23 فروردین 1396, 7:40
خلاقیت عبارت است از تحولات دامنه دار و جهشی در فكر و اندیشه انسان، به طوری كه حائز یك توانایی در تركیب عوامل قبلی به طرق جدید باشد و به تعبیری دیگر، خلاقیت عبارت است از به كارگیری كامل تواناییهای ذهنی برای ایجاد یك فكر یا راه حل یا مفهوم نو نسبت به خود شخص خلاق.در این تعریف مفهوم نو محور اصلی تعریف را در بر میگیرد و با توجه به آن، برای دیگران توقع و انتظار ایجاد میشود. اما باید دانست كه ممكن است یك راه حل، یك فكر یا یك مفهوم برای دیگران جدید نباشد و لیكن برای خود شخص خلاق، جدید و نو باشد. پس جدید بودن نسبت به خود شخص مهم است نه نسبت به دیگران.با این بیان معلوم میشود كه همه انسانها بنا به اصل تفاوتهای فردی كه دارند، دارای خلاقیت و نوآوری هستند و نباید تصور كرد كه خلاقیت منحصر به افراد تیزهوش و بااستعداد است، فقط مهم شكوفایی این استعدادهاست. این از حكمت خداوند است كه همه افراد بتوانند در یك رشته دارای خلاقیت باشند و هركدام از طریقی به جامعه بشری خدمت نمایند.خلاقیت مقدمه ظهور استعدادها و ذوقهاست و باب آن برای همه بشر باز است، مهم شناختن خود و حركت به سمت این دریچه است.خلاقیت را میتوان دیدن چیزها از یك منظرغیرمعمولی و نو، توجه به مسائل از زاویه ای كه هیچ كس دیگر نمیبیند و سپس ارائه رهیافتهای جدید، غیرمعمولی و اثر بخش دانست. خلاقیت را میتوان تولید اندیشه، راهكار و مفاهیم غیرمعمول دانست كه از دیدن، الهام گرفتن و تشابه سازی مخصوص حاصل میشود.
ابداع، به معنی نوآوری و توانایی ایجاد یك فكر و چیز نو بوده و در ظهور اولیه خلاقیت موثر است. ظهور اولیه ابداع در عالم ماده و حس است. با توجه به این موضوع، به كارگیری خلاقیت را ابداع میگویند.خلاقیت به معنای توانایی تركیب ایدهها در یك روش منحصربه فرد یا ایجاد پیوستگی بین ایده هاست ولی نوآوری، فرایند اخذ ایده خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روشهای جدید عملیات است.البته خلاقیت و نوآوری چنان به هم تنیده اند كه شاید به دست آوردن تعریفی مستقل از هر كدام دشوار باشد، اما برای روشن شدن ذهن میتوان آنها را به گونه ای مجزا از هم تعریف نمود. خلاقیت پیدایی و تولید یك فكر نو است در حالی كه نوآوری عملی ساختن آن اندیشه است.در واقع ابداع، ماحصل حركتی است كه نقطه آغازین آن خلاقیت و حیطه فكر بوده و یا با به كارگیری تجارب دیگر به صورت یك پدیده نوظهور، آشكار گردیده است. در كل میتوان گفت ابداع بدون خلاقیت، بی مفهوم بوده و لیكن خلاقیت بدون ابداع قابل تصور است.به عبارتی نماد ظاهری خلاقیت، نوشته یا گفتار و یا یك فكر است كه مقدمه ابداع بوده و آن را به صورت یك پدیده یا شیء ظاهر میكند. به عبارتی دیگر تلاشهای خلاقیت، وسیله ای برای نوآوری است. همچنین خلاقیت یك فعالیت فكری و ذهنی است و بیشتر جنبه عملی دارد.همان گونه كه ظهور و بروز هر كاری و پیدایش هرچیزی زمینه و پیش نیازهایی دارد، خلاقیت هم همین گونه است. پیش نیازهای خلاقیت عبارت اند از: هدف، انگیزه، تخیل، تفكرخلاق، هوش، پشتكار، دانش و مهارت.
۱- فرد خلاق دائما در تلاش و اندیشه است. ۲- فرد خلاق برای تجربه جایگاه ویژه ای قائل است و به علت موفقیتها و شكستها میاندیشد نه به اثر آنها. ۳- فكر كردن در آرامش را برای خود استراحت تلقی میكند.
۴- فرد خلاق به هر پدیدهای از دیدگاهها و جوانب مختلف نگاه میكند و معمولا به شرایط موجود رضایت نمیدهد. ۵- فرد خلاق كنجكاو و پرسشگر است، پیرامون یك موضوع یا پدیده سوالهای متعددی را خلق میكند و از افراد آگاه ومتخصص میپرسد.۶- درصدد بهترین راه حلها یا كمترین هزینه فكری، زمانی و مالی است.۷- به مسائل، موقعیت، اشیا و چیزهایی دقت میكند كه از دید دیگران مورد غفلت قرار گرفته و درباره آنها فكر و نظر جدیدی ارائه میدهد.
امام علي (ع) ميفرمايند: بدترين خصلتها، دروغگويي است. نيز آن حضرت فرمودهاند: خصلتي زشتتر از دروغگويي نيست، چنانكه فرمودهاند: هيچ بدي بدتر از دروغ نيست. در زمينه ارتباط ايمان با استقامت روح و ارتباط استقامت روح با صداقت، كلامي گوهر بار و معجزهآسا از اميرمومنان (ع) روايت شده است: «لا يستقيم ايمان عبد حتي يستقيم قلبه و لا يستقيم قلبه حتي يستقيم لسانه»؛ ايمان هيچ بندهاي پابرجا نميشود، مگر زماني كه قلبش استوار شود و قلب او استوار نميشود، مگر زماني كه زبانش راست و استوار شود. حضرت در اين كلام استقرار ايمان در قلب را در گرو استقامت و راستي روح دانسته است؛ به اين معنا كه روح بايد از انحراف دور باشد تا بتواند ايمان را در خود جاي دهد. همچنين ايشان روح انسان را زماني بدون انحراف و همچون آيينهاي صاف و با جلا دانسته است كه زبانش صادق باشد. مفهوم سخن حضرت آن است كه دروغگويي اعتدال روح را از ميان ميبرد و ايمان را از آن ميزدايد. بهطوري كه ميتوان گفت: انتظار ايمان از دروغگو بيهوده است. امام صادق (ع) فرمودند: فريب نماز و روزه مردم را نخوريد؛ زيرا آدمي گاه چنان به نماز و روزه خو ميكند كه اگر آنها را ترك گويد، احساس ترس ميكند، بلكه آنها را به راستگويي و امانتداري بيازماييد. يكي از تفاوتهاي اساسي ميان دروغگويي با ساير گناهان در توبهپذيري است. بسياري از گناهان تنها عذاب اخروي را در پيدارند و توبه موجب ميشود كه شخص گناهكار از آن نجات يابد، اما دروغگويي دو اثر دارد. يكي عذاب و عقاب اخروي و ديگري انحراف و آسيب روحاني. نسبت به عذاب اخروي توبهبردار است، اما درباره آسيب و شكستگي روح، صرف توبه اثر چنداني ندارد؛ زيرا براي جبران صدمات و آسيبهايي كه دروغگويي در روح انسان وارد ميكند، راه ديگري وجود دارد. درست مثل اينكه شخص شيشهاي را بشكند يا چهره خود را با خنجر زخمي كند و پس از اين كار، پشيمان شده، به درگاه خدا استغفار و توبه کند. توبه گرچه عذاب اخروياش را برطرف نمايد، اما چهره مجروحش را التيام نميبخشد و شيشه شكسته را مرمت نميكند، بلكه براي برطرف ساختن اين جراحت بايد نزد پزشك برود و ضمن مراقبت مدتي از دارو و مرحم استفاده نمايد يا براي ترميم شكستگي ضمن تلاش زياد از ابزاري مخصوص براي چسباندن آن استفاده كند. درباره كذب نيز كه روح انسان صدمه ديده و شكسته شده است، صرف توبه كافي نيست، بلكه راه مرتفع ساختن اين آسيب ها، راستگويي است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان