از خطبه هاى آن حضرت (ع) است
أَلَا إِنَّ الدُّنْيَا دَارٌ لَا يُسْلَمُ مِنْهَا إِلَّا فِيهَا وَ لَا يُنْجَى بِشَيْ ءٍ كَانَ لَهَا ابْتُلِيَ النَّاسُ بِهَا فِتْنَةً فَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا أُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَيْهِ وَ مَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَيْرِهَا قَدِمُوا عَلَيْهِ وَ أَقَامُوا فِيهِ فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِي الْعُقُولِ كَفَيْ ءِ الظِّلِّ بَيْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّى قَلَصَ وَ زَائِداً حَتَّى نَقَصَ
ترجمه
«آگاه باشيد دنيا سرايى است كه هيچ كس از عذاب آخرت در آن به سلامت نماند مگر اين كه در آن كار شايسته اى انجام دهد. و هيچ كس در امورى كه مربوط به دنياست رستگار نگردد، رستگارى در كارى است كه صرفا براى خدا باشد.
متوجه باشيد مردم در دنيا گرفتار امتحان و آزمايش شده اند، هر كه به دنيا دل ببندد به هلاكت مى رسد و هر كه از دنيا دل برداشته و براى آخرت عمل كند نجات مى يابد. آنچه براى زندگى دنيا به دست آورند با حسرت و اندوه بايد بگذارند و از دنيا بيرون روند، و براى اندوخته دنيايى خود سخت مورد محاسبه قرار گيرند. ولى آنچه كه در دنيا براى آخرت ذخيره كنند بر آن وارد شده و در جايگاههاى خوب و عالى سكنى گزينند.
دنيا در نظر خردمندان همچون سايه اى است كه هنوز گسترش نيافته جمع شده و هنوز زياد نشده كم و ناقص گردد، يعنى سريع الزوال است.».
شرح
مى گويم (شارح) واژه بينا در عبارت حضرت در اصل بين و به معناى وسط بوده است، فتحه نون را با اشباع خوانده اند بينا شده است، و گاهى كلمه «ما» را بدان افزوده و «بينما» مى خوانند. ولى معنا در همه صور تغيير نمى كند.
بين در اين عبارت ظرف است و معناى حقيقى، آن اين است كه سايه، ميان گستردگى و جمع، زياد و نقصان دور مى زند گاهى گسترده و گاهى جمع مى شود، در يك زمان افزوده مى شود و باز به تدريج كم مى گردد. همواره سايه اين حالات را به خود مى گيرد.
غرض از بيان اين خطبه، برحذر داشتن مردم از فريفته شدن به دنيا، و آگاه ساختن آنان بر وجوب اطاعت و فرمانبردارى از اوامر و فرمانهاى خداوندى است.
براى تأمين اين منظور اوصافى را براى دنيا به شرح ذيل بيان فرموده اند: 1 دنيا بدين گونه است كه سلامت آخرت جز در اين عالم براى كسى حاصل نمى شود. توضيح مطلب اين كه: جز دنيا و آخرت دنياى ديگرى وجود ندارد و با توجّه به اين كه اسباب سلامت غير از زهد و پارسايى، عبادت و رياضتهاى شرعى چيز ديگرى نيست و هيچ يك از امور ياد شده فوق، در جهان آخرت ميسّر نمى شود. چه اين كه تمام اينها از امورى هستند كه به جسمانيّات انسان مربوط مى شوند بنا بر اين روشن شد كه سالم ماندن از آفات آخرت جز در دنيا حاصل نشده و به دست نمى آيد. براى سالم ماندن از آفات دنيا كه وبال آخرت نگردند و كيفر عذاب را ايجاب نكنند، در همين دنيا بايد كوشيد و زمينه سلامت را فراهم ساخت.
2 چيزهايى كه متعلّق به دنيا هستند نجات بخش نيستند اين عبارت حضرت اشاره دارد به زشتى رياء در گفتار و كردار آدمى، و انسان را بر حذر مى دارد از كليّه رفتار و كردارى كه در آنها قصد دنيا باشد، هر چند به ظاهر نماى آخرت را داشته باشند، زيرا كارهاى ريايى سودى در نجات از عذاب آخرت ندارند، و چه بسا كه موجب هلاكت نيز مى شوند روشن است كه پرداختن به امور دنيا، آخرت را به فراموشى مى سپارد.
3 مردم در دنيا گرفتار امتحان شده اند، «فتنه» در عبارت خطبه به عنوان خطبه 63 نهج البلاغه مفعول له و يا جانشين حال، منصوب است يعنى مردم به منظور امتحان گرفتار شده اند، و يا معنى چنين است كه مردم گرفتار شده اند در حالى كه بايد امتحان شوند. اين سخن امام (ع) شبيه كلام خداوند در آيه شريفه است.
كلمه «فتنه» در آيه شريفه كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ نيز همين دو حالت را دارد كه يا مفعول له و يا حال است. ما بزودى در باره گرفتارى دنيا و اين كه چگونه دنيا فتنه است بحث خواهيم كرد.
منظور از آيه كريمه: و نبلوكم... شما را خواهيم آزمود، اين نيست كه خداوند، به آنچه احوال بندگان خواهد بود آگاه نبوده و پس از خلق و آفرينش آنان را بگرفتاريهاى دنيا مى آزمايد زيرا خداوند متعال به آنچه بوده و خواهد بود، حتّى پيش از وجود، بر آنها واقف است چنان كه خود مى فرمايد: وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ . بلكه معناى واقعى حقيقت آزمايش اين است كه چون انسان در سرشت و طبيعت انسانى خود داراى قواى شهوت و خشم است و هر يك از اين قوا نيز داراى كششها و جاذبه هايى هستند كه او را به لذتهاى آماده دنيا فرا مى خوانند، سرور و خوشحالى انسان در دنيا، جز به همين بهره هاى دنيوى و مادّى به چيز ديگرى نيست. نفوس انسانى آميخته به همين شهوات و تمايلات مى باشد. در بيشتر موارد انسان، به فكر ارضاى همين خواسته هاست، بطور طبيعى بيشتر مردم، جذب همين امور دنيايى شده پيرو لذات شده از گرايش به آخرت سرباز زده، مشغول خوشيهاى زودگذر مى گردند. به گونه اى كه تصوّر غير دنيا را هم ندارند، با وجودى كه از انسان خواسته شده است، كه ضدّ خوشيهاى زودگذر، دنيوى را، انتخاب كند، و با قواى شهويّه مخالفت كند، و از پيروى نفس سر برتابد، و به امورى توجّه كند كه، فراتر از خوشيهاى دنيوى باشند. آرى خوشيهايى كه حتى به توصيف ما در نمى آيند. در همين راستا وظيفه انبيا برحذر داشتن مردم از توجّه به دنيا و تشويق بر انتخاب نعمتهاى آخرت بوده است.
و اين جز با مبارزه و مخالفت با نفس ممكن نمى شود. امتحان انسانها، چنين تحقق پيدا مى كند كه اگر پيرو هواى نفس گردند هلاك مى شوند و اگر با هواى نفس مخالفت كنند نجات مى يابند.
اگر بخواهيم براى روشن شدن بيشتر موضوع خطبه 63 نهج البلاغه مثالى بياوريم چنين خواهيم گفت: اگر شخصى بخواهد درجه اعتمادش را نسبت به بنده اش بداند و صبر او را بر مشكلات بسنجد، براى او تمام خوشيها را فراهم و در كنار اين همه خوشى و لذّت او را موظّف به انجام كارى سخت و دشوار مى كند كه اگر بنده مزبور بخواهد آن كار طاقت فرساى وقت گير را انجام دهد، ناگزير است، از خوشيهاى آن چنانى چشم پوشى كرده و وقت خود را به عيش و لذّت تلف نكند. حال اگر چنين بنده اى به انجام تكليف پرداخت از امتحان سفيدرو بيرون مى آيد. آزمايش و امتحان خداوندى نيز چنين است. با اين مثال كه آورديم، فتنه بودن امتحان نيز روشن گرديد، زيرا فتنه همان امتحان و آزمايش است، كه اگر انسان لذّات حاضر و خوشيهاى موجود را برگزيند، به گمراهى افتاده به خواسته هاى نفسانى جذب گرديده و از طريق حق دور شده است.
4 حال دنيا اين است كه مردم به ناچار روزى از آن خارج شده و در برابر هر چه از آن برگيرند مورد محاسبه واقع خواهند شد.
اين عبارت حضرت براى تذكّر به انسانهاست كه اگر از دنيا چيزى برمى گيرند، از آن قصد آخرت كنند، به طريقى كه برايشان در دنياى ديگر مفيد واقع شود، از امورى كه صرفا به درد دنيا مى خورد به دو دليل نفرت داشته باشند.
الف: لزوم جدا شدن انسان از مالى كه ذخيره كرده و خواه ناخواه روزى از دنيا اخراج مى شود.
ب: در آخرت براى مال اندوخته خود بايد حساب پس دهد.
حساب آخرت از ديدگاه اهل ديانت و شريعت بسيار روشن است. آنها مى گويند خداوند قدرت دارد كه به حساب مردم در يك لحظه برسد، زيرا خدا را هيچ گفتارى از توجّه به گفتار ديگر باز نمى دارد و لذا به خداوند سريع الحساب گفته اند.
امّا فلاسفه و حكما براى حساب خداوند در آخرت، معناى دقيق ترى را در نظر گرفته اند كه توضيح آن نياز به مقدماتى دارد. و به ترتيب زير: 1 زياد انجام دادن يك عمل و تكرار آن، موجب پديد آمدن ملكات و حالاتى در نفس انسانى مى شود، با بررسى كامل و دقّت لازم در رفتار انسانها مى توان اين حقيقت را درك كرد. بنا بر اين، اگر شخصى بر عملى از اعمال بيشتر مواظبت كند و آن را انجام دهد، اثر اين حالت نفسانى، در انسان قويتر بوده و فراوان تر ظاهر مى شود.
2 با فرض اين كه انجام هر عملى سبب ايجاد حالتى خاص در نفس انسانى مى شود، اگر همان عمل را چندين بار تكرار كند هر تكرارى در پيدايش آن حالت و ملكه نفسانى، تأثير داشته، ملكه را در نفس انسان راسخ تر مى نمايد، بلكه بايد گفت هر جزئى از عمل همين ويژگى و تأثير را دارد. براى تشريح اين موضوع خطبه 63 نهج البلاغه دانشمندان، مثالى ذكر كرده و چنين بيان داشته اند.
اگر كشتى بزرگى با بارى معادل هزار من در آب افكنده شود، به اندازه يك وجب در آب فرو مى رود، ولى اگر فقط يك دانه گندم در كشتى باشد، كشتى باندازه وزن همان يك دانه گندم در آب غوطه ور مى شود، هر چند از نظر ما محسوس نباشد. حال كه اين مثل را دانستى، هر عمل چه نيك يا بد به هر اندازه، كم يا زياد، به مقدار خود در نفس انسانى اثر مى گذارد، سعادت يا شقاوت، محسوس باشد يا غير محسوس. با توضيح فوق، سرّ گفته حق تعالى كه فرموده است: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ آشكار مى شود.
دانستى كه اعمال به وسيله جوارح، دست، پا و... انجام مى گيرد، ناگزير دست و پا و ديگر اعضا در روز قيامت بر عليه انسان به زبان حال بدين معنا كه اثر اعمال در جوهر نفس تحقّق يافته و موجب صدور اعمال گرديده، گواهى مى دهند. بنا بر اين صدور اعمال از اعضاى بدن به منزله شهادت دادن بر مكتسبات نفسانى است. پس از روشن شدن اين موضوع خطبه 63 نهج البلاغه، خواهى دانست كه حقيقت محاسبه به تعريف انسان باز مى گردد، كه از مال و منال و فرزند و... چه چيز به نفع و چه چيز بر ضرر است و آنچه از ملكات خير و شر در نفس حاصل شود، امورى هستند، كه جوهرا ضبط و نگهدارى شده و بر ضرر يا منفعت انسان به كار مى روند. از لحظه اى كه علاقه نفس از بدن جدا شود، آن حالات و ملكات آشكار گرديده و زيان ذاتى آنها بر عليه يا له انسان تحقّق مى پذيرد، حتّى بسيار روشن تر از وقتى كه انسان در اعمال روزانه اش به حساب بنشيند و سود و زيان خود را برآورده كند. بدين مناسبت است كه به ظهور ملكات نفسانى براى انسان، لفظ حساب را به كار برده اند زيرا فرض در هر دو، روشن شدن سود و زيان است.
سخن حضرت به همين يقين و اطّلاع در روز آخرت اشاره دارد كه فرموده اند: «آنچه از زاد و توشه دنيايى براى آخرت برداريد بر آن وارد مى شويد» منظور كلام امام (ع) اين نيست كه مقامات عالى، يا پست اخروى عين همان زاد و توشه دنيوى باشد، بلكه مقصود اين است كه نتيجه حاصل شده، خير يا شرّى است كه در نفس پديد مى آيد. بنا بر اين آنچه جهّال و نادانان از نعمتهاى دنيا فراهم مى آورند، كه براى خوردن و لذّت بردن نفسانى و جسمانى شان باشد، از همين خواسته هاى نفسانى و شهوانى هيأتهاى بسيار بدى در جوهر نفسانى آنها پديد مى آيد. و در قيامت بر همين صورتهاى زشت وارد مى شوند و ميان آنها كه در عذاب جهنم جاويدند مسكن مى گيرند اعمال شان تجسّم يافته و آنها را فرا مى گيرد عذابهاى عمل از آنها دور نمى گردد و چون لباسى بر اندامشان پوشيده مى شود.
5 «دنيا در نظر عقلاء «همچون بازتاب سايه است».
با اين توصيف كه حضرت براى دنيا آورده اند، اشاره به زود از بين رفتن دنيا كرده اند، و سپس خردمندان را به درك اين حقيقت به دو دليل اختصاص داده اند.
الف: چون خردمندان از ديدگاه هوى و هوس به امور نگاه نمى كنند، بلكه نظر آنها با سنجش عقل همراه است.
ب: وقتى كه به گويى خردمندان چنين نظرى دارند، شنوندگان تمايل پيدا مى كنند، كه در موضوع خطبه 63 نهج البلاغه بيشتر دقت كنند. چون منظور حضرت از بيان اين عبارت، متوجّه ساختن شنوندگان، به زوال و از بين رفتن سريع دنياست، كه درست بنگرند و عاقبت دنيا را در نظر بگيرند، اين امر را به خردمندان نسبت داده است، تا شنوندگان از عقلا پيروى كنند.
سپس حضرت جهت شباهت دنيا را به سايه با عبارت «بينا تراه» بيان فرموده اند. يعنى دنيا به مانند سايه، كه به زودى زايل گشته و از بين مى رود.
سپرى مى گردد و هنوز به خوبى نگاهش نكرده اى كه از ميان رفته است.
اين نوع تشبيه در زبان عرب فراوان به كار مى رود. شاعر مى گويد:
- ألا انّما الدنيا كظلّ غمامةأظلّت يسيرا ثم حفّت فولّت
|