عدوّ از مادة عَدو به معنای تجاوز كردن از كاری است كه حقّش عدم تجاوز از آن می باشد.[1]
معنای اصطلاحی عبارت از اینكه دشمن هم در ضمیر دل با انسان عداوت و دشمنی دارد و هم در ظاهر مطابق آن رفتار و عمل می نماید.پس به حالتی كه سبب بروز این گونه رفتار می شود؛ دشمنی گفته می شود.واژهعَدُوّ هم بر یك نفر و هم بر مجموع وعدة كثیری از دشمنان اطلاق می گردد.
قرآن كریم؛ به عنوان كتاب هدایت و برنامه زندگی بشر، از جامعیت و جاودانگی برخوردار است.چنان كه به شناسایی و شناساندن دشمنان جبهة حق و عدالت عنایت و اهتمام فراوان دارد تا راهیان طریق حقیقت را از خطرات، دام ها و صدمه های جبهه باطل و همه دشمنانی كه به نوعی سدّ راه كمال و رشد انسانها قرار می گیرند را نجات دهد.از جمله دشمنانی كه قرآن وروایات حضرات معصومین(علیهم السلام)به معرفی آنها پرداخته و نام می برند، عبارتند از: هوا و هوس(فلا یصدّنك عنها من لا یومن بها واتَّبع هواهُ فتردی)1، خشم (اعدی عدوّ ٍللمرء غضبُهُ و شهوتُهُ، فمن مكلهما علت درجتُهُ و بَلَغَ غایَتَهُ)2، نفس(امام علی (ع) :نفسُك اقربُ أعدائك إلیك)3، جهل(الناس اعداءُ ماجهلوا)4، شیطان(ویرید الشیطانُ ان یُضلَّهم ضلالا بعیدا)5، قوم یهود(لتجدنَّ أشدَّ الناس عداوه للذین امنوا الیهود و...)6، منافقین(واذا لقوا الذین امنوا قالوا امنا واذا خلوا الی شیاطینهم قالوا إنا معكم انما نحن مستهزءون)7، كافران(وخذوا حذركم انَّ الله اعدَّ للكافرین عذابا مُّهینا)8، مشركان(براءه من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشركین)9 و ... (كه ما دراین جا به یك مثال برای هركدام اكتفا می كنیم).
این اعلام خطر به صورت كلی و عمومی و به عنوان هشدار به مسلمانان در همه اعصار و زمانها است ولی متاسفانه بسیاری از پیروان قرآن از این هشدار غفلت و كوتاهی ورزیدند و در نتیجه زمینه را برای نفوذ،محاصره،خدعه ، فریب ، تباهی و عقب ماندگی خودشان را فراهم نمودند.
در روایت پر محتوا و زیبایی امام محمد باقر(ع) می فرمایند: قرآن بر سه قسمت نازل گردیده كه یك سوم آن درباره ما و دوستان ماست و یك سوم درباره دشمنان ما و دشمنان پیشینیان ما و یك سوم روش ها و امثال است. آیه ای كه درباره قومی نازل شده، اگر با مرگ آن قوم باطل گردد، دیگر از قرآن چیزی نمی ماند، حال آنكه قرآن تا بقای آسمانها و زمین، باقی است و احكام آن جاری و ساری می باشد و برای هر ملتی آیه ای است كه آن را قرائت می كند، خواه آن آیه خیر را بیان كند و خواه شر را 1.
در طول نزدیك به پنج سال از حكومت امیرالمومنین علی (ع)، سه جنگ سرنوشت ساز و هركدام با پیچیدگی خاص خود به وقوع پیوست.
ناكثین كسانی بودند كه به خاطر جاه و مقام درصدد ریاست خواهی و قدرت طلبی بودند.همچنین اینان در خط مقدم بیعت كنندگان با حضرت به شمار می روند. كسانی كه در زمان پیامبر اكرم(ص) سابقه نبرد در جبهه اسلام علیه شرك را بر عهده داشتند همانند طلحه و زبیر اما در زمان حكومت علی (ع) با فرصت طلبی چشم طمع به مقام را داشتند.از طرفی در بین این عهد شكنان كسانی بودند كه به فضائل امام علی (ع) و موقعیت او نزد پیامبر(ص) و عشق و علاقة بی حدطرفدارانش به او، به این همه امتیاز و فضائل حسادت می ورزیدند.به عنوان نمونه مخالفت جریان سازان سقیفه و نیز طراحان و مجریان جنگ جمل از این نگاه قابل توجه است.بنابراین این افراد جنگ جمل را علیه حكومت نوپای علوی به راه انداختند. از زشت ترین شیوه و خصائص این گروه اینكه با آمدن همسر رسول خدا (ص) و با سوء استفاده از موقعیت اجتماعی او سعی در رسیدن به قدرت و بسیج نیرو را داشتند.
روش برخورد حضرت با این گروه ابتدا جلوگیری از به قدرت رسیدن آنها بود سپس گفتگو و مذاكره برای برگشت آنها از مسیری كه در پیش گرفته بودند و امام علی (ع) می فرمایند: ولقدِ استَثَبتهُما قبلَ القتالِ،واستَانَیتُ بهما امامً الوقاعِ،فَغَمطا النُِعمهَ و ردَّا العافیهَ1 ،من پیش از جنگ از آنها خواستم تا بازگردند، و تا هنگام آغاز نبرد انتظارشان را می كشیدم، لكن آنها به نعمت پشت پازدند و بر سینة عافیت دست رد گذاردند.( همچنین دربارة افشاء توطئه ناكثین می فرمایند:همانا ناكثین عهدشكن به جهت نارضایتی از حكومت من به یكدیگر پیوستند و من تا آنجا كه برای وحدت اجتماعی شما احساس خطر نكنم صبر خواهم كرد،زیرا آنان اگر برای اجرای مقاصدشان فرصت پیدا كنند،نظام جامعه اسلامی متزلزل می شود.آنها از روی حسادت بر كسی كه خداوند حكومت را به او بخشیده است به طلب دنیا بر خاسته اند. 2 و نیز افشای ادعاهای دروغین طلحه بود.كه امام باز می فرمایند:به خدا سوگند ،طلحه بن عبیدالله، برای خونخواهی عثمان شورش نكرد، جز اینكه می ترسید خون عثمان از او مطالبه شود، زیرا او خود متهم به قتل عثمان است كه در میان مردم از او حریص تر بر قتل عثمان یافت نمی شود. 3 نكته قابل تأمل و دقت اینكه امام(ع) به تمام زوایای دشمن و روحیات آنها احاطه داشت و در موقعی كه ابن عباس را برای پند دادن به سوی زبیر فرستاد این مطلب آشكار می شود،كه حضرت فرمودند: با طلحه، دیدار مكن زیرا در برخورد با طلحه او را چون گاو وحشی می یابی كه شاخش را تابیده و آماده نبرد است، سوار بر مركب سركش می شود و می گوید، رام است.بلكه با زبیر دیدار كن كه نرم تر است.به او بگو، پسر دایی تو می گوید: در حجاز مرا شناختی و در عراق مرا نمی شناسی؟!چه شد كه از پیمان خود بازگشتی؟!4.به قول پروین اعتصامی :
پروین به كجروان سخن از راستی چه سودكو آنچنان كسی كه نرنجد ز حرف راست
از سوی دیگر حضرت با عایشه از نافرمانی او نكوهش می كنند و می فرمایند: اما عایشه، پس افكار و خیالات زنانه بر او چیره شد و كینه ها در سینه اش چون كورة آهنگری شعله ور گردید،اگر از او می خواستند آنچه را كه بر ضد من انجام داد نسبت به دیگری روا دارد سرباز می زد به هر حال احترام نخست او برقرار است و حسابرسی اعمال او با خدای بزرگ است.1
دومین گروه مخالف امام علی (ع) ،معاویه و یاران او بودند. قاسطین كسانی بودند كه از حكومت های قبلی صاحب اموال هنگفت از بیت المال شده بودند.و از امتیازات ویژه در زمان آنها استفاده می كردند.پس با آغاز حكومت امام علی(ع) همه منافع و امتیازات خود را از دست داده و در خطر دیدند،از این رو سر به شورش برداشتند و یا بعضی ها برای رسیدن به بیت المال و ثروت در كنار معاویه قرار گرفتند.اینان كینه های درونی و فروخورده خویش را از جنگ های صدر اسلام كه در آن خویشاوندان و پدران خود را توسط امام(ع) از دست داده بودند،آشكار می كردند.چنانكه حضرت جنگ صفین را مولود كینه های بدر و احد و دشمنی های زمان جاهلیت خوانده است. 2برای این گروه قرآن به نیزه زدن جهت فریب ساده لوحان و عوام فریبی و مقدس مآبی سهل ترین وسیله بود. چنان كه بعد از جریان جنگ صفین علی(ع) در حالی كه خوارج را مورد خطاب قرار داده بود، درباره این نقشه و سیاست دشمن فرمودند: انما رفع القوم لكم هذه المصاحف خدیعه و وهنا و مكیده ...، به درستی كه این مردم (دشمنان) قرآن ها را به خاطر مكر و نیرنگ (و برای اجرای نقشه هایشان) بر روی نیزه ها قرار دادند... .3
روش برخورد حضرت در این جنگ عبارت بود از اینكه ابتدا به نیروهای خویش آموزش تاكتیك های نظامی را تعلیم می دهند. 4سپس علت تعلل و مدارا برای عدم جنگ با دشمن را صبر نمودن بر هدایت آنها می فرمایند1و زمانی كه دشمن نامردانه آب فرات را تصرف می كند، فرمان به شكستن خط دشمن و آزاد كردن آب فرات می دهند. 2همچنین ایشان رعایت اصول انسانی را در جنگ از سپاه خویش می خواهند. 3 و بعد از جنگ برای آگاهی مردم، نامه به شهرهای دور برای روشن ساختن حوادث جنگ صفین می نویسند. 4
سومین جریان مخالف كه با تحجّر، قشری گرائی بر جهل خویش پافشاری می كردند و چیزی جز ظاهر و پوسته دین را ملاك عمل خویش قرار نداده بودند؛ خوارج بودند. حساس ترین برخوردهای امام با این گروه بوده است. چرا كه اغلب، قاریان قرآن با پیشانی های پینه بسته و ظاهر صلاح بودند و بعد از جریان حكمیت بر علیه امام قیام كردند. مارقین صرفاً به جنبه های عبادی دین توجه كرده بودند و جنبه های اجتماعی دین را بر نمی تابیدند.كسانی كه درك عمیق و درستی از تعالیم اسلام نداشتند.
روش برخورد امام(ع) با خوارج این بود كه در ابتدا وقبل از جنگ به افشای گمراهی خوارج اقدام نمودند. 5سپس بر اثر پافشاری خوارج در شورشگری، امام علی(ع) به قرارگاه آنها می روند و در زمینه مبارزه با شامیان و نیز جریان قرآن بر سر نیزه كردن آنها خطبه ای ایراد می فرمایند. 6 و زمانی كه امام شعار لاحكم الا الله را از آنها شنید به تبیین درست آن، سخنان گهرباری اظهار نمودند. 7 از سوی دیگر علی (ع) مدام به نصیحت خوارج می پرداختند تا دراثر این تلاش،بلكه هدایت شوند. 8 نكته قابل توجه اینكه موقعی كه حضرت می خواستند به طرف آنها برای نبرد حركت نمایند یك شخص پیشگویی از راه ستاره شناسی
محاسبه كرده بود كه اگر در این ساعت حركت كنند پیروز نمی شوند،امام توجهی به گفتار او نمی كنند؛1 یعنی نباید به خرافات و شایعات ترتیب اثر داد.پس از حادثه جنگ نهروان حضرت می فرمایند كه من بودم كه چشم فتنه را كندم و جزمن هیچ كس جرأت چنین كاری را نداشت.2
نكته ای كه باید مورد عنایت واقع شود اینكه مبنای كلی در جنگ های سپاه اسلام این است كه ابتدا به جنگ و شروع آن نمی نمایند.
در یک چشم انداز کلی روش برخورد امام علی(ع) با دشمنان بدین قرار است:
وظیفه اصلی رهبران جامعه اسلامی، تلاش برای هدایت مردم جامعه به سوی خداست. اگر چه در این مسیر، مخالفان ؛ افرادی لجوج باشند و شکی درانحراف و دشمنی آنها نسبت به خدا و اولیای الهی نباشد. رسول خدا(ص) هنگامی که امیر المومنین علی(ع) را به سوی یمن روانه می کرد، فرمودند: به خدا قسم اگر خداوند یک نفر را به وسیله تو هدایت کند از آنچه خورشید بر آن طلوع یا غروب می کند، بهتر است 3از سویی دیگر ما در سیره امام علی(ع) می بینیم که حضرت تلاش وسیع و وافری را برای هدایت دشمنان و مخالفان خویش به کار می برند که این مطلب در تمامی خطب و مکاتباتی که بین ایشان و مخالفان انجام گرفته است، کاملاً مشهود است.
یکی از شیوه های برخورد امام با مخالفان سیاسی خود این بود که مستقیماً و بدون واسطه با آنان وارد مذاکره می شد تا عقاید و نظرات آنان را از نزدیک و از خودشان بشنود تا زمینه برای حل اختلافات و پاسخگویی مستقیم فراهم آید.
امام با راهنمایی و آینده نگری در شرایط حساس و بحرانی و فضای فتنه، با درایت و بصیرت به تبیین صحیح اوضاع و احوال شرایط با تحلیل جامع می پرداختند. ایشان از سویی به یاران خویش هشدار و آگاهی می دادند تا از خطرغفلت و نفوذ دشمن، هوشیار شوند و در مقاطع بحرانی و غبار آلود بتوانند حق و باطل را از هم تشخیص بدهند و از سویی دیگر به دشمنان و مخالفان حکومت دینی هشدار می دادند تا دست از لجاجت و کینه ورزی خود بردارند.
امام در برابر سرسخت ترین دشمنانش هیچ گاه از طریق عدالت و انصاف عدول نکردند و توهین، فحاشی و ناسزا به دشمن را امری مذموم می پنداشتند. همچنین علی(ع) با افشاگری خود اولاً عموم مردم را از توطئه های دشمن آگاه می کردند و ثانیاً از الگو شدن منحرفان برای نسل های جدید ممانعت به عمل می آوردند واینکه نسل جوان پی به سابقه ی ننگین و شرارت های دشمنان ببرند.
در اکثر جریان های اجتماعی، یک عده ی قلیلی با سوار شدن بر موج احساسات عموم مردم و با تحریک عواطف و در سایة شعارهای عوام فریب و نیز با مشوش و بحرانی نشان دادن فضای جامعه، سعی می کنند اهداف و مقاصد پلید خویش را پیاده نمایند. بنابراین امام با تیز بینی و فهم عمیق جریانات سیاسی، دستهای عوامل اصلی و کارگردانان آشوب ها و فتنه ها را افشا و رو می کردند و با توجیه و تفسیر درست قضایا، مردم را از کج فهمی، ابهام و سر درگمی در می آوردند و صف آنها را که فریب خورده بودند از صف محورهای شرارت و برنامه ریزان تفرقه و اختلاف جدا می نمودند1 و اگر آنها به هیچوجه حاضر به برگشت و اصلاح نمی شدند و در مقام هرج و مرج خواهی و مبارزه با حکومت اسلامی در می آمدند، امام(ع) با قاطعیت و صلابت در مقابله و نبرد با آنها می ایستادند.
به طور کلی در برخورد و مواجهه با دشمنان ما با دو نوع دشمن روبرو هستیم: الف. دشمن آشکار ب. دشمن پنهان
بی تردید از صدر تاریخ اسلام تا الان مسلمانان و دین مبین اسلام بیشتر از آنکه از دشمن آشکار ضربه بخورند، توسط دشمن پنهان دچار آسیب، ضعف ، اختلاف و دو دستگی شده اند. علت این مسئله به سبب آن است که انسان از دشمن آشکار هر لحظه انتظار برخورد، عداوت و دشمن را دارد اما دربارة دشمن پنهان که در لباس دوست، جلوه می کند و در ظاهر خود را هم مسلک و پایبند به ارزشهای اسلامی نشان می دهد، انسان اصلاً احتمال و توقع ضربه و حمله از سوی او را ندارد. یکی از مقاطع حساس تاریخ زندگی امام علی(ع) برخورد ایشان با جریان نفاق بود. شهید استاد مطهری در همین رابطه می گویند: این پیکار ]با نفاق[ از پیکار با کفر به مراتب مشکلتر است. زیرا در جنگ با کفر مبارزه با یک جریان مکشوف و ظاهر و بی پرده است و اما مبارزة با نفاق، در حقیقت مبارزه با کفر مستور است ... و درک آن برای توده ها و مردم عادی بسیار دشوار و گاهی غیر ممکن است و لذا مبارزه با نفاقها غالباً به شکست برخورده است1.
بنابراین سست اندیش ترین دشمنان، کسی است که دشمنی خود را آشکار می سازد. امام حسن عسکری(ع) در همین زمینه می فرمایند: اضعف الاعداء کیداً من اظهر عداوته2. و یا امام علی(ع) می فرمایند: من اظهر عداوته قل کیده،هر که دشمنی خود را آشکار سازد، نقشه و نیرنگش کاستی گیرد3.
از سویی دیگر ما در قرآن کمتر گروهی را سراغ داریم که در مورد آنها این همه بحث کرده و نوع رفتار، اعمال موذیانه و نشانه های آنها را بازگو نموده باشد، پس این همه تاکید، هشدار و سرمایه گذاری وسیع قرآن درباره منافقان، دلیل برخطر فوق العادة آنان است. به همین جهت امیرمومنان علی(ع) در پایان نامه 27 نهج البلاغه می فرمایند: من بر شما از مرد منافقی می ترسم که درونی دو چهره و زبانی عالمانه دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است.
فایده های فراوانی در قبال دشمن شناسی درست، نصیب هر شخص یا ملتی می گردد. در سیره امام علی(ع) به وفور موارد ذیل دیده می شود و امام اکثراً این مسائل را به یاران خویش گوشزد می نمودند. در اینجا به مواردی از آنها اشاره می کنیم:
1.کشف توطئه و تاکتیک های دشمن 2. تشخیص حق و باطل 3. آمادگی برای سرکوبی تحرکات دشمن 4. عدم غافلگیر شدن و بستن راه نفوذ دشمن 5. در مواقع بحرانی، تصمیم درست اتخاذ کردن 6. عدم اهمال کاری و کوچک شمردن دشمن 7. کشف نقاط ضعف و قوت خود و دشمن 8. بیداری و هوشمندی و آینده نگری در برابر دشمن 9. استقامت و صبر در مسیر حق 10. تحت تأثیر اکاذیب، شایعات، افتراء، تحریف و تهمت دشمن واقع نشدن 11.پیروزی، اتحاد و همدلی در برابر دشمن 12. برخورد فعالانه با دشمن نه برخورد منفعلانه 13. مدیریت حوادث و استفاده بهینه از امکانات و استعدادها 14. عدم همكاری با دشمن 15. معرفی و پرده برداشتن از چهره دشمن.
برای مطالعه و تحقیق بیشتر ،منابع ذیل پیشنهاد می شود:
1.جاذبه و دافعه علی (ع): استاد شهید مرتضی مطهری
2.دشمن شناسی از دیدگاه قرآن؛ رحمت جعفری و حسن دهشیری
3.دشمن شناسی؛ سیدرضا تقوی دامغانی
اکثر مشکلاتی که جامعه اسلامی را از درون و برون تهدید می کند و از سوی بعضی از مغرضین به ناکارآمدی و عقب ماندگی تفسیر می شود، در سایه ی عدم دشمن شناسی درست جوامع اسلامی است. بنابراین هرگونه مسامحه، غفلت و کوچک شمردن دشمن باعث خواهد شد كه دشمن با استفاده از فرصت به وجود آمده، بذر نفاق، تفرقه و اختلاف را در جامعه بکارد و از این طریق به اهداف پلید خویش برسد. از این رو نیاز اساسی جوامع اسلامی به دشمن شناسی واقعی، امروزه بیشتر احساس می شود و در این مسیر پُر فراز و نشیب تأسی به سیره حضرات معصومین (علیهم السلام) چراغ راه و حصن حصین در برابر فتنه های دشمنان است.
*قرآن
**نهج البلاغه
1.ابن فارس، احمد؛ ترتیب مقاییس اللغه؛ناشر:پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، پاییز1387
2.جعفری، رحمت؛ دهشیری، حسن؛ دشمن شناسی از دیدگاه قرآن؛ دفتر انتشارات اسلامی چاپ دوم، 1383
3.حسینی، کمال؛ دشمن شناسی از دیدگاه قرآن؛ تهران: ناشر لوح محفوظ، چاپ اول، 1386
4.خاتمی، احمد؛ دشمن شناسی از دیدگاه امام علی(ع)؛ پاسدار اسلام، شماره 124.
5.دانشگر،احمد؛پروین اعتصامی،شاعره ای از تبار روشنیها ؛چاپ دوم، 1377
6.محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه؛ 15 ج، قم، دارالحدیث، 1377ه.ش
7.مطهری، مرتضی؛ جاذبه و دافعه علی(ع)، انتشارات صدرا، چاپ نوزدهم، پاییز1374
8.مفید، محمد بن نعمان؛ الارشاد؛ موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت: لبنان، چاپ سوم، 1399ه.ق
9.فیض كاشانی، ملا محسن؛ تفسیر الصافی؛ انتشارات اسلامیه، چاپ چهارم
10.قمی، شیخ عباس؛ مفاتیح الجنان؛ (دعای ندبه)