1 دی 1395, 23:13
1. فلسفه جهاد، فضيلت جهاد 629. نيروى ايمان لرجل يود حضور اءخيه ليشهد نصر الله على اءعدائه فى الجمل -: اءهوى اءخيك معنا! فقال: نعم. قال فقد شهدنا، و لقد شهدنا فى عسكر نا هذا اءقوام فى اءصلاب الرجال، و اءرحام النساء، سير عف بهم الزمان و يقوى بهم الايمان. مردى دوست داشت برادرش نيز مى بود تا پيروزى خدا بر دشمنانش را در جمل ببيند. اميرالمؤ منين على عليه السلام به آن شخص فرمود: آيا ميل و اراده برادر با ما بود؟عرض كر: بلى! فرمود: آرى! برادرت با ما حضور داشت در اين لكش و كارزار ما، گروه هايى حضور داشتند و شركت كردند كه هنوز در نهانگاه صلب مردان و يا رحم زنان قرار دارند و حتى ديده بر اين دنيا نگشوده اند و روزى فرا مى رسد كه زمانه آنان را ناگهان و بى اختيار بيرون مى آورد، ايمان به وسيله آنان تقويت مى گردد. (1) 630. شهيد معرفت من مات منكم على فراشه و هو على معرفة حق ربه و حق رسوله و اهل بيته مات شهيدا، و وقع اءجره على الله، و استوجب ثواب ما نوى من صالح عمله، و قامت النية مقام اصلاته لسيفه هر كه در بستر خود بميرد، در حالى كه به حق پروردگار خود و حق رسول او و اهل بيت رسولش معرفت داشته باشد، شهيد مرده است و اجرش با خداست و سزاوار پاداش كردار نيكويى است كه (انجام آن را) در نيت داشته است و اين نيت جاى شمشير كشيدن او را مى گيرد. (2) 631. درى از درهاى بهشت اءن الجهاد باب من اءبواب الجنة، فتحه الله لخاصة اءوليائه، و هو لباس التقوى، و درع الله الحصينة، و جنته الوثيقة به راستى جهاد درى از درهاى بهشت است، كه خداوند به روى دوستان مخصوص خود گشوده است، و جهاد، لباس تقوا، زره محكم و سپر مطمئن خداست. (3) 632. جهاد ناتوانان و زنان الحج جهاد كل ضعيف... و جهاد المراءة حسن التبعل حج كردن جهاد هر ناتوان است و جهاد زن، خوشرفتار و اطاعت از شوهر است. (4) 633. عزت اسلام فرض الله... الجهاد عزا للاسلام خداوند... جهاد را براى عزت بخشيدن به اسلام واجب فرمود. (5) 634. جايگاه شهيد راه حق من كتاب له اءلى معاويُة جوابا عن كتاب منه اءليه -: و اءما قولك اءن الحرب قد اءكلت العرب الا حشاشات اءنفس بقيت، اءلا و من اءكله الحق فالى الجنة، و من اءكله الباطل فالى النار در قسمتى از نامه جوابيه خود به معاويه مى فرمايد: اما اين كه گفته اى جنگ عرب را در كام خود فرو برده و جز نيمه جانى از او باقى نگذاشته است. بدان كه هر كسى در راه حق فرو خورده شود، رهسپار بهشت گردد و هر كه در راه باطل از بين رود راهى دوزخ گردد. (6) 635. هم اجر جهادگر شهيد ما المجاهد الشهيد فى سبيل الله باءعظم اءجرا ممن قدر فعف؛ لكاد العفيف اءن يكون ملكا من الملائكة كسى كه در راه خدا جهاد و شهيد شود، اجرش بزرگ تر از كسى نيست كه بتواند گناه كند و عفت ورزد، انسان پاكدامن نزديك است كه فرشته اى از فرشتگان خدا شود. (7) 636. جامه خوارى من تركه - يعنى الجهاد - رغبة عنه اءلبسه الله ثوب الذل و شمله البلاء، وديث بالصغار و القماءة، و ضرب على قلبه بالاسهاب، و اءديل الحق منه بتضييع الجهاد كسى كه به جهاد بى ميلى كده، آن را فرو گذارد، خداوند جامه خوارى و رداى بلا و گرفتارى بر او بپوشاند و به خوارى و فرومايگى در افتد و بر دلش پرده هاى گمراهى زده شود و به سبب فرو گذاشتن جهاد، حق از او روى گردان شود و به باطل درافتد. (8) 637. چهار ركن جهاد الجهاد منها من دائم الايمان على اءربع شعب: على الامر بالمعروف و النهى عن المنكر و الصدق فى المواطن، و شنان الفاسقين. فمن اءر بالمعروف شد ظهور المومنين، و من نهى عن المنكر اءرغم اءنوف الكافرين، و من صدق فى المواطن قضى ما عليه، و من شنى ء الفاسقين و غضب لله، غضب الله له و اءرضاه يوم القيامة جهاد از پايه هاى ايمان، داراى چهار قسمت است: امر به معروف و نهى از منكر، صدق و راستى در هنگامه نبرد، كينه و دشمنى با فاسقان، آن كه امر به معروف كند، پشت مؤ منان را محكم كرده و آن كه نهى از منكر كند، بينى كافران را به خاك ماليده و كسى كه در ميدان هاى نبرد صادقانه بايستند، وظيفه اش را انجام داده و آن كه فاسقان را دشمن بدارد و به خاطر خدا خشم گيرد، خداوند به خاطر او خشم كند و او را در روز قيامت خشنود خواهد ساخت. (9) 638. مايه اعتلاى اسلام ... الجهاد فى سبيله، فاءنه ذروة الاسلام جهاد در راه حق كه مايه اعتلاى اسلام است. (10) 639. نكات پيش از شروع جنگ و قال عليه السلام فى صفين: فو الله ما دفعت الحرب يوما اءلا و اءنا اءطمع اءن تلحق بى طائفةُ فتهتدى بى ت و تعشو اءلى ضوئى، و ذلك اءحب من اءن اءقتلها على ضلالها امام على عليه السلام در صفين فرمود: به خدا سوگند، يك روز جنگ را به تاءخير نيانداختم، مگر از اين رو كه اميد داشتم گروهى به من ملحق شوند و به سبب من هدايت شوند و در پرتو من بيارامند؛ اين را خوش تر دارم تا آنان را در حالى كه گمراهند بكشم. (11) 2. دعاهايى قبل از شروع جنگ 640. دعا هنگام رو به روى شدن با دشمن من دائه لما عزم على لقاء القوم بصفين: اللهم رب السقف المرفوع... اءن اءظهرتنا على عدونا، فجنبنا البغى و سددنا للحق، و اءن اءظهر تهم علينا فارزقنا الشهادُ، و اعصمنا من الفتنة دعاى امام على عليه السلام در آن هنگام كه آهنگ رويارويى با سپاه معاويه در صفين كرد: خدايا! اى پروردگار آسمان برافراشته!.. اگر ما را بر دشمنمان پيروز گردانيدى، از ستم و تجاوزگرى به دورمان دار و در راه حق استوارمان گردان و اگر آنان را بر ما چيره ساختى، شهادت را روزيمان كن و از فتنه و گمراهى محفوظمان دار! (12) 641. دعاى روياروى اللهم اءليك اءفضت القلوب و مدت الاعناق... اللهم اءنا نشكو اءليك غيبة نبينا و كثرة عدونا، و تشتت اءهوائنا امام على عليه السلام در هنگام رويارويى با دشمن در جنگ مى گفت خدايا! دل ها به سوى تو پر كشيده و گردن ها سوى تو كشيده شده است... پروردگارا! از نبودن پيامبرمان و زيادى دشمنانمان و پراكندگى خواسته هايمان، به درگاه تو شكايت مى آوريم. (13) 642. رحمت خدا بر شما باد! انفروا - رحمكم الله - اءلى قتال عدوكم، و لا تثاقلوا اءلى الارض فتقروا بالخسف، و تبوؤ وا بالذل، و يكون نصيبكم الاخس، و اءن اءخا الحرب الارق و من نام لم ينم عنه رحمت خدا بر شما باد! به پيكار با دشمن خود بيرون رويد و كندى نكنيد كه با خوارى و خفت برجاى خواهيد ماند و پست ترين چير دنيا (فرومايگى و ذلت) نصيبتان خواهد شد. همانا سرباز رزمنده، بيدار است و آن (رزمنده اى) كه در خواب غفلت به سر برد، بداند كه دشمنش از او غافل نيست. (14) 3. اهتمام امير مؤ منان على عليه السلام در جهاد 643. نهى از فرار لا تشتدن عليكم فرة بعدها كرة، و لا جولة بعدها حملة، و اءعطوا السيوف حقوقها گريزى كه در پى آن بازگشت باشد و شكستى كه در پى اش حمله، بر شما سخت و ناگوار نيايد، حق شمشيرها را بگذاريد! (15) 644. محبوب ترين چيزها نزد على عليه السلام عندما يوبخ اءصحابه على التوانى عن الجهاد -: و اءن اءحب ما اءنا لاق اءلى الموت امام على عليه السلام در ان جا كه ياران خود را به دليل سستى در امر جهاد توبيخ مى كند، مى فرمايد: براى من محبوب ترين چيزى كه ملاقاتش كنم مرگ است. (16) 645. پاكسازى زمين من كتابه الى عثمان بن حنيف -: و ساءجهد فى اءن اءطهر الارض من هذا الشخص المعكوس در نامه خود به عثمان بن حنيف مى فرمايد: كوشش مى نمايم كه زمين را از اين شخص واژگون و جسم منحرف (معاويه) پاك سازم. (17) 646. دعوت به جهاد هر حال اءلا و اءنى قد دعوتكم اءلى قتال هولاء القوم ليلا و نهارا، و سرا و اعلانا، و قلت لكم، اغزوهم قبل اءن يغزوكم، فو الله ما غزى قوم قط فى عقر دارهم الا ذلوا هان! من شما را شب و روز، در آشكار و نهان به نبرد با اين قوم فرا خواندم و به شما گفتم: پيش از آن كه آنان به شما يورش آورند، شما بر آنان بتازيد؛ زيرا به خدا سوگند، هيچ مردمى در دل سرزمين خودشان مورد حمله قرار نگرفت، جز آن كه به خاك مذلت افتاد. (18) 647. پيشگويى على عليه السلام در نبرد خوارج فى حرب الخوارج -: مصارعهم دون النطفة، و الله لا يفلت منهم عشرة و لا يهلك منكم عشرة در جنگ با خوارج فرمودند: قتلگاه آنان اين سوى نهر است، به خدا سوگند، از آنان ده نفر نخواهند گريخت و از شما ده نفر كشته نخواهند شد. (19) 648. جنگ در ركاب پيامبر (ص) لقد كنا مع رسول الله صلى الله عليه و آله نقتل اءباءنا و اءبناء نا و اءخواننا و اءعمامنا؛ ما يزيدنا ذلك اءلا اءيمانا و تسليما، و مضيا على اللقم، و صبرا على مضض الالم، و جدا فى جهاد العدو ما در ركاب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود مى جنگيديم و اين پيكار بر ايمان و تسليم ما مى افزود، و ما را در جاده وسيع حق و صبر در برابر سوزش ناراحتى ها و كوشش در جنگ با دشمن ثابت قدم تر مى ساخت. (20) 649. جانبازترين طايفه اءما نحن فاءبدل لما فى اءيدينا، و اءسمح عند الموت بنفوسنا ما (بنى هاشم ) در آنچه درايم بخشنده تريم و در پيكار جانبازتريم. (21) 650. جنگ با حق ستيزان لعمرى ما على من قتال من خالف الحق و خابط الغى من ادهان و لا اءيهان. فتقوا الله عباد الله، و فروا اءلى الله من الله، و امضوا فى الذى نهجه لكم، و قوموا بما عصبه بكم. فعلى ضامن لفلجكم آجلا، اءن لم تمنحوه عاجلا به جان خودم سوگند كه در جنگ با حق ستيزان و فرورفتگان در ورطه گمراهى، هرگز سازشكارى و سستى روا نمى دارم. پس، اى بندگان خدا! از خداى بپرهيزيد و از عذاب خدا، به خدا بگريزيد و در راه روشنى كه فرا پيش شما نهاده است پيش رويد و به آنچه شما را بدان مكلف فرموده قيام كنيد! اگر در اين دنيا پيروزى نصيب شما نشد، على پيروزى در آن دنيا را براى شما ضمانت مى كند. (22) 651. اشتياق على به جنگ و اءيم الله لئن فررتم من سيف العاجلة، لا تسلموا من سيف الاخرة، و اءنتم لهاميم العرب، و اسنام الاعظم، اءن فى الفرار موجدة الله، و الذل اللازم، و العار الباقى. و اءن الفار لغير مزيد فى عمره، و لا محجوز محجوب بينه و بين يومه. من الرائج اءلى الله كالظمان يرد الماء؟الجنة تحت اءطراف العوالى! اليوم تبلى الاخبار! و الله لانا اءشوق اءى لقائهم منهم اءلى ديارهم به خدا سوگند، اگر از شمشير اين دنيا بگريزيد، از شمشير آن جهان نخواهيد رهيد. شما اشراف و بزرگان عرب هستيد. همانا فرار از جنگ موج خشم خداوند و خوارى و ننگ جاويدان است. به زندگى گريزنده هرگز چيزى افزوده نگردد و چيزى مانع مرگش نشود. كيست كه همچون تشنه اى كه به آب مى رسد به سوى حق رود؟بهشت زير لبه هاى نيزه هاست. امروز نهان ها آزموده و آشكار مى شوند. به خدا سوگند، كه من به رويارويى آنان بيش از آن اشتياق دارم كه آن ها براى رسيدن به خانه هاى خود مشتاق اند. (23) 652. جنگ صفين فى مقاتلة صفين لما غلب اءصحاب معاوية على الفرات -: قد استطعمو كم القتال، فاءقروا على مذلة، و تاءخير محلة، اءو رووا السيوف من الدماء ترووا من الماء؛ فالموت فى حياتكم مقهورين، و الحياة فى موتكم قاهرين در جنگ صفين آن گاه كه سپاه معاويه آب فرات را در اختيار گرفت، فرمود: (با اين اقدامشان ) از شما خواستند تا دست به جنگ بگشاييد، اينك شما يا به خوارى اعتراف كنيد و منزلت شجاعت و شرافت را از دست نهيد، يا شمشيرها را از خون ها سيراب كنيد تا از آب سيراب شويد، زيرا اگر زنده بمانيد، اما شكست خورده باشيد در حقيقت مرده ايد و اگر بميريد؛ اما پيروز شويد در حقيقت زنده ايد! (24) 653. آموزش جنگى من كتابه عليه السلام اءلى اءمرائه على الجيش -: من عبدالله على بن اءبى طالب اءميرالمومنين اءلى اءصحاب المسالح، اءما بعد، فان حقا على الوالى اءن لا يغير على رعيته فضل ناله. فاذا فعلت ذلك وجبت لله عليكم النعمة ولى عليكم الطاعُة، و اءن لا تنكصوا عن دعوة، و لا تفرطوا فى صلاح، و اءن تخوضوا الغمرات اءلى الحق فاءن اءنتم لم تسقيموا لى على ذلك لم يكن اءحد اءهون على ممن اعوج منكم، ثم اءعظم له العقوبة و لا يجد عندى فيها رخصة، فخذوا هذا من اءمرائكم در قسمتى از نامه خود به فرماندهان سپاهش مى فرمايد: از بنده خدا على بن ابى طالب اميرمؤ منان به نيروهايى مسلح: اما بعد، بر والى است كه به سبب نعمت هاى فراوانى كه بدو رسيده رفتارش نسبت به مردم تغيير نكند... اگر چنين كردم بر خداست كه شما را نعمت ارزانى دار و بر شماست كه از من فرمان بريد و هرگاه شما را فرا خواندم درنگ نكنيد و در انجام كارهاى درست كوتاهى نورزيد و در راه حق در گرداب سختى ها فرو رويد، اما اگر در اين كارها با من راست و صادق نباشيد، هيچ كس در نظر من خوارتر از آن نباشد كه كج راهه مى رود. در اين وقت او را كيفرى سهمگين خواهم داد و او از كيفر من رهايى نخواهد يافت. شما نيز از فرماندهان خود همين پيمان را بگيريد. (25) 654. هدايت به راه روشن بهشت. و قد جمع الناس بعد صفين و حضهم على الجهاد فسكتوا مليا، فقال:... لقد حملتكم على الطريق الواضح التى لا يهلك عليها اءلا هالك من استقام فالى الجنة، و من زل فالى النار امام عليه السلام بعد از جنگ صفين و نهروان اصحابش را براى ادامه نبرد تحريص كرد و فرمود.. شما را به راه روشنى واداشتم كه جز افراد ناشايسته در آن هلاك نشوند، هر كس در اين راه استقامت كرد به جانب بهشت شتافت و كسى كه پايش لغزيد به جهنم روانه شد. (26) 4. آموزش نظامى 655. مبارز سركش به خاك افتد؟ لا بنه الحسن: لا تدعون اءلى مبارزة، و اءن دعيت اءليها فاءجب، فان الداعى باغ، و الباغى مصروع امام على به فرزند خود حسن عليه السلام فرمود: هرگز مبارز مطلب، اما اگر به مبارزه دعوت شدى بپذير، زيرا آن كه به مبارزه فرا خواند سر كش است و سركش به خاك افتد. (27) 656. حمايت از يكديگر در عرصه ميدان من كلامه لاصحابه فى ساحة الحرب بصفين -: و اءى امرى منكم اءحس من نفسه رباطة جاءش عند اللقاء، و راى من اءحد من اءخوانه فشلا، فليذب عن اءخيه بفضل نجدته التى فضل بها عليه كما يذب عن نفسه، فلو شاء الله لجعله مثله در قسمتى از سخنان آن حضرت در ميدان جنگ صفين آمده است: هر كدام شما كه در هنگام رويارويى با دشمن در دل خويش احساس دليرى داشت و در برابر خود ترس و خوفى ديد، بايد به سبب برترى و دليرى كه خداوند ارزانى اش داشته است، از برادر خويش دفاع كند، همان گونه كه از خويشتن دفاع مى كند، زيرا كه اگر خدا مى خواست او را نيز همچون ولى دلير مى آفريد. (28) 657. ثابت قدم در جنگ لابنه محمد بن الحنفية لما اءعطاه الراية يوم الجمل -: تزول الجبال و لا تزل! عض على ناجذك. اءعر الله جمحمتك. تد فى الارض قدمك. ارم ببصرك اءقصى القوم و غض بصرك و اعلم اءن النصر من عند الله سبحانه امام على عليه السلام به فرزندش محمد بن حنفيه هنگاى كه پرچم را به دست او داد فرمود: فرزندم! اگر كوه ها از جاى كنده شوند، تو پابرجا باش. دندان ها را روى هم بفشار. جمجمه ات را به خدا بسپار، قدمت را روى زمين چونان ميخ فرورفته ثابت بدار، چشم به آخرين صفوف دشمن بدوز، و ديده از نيروها و بارقه هاى شمشير آنان بپوش و خيره مباش و بدان كه پيروزى از نزد خداوند سبحان است. (29) 658. آموزش فنون جنگى فى تعليم الحرب و المقاتله -: معاشر المسلمين، استشعروا الخشية، و تجلبوا السكينة و عضوا على النواجذ، فانه اءنبى للسيوف عن الهام و اءكملوا اللامة و قلقوا السيوف فى اءغمادها قبل سلها. و الحظوا الخزر و اطعنوا الشزر، و نافحوا بالظبا، و صلوا السيوف بالخطات و اعلموا اءنكم بعين الله امام على عليه السلام در آموزش فنون جنگ و جنگجويى مى فرمايد: اى گروه مسلمانان! خدا ترسى را جامه زيرين خود كنيد و رداى آرامش را بپوشيد و دندان هايتان را بر هم بفشريد؛ زيرا كه اين كار تاءثير شمشيرها را بر سر كمتر مى كند، زره كامل بپوشيد و پيش از بركشيدن شمشيرها آن ها را در نيامشان بجنبانيد و خشمگنانه با گوشه چشم بنگريد و از چپ و راست نيزه بزنيد و با تيزى شمشيرها ضربه زنيد و با پيش نهادن گام هايتان شمشيرها را به دشمن برسانيد و بدانيد كه زير نظر خدا هستيد. (30) 659. رموز شكست در جهاد اءول ما تغلبون عليه من الجهاد، الجهاد باءيد يكم، ثم باءلسنتكم، ثم بقلوبكم؛ فمن لم يعرف بقلبه معروفا، و لم ينكر منكرا، قلب فجعل اءعلاه اءسفه و اءسفله اءعلاه او لين چيزى كه در جهاد از آن شكست مى خوريد، جهاد با دست هايتان است، بعد با زبان هايتان، سپس با دل هايتان، پس آن كه با دلش خوبى ها را نشناسد و با بدى ها به مبارزه برنخيزد، قلبش واژگونه مى شود، بالاى آن پايين و پايين آن بالا مى شود. (31) 660. جايگاه سربازان مسلح و غير مسلح قدموا الدارع، و اءخروا الحاسر، و عضوا على الاضراس، فانه اءنبى للسيوف عن الهام؛ و التووا فى اءطراف الرماح، فاءنه اءمور للاسنة؛ و عضوا الابسار، فانه اءربط للجاش، و اءسكن للقلوب، و اءميتوا الاصوات، فانه اءطرد للفشل زره پوشان را در صف جلو و بى زرهان را در صفوف عقب قرار دهيد و دندان ها را برهم بفشاريد كه اين كار تاءثير شمشير را بر سر كمتر مى كند و در اطراف نيزه ها پيچ و تاب خوريد كه با اين كار در برابر نيزه ها بهتر مى توان جا خالى كرد، ديدگان را فرو اندازيد كه اين كار بيشتر قوت قلب و آرامش دل مى بخشد، صداهاى خود را خاموش كنيد كه اين كار در زدودن ترس و سستى مؤ ثر است. (31) 661. جهاد سه گانه الله الله فى الجهاد باءموالكم و اءنفسكم و اءلسنتكم فى سبيل الله خدا را، خدا را، در مورد جهاد با اموال، جان ها و زبان هاى خويش در نظر بگيريد. (32) 662. نيروى خشم را تيز كنيد! من اءحد سنان الغضب لله قوى على قتل اءشداء الباطل هر كه براى خدا سرنيزه خشم خود را تيز كند، بر كشتن سردمداران باطل نيرومند گشته و پيروز شود. (33) 663. گزيده ترين سران سپاه وليكن آثر رؤ وس جندك عندك من واساهم فى معونته، و اءفضل عليهم من جدته، بما يسعهم و يسمع من وراء هم من خلوف اءهليهم، حتى يكون همهم هما واحدا فى جهاد العدو؛ فان عطفك عليهم يعطف قلوبهم عليك... فافسخ فى آمالهم و ؤ اصل فى حسن الثناء عليهم و تعديد ما اءبلى ذوو البلاء منهم؛ فان كثرة الذكر لحسن اءفعالهم تهز الشجاع، و تحرض الناكل، اءن شاء الله بايد گزيده ترين سران سپاه نزد تو آن كسى باشد كه با ديگران هميارى كند و آنچه دارد به آنان ببخشد، چندان كه خود و خانودهده شان را كه بر جايى گذاشته اند به خوبى تاءمين كنند، تا همگى در جهاد و مبارزه با دشمن هماهنگ شوند؛ چه مهربانى تو با آنان دل هاى ايشان را به تو مهربان مى كند.. آرزوهاى آنان را برآؤ ر و پيوسته از آنان ستايش و تقدير كن و زحمت سختى ديدگان را به زبان آر، كه ياد كردن فراوان از كارهاى خوب آنان به خواست خدا دليران را برانگيزد و ترسوى سست اراده را تشويق كند اءن شاء الله. (34) 664. نهى از آزار به زنان من وصية لعسكرده قبل لقاء العدو بصفين -: لا تهيجوا النساء باذى. و ان شتمن اءعراضكم و سببن اءراء كم، فاءنهن ضعيفات القوى و الانفس و العقول، اءن كنا لنومر بالكف عنهن و اءنهن لمشركات وصيت اميرمؤ منان عليه السلام به سپاه خود پيش از برخورد با دشمن در صفين: با آزار به زنان، خشم آن ها را برنيانگيزيد و آن ها را به هيجان نياوريد، اگر چه به آبرو و عرض شما ناسزا گويند و به اميرانتان دشنام دهند؛ كه آن ها از جهت نيرو و جان و عقل ضعيف اند و به اين امر توجه كنيد كه ما چنان بوديم كه به خود دارى از آزار زنان، در آن وقت كه مشرك بودند فرمان داده شده بوديم. (پس از اين خوددارى در عصر اسلام، لازم تر است.) (35) 665. خصوصيات فرمانده سپاه للاشتر لما ولاه مصر -: فالجنود - باذن الله - حصول الرعية، و زين الولاة، و عز الدين، و سبل الامن، و ليس تقوم الرعيه اءلا بهم. ثم لا قوام للجنود اءلا بما يخرج الله لهم من الخراج الذى يقوون به على جهاد عدوهم، و يعتمدون عليه فيما يصلحهم. فول من جنودگ اءنصحهم فى نفسك لله و لرسول و لامامك، و اءنقاهم جيبا،اءفضلهم حلما، ممن يبطى عن الغضب، و يستريح اءلى العذر، و يراءف بالضعفاء، و ينبو على الاقوياء و ممن لا يثير العنف، و لا يعقد به الضعف در فرمان حكومت مصر به اشتر مى فرمايد: سپاهيان، به اذن خدا، دژهاى مردم اند و زيور واليان و مايه توانمندى و ارجمندى دين و وسيله امنيت. مردم جز با بودن سپاهيان پايدار نمى مانند و سپاهيان نيز جز با خراجى كه خداوند براى آن ها مقرر فرموده است، قوام نمى گيرند، آنان به وسيله خراج در جهاد با دشمنانشان توانا مى شوند و كار خود را بدان سامان مى دهند. پس از سپاهيان خود آن كس را به فرماندهى برگزيدن كه به نظر تو براى خدا، و پيامبر او و پيشوايت از همه خير خواه تر است و از همه خير خواه تر است و از همه پاكدامن تر و بردبارتر مى باشد. كسى كه دير به خشم آيد و با پوزش فرد مورد غضب آرام گيرد، با ناتوانان مهربان باشد و با زورمندان قاطع، خشونت او را برنيانگيزد و ناتوانى او را برجاى ننشاند. (36) 666. سفارش على در ميدان جنگ صفين قال لعسكره قبل لقاء العدو بصفين -: لا تقاتلو هم حتى يبدوكم، فانكم بحمدالله على حجة، وتر ككم اءياهم حتى يبدوؤ كم حجة اءخرى لكم عليهم، فاذا كانت الهزيمه باءذن الله فلا تقتوا مدبرا، و لا تصيبوا معورا، و لا تجهزوا على جريح امام عليه السلام به سپاه خود قبل از برخورد با دشمن در صفين فرمود: با آن ها جنگ نكنيد تا آن ها آغاز به جنگ كنند؛ زيرا بحمدالله شما برحقيد و حجت با شماست و آغاز نكردن شما به جنگ از طرف آن ها حجت ديگرى براى شما و به زيان آنهاست و هنگامى كه آن ها به خواست خدا شكست خوردند، فرارى ها را نكشيد و آن كه از در ناچارى به كشف عورت خود پناهنده شد مكشيد و مجروحان را نكشيد. (37) 667. جايگاه امير لشكر (وصيته عليه السلام لمعقل بن قيس الرياحى حين اءنفذه اءلى الشام ): لا تقاتلن اءلا من قاتلك... فاذا لقيت العدود فقف من اءصحابك وسلطا، و لا تدن من القوم دنو من يريد اءن ينشب الحرب و لا تباعد عنهم تباعد من يهاب الباءس حتى ياءتيك اءمرى، و لا يحملنكم شنانهم على قتالهم قبل دعائهم و الاعذار اليهم از سفارش هاى امام عليه السلام به معقل بن قيس هنگامى كه او را به صفين مى فرستاد فرمود: جز با كسى كه با تو سر جنگ دارد، پيكار مكن... هرگاه دشمن را ديدى جايگاهت را در قلب لشكريانت قرار ده، نه آن قدر به دشمن نزديك شو چون كسى كه مى خواهد آتش جنگ را روشن كند و نه آن قدر از دشمن دور شو چون كسى كه از جنگ مى ترسد تا فرمان من برسد، و مبادا با آنان قبل از آن كه آن ها را به صلح دعوت كنيد و عذر خود را تمام گردانيد وارد جنگ شويد. (38) 5. شكايت جنگى على عليه السلام 668. خطبه پس از حكمين بعد غارة الضحاك بن قيس صاحب معاوية على الحاج بعد قصة الحكمين، و هو يستنهض اءصحابه لماحدث فى الاطرف -: اءى دار بعد داركم تمنعون؟و مع اءى بعدى تقاتلون؟ اين خطبه از داستان حكمين (ابوموسى اشعرى و عمروبن عاص ) پس از آن كه ضحاك بن قيس به كاروان حج تاخت آن را غارت نمود، ايراد نموده است ). كدامين خانه و وطن را جز خانه و وطن خود از اشغال بيگانگان ممنوع خواهيد ساخت؟و با كدامين رهبر پس از من، به مديان نبرد وارد خواهيد شد؟! (39) 669. همه شما سياهى لشكريد! فى توبيخ بعض اءصحابه -: اءنكم - و الله لكثير فى الباحات، قليل تحت الرايات، و اءنى لعالم بما يصلحكم، و يقيم اءودكم، و لكنى لا اءرى اصلاحكم بافساد نفسى امام على عليه السلام در توبيخ اصحابش فرمود: سوگند به خدا، شما در صحنه ميدان هاى آرام انبوه مى نماييد؛ ولى در زير پرچم هاى برافراشته در كارزار ذوب مى شويد و اندك مى گرديد و من آنچه را كه شما را اصلاح و كجى هايتان را راست مى كند مى دانم؛ ولى هرگز با فاسد كردن خويشتن شما را اصلاح نخواهم كرد. (40) 670. شكايت نامه به معاويه من كتابه اءلى معاوية -: اءلاترى غير مخبر لك، و لكن بنعمة الله اءحدث - اءن قوما استشهدوا فى سبيل الله تعالى من المهاجرين و الانصار، و لكل فضل، حتى اءذا استشهد شهينا قيل: سيدالشهداء و خصه رسول الله صلى الله عليه و آله بسبعين تكبيرة عند صلاته عليه! امام على عليه السلام در نامه خود به معاويه مى نويسد: نه اين كه بخواهم به تو خبر دهم؛ بلكه به انگيزه ياد كردن نعمت خداوند مى گويم، مگر نمى بينى كه گروهى از مهاجران و انصار در راه خداى تعالى شهيد شدند و هر يك از آنان را (به جاى خود) ارزش و فضيلتى است، اما وقتى شهيد ما (حمزه ) به شهادت رسيد، سيدالشهداء نام گرفت و رسول خدا صلى الله عليه و آله در هنگام نماز خواندن بر او اختصاصا هفتاد تكبير گفت. (41) 671. كاش يك روز هم با شما نبودم! فو الله لو لا طمعى عند لقائى عدوى فى الشهادة؛ و توطينى نفسى على المنية لاحببت اءلا اءلقى مع هولاء يوما واحدا، و لا اءلتقى بهم اءبدا به خدا سوگند، اگر من در هنگام پيكار با دشمن مشتاق نبودم و خود را براى مگر در راه خدا مهيا نكرده بودم، دوست داشتم حتى يك روز با اين مردم رو به رو نشوم و هرگز آن ها را ملاقات نكنم. (42) 672. شكوه از غفلت ياران فس استنفار الناس الى اءهل الشام -: لعمر الله - سمعر نار الحرب اءنتم! تكادون و لا تكيدون، و تنتقص اءطرافكم فلا تمتعضون، لا ينام عنكم و اءنتم فى غفلة ساهون.... و الله اءن امرا يمكن عدوه من نفسه يعرق لحمه، و يهشم عظمه، و يفرى جلده، لعظيم عجزه ضعيف ما ضمت عليه جوانح صدر0. اءنت فكن ذالك اءن شئت: فاءما اءنا فو الله دون اءن اعطى ذلك ضرب بالمشرفية تطير منه فراش الهام، و تطيح السواعد و الاقدام، و يفعل الله بعد ذلك ما يشاء براى تشويق مردم به جنگ با اهل شام فرمود: سوگند به خدا، كه شما بد شعله اى براى آتش هستيد! زيرا به شما نيرنگ مى زنند و شما نيرنگ نمى زنيد. شهرهاى شما را مى گيرند و شما خشمگين نمى شويد (دشمن از شما غافل نيست و شما در غفلت و بى خبرى به سر مى بريد... به خدا سوگند، مردى كه دشمنش را بر خود چنان مسلط كند كه گوشتش را تا استخوان بخورد و استخوانش را در هم شكند و پوستش را بكند، مردى بس ناتوان و زبون است و در سينه اش دلى ضعيف دارد. تو اگر خواهى چنين باشى باش! اما من به خدا سوگند، چنين نخواهم بود، بلكه با شمشيرهايى مشرفى چنان بر او خواهم نواخت كه ريزه استخوان هاى سر او بپرد و دست ها و پاها به هر سو پراكنده شود، از آن پس خدا هر چه خواهد بكند. (43) 673. شكايت از سستى مردم هو عليه السلام يستنهض الناس حين ورد خبر غزو الانبار بجيش معاوية، فلم ينهضوا -: اءلا و اءنى قد دعوتكم اءلى قتال هؤ لاء القوم ليلا و نهارا، و سرا و اعلانا و قلت لكم: اغزوهم قبل اءن يغزوكم، فو الله ما غزى قوم قط فى عقر دارهم اءلا ذلوا، فتوا كلتم و تخاذلتم حتى شنت عليكم الغارات، و ملكت عليكم الاوطان اين خطبه را على عليه السلام هنگامى كه خبر هجوم لشكريان معاويه به انبار به او رسيد و مردم از اين خبر تحريك نشده بودند، براى تحريك مردم فرمود: آگاه باشيد! من شما را شب و روز، مخفى آشكار براى پيكار با اين قوم دعوت نمودم، و به شما گفتم: پيش از آن كه هجوم بياورند، شما بر آنان پيش دستى كنيد و بر آنان هجوم ببريد، سوگند به خدا، هيچ قومى در خانه خود مورد حمله و هجوم قرار نگرفت، مگر اين كه ذليل شد. شما تكليف جهاد را به گردن يكديگر انداختيد و از يكديگر گسيختيد و بى ياور گشتيد تا در نتيجه غارتگرى ها، شما را متلاشى ساختند و بر وطن هاى شما مسلط شدند. (44) 674. آيا زنانتان را نهى نمى كنيد! لما سمع عليه السلام بكاء السناء على قتلى صفين -: اءتغلبكم نساؤ كم على مااءسمع اءلا تنهونهن عن هذا الرنين؟! هنگامى كه امام عليه السلام صداى شيون زنان بر كشتگان صفين را شنيد فرمود: آيا زنان شما با اين فرياد گريه كن من مى شنوم بر شما چيره شده اند؟چرا آنان را از اين ناله و فغان باز نمى داريد؟! (45) پی نوشته ها همه صفحات
صفحه2 از2
-------------------------- 1-خطبه 12. 2-خطبه 190. 3-خطبه 27. 4-حكمت 136. 5-حكمت 252. 6-نامه 17. 7-حكمت 474. 8-خطبه 27. 9-حكمت 31. 10-خطبه ها 110. 11-خطبه 55 12-خطبه 171. 13-خطبه 171. 14-نامه 62. 15-نام 16. 16-خطبه 180. 17-نامه 45. 18-خطبه 59. 19-خطبه 59. 20-خطبه 56. 21-حكم 120. 22-خطبه 24. 23-خطبه 124. 24-خطبه 51. 25-نامه 50. 26-خطبه 119. 27-حكمت 233. 28-خطبه 123. 29-خطبه 11. 30-خطبه 66. 31-حكمت 375. 32-خطبه 124. 33-نامه 47. 34-حكمت 174. 35-نامه 53. 36-نامه 14. 37-نامه 53. 38-نامه 14. 39-خطبه 29. 40-خطبه 69. 41-نامه 28. 42-نامه 35. 43-خطبه 27. 44-خطبه 27. 45-حكمت 322. منبع :نهج البلاغه موضوعی (عباس عزیزی) ناشر:صلاة ؛چاپ عترت ؛محل نشر:قم سال نشر: ١٣٨٠
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان