صبر، حلم، صبر جمیل،
الصبر: مصدر بوده، معادل فارسي شكيبايي در سختيها و بردباري است. [1] برخي ديگر از كتاب هاي لغت نيز مفهوم صبر را اين گونه تعريف كرده اند: الصبر: نقيض الجزع. [2] مجمع البحرين نيز آن را حبس النفس عن اضهار الجزع مي داند. [3] همچنين بعضي به واسطه سختي تحمل صبرآن را از ريشه الصّبر مي دانند؛ چرا كه الصبر نام گياهي است با گلهاي زرد و قرمز وعصاره اي تلخ كه جنبه دارويي دارد و امروزه در عطاري ها به نام صبر زرد مشهور است. [4] حافظ در بيتي زيبا، خون جگر صابر را چنين مي سرايد:
گويند سنگ لعل شود در مقام صبرآري شود وليك به خون جگر شود
از سوي ديگر واژه حلم را نيز در بسياري از متون به معناي شكيبايي و بردباري گرفته اند و در برابر حلم، معناهايي هم چون شكيبايي ، بردباري، خرد، بخشش، و گذشت از روي قدرت [5] ... قرار داده اند. اما در بعضي از كتاب هاب لغت اين واژه با دقت بيشتر مورد اعتنا قرار گرفته و در برابر آن واژگاني هم چون االاناه به معناي وقار و العقل [6] به معناي خرد يا التؤده [7] به معناي آرامش و تأني گذارده مي شود.
با توجه به آنچه آمد به روشني مي توان دريافت واژه صبر، مطلق شكيبايي است خواه شخص صابر آگاهانه تن به آن دهد یا از روی اکراه و الزام، اما واژه حلم، شكيبايي و بردباري در عين خرد ورزي و احيانا قدرت است. در واقع كسي كه آگاهانه و عالمانه و با شناخت ظرايف مساله ، تن به شكيبايي بسپارد، شخصي حليم است. از همين رو است كه مولاي مومنان هرگاه حلم را مي آورد با علم همراهش مي سازد:
علماً في حلم [8] با داشتن كوله باري از دانش بردبارند.
يمزج العلم بالحلم؛ شكيبايي را با دانش درمي آميزند.
در حقيقت هرگاه صبر با علم و آگاهي عميق آميخته شده و ريشه در آن داشته باشد بنيادي استوارتر خواهد يافت.
كي شكيبايي توان كرد چو عقل از دست رفتعاقلي بايد كه پاي اندر شكيبايي كشد [9]
در هر حال با توجه به اين كه در روايات واژه صبر عام تر و بيشتر مورد استفاده قرار گرفته گفتار خويش را بر واژه صبر ادامه خواهيم داد.
نماز از جمله مهمترين واجبات و وظايف ديني است كه اسلام بر آن تكيه بسيار دارد ؛ اما با مراجعه به قرآن كريم در مي يابيم كه صبر بر نماز مقدم داشته شده است و به مومنين اين گونه خطاب مي شود: واستعينوا بالصبر و الصلاه؛ [10] از صبر ونماز ياري جوييد.
راز اين تقدم در اين نهفته است كه نماز تنها يكي از مصاديق صبر بر طاعت به شمار مي رود و اين در حالي است كه صبر به شاخه هاي گوناگوني تقسيم مي شود، مانند صبر بر شهوت های مادی و معنوی و جنسی و... و شخص مومن تنها با صبر بر طاعت نمي تواند به تمامي مراحل كمال دست يابد. از اين رو منطقي است كه بپذيريم جايگاه صبر بر نماز مقدم باشد.
مسلم آن است که سنت الهی بر آزمایش انسان در عرصه حیات زمینی قرار گرفته است و این آزمونها دمادم به گونه هایی متفاوت در راه انسان قرار می گیرد: ولنبلونکم بشئ من الخوف والجوع و نقصٍ من الاموال و الانفسِ و الثمرات؛ [11] هر آینه شما را به ترس و گرسنگی و کم شدن مال و جان و بهره ها خواهیم آزمود.
در عرصه این آزمایش می توان انسان ها را به دو گروه کلی تقسیم نمود: صابران و شاکران. و در این میان بر اساس منطق دین، شکیبایان پیروز میدانند؛ چرا که توانسته اند آستانه تحمل خویش را در برابر مشکلات، شهوات و طاعات به نمایش گذاشته و یکی از مصادیق فی المکاره صبورٌ [12] باشند. از سوی دیگر بی تابی در برابر این گونه آزمون ها موجب توقف آنها و رفع بلاها نخواهد شد؛ بلکه نمایانگر سستی بنیاد فلسفه حیات نزد نا شکیبا است. بر همین لحاظ است که مولای موحدان می فرماید: إنّک إن صبرت جرت علیک المقادیر و أنت مأجورٌ و إن جزعت جرت علیک المقادیر و أنت مأزور؛ [13] چنان چه در برابر مقدارات دشوار شکیبایی ورزی، پاداش خواهی یافت و چنان چه بی تابی پیشه سازی هم چنان در میانه گرداب مقدارت ناگوار درهم پیچده خواهی شد.
افزون بر آنچه گذشت باید دانست که شکیبایی یکی از لوازم طریق الی الله است .. إنّ الله مع الصّابرین [14] خداوند همراه بردباران است؛ که به صراحت معیت با خدا در گرو صبوری و بردباری است؛ [15] و تمامی سالکان راه عشق جز این گریزی نداشته اند و زمزمه جانشان این بوده است که:
صبر کن ای دل که از لذت چشانی های اوستوعده های دیر دیر و لطف های گاه گاه [16]
ازدیگر سو بردباری تنها شاه کلید موفقیت به حساب می آید و انسان در مسیر زندگی نمی تواند با بی تابی های مدام به اهداف بزرگ دست یابد. جملات زیبای امیرالمومنین (ع) در غررالحکم گویای همین واقعیت است: بالصبر تدرک الرغائب [17] با شکیبایی است که اهداف و آرزوهای دلخواه مححق می شود. بالصبر تدرک المعالی الامور [18] با صبر است که می توان به اهداف برگزیده و بلند مرتبه دست یافت.
بر مبنای روایات، [19] صبر از نشانه های اهل پرهیز و به تعبیر آسان تر از ستون های بنیاد دین داری است. با باز شکافی صبر نیز می توان دریافت، این صفت نیز به نوبه خود از مایه های درونی سرچشمه می گیرد که می توان آن را ستون های بر پادارنده شکیبایی به حساب آورد. امیرالمومنین(ع) در پاسخ به پرسشی در مورد ایمان، به بازگشایی ارکان ایمان و در ادامه آن شکیبایی می پردازد و می فرماید: الایمان علی أربع دعائم (شعب): علی الصبر، والیقین، والعدل، والجهاد. و الصبر منها علی اربع شعب: علی الشوق، و الشّفق، و الزهد، و الترقّّب: فمن اشتاق الی الجنّه سلا عن الشهوات؛ و من اشفق من النار اجتنب المحرمات؛ و من زهد فی الدنیا استهان بالمصیبات؛ و من ارتقب الموت سارع الی الخیرات؛ [20] ایمان بر چهار پایه استوار است: صبر، یقین، عدل و جهاد.صبر بر چهار پایه قرار دارد؛ شوق، هراس، زهد و انتظار. آن کس که اشتیاق به بهشت دارد، شهوت هایش کاستی گیرد، و آن کس که از آتش جهنم می هراسد، از حرام دوری می گزیند و آن کس که در دنیا زهد می ورزد، مصیبت ها را ساده می پندارد و آن کس که مرگ را انتظار می کشد، در نیکی ها شتاب می کند.
روایات صبر را در سه مقام مورد ملاحظه قرار داده اند: شکیبایی هنگام بلا و ناگواریها؛ بردباری در راه فرمان بری و اطاعت از خداوند و صبر در برابر گناهان و سرکشی ها. از جمله این روایات دو گفتار امیرمومنین(ع) است که پس از اشاره به سه نوع گذشته به نتایج شیرین و گوارای شکیبایی می پردازد و می فرماید: الصبر: اما صبر علی المصیبه أو علی الطاعه أو عن المعصیه و هذا القسم اعلی درجه من القسمین الاولین؛ [21] صبر بر سه گونه است: شکیبایی در برابر بلایا و گرفتاریها، بردباری در مقام فرمان بری و عبادت و صبر بر گناه و کژی ها. البته نوع پایانی از دو نوع گذشته رتبه ای بالاتر دارد.
و در دیگر روایات به نتایج صبر پرداخته و می فرماید: الصبر عن الشهوه عفّه و عن الغضب نجدهٌ و عن المعصیه ورعٌ [22] ؛ صبر بر شهوت رانی پاکدامنی و صبر بر خشم آزادگی و صبر بر گناه پارسایی است.
و یا حدیثی است منسوب به امام صادق (ع) که می فرماید: صبر نسبت به ایمان به مثابه سر است نسبت به بدن؛ پس وقتی سر رفت، جسد برود و همین طور وقتی صبر رفت ایمان برود. [23]
صبر بر بلا، از منازل دین و از مقامات رفیع موحدان است. به واسطه صبر، بندگان در سلک مقربان قرار می گیرند. صبر بنده را به مقامات ارجمند می رساند و بر مسند عزت می نشاند. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: خداوند متعال، هرگاه بنده ای را به مرضی مبتلا سازد، باید که صبر کند و شکایت خود را به عیادت کنندگان باز نگوید. اگر صبر کرد، خداوند متعال بنا به حکمت خود، اگر به وی شفا عنایت کرد، گناه او را می آمرزدو اگر از دار دنیا چشم پوشید، او را به رحمت واسعه خود انتقال می دهد. [24]
در قرآن و روایات نوعی دیگر از صبر تحت عنوان صبر جمیل مطرح می شود. برای مثال خداوند در سوره معارج خطاب به پیامبر می فرماید: فاصبر صبراً جمیلاً [25] و امام محمد باقر (ع) در تفسیر این فراز از قرآن صبر جمیل را این گونه تفسیر می کند: قلت لابی جعفر(ع): یرحمک الله ما الصبر الجمیل؟ قال: ذلک صبرٌ لیس فیه شکوی إلی النّاس [26] هنگامی که از اتمام محمد باقر(ع) در مورد صبر جمیل پرسش شد، پاسخ فرمود: آن چنان صبری است که صابر ـ بخاطر وضعیت خویش ـ گله به نزد مردم نمی برد.
همان گونه که پیش تر آمد از جمله انواع صبر، شکیبایی در مقابل ناگواری ها است. اصولاً مردمان در کوران حوادث به چند دسته تقسیم می شوند:
إذا مسّه الشّر جزوعاً؛ [27] هنگامی که بدی به او می رسد بی تاب می شود. هم چنین می فرماید: اگر صبر پیشه می کنی مانند آزادگان( ویا اهل کرامت) صبر ورز؛ وگرنه همانند نادانان ناآزموده (و چهار پایان) آن را فراموش کن. [28]
و بشّر الصّابرین الّذین إذا اصابتهم مصیبه قالوا انّا لله و انّا الیه راجعون؛ [29] بشارت بده به استقامت کنندگان؛ آن ها که هرگاه مصیبتی به آن ها می رسد می گویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم.
اللهم لک الحمد حمد الشّاکرین علی مصابهم؛ [30] بار الها سپاس سپاس گزران بر تو بادد بر بلایی که بر آنان گذشت.
بدیهی است که این سه راه رفتاری، پیروزی ازآن گروهای دوم و سوم است و گروه اول جز نا امیدی و یأس نصیبی نخواهد داشت. در واقع بین منطق دین داران بردبار و بی تابان تفاوتی اساسی وجود دارد؛ بی تابان همه چیز را به سرعت، لحظه ای و آنی، طلب می نمایند و با اندک مخالفت و دشواری به بیراهه می برند. اما شکیبایان دشواری ها را گذرا دیده با شوق و انتظار روزگاران خوشی را در افق دید خود مشاهده می نمایند و به فرمایش امیر مومنین: صبروا ایاما قصیرهً اعقبتهم راحهً طویلهً [31] روزگار کوتاهی را صبر پیشه می کنند تا به راحتی دور و دراز برسند.
بر اساس منطق ایشان عمر دنیا لحظه ای بیش نیست و دیوار سختی ها کوتاه تر از آن است که نتوان از آن گذشت.
امام کاظم (ع)ـ که خود در دشوارترین شرائط می زیست ـ منطق دنیا و صبر را این گونه می نمایاند: یا هشام إصبر علی طاعه الله و اصبر عن معاصی الله فإنّما الدّنیا ساعهٌ فما مضی فلیس تجد له سروراً و لا حزناً و ما لم یأت منها فلیس تعرفه فاصبر علی تلک السّاعه الّتی أنت فیها فکأنّک قد اغتبطت [32] ای هشام در انجام عبادات راه شکیبایی پیش گیر و در برابر گناهان بردبار باش. مطمئنا دنیا لحظه ای بیش نیست. از شادمانی ها و غم های گذشته آنبهره ای نخواهی برد و بر آنچه نیامده است آگاهی نداری، پس در لحظات حاضر زندگانی ، شادمانه و شکیبا باش.
و براین مبناست که شکیبایی در دوران سخت و دشواری زمینه ای است برای رهایی و روزگار شادمانی.
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفتبا درد صبر کن که دوا می فرستمت [33]
در آیات و روایات همان گونه که به علل و عوامل ایجادی صبر توجه شده است به آسیب شناسی آن نیز پرداخته شده و علل و عواملی که مانع صبر در شخص می شود را توضیح داده اند. در این جا تنها به یکی از مهم ترین این موانع اشاره و بسنده می شود؛ زیرا این مانع از موانع مهمی است که قرآن در چند آیه بدان اشاره می کند و حتی پیامبر (ص) را نسبت به آن هشدار می دهد. این مانع چیزی جز شتابزدگی نیست؛ زیرا عاملی بسیار مهم در راه تحقق صبر و شکیبایی است.
انسان دارای طبیعتی است که وی را شتابزده می کند: خلق الانسان من عجل [34] هر گاه کارها به مراد نرفت جام صبرش لبریز می شود و رفتاری شتاب زده در پیش می گیرد. از این رو خداوند به پیامبر (ص) دستور می دهد و سفارش می کند که همانند پیامبران الوالعزم عمل کند ودر کارها شتابزدگی پیشه نکند. [35]
بنابراین میان شتابزدگی و عجله از سویی و صبر ارتباط معنا داری است. این آیه به صراحت بیان می کند که هر گاه شتاب از دری آمد صبر از دری دیگر گریخت. لذا لازم است انسان خود را کنترل و مهار کرده و نگذارد تا غریزه و یا فطرت و یاطبیعت شتابزدگی بر وی چیره شود؛ بلکه تلاش کند تا آن را نیروی عقل و خرد و تقوا مدیریت کنئ و نگذارد تا بر جان و قلب و عقلش حاکم گردد.
صبر همان گونه که از صفات مومنان پرهیز کار است، زمینه ساز عروج یا ورود به مراحل کامل تر نیز می باشد. شکیبایی راه گذری است که نعمت ها و پاداش های بی دریغ از آن فرو می بارد و جان خسته صابر را میان چشمه های زلال لطف و عنایت آرامش می بخشد. در ادامه به برخی از این الطاف اشاره می نماییم:
1. درود و رحمت پروردگار: وبشّر الصابرین الّذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انّا لله و انّا الیه راجعون اولئک علیهم صلواتٌ من ربّهم و رحمهٌ؛ [36] ... آنان که درود و رحمت خدا بر آنان باد....
2. هدایت یافتگی: و بشّر الصابرین الذین ... و اولئک هم المهتدون. [37]
3. مقام وراثت: و اورثنا القوم الذین کانوا یستضعفون مشارق الارض و مغاربها الّتی بارکنا فیها و تمّت کلمه ربّک الحسنی علی بنی اسرائیل بما صبروا؛ [38] و مشرق ها و مغرب های پر برکت زمین را به آن قوم زجر کشیده واگذار کردیم و وعده نیک پروردگارت بر بنی اسرائیل، به خاطر صبر و شکیبایی آنان تحقق یافت.
4. مقام امامت: و جعلنا منهم ائمهً یهدون بأمرنا لمّا صبروا؛ [39] و از آنان پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما ـ مردم راـ هدایت می کردند، چون شکیبایی نمودند.
سلوک در طریق صابری برای خویش راه و رسمی دارد. صابر افسرده و شکسته نمی شود، دل آزردگی را به کناری می نهد و در برابر خالق بر نمی آشوبد. پیامبر اکرم (ص) با بر شمردن نشانه های صابری علت ها را نیز برمی شمارند . می فرمایند: علامه الصّابر فی ثلاثٍ اوّلها أن لا یکسل و الثّانیه أن لا یضجر و الثّالثه أن لا یشکو من ربّه عزّوجلّ لانّه إذا کسل فقد ضیّع الحقوق و إذا ضجر لم یؤدّ الشکر و إذا شکا من ربّه عزّوجلّ فقد عصاه؛ [40] سه چیز نشانه صابری است: اول( در مقام عمل) سستی نمی کند؛ دوم: بی تاب نمی شود؛ سوم: گلایه از خداوند ندارد؛ چرا که اگر سستی بورزد، حقوق دیگران را از بین خواهد برد و هنگامی که بی تابی نماید، حق شکر وسپاس را به جای نمی آورد و زمانی که در مقام گله برآید، در برابر پروردگارش به سرکشی پرداخته است.
آنچه تا کنون آمد باز شناسی شکیبایی بود و بس؛ اما جایگاه شیعه و پیروان خاص در این حکایت بردباری و عمل در کجاست؟ بیایید بی هیچ مقدمه خود را در معرض تابش کلام امام صادقین حضرت جعفر بن محمد الصادق قرار دهیم که به برخی از اصحابش فرمود: إنّا صُبُرٌ و شیعتنا أصبر منّا، قلت جعلت فداک کیف صار شیعتکم أصبر منکم؟ قال لأنّا نصبرعلی ما نعلم و شیعتنا یصبرون علی ما لا یعلمون؛ [41] بی گمان ما مردان میدان صبر هستیم و پیروان ما از ما شکیباترند. گفتم: فدایت شوم چگونه شیعیانتان از شما صبورترند؟ فرمود: به واسطه آن که ما بر آنچه آگاهی داریم شکیبایی می ورزیم و شیعیانمان بر آنچه نمی دانند بردباری می کنند. یعنی یک وقت است که انسان می داند در آینده چه اتفاق خواهد افتاد و (چه تلخ و چه شیرین) صبر کردن بر این قضیه آسان تر است از جایی که شخص از هیچ چیزی خبر ندارد و نمی داند در آینده چه چیزی در انتظار اوست که صبر کردن در این مورد به مراتب سخت تر و دشوارتر است.
رسول گرامي نيز فرمودند: الصبر نصف الايمان؛ صبر نصف ايمان است. غزالي در احياء العلوم دو وجه براي اين روايات ذکر کرده است:
1- ايمان اطلاق بر تصديقات و اعمال مي شود، پس براي ايمان دو رکن است يکي يقين و ديگري صبر، مراد از يقين، معارف قطعي است و مراد از صبر، عمل به مقتضاي يقين.
و رسول گرامي اين دو را (يقين و صبر) را در روايتي جمع کرده و فرموده اند: من اقل ما اوتيتم اليقين و عزيمه الصبر، از کمترين چيزهائي که اعطا شده ايد يقين و صبر است.
2- وجه دوم اين که ايمان مشتمل است بر اموري که نفع مي بخشد و بر اموري که ضرر مي زند، مومن بايد اعمال نافع را انجام داده، و شکر گزارد، و اعمال مضر را ترک کرده، و صبر در مقابل ترک آنها کند، پس شکر در مقابل اعمال نافع و صبر در مقابل اعمال مضر است، پس شکر نصف ايمان است، و صبر نصف ديگر آن و به همين جهت يکي از صحابه گفت: الايمان نصفان، نصف صبر و نصف شکر، ايمان دو نصف است، نصفي صبر و نصفي شکر.
در اهميت صبر همين بس که تمام اخلاق حميده به صبر برمي گردد، لکن براي اين صبر در هر موردي اسمي است، اگر صبر در برابر شهوت شکم و فرج باشد، عفت نامند و اگر در تحمل امر غير ملايمي و سختي باشد، اسمهاي آن نزد مردم مختلف است، اگر در مصيبت باشد، صبر و ضد آن را جزع گويند، اگر در موقع بي نيازي و ثروتمند بودن باشد که خود را نبازد، ضبط نفس گويند که در مقابلش بطر است که تکبر و خود را بزرگ شمردن باشد و اگر در جنگ باشد، شجاعت و ضدش جبن است و اگر در فرو نشاندن غضب باشد، حلم و ضدش سفه و نوعي ناداني است و اگر در برابر حوادث خير و شر روزگار باشد، سعه صدر و ضدش ناراحتي و ضيق صدر است، و اگر در مخفي کردن کلام باشد، کتمان سر است و اگر در برابر زياده خواهي و زياده بر زندگي معمولي باشد، زهد و ضدش حرص است و اگر صبر بر بهره هاي کم باشد، قناعت و ضدش شره و شدت ميل است.
و بواسطه ي اشتمال صبر بر اين صفات وقتي از پيامبر از ايمان سوال کردند، حضرت فرمودند: هوالصبر زيرا صبر اکثر اعمال ايمان و عزيزترين اعمال آن است. [42]
1. قرآن
2. اصول کافی، ثقه الاسلام کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1367
3. معراج السعاده، گزیده، ملا احمد نراقی، انتشارات رشیدی.
4. نهج البلاغه، صبحی صالح، انتشارات هجرت،1395 ق
5. علل الشرایع، شیخ صدوق، دار الحجه للثقافه، 1406ق
6. دیوان اشعار حافظ، به کوشش خلیل خطیب رهبر، انتشارات صفی علیشاه، 1377ش.
7. مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، قم، موسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث، 1407ق
8. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید
9. لسان العرب، ابن منظور، قم نشرادب الحوزه، 1405ق.
10.فرهنگ الرائد، جبران مسعود، ترجمه دکتر رضا انزابی نژاد
11.مجمع البحرین، فخر الدین طریحی، بیروت، مکتبه الهلال، 1985م.