كلمات كليدي : تاريخ، ايام العرب، جاهلي، جنگ، غارت، خون
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
«ایامالعرب» عنوانی است که بر رویدادهای بزرگ در شبه جزیرۀ عربستان پیش از اسلام اطلاق میشود. این رویدادها معمولا عبارت بودند از جنگها و کشمکهای که حاصل از ظرفهای طبیعی و اقتصادی و اجتماعی منطقه بوده و غالب آنها را خواسته یا ناخواسته، جهت تأمین روزی و حفظ حیاتشان ایجاد میکرده است. زمینه و اسباب و علل این جنگها را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
اوضاع طبیعی و اقتصادی
بیشتر اعراب در آن زمان، به جهت بادیهنشینی و صحراگردی به حکم طبیعت، محروم، و از رهگذر دامداری، آن هم به شکل محدود و ابتدایی زندگی میگذراندند. آنان در خیمههایی از موی بز و پشم شتر به سر برده، هر جا که آب و گیاهی مییافتند، روی میآوردند و با تمام شدن آن ناگزیر به امید آب و گیاه تازه به سرزمین دیگر ره میسپردند.
استمرار یکنواختی و خشکی صحرا علاوه بر پیامدهای سخت معیشتی، در تکوین جسم و عقل بدویان نیز تجلی یافته بود، آزادی را بسیار دوست میداشتند و خود را پایبند، هیچ قانون و مقرراتی نمیدانستند.[1]
این قانونگریزی و آزادی از خصائص موروثیشان بر شمرده میشد؛ لذا با هر کس که میخواست، آنان را تحت فرمان خود در آورد با تمام نیرو مبارزه میکرد. تنها آنان را دو چیز محدود میساخت:
1- قید و بندهای کیش بتپرستی، مراسم و شعائر آن.
2- سنتها، آداب و رسوم قبیلگی و ظایف آنان نسبت به قبیله.
اوضاع اجتماعی اعراب جاهلی
اساس اجتماعی عرب بر نظام قبیلگی بود. قبیله در بادیه، دولتی کوچک به شمار میآمد که تمام ملزومات یک دولت به جز زمین ثابت را دارا بود. عاملی که پیوند مردم قبیله را موجب میگردید، تعصبی بود که از راه پیوند نسبی و وابستگی خاندانها به یکدیگر حاصل میشد و این تعصب به ویژه در نبردها و زد و خوردها ضرورت کامل داشت.[2]
افراد یک قبیله خود را از یک خون دانسته، به شدت بدان تعصب میورزیدند؛ اهانت به هر یک از افراد قبیله مایه لکهدار شدن شرافتشان به شمار آمده از اینرو در رفع این اهانت با تمام نیرو میکوشیدند.
ایشان مطیع بیچون و چرای رئیس قبیله بوده و برای حفظ قبیلهاش که همه بود و نبودش در آن خلاصه میشد، از جان مایه میگذاشت.
جنگهای جاهلی
بیتردید جنگهای جاهلی به عنوان نمودی کامل از اوضاع و شرایط موجود طبیعی و فرهنگی و اجتماعی شبه جزیره عربستان مشخصه اصلی زندگی اعراب جاهلی را تشکیل میداد و آن میل و استعداد شدیدش به قتال است این علاقه مرضی شایع بین آنها به شمار میآمد، حتی قبایل مسیحی شبه جزیره نیز از این امر مستثنی نبودند.[3] تا آنجا که کشتار را میتوان یکی از سنتهایشان برشمرد. آنان پیوسته میکشتند و کشته میشدند و از خون ریختن و خونخواهی نمیآسودند.
لذا بزرگترین قانونی که خود و سایرین بدان خاضع بودند، همان انتقامجویی بود و «ثأر» شریعت مقدسشان شمرده میشد و رنگ دینی به خود گرفته بود؛ چه، تا از حریفان انتقام نگرفته بودند، زن و شراب و عطر را بر خویشتن حرام میکردند. هیچ فردی در فبیله حق جزئی تخطی و توقف یا نقض این قانون را نداشت.
بیشتر درگیریهایشان، ادامۀ نزاع دو فرد از دو قبیله بود بر سر یک توهین یا قتل یا چراگاه. در این زمان عشیرۀ دو طرف شمشیر میکشیدند و عشایر دیگر قبیلهها نیز از ایشان پیروی کرده، برای خونخواهی همپشت میشدند و کشتار فراوان بینشان رخ میداد. این پدر کشتگیها به ارث میرسید و نسلهای بعدی دو طرف نیز همچنان در ستیز بودند تا اینکه با دخالت طرف ثالثی آشتی کنند و خونبها و غرامت مبادله گردد و راضی به این کار نمیشدند؛ مگر وخامت امر به نهایت میرسید و طرفین نزدیک به نابودی میرسیدند. تا قتل و جرحی واقع نمیشد، پذیرفتن آشتی بر ایشان ننگ بود.[4] عجیبتر آنکه اگر مردان هم قصد مصالحه کرده، به پرداخت خونبها تن در میدادند، زنان مصیبت دیده، چنان مرثیههای سوزناکی در رثای در گذشته، سر میدادند که به شدت افکار عمومی قبیله را جریحهدار کرده، به جنگ و خونریزی تهییج و تحریض میکردند.
بر ایشان گرفتن خوبها عیبی بس عظیم و خفتی وصف ناشدنی بود، نمیخواستند برابر خون، شتر یا شیر شتر (صلح) را عوض بستانند که جوش خون جز با خون ننشیند.
شاعر جاهلی "عبدالعزی بن مالک طایی" در این باب چنین میسرآید که:
اذا ما طلبنا قلبنا عند معشر ابینا حلاب الدرأ و نشرب الدماء
«چون در طلب و انتقام از قومی باشیم، تا خون ننوشیم، شیر شتر [صلح] ندوشیم.»[5]
گویا شور زندگی و لذتش در کشتار و غارت خلاصه میشد و بس. به هر بهانهای جنگی واقع میشد و دهها تن به خون میغلطیدند. روزی به بهانۀ نشستن خدنگی بر پستان ماده شتری[6] و دیگر روز بر سر شرط بندی بر اسبانی تندرو.[7]
اصلاً روزگار در نظرشان دو نیمه داشت، کشتن و کشته شدن.[8]
آنها به قدری به جنگ و غارت خو کرده بودند که دوستتر میداشتند که در میدان نبرد عرضۀ شمشیر و نیزهها گردند و بر خاک افتند و تنشان پاره پاره شده، خوراک درندگان و پرندگان شوند؛ اما در رختخواب نمیرند تا بدینگونه در فهرست کشته شدگان نیک فرجام جاهلیت جاودانه گردند.[9] برایشان میته کریمه، آن میتهای بود که در میدان جنگ و در کنار شن و ریگ بیابان به ضرب شمشیر کشته شود.[10]
گفته شده عربی، پس از استماع اوصاف صلح و صفای بهشت از زبان پیامبر(ص) از ایشان پرسید: آیا در بهشت هم جنگ وجود دارد؟ همین که حضرت فرمودند: نه، گفت پس به درد نمیخورد.
ایام العرب
با نگاهی کلی به جنگهای جاهلی میتوان «ایام العرب» را به چهار دسته تقسیم کرد[11]:
1- ایام العرب و الفرس: شامل دو جنگ «یوم ذیقار» و «یوم الصفقه» است. یوم الصفقه نبردی بود بین "باذان" عامل "پرویز بن هرمز" شاه ایران در «یمن» و برخی قبایل یمن از جمله بنیتمیم، که سرانجاماش با شکست اعراب خاتمه یافت.[12]
2- جنگهای قحطانیان با هم: مثل «یوم الکلاب» اول و دوم، «یوم البردان»، «عین أباغ» و «أیام اوس و خزرج».
3- جنگهای عدنانیان با هم: مانند «یوم الوقیط»، «یوم اللوی»، «یوم بُزاخه»، «یوم بسوس» و ...
4- جنگهای عدنانی و قحطانی: ایامی چون «یوم الطفخه» بین «بنیمنذر» و «بنو یرجع»، أوارۀ اول و دوم بین قبیلۀ "عمر بن هند" و «بنیتمیم» و «یوم خزاز» که بین «ربیعه» با قبیلۀ «مذجع» و بعضی دیگر از یمنیان به وقوع پیوست.
ویژگیهای مشترک جنگهای جاهلی
نکته قابل توجه اینکه به جهت بدوی بودن، غالب جنگهای جاهلی بین قبایل عدنانی صورت گرفته است تا قبایل قحطانی. این جنگها گرچه به لحاظ شدت و اهمیت متفاوت بوده؛ اما همگی دارای ویژگی مشابهی بودند و آن دمیدن روح فخر و انتقام در کالبد قبیله بود. آنگاه که جنگجویان تیغ در میان میآوردند، شاعران به گاه نبرد، در پس ایشان حماسهها میسرودند و دلیران را به قتل و غارت فرا میخواندند. بدین گونه داستان آن ایام و کینه ورزیهایشان، در حافظه قبیله جاودانه میگردید، به پیروزیها تفاخر و به گاه شکست مترصد انقام بودند.
تعداد جنگهای جاهلی
از آنجایی که به اقتضای شرایط دشوار زندگی در عربستان، بادیهنشینان معیشت خود را غالباً از راه تهاجم و غارت تأمین میکردند و حیات اقتصادیشان در حقیقت قائم به جنگ بود؛ لذا جنگها زیاد و از حد و حصر خارج است. شمار این ایام را از 750 تا 1700 یوم برشمردهاند که اخبار همۀ آنها باقی نمانده، تنها اخبار آن دسته ایامی که از حدود 150 سال پیش از اسلام اتفاق افتاده، موجود است. ترتیب تاریخی این جنگها نیز به سختی ممکن است و به جهت نگاه تفاخرآمیز اعراب جاهلی به این جنگها، چه بسا در آن مبالغه نیز میکردند؛ لذا از اطمینان و وثاقت تاریخی چندانی هم برخوردار نیستند.[13]
جایگاه ایام العرب
جایگاه ایام العرب در نزد عرب چنان بود که در صدر اسلام، مسلمانان در مجالس خود شعر و اخبار آن جنگها را باز میگفتند بلکه مورخانی چون طبری و بلاذری و ... نخستین حوادث جنگی عصر اسلامی همانند غزوات و سرایا و نیز جنگهای صفین و قادسیه و دیگر جنگها را در زمرۀ ایام العرب بر میشمرند. به همین جهت برخی از نویسندگان معاصر همۀ جنگهای عرب در پیش از اسلام و صدر اسلام، را با عنوان ایام نام برده و آن را به «ایام العرب فی الجاهلیه» و «ایام العرب فی الاسلام» تقسیم کردهاند.[14]