است. یکی از مثال هایی که بعضی از حکماء برای اهل دنیا می زنند می گویند: کسی در بیابان می رفت یک شیر غران و درنده ای به او حمله کرد و این هم پا به فرار گذاشت می دانست که شیر حمله کند او را می درد از بین می برد فرار کرد. دید این شیر هم پشت سرش می آید رهایش نمی کند همراهش طنابی بود به یک چاهی رسید نزدیک چاه یک درختی بود فوری یک طرف طناب را به درخت بست یک طرفش را هم به کمرش بست خودش را در این چاه آویزان کرد که از شر این شیر محفوظ باشد. دیگر شیرنمی تواند در چاه بیاید اما یک طناب هم به خودش بسته که به ته چاه نیفتد. در چاه که آویزان شد نگاه کرد دید یک اژدهایی ته چاه برای بلعیدن او دهان باز کرده است. نگاه کرد به کنار دیواره های چاه دید زنبورهای عسل یک مقداری عسل آن جا گذاشتند گرسنه شده بود خواست دست دراز کند از این عسل ها یک کم میل کند چند تا زنبور به او حمله کردند می گزیدندش، نگاه کرد که می تواند به بالا بیاید دید شیر بالا منتظر است که اگر بالا آمد او را بدرد. نگاه کرد دید دو تا موش یکی سفید و یکی سیاه دارند طناب را می جوند که این طناب پاره بشود. حالا شما حساب بکنید کسی که شیر غران بالای چاه، اژدهایی ته، دو تا موش هم دارند این طناب را پاره می کنند، هر وقت هم می خواهد از شیره های عسل بردارد زنبورها به او حمله می کنند چقدر آدم باید غافل و نادان باشد که از همه این خطرات بی خیال بشود؟ فقط بگوید ما با این ذره شیره یا عسل حال می کنیم بی فکر و بی خیال باشد. هر لحظه ممکن است که این خطرات او را بگیرد. حکماء این مثال را آوردند می گویند: در این مثال آن شیر غران مرگ و عجل است که پشت سر ما هست. اژدهایی که ته چاه دهان باز کرده چاله قبر است. می دانید الآن دیگر قبرها هم سه طبقه، دو طبقه آماده اند قبرها آماده شده اند فقط منتظر قدوم ما هستند خودمان را آماده بکنیم. شاید قبرهای ما هم کنده شده باشد. یکی از آقایان چند وقت قبل در یکی از شهرها برای سخنرانی رفته بود، روز آخر ماه ایشان در سخنرانیشان فرموده بودند که امروز روز آخر ماه هست شاید روز آخر ما هم باشد. خیلی عجیب است گفته بود امروز روز آخر ماه هست شاید روز آخر ما هم باشد بعد از سخنرانی سر و ته کرده بود قم بیاید در در راه تصادف کرد به رحمت خدا رفت. روز آخر ماه، روز آخر ایشان هم بود. مرگ حق است. من معتقد هستم خیلی سخت است با دیدن مشکل ما حل بشود مگر آن هایی که پیامبر را می دیدند، امام حسین را می دیدند آدم شدند درست شدند؟ می گوید آقا بهشت را ببینیم، جهنم را ببینیم، عذاب را ببینیم، باور می کنم. نه خیر، این خبرها نیست خوب بهشت را ندیدیم، قیامت را ندیدیم، جهنم را ندیدیم اما چاله قبر را که دیدیم مرگ را که دیدیم. چه قدر دوست و رفیق و فامیل و آشنا بودند که آمدیم کنار خاک، کنار قبر دفنشان کردیم در خاک گذاشتیم یا تلقین خواندیم یا به دست خودمان در خاک قبر خواباندیم اما باور کردیم. همین مردن را باور نکردیم اگر کسی باور کند مهر دنیا از دلش بیرون می رود. اگر کسی باور کند گناه و معصیت نمی کند، این قدر حرص و جوش دنیا را نمی زند.
شیر غران اجلی است که ما را دنبال کرده است. اژدهای دهان باز کرده چاله قبر است. این طنابی که به کمر ما و درخت بسته شده، طناب عمر ماست. دو تا موش سیاه و سفید هم که این طناب را با دندان خرده خرده می جوند این موش سیاه و سفید، شب و روز است. این شب و روز دارد عمر ما را قیچی می کند و عمر قیچی می شود. سال 85 گذشت 86 هم دارد می گذرد هفتش هم می گذرد. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید : «نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِه» (مجلسی/ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ ج 70/ ص : 1). نفس هایی که ما می کشیم، گام ها و قدم هایی است که به طرف مرگ و به سمت چاله قبر برمی داریم و در آخر به آخرت پا می گذاریم و نزدیک می شویم. ما با سرعت از دنیا داریم می گذریم با سرعت به طرف آخرت می رویم. ولی حیف که دل ها غافل است. نفس هایی که می کشیم گام و قدم هست یعنی قدم به قدم به مقصد می رسیم.
ما گاهی صدها نفر را تشییع جنازه کردیم ولی هیچ وقت باور نمی کنیم که خودمان را هم در این تابوت می گذارند خودمان را هم در چاله قبر می گذارند. اصلا چشم بندی از این عجیب تر شما در دنیا دیدید؟ هزارها نفر بمیرند از دنیا بروند ما باور نمی کنیم که ما هم می میریم خیلی عجیب است.
آیا واقعا کسی می تواند از مرگ فرار بکند؟ چه کسی تا حالا از مرگ فرار کرده است؟ هرکسی اعم از این که پیامبر بوده، خوب بوده، امام بوده، صالح بوده یا طاغوت بوده... راه گریزی از مرگ نداشته است. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید : «وَ لَوْ أَنَّ أَحَداً یجِدُ إِلَى الْبَقَاءِ سُلَّماً أَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِیلًا لَكَانَ ذَلِكَ سُلَیمَانَ بْنَ دَاوُدَ علیه السلام» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج14/ ص:65) . اگر کسی راهی برای باقی ماندن در این دنیا داشت یا می توانست مرگ را دفع کند همانا حضرت سلیمان پیامبر بود، که او هم با آن خون دل هایی که خورد و زحمت هایی که کشید از بیت المال استفاده نمی کرد. زنبیل بافی می کرد نصف درآمد زنبیل بافی را انفاق می کرد با نصف دیگرش هم که می ماند یک بخور نمیری می خورد. از امتیازات و امکانات بیت المال و سلطنت و حکومت استفاده نمی کرد زاهدانه زندگی می کرد. جن و انس، شیاطین و دیو، پرنده و درنده، ماهی های دریا همه در اختیارش بودند هیچ شخصیتی شاید در عالم این قدر در ظاهر قدرت نداشت. البته 14 معصوم قدرتشان خیلی بیشتر است ولی قدرت ایشان در ظاهر هم علنی بود. حتی شیاطین، باد، طوفان، دریا، آب همه در اختیار سلیمان پیامبر بودند به همه فرمان می داد. آصف بن برخیاء وصیش و قائم مقامش بود در یک ثانیه یا کمتر از ثانیه تخت بلقیس را از چند صدها فرسخ دورتر احضار کرد. الآن هیچ قدرتی در دنیا نمی تواند یک بار چند صد کیلویی یا چند هزار کیلویی را از یک مملکت دیگر در یک به جایی بیاورند نمی توانند محال است. حالا این آصف بن برخیا شاگرد و جانشین سلیمان بود ولی همین سلیمان پیامبر علی نبینا و آله و علیه السلام بعد از این که مملکتش را اصلاح کرد و می خواست یک نفسی تازه کند و آب خنکی از گلویش پائین برود گفت: خوب الحمدلله اوضاع و احوال مرتب شده، روی پشت بام قصر بروم یک نگاهی بیندازم یک نفسی تازه کنم. گفت این ساعت کسی به ملاقات من نیاید. واقعا داستانش تکان دهنده است واقعا این دنیا به چه کسی وفا کرده است که می خواهیم به ما وفا کند. به کدام پیامبر، به کدام وصی پیامبر، آیا به امیرالمومنین وفا کرد؟ به حضرت زهراء وفا کرد؟ به امام حسین وفا کرد؟ به چه کسی وفادار بوده که ما می خواهیم شش دستی این دنیا را بچسبیم و رها نکنیم؟ سلیمان پیامبر روی پشت بام رفت یک نگاهی به اطراف مملکت انداخت اما تا خواست نفس تازه کند دید یک جوانی وارد شد سلیمان گفت: آقا من غدقن کردم الآن وقت ملاقات ندارم چه کسی به شما گفته بیائید؟ جوان گفت: من کسی هستم که از هیچ کس اجازه نمی گیرم. سلیمان پیامبر گفت: خوش آمدی پس اجازه بدهید ما بروم یک وصیت نامه ای، سفارشی، خداحافظی با خانواده با بچه ها با پدر و مادرم، با قوم و خویشم، با فامیلم بکنم. جناب عزرائیل گفت: نه، سلیمان پیامبر گفت: اجازه بدهید ما دراز بکشیم. جناب عزرائیل گفت: نه، سلیمان پیامبر گفت: بنشینیم عزرائیل گفت: نه، خیلی عجیب است آدم دلش می سوزد سلیمان پیامبر خدا بود، معصوم بود، نماینده خدا بود، اجازه یک نفس تازه کردن، نشستن، خوابیدن، پائین رفتن را ندادند. آیه قرآن هم داریم که چند روز روی عصا تکیه کرده ماند، همین طور ایستاده بدنش خشک شده بود. جن ها و شیاطین می گفتند: این چه قدر قدرتمند است سه روز نه خوابیده، نه غذا خورده خیلی این قدرت دارد. نمی دانستند به رحمت خدا رفته است. قرآن می گوید: که ما موریانه را فرستادیم عصای سلیمان پیامبر را خوردند عصاء خرد شد سلیمان یک وقت زمین افتاد. گفتند: سه روزه به رحمت خدا رفته ما جرات نمی کردیم نزدیک برویم. متوجهید چه می گویم این دنیا اگر ذره ای ارزش داشت خدا پیامبرش را این طور قبض روح نمی کرد. دنیا این طور بی وفاء است. این بی ارزشی دنیاست. اجازه ندادند بنشیند آدمی که می خواهد از دنیا برود می گویند باید دراز بکشد کف پایش رو به قبله باشد روی سینه اش سبک باشد، به این پیامبر اجازه هیچ کاری را ندادند. حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم به اباذر فرمودند: «یا أَبَا ذَرٍّ وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ لَوْ أَنَّ الدُّنْیا كَانَتْ تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّهِ جَنَاحَ بَعُوضَةٍ» (ورام ابن ابى فراس/ مجموعة ورام(تنبیه الخواطر)/ ج 2/ ص:56). ای اباذر قسم به آن خدایی که جان من در دست اوست اگر این دنیا پیش خدا به اندازه بال پشه ای ارزش داشت «مَا سَقَى الْفَاجِرَ مِنْهَا شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ». خدای متعال به کافر، به دشمن خودش که خدا را قبول ندارد یک شربت آب ، یک جرعه آب نمی داد. این بی ارزشی دنیاست که خدا دنیا را در اختیار کافر، دشمن، بت پرست، خائن، طاغوت و ظالم گذاشته است. ولی بهشت و مهمان خانه و آخرتش را به همه نمی دهد. این از بی ارزشی دنیاست که یزیدها و شمرها می آیند جولان می دهند، صدام ها دستشان باز است می آیند جولان می دهند.
حضرت علیه السلام می فرماید: ما یقین مسلمی که آمیخته به شک باشد مثل مرگ نداریم. در عین حالی که یقینی است ولی انسان شک دارد. حالا بهشت و جهنم را می گوییم ندیدیم مردن را که دیدیم، چاله قبر را که دیدیم این طناب یک روزی پاره می شود.
- نردبان این جهـان ما و منی استعـاقـبـت این نـردبـان افـتـادنی است
- لا جرم آنکـس کـه بالاتر نشستاستخوانش سخت تر خواهد شکست
یک روزی این طناب عمر پاره می شود آن وقت آدم از همه این ها غافل بشود به این عسلی که آلوده به خاک دیوار چاه هست مشغول بشود. این عسل آلوده به خاک دیوار لذت های خیالی دنیاست. حالا چند کیلو برنج آدم بخورد چند کیلو غذا بخورد گوشت بخورد تمام است تکراری هم هست. متوجهید چه می گویم چیز جدیدی نیست هر دفعه چیز جدیدی نیست همان برنج و نان تکراری است. لذت های واقعی در بهشت است در بهشت داریم که دو لحظه اش یک طور نیست یعنی هر دفعه یک چیز جدیدی است، هر زمان صورتی نو، جمالی نو، در بهشت سرسوزنی خستگی نیست بی اشتهایی نیست. شما افطار می کنید نوعا سنگین می شوید، تشنه شده اید چای می خورید سنگین می شوید کسل می شوید ولی در بهشت هر چه می خوری نه چاق می شویی و نه سنگین، نه خسته می شوی نه کسل، و لذتش هم از کام شما نمی رود. این جا همان یک لحظه است تمام می شود بعد هم ثقل و سنگینی و ناراحتی ها و چند نوع مریضی هم برای شما پیش می آید، ولی آن جا نه مریضی و نه درد سر هست، نه سنگینی و نه ناراحتی هست، هیچ چیزی نیست فقط خوشی است آن وقت هر دفعه لذت جدید غیر از لذت قبلی است یک چیز جدیدی استخدا چه چیزهایی برای ما آماده کردند و ما مشغول این عسل آلوده میکروبی شدیم آن وقت هر بار هم می رویم یک بهره ای ببریم مگس ها و حشرات و زنبورها حمله می کنند. شما فرض کن یک پستی می گیری چقدر حسادت می کنند، یک پولی، خانه ای، ماشینی می خری همه چشم نظر می زنند حسادت می ورزند این قدر چشمت می زنند تا شما را خراب کنند. اگر بگذارند یک لقمه خوب با عافیت از گلویت پائین برود. چه کسی در دنیا می تواند بگوید من در خوشی دائم هستم؟ هر کس بگوید دروغ محض است. دنیا مریضی، فقر، حرف مردم، گرفتاری، درد سر، ناراحتی، از بین رفتن، بر کنار شدنو.... دارد. آیا می شود در دنیا مرگ نباشد، در خانه ای ناراحتی نباشد؟ چرا ما این قدر به این دنیا دل خوش کنیم دل ببندیم؟ فرمایش مولا امیرالمومنین7است که دنیا گول می زند. به یک بچه ای بگویند که اسباب بازی می خواهی، عروسک می خواهی، ماشین اسباب بازی می خواهی یا این ماشین مثلا 100 میلیونی را؟ می گوید: من این عروسک را می خواهم. به یک بچه بگویی عروسک می خواهی یا عروس؟ می گوید: من عروسک می خواهم. د یعنی عقل یک بچه این ها را نمی فهد. حالا برای ما بزرگترها هم عروس واقعی آنجاست، غذای واقعی آنجاست، ملاقات واقعی آنجاست، خوشی واقعی آنجاست. ولی در دنیا حتی عروس هایش هم عروسک است. حالا بچه کوچک با اسباب بازی، بازی می کند آدم بزرگ با عروس و ماشین بازی می کند این هم همان عروسک است این هم همان اسباب بازی است که برای بزرگترها درست کردند باید بگذاری بروی این ها همه اش اسباب بازی است.
چه قدر ما در آیات قرآن داریم که دنیا لهو و لعب است لهو و لعب یعنی چه؟ «إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» (محمد : 36). لهو و لعب همان اسباب بازی است یعنی لهو و لعب است بازی است بازی برد و باخت دارد سرشکستن دارد، زمین خوردن دارد، درد سر دارد بعد هم باید بگذاری و بروی. دنیا گول می زند ضرر می زند دین ما، ایمان ما، سلامتی ما، عافیت ما را از ما می گیرد بعد هم می گذارد و می رود. بیاییم دل از این دنیا بکنیم.
مولا امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُكُمْ» (امام علی علیه السلام/ نهج البلاغة/ ص:320). مردم دل هایتان را از این دنیا بکنید قبل از این که بدن هایتان را از این دنیا بیرون ببرند بیایید دل هایتان را بکنید مهر دنیا را قیچی کنید راحت بشوید که آن کس که دل کنده راحت پرواز می کند راحت به ملاقات خدا و اولیاء خدا می رود.
آیت الله کوهستانی رحمه الله فرمودند: اوائل جوانی وقتی می دیدم چقدر در خطبه های نهج البلاغه و روایات مذمت دنیا شده تعجب می کردم که چرا پیامبر و امامان این قدر بدی دنیا را گفتند. بعد فرموده بودند که وقتی بزرگ شدم درک کردم فهمیدم که دنیا چه قدر سر افراد را زیر آب کرده و این دنیاست که مردم را جهنمی کرده است. گفتم که کم گفتند کاش بیشتر مذمت دنیا را کرده بودند. یک عالم وارسته می گوید من ابتدا فکر می کردم که زیادی در مذمت دنیا گفتند ولی بعد دیدم که نه خیر کم گفتند. اگر ما از این دنیا دل ببریم و کنده بشویم نجات پیدا کردیم چه چیز باعث شد که آقا اباعبدالله را شهید کنند؟ چه چیز باعث شد سرهای عزیزان خدا را پیش ابن زیاد ببرند جایزه بگیرند؟ چه چیز باعث شد اهل بیت را اسیر کنند و از این شهر به آن شهر ببرند؟ خشنودی یزید، جایزه یزید، مال دنیا باعث شد. آن وقت ما می خواهیم هم ملک ری را و هم امام حسین را دوست داشته باشیم این نمی شود. این محبت چند روزه دنیا باعث شد که یزید و یزیدیان عزیزترین افراد را به سخت ترین و خشونت ترین وضع به شهادت برسانند.
جان عالمی به قربان شما خانواده که از همه چیزتان حتی از طفل شش ماهه اتان هم در راه خدا گذشتند. حضرت علی اصغر علیه السلام سند مظلومیت آقا اباعبدالله و اهل بیت عصمت و طهارت است. اگر می گفتند این ها قیام کردند بیعت شکنی کردند به خاطر همین این ها را کشتیم باز می توانستند یک جوری روی این جنایت را بپوشانند اما یک طفل شش ماهه در هیچ مذهبی، مکتبی جرم و گناه ندارد. و واقعا هم این طفل شش ماهه باب الحوائجی عجیبی دارد. یکی از مراجع قم می گفت: هر وقت مشکلی پیدا می کردم نذر حضرت علی اصغر علیه السلام می کردم. میرزای قمی هر وقت مشکل مهمی پیدا می کرد نذر حضرت علی اصغر مظلوم و شیرخواره اباعبدالله علیه السلام می کرد و حاجتش زود بر آورده می شد. یک اسرار عجیبی در این توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام است چون مظلومیت این طفل خیلی فوق العاده بود. یک موقع یک جوان رشید است می رود در میدان می جنگد می کشد و شهید می شود اما یک طفل شش ماهه که آدم نگاه می کند دلش آب می شود دلش ریش می شود آن هم از نگاه کردن به بچه امام حسین، فرزند نورانی آقا اباعبدالله علیه السلام ، ابوخلیق خبرنگار بنی امیه بود وقایع کربلا را می نوشت وقتی مختار قیام کرد یکی یکی آن هایی را که در کربلا بودند را تعقیبشان کرد گرفت. تا این که به این ابوخلیق دسترسی پیدا کرد ابوخلیق را گرفت گفت شما که وقایع نگار و خبرنگار در کربلا بودی جریان عاشوراء را برای من بگو. او می گفت و حضرت مختار گریه می کرد گریبان چاک می کرد ناله می زد وقتی که جریان کربلاء را یک مقدار گفت جناب مختار به ابوخلیق گفت: آیا تو که این جریان ها را می نوشتی وقایع نگاری می کردی جایی بود که دلت بسوزد تو هم منقلب بشوی تو هم به گریه بیفتی؟ گفت: بله، مختار گفت: کجا بود؟ گفت: آن لحظه ای که آقا اباعبدالله طفل شش ماهه روی دستش بود تیر سه شعبه ای به گلوی حضرت علی اصغر خورد گوش تا گوش علی اصغر بریده شده بود. آقا اباعبدالله قنداقه غرق به خون در دستش بود آمد به طرف خیمه خانم ها برود دید مادر علی اصغر رباب جلوی در خیمه ایستاده است. این مادر منتظر است بچه اش الآن سیراب می شود بر می گردد. به قدری آقا اباعبدالله خجالت کشید دل من دشمن هم آب شد من هم گریه کردم. آقا سه بار به طرف خیمه آمد چشمش به رباب افتاد برگشت خجالت کشید روی رفتن به خیمه را نداشت. دیدم حرکت کرد پشت خیمه ها رفت یک قبر کوچکی کند وقتی خواست علی اصغر را در قبر بگذارد ناله ای بلند شد گفت: آقا جان صبر کن یک بار دیگر من علی را ببینم. «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیم »(شیخ کلینی/ الكافی/ ج1/ ص:230). «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمینَ» (هود : 18).
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد قسم می دهیم مهر و محبت دنیا را از دل هایمان بیرون بفرما. قلب امام زمان را از ما راضی و فرجش را نزدیک بگردان. در دنیا و آخرت ما را آنی از اهل بیت جدا مگردان. مقام معظم رهبری، علماء، مراجع وجوان هایمان را در پناه امام زمان حفظ بفرما. به مریض های اسلام لباس عافیت بپوشان. آرزوی مکه و مدینه و کربلا را بر این دل ها مگذار. اموات گذشتگان، شهداء، امام راحل، اموات و شهدای این جمع را با انبیاء و اولیاءت محشور بگردان. به محضر آقا اباعبدالله الحسین و شهدای کربلا سه صلوات بر محمد و آل محمد هدیه کنیم.