خانواده نخستین گروه کوچک محلی است که افراد در آن به دنیا می آیند، در آن زندگی میکنند، مؤثرترین سالهای زندگی خود را در آن به سر برده و از طریق آن با اجتماع ارتباط برقرار می کنند. در خانواده روابط صمیمی و وظایف متقابل آموخته میشود. مردان و زنان برای کسب رضایت از زندگی خصوصی خود و خشنودی از تجارب شخصی، به خانه و خانواده نیاز دارند و هیچ چیز دیگری نمی تواند جای خانواده را برای آنان بگیرد. در خانواده است که نیازهای اساسی هم چون، محبت و ارضاء احساسات تأمین شده و ارتباطات مناسب زندگی، شکل می گیرد. بنابر این خانواده، مرحلۀ اساسی از آغاز حیات اجتماعی کودک و ادامه حیات انسانی بزرگسالان است.
خانواده مانند یک سیستم است و در عین حال که یک سیستم است، خود زیر سیستم یک نظام اجتماعی هم است و تحت تأثیر مسائل مختلف جامعه، مسائل اجتماعی - اقتصادی و ارتباطات و سایر مسائل قرار دارد. امروزه خانوادهها با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکنند که برخلاف توانایی و حتی آمادگی آن است. این مشکلات می تواند اثرات مخربی بر روی بهداشت روانی خانوادهها داشته باشد. سلامت روان یک از مهم ترین عوامل در ارتقاء و تکامل انسانها محسوب میشود.
قابل اذعان است که اسلام برنامه سالم سازی است. بنابر این بدیهی است که همه قوانین، مقررات و برنامه های اسلام، راه را برای آرامش خاطر و سلامت روان انسان و تحقق خلیفه الله بودن او، هموار و آماده می سازد.
معیارهای سلامت در نظام خانواده
۱- تفاهم و توافق در زندگی مشترک
منظور از تفاهم و توافق درک و فهم مشترک است. اگر بتوانیم، خود را در نقطه نظر همسرمان قرار دهیم، به شکلی که نحوۀ فکر و دیدگاه او را نسبت به مسائل درک کنیم. اینجاست که به مرز تفاهم با همسر خود رسیدهایم. در این موقعیت رابطه درست به مفهوم واقع بر زندگیمان چتر می گستراند. موقعیتهایی که تفاهم بهعنوان یک عامل تعادل بخش حضور پیدا میکند. در دو شکل می تواند شکل بگیرد. تفاهم در خلوت و تفاهم در جلوت (حضور دیگران). آنچه که در خلوت زندگی و فرصتهای شخصی برای زوجین فراهم میشود. حائز اهمیت اساسی است. زن و شوهر، باید برای لحظههایی که دور از هیاهوی زندگی، در کنار هم هستند، توجهی خاص قائل شوند و این لحظهها را برای هم و باهم باشند. تفاهمی که زاییده چنین فرصتی باشد، رشد نموده و در حضور دیگران به بار می نشیند. مبنای تفاهم در خلوت و در حضور یکدیگر، احساس ارزشی است که هر یک برای شخصیت مقابل، قائل است. با این زمینه مناسب زوجین، فرصت می یابند که در حضور دیگران تفاهم خود را حفظ نموده و حتی با جدیت خاصی حریم یکدیگر را مراعات نمایند.(خانواده متعادل، ص ۶۳) عواملی مانند شنونده خوب بودن، دوری از عیب جویی و سرزنش، دوری از لج و لج بازی، فروتنی، دوری کردن از خودخواهی و تکبر، موجب دستیابی زوجین به تفاهم می شوند.
۲- احترام و تکریم
متغیرهای احترام و ادب از جهات مختلف حائز اهمیت است. نظریه پردازان بزرگ مانند مزلو، راجرز، راترو و نظایر آنها نیاز به احترام را از مهمترین نیازهای روانی انسان شمردهاند و احترام متقابل زن و شوهر از ضوابط و نکات مهمی است که رعایت آن سبب تحکیم در روابط زناشویی میگردد. تحقیقات نشان دادهاند همسرانی که توانستهاند پس از سالها، علاقه و احترام بین خود و همسرشان را حفظ نمایند از آرامش روانی بیشتری برخوردار بودهاند. وجود احترام بین زن و مرد یکی از وسائل مرموزی است که زن از ابتدا برای حفظ مقام و موقعیت خود در برابر مرد، از آن استفاده میکند. اسلام تأکید کرده است که زن هر اندازه متینتر و باوقارتر حرکت کند و خودرا در معرض نمایش و تماس و شناسایی قرار ندهد.، بر احترامش افزوده میشود.(حقوق زن، ص ۱۹۱) بدیهی است که هر انسانی به شخصیت خویش علاقهمند بوده و تمایل دارد که دیگران نیز به وی احترام بگذارند؛ در نظام خانواده این حرمت و احترام گذاشتن متقابل می باشد. در سیره معصومین(ع) می بینیم که حضرت زهرا(س) بسان یک بانوی نو اندیش و با ایمان، بلکه بهتر و بیشتر، پیشوای راستین خویش را احترام می کرد و در برابر او سراپاگوش و هوش و عشق و انتخاب بود، و نسبت به آن حضرت آن گونه که شایسته بود، شناخت داشت و آن گونه که می بایست از او قدرشناسی مینمود. از سوی دیگر علی(ع) نیز حضرت زهرا(س) را به همین شکل احترام مینمود؛ ایشان می فرمایند: به خدا سوگند که در زندگی مشترک، هرگز به فاطمه(س) خشم نگرفت و او را به کاری وادار نساختم تا آن حضرت جهان را بدرود گفت و مرا به درد فراق خود گرفتار ساخت. او نیز به من هرگز خشم نگرته و در هیچ کاری با من ناهمسازی نکرد. او به گونه ای بود که هر گاه به او می نگریستم اندوه دل زدوده میشد.(نسیم بهشت، سعیده کرمی ص ۱۲۲)
میزان عقل و ادب انسان موجب بزرگی و بالا رفتن شخصیت او میشود. علی(ع) می فرماید: «کسی که بی ادبی او، موجب پستی و خواری او شده باشد، شرافت حسب و نسب او را بالا نمی برد. کسی که به جهت بی ادبی در جامعه خوار و ذلیل شده و در چشم مردم، ارزش و بهایی ندارد؛ هیچگاه با شرافت خانوادگی و نسب ترقی نمی کند. چرا که قبل از حسب و نسب، حسن ادب اهمیت دارد. و انسانی که بی ادب و جسور است اگر بهترین فامیل و خانواده بیشترین اموال را داشته باشد، باز هم پست و بی ادب است.(راه رستگاری، ص ۱۳۶)
۳- عفو و گذشت
عفو در معنای واقعی و اسلامی آن گذشتن و عفو از حق شخصی است البته در جایی که منجر به خسارت دشمن نشود.(چشمههای معرفت، ص ۷۷) بیشترین سفارش اسلام در مورد مسائل خانوادگی، در زمینه گذشت و اغماض هر یک از زن و شوهر در لغزشها، کج خلقیها و اشتباهات یکدیگر است؛ زیرا زن و شوهر دو انسانی هستند که همانند همه انسانهای دیگر، روحیات و ظرز تفکرهای دوگانه دارند. آنها مدعیاند ما در همه موارد یک طرز تفکر داریم و در همه مسائل موافق و هماهنگ هستیم، شاید هنوز زمینه و موقعیت برایشان پیش نیامده است که خصلتهای واقعی همدیگر را بشناسند، ضمن آن که اگر زن و شوهری با روحیه مشترک پیدا شوند، باز هم هیچ کدام از اشتباه و خطا و عصبانیت مصونیت ندارد. از اینجاست که اهمیت گذشت و تأثیر آن در تداوم روابط سالم آشکار میشود. (بهداشت روانی ازدواج و همسرداری، ص ۲۰۱) امام سجاد(ع) در مورد حق زن بر شوهر می فرماید: حق همسر تو این است که بدانی خداوند او را برای آسایش و آرامش، و پرستار تو قرار داده است و بدانی که او نعمت خداست و هر یک از شما به سبب همسرش خدای را شکر و سپاس گوید و با نعمت خدا مهربانی و نیک رفتاری و مدارا کند. و شایسته است او را گرامی بداری و با وی به نرمی رفتار کنی و اگر چه حق تو بر او بیشتر و واجبتر است و اطاعت تو بر او لازم است تا جایی که معصیت خدا محسوب نشود، ولی او هم بر تو حق مهربانی و رحمت دارد.(تحف العقول، ص ۴۵۸)
پیامبر اکرم(ص) جملهای حکیمانه و زیبا می فرماید: آیا شما را به بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایی نکنم؟ پیوستن با کسی که از تو بریده و بخشش به کسی تو را محروم ساخته و گذشتن از کسی که به تو ستم کرده است.(اصول کافی، ج ۲، ص ۱۰۷)
وجود عفو و گذشت به یقین کانون خانواده را گرم نگاه می دارد، عشق و محبت را سر زنده میکند و اختلاف و مشاجرات را به پایان می برد. عفو و گذشت نشانه حُسن نیت و خوش بینی به زندگی است. عفو و اغماض به طور قطع، در عواطف دو طرف اثر خوبی می بخشد و در طرز تفکر و شیوه عمل آنها تحول ایجاد خواهد کرد. چه بسیار تیرگیها که در پرتو این صفت از میان برخاسته و جای خود را به صفا و صمیمیت خواهد داد.
۴- تقسیم کار میان زن و شوهر
بر اساس فطرت و قابلیتهای وجود زن و مرد، کارهای آنان با همدیگر متفاوت است. برخی از کارها را باید مردان انجام دهند، زیرا زنان در آن محدوده به مشقت و آزاد جسمی و روحی دچار خواهند شد؛ چنان که قضاوت، مرجعیت، امامت و مسائل حساس حکومتی را خداوند متعال طبق تواناییهای شخصیتی به مردان سپرده است. به همین جهت، در میان پیامبران و امامان معصوم(ع)، بانوان، حتی شایسته ترین آنان نیز دیده نمی شوند و در مقابل، امور ظریف و حساس همچون پرورش فرزند، خانه داری و رسیدگی به آراستگی منزل و اموری که به نحوی به مسائل ویژه زنان مرتبط میشود، بر عهده بانوان قرار دارد.(خانواده سالم در پرتو اسلام، عبدالکریم پاک نیا)
تعیین حدود مسئولیت افراد در خانواده از عوامل شادابی و تکامل خانواده بشمار می رود. با تقسیم کار، عدالت اجتماعی در محیط کوچک خانواده سعادت می آفریند و زن را از دخالت در اموری که سزاوار نیست، باز می دارد. در زمینه حدود اختیار و مسئولیت زن و شوهر با نظر به سیره معصومین(ع)، نقل است که حضرت علی(ع) و فاطمه(س) به خدمت رسول خدا (ص) رسیدند و از ایشان، تقاضای تقسیم کار و خدمات منزل را کردند. پیامبر(ص) این گونه فرمودند: کارهای داخل منزل در اختیار و مسئولیت فاطمه (س) و کارهای خارج از منزل مربوط به حضرت علی(ع) باشد. وقتی از نزد حضرت بیرون آمدند، فاطمه(ع) در رابطه با داوری پیامبر(ص) این گونه فرمود: جز خدا کسی نمی داند که چقدر از تقسیم حکیمانه رسول خدا (ص) خوشحال شدم، از اینکه پیامبر خدا (ص) معاشرت و رو برو شدن با مردان را از عهده من برداشت.(قرب الاسناد، ص ۲۵)
در مکتب اهل بیت(ع) خدمت زن در خانه در رابطه با همسرش چنان حائز اهمیت است که امام باقر(ع) می فرماید: هر زنی که با شربت آبی شوهرش را سیراب کند، این عمل او بهتر از یک سال عبادت است که روزهایش را روزه برداد و شبهایش را به نماز ایستد.(ارشاد القلوب، ص ۱۷۵)