دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

دوستى و دشمنى

اءصدقاوك ثلاتة و اءعداوك ثلاثة، فاءصدقاوك: صديقك، و صديق صديقك، و عدو عدوك. و اءعداوك: عدوك، و عدو صديقك، و صديق عدوك دوستان تو سه دسته اند و دشمنانت نيز سه دسته اند، اما دوستانت عبارت اند از: دوستت، دوست دوستت، دشمن دشمنت؛ اما دشمنانت؛ دشمن تو، دشمن دوستت و دوست دشمن تو.
دوستى و دشمنى
دوستى و دشمنى

695. برتر از نماز و روزه همه عمر
صلاح ذات البين اءفضل من عامه الصلاة و الصيام
ايجاد صلح آشتى ميان دو تن، از نماز و روزه همه عمر برتر است. (1)
696. سه دستگى دوستان و دشمنان
اءصدقاوك ثلاتة و اءعداوك ثلاثة، فاءصدقاوك: صديقك، و صديق صديقك، و عدو عدوك. و اءعداوك: عدوك، و عدو صديقك، و صديق عدوك
دوستان تو سه دسته اند و دشمنانت نيز سه دسته اند، اما دوستانت عبارت اند از: دوستت، دوست دوستت، دشمن دشمنت؛ اما دشمنانت؛ دشمن تو، دشمن دوستت و دوست دشمن تو. (2)
697. رفتار با دشمن در عرصه نبرد
لا تقاتلو هم حتى يبداء و كم، فانكم بحمدالله على حجة، وتر ككم اءياهم حتى يبدا و كم حجة اءخرى لكم عليهم. فاذا كانت الهزيمة باذن الله فلا تقتلوا مدبرا، و لا تصيبوا معورا، و لا تجهزوا على جريح. و لا تهيجوا النساء باذى. و فى خبر: (... و لا تكشفوا عورة و لا تمثلوا بقتيل )
با دشمن نجنگيد تا او جنگ را آغاز كند؛ زيرا شما بحمدالله حجت داريد و اين كه شما آنان را بگذاريد تا آغازگر جنگ باشند، حجت ديگرى است در دست شما در برابر آنان. اگر به اذن خداوند دشمن شكست خورده و فرارى شد، پشت كرده را نكشيد و به آن در چنگتان گرفتار آمده است صدمه نزنيد و كار زخمى را نسازيد و زنان را با آزار و اذيت برنيانگيزيد و در خبر آمده است: (... عورتى را كشف مسازيد و كشته را مثله نسازيد!) (3)
698. علاقه متقابل
لا ترغبن فيمن زهد عنك
نسبت به كسى كه به تو بى علاقه است علاقه مند مباش! (4)
699. اهميت رفيق
سل عن الرفيق قبل الطريق
پيش از راه درباره همراه پرس و جو كن. (5)
700. دوستى با برادر
احمل نفسك من اءخيك عند صرمه على الصلة.. و عند جموده على البذل... و اءياك اءن تضع ذلك فى غير موضعه، اءو اءن تفعله بغير اءهله
چون برادرت از تو ببرد خود را به پيوند با او وادار... و چون بخل ورزد از بخشش دريغ مدار... مبادا اين نيكى را آن جا كنى كه نبايد يا درباره آن كس  كه نشايد. (6)
701. همه پل هاى پشت سر را خراب مكن!
اءن اردت قطيعة اءخيك فاستبق له من نفسك بقية يرجع اءليها اءن بدا له ذلك يوما ما
هرگاه خواستى از برادرت ببرى، مانده اى از دوستى خود براى او بگذار كه اگر روزى آن مقدار برايش آشكار شود به آن باز گردد و همه پل ها را پشت سر او خراب نكن؛ بلكه جايى براى بازگشت او و پيوند مجدد دوستى باقى گذار). (7)
702. دوستان حضرت محمد (ص)
اءن ولى محمد صلى الله عليه و آله من اءطاع الله و اءن بعدت لحمته، و اءن عدو محمد من عصى الله و اءن قربت قرابته!
همانا دوست و نزديك حضرت محمد صلى الله عليه و آله كسى است كه خدا را پيروى كند، هر چند پيوند نسبى اش دور باشد، و دشمن آن حضرت كسى است كه خدا را معصيت كند، هر چند خويشاوندى اش نزديك باشد (8).
703. پند و اندرز برادر
و امحض اءخاك النصيحة، حسنة كانت اءو قبيحة "
در پندى كه به برادرت مى دهى، زيبا باشد آن پند يا زشت، صميمى باش. (9)
704. هدايت دشمنان
قال فى القتال بصفين )... و اءما قولكم شكا فى اءهل الشام! فو الله ما دفعت الحرب يوما الاو انا اطمع ان تلحق بى طائفه فتهتدى بى ت و تعشو اءلى ضوئى، و ذلك اءحب اءلى من اءن اءقتلها على ضلالها، و اءن كانت تبوء باثامها
امام عليه السلام در جنگ صفين فرمود... امام اين كه گفتى: در مبارزه با شاميان در ترديدم به خدا سوگند، يك روز جنگ را به تاءخير نيانداختم، جز به اميد اين كه عده اى از آنها به جمعيت ما ملحق و به وسيله من هدايت گردند و از نور من بهره مند شوند و اين كار براى من بهتر است از كشتن آنان در حال گمراهى، گرچه در اين صورت نيز به جرم گناهانشان گرفتار شوند. (10)
705. سپرى نگهدارنده!
اءيها الناس! اءن الوفاء تواءم الصدق، و لا اءعلم جنة اءوقى منه
اى مردم! همانا درستى وفادارى تؤ اءم با صدق و راستگويى است و من سپرى نگهدارنده تر از راستى سراغ ندارم. (11)
706. صلح مايه آرامش
لا تدفعن صلحا دعالك اءليه عدوك و لله فيه رضا، فان فى الصلح دعة لجنودك و راحة من همومك، و اءمنا لبلادك، و لكن الحذر كل الحذر من عدوك بعد صلحد، فان العدو ربما قارب ليتغفل فخد باالحزم، و اتهم فى ذلك حسن الظن
اى مالك! هرگز آشتى و صلحى كه دشمن به تو پيشنهاد مى كند و رضاى خدا در آن است را رد مكن زيرا صلح مايه آسايش لشكر و آرامشى براى تو از غم ها و امنيت براى مملكت است؛ ولى زنهار! زنهار! هر چه مى توانى پس از پذيرش صلح از دشمنت بر حذر باش، چرا كه دشمن گاهى نزديك مى شود كه غافلگير سازد، پس دورانديش را به كار گير و در اين مورد خوش ‍ بينى را متهم نما! (12)
707. بال محبت
من تلن حاشيته يستدم من قمه المودة
كسى كه بال محبت بگستراند، محبت خويشانش ادامه خواهد يافت. (13)
708. دشمن ظالم، يار مظلوم
قال للحسن و الحسين عليه السلام كونا للظالم خصما، و للمظلوم عونا
امام على عليه السلام به امام حسن و امام حسين عليه السلام فرمود: دشمن سرسخت ستمگر و ياور و همكار مظلوم باشيد. (14)
709. واى بر ايشان!
بوسا لمن خصمه عند الله الفقراء و المساكين و السائلون و المدفوعون، و الغارمون و ابن السبيل!
واى بر كسانى كه دشمنانشان در پيشگاه خداوند فقيران و بيچارگان و محرومان از حق و ورشكستگان و در راه ماندگان باشند!(15)
710. خشنودى روز قيامت
من شنى ء الفاسقين و غضب الله، غضب الله له و اءرضاه يوم القيامه
كسى كه با فاسقان دشمنى كند و براى خدا خشمگين شود، خدا به نفع او خشمگين شود و روز قيامت او را خشنود سازد(16)
711. حذر از دوستى با فاجر نابكار
يا بنى! اءياك و مصادقه الفاجر، فانه يبيعك بالتافه
كسى كه با فاسقان دشمنى كند و براى خدا خشمگين شود، خدا به نفع او خشمگين شود و روز قيامت او را خشنود سازد(17)
712. مصونيت از دشمن
مقاربة الناس فى اءخلاقهم اءمن من غوائلهم
هماهنگى با اخلاق مردم در موارد مشروع ايمنى و مصونيت از دشمنى و كينه هاى آنان مى باشد. (18)
713. پاس داشتن دوستى
اءعجز الناس من عجز عن اكتساب الاخوان و اءعجز منه من ضيع من ظفر به منهم
ناتوان ترين مردم كسى است كه از به دست آوردن برادران عاجز است و ناتوان از او كسى است كه با برادران قبلى دوستى را نتواند پاس دارد و آن را ضايع كند! (19)
714. خويشاوندى اكتسابى
المودة قرابة مستفادُة
دوستى، خويشاوندى اكتسابى است. (20)
715. گذشت بر دشمن
اءذا قدرت على عدوك فاجعل العفو عنه شكر للقدارة عليه
زمانى كه بر دشمنت قدرت يافتى، با گذشت بر او، شكر اين نعمت را ادا (21) كن.
716. محبت و دوستى پدران
مودة الاباء قرابة بين الابناء و القرابة اءلى المودة احواج من الموده الى
محبت و دوستى پدران، خويشاوندى فرزندان است، و خويشاوندى به مهر و محبت نيازمندتر است از مهرورزى به خويشاوندى.(22)
717. ملامت دوستانه
عاتب اءخاك بالاحسان اءليه، و اردد شره بالانعام عليه
دوستت را با احسان به او سرزنش كن و با انعام بر او، شرش را از خود برگردان. (23)
718. رغبت در دوستى
زهدك فى راغب فيك نقصان حظ ورغبتك فى زاهد فيك ذل نفس
بى ميلى نسبت به آن كه به تو علاقه مند است دليل كمى بهره تو در دوستى است و تمايل تو نسبت به كسى كه به تو بى اعتناست، سبب خوارى تو است. (24)
719. نيمى از خردمندى
التودد نصف العقل
اظهار محبت و دوستى، نيمى از خردمندى است. (25)
720. رفاقت با رسولان الهى
بادروا باءعمالك تكونوا مع جيران الله فى داره، رافق بهم رسله، و اءزارهم ملائكته
با اعمال خود (از يكديگر) پيش بگيريد تا با همسايگان خدا در خانه او باشيد؛ كسانى كه خداوند پيامبران خود را با آنان رفيق و همنشين كرده و فرشتگانش را به ديدار آن ها فرستاده است.(26)
721. بپرهيز از دوست احمق!
يا بنى! اءياك و مصادقه الاحمق، فانه يريد اءن ينفعك فيضرك و اءياك و مصادقه البخيل، فانه يبعد عنك اءحوج ما تكون اليه، و اءياك و مصادقه الفاجز، فانه يبيعك بالتافه، و اياك و مصادقه الكذاب فانه كالسراب يقرب عليك البعيد و يبعد عليك القريب
فرزندم! از دوستى با احمق بر حذر باش؛ چرا كه مى خواهد به تو سود رساند؛ اما در عوض زيان مى رساند، و از رفاقت با بخيل بپرهيز، زيرا هنگامى كه به او نيازمندى از تو روى گردان مى شود، و از دوستى با فاجر (گناهكار پرده در) دورى كن؛ چرا كه تو را به اندك چيزى مى فروشد، و از دوستى با دروغ پرداز خود دارى نما؛ چرا كه چون سراب است، دور را به تو نزديك و نزديك را دور نشان مى دهد. (27)
722. فراوانى ياران
من لان عوده، كثفت اءغصانه
كسى كه ساقه وجودش نرمش دارد، دوستان و يارانش فراوان اند. (28)
723. دشمنى با پيمان شكنان
اءنا حجيج المارقين، و خصيم الناكثين المرتابين
من استدلال كننده با منحرفان از دين هستم؛ ولى با پيمان شكنان و شك كنندگان در حقيقت اسلام دشمنى آشتى ناپذيرم.(29)
724. نيكى و احسان
لا يزهدنك فى المعروف من لا يشكر لك، فقد يشكرك عليه من لا يستمتع بشى ء منه، و قد تدرك من شكر الشاكر اءكثر مما اءضاع الكافر، و الله يحب المحسنين
مبادا ناسپاسى افراد در برابر احسانت تو را بدان بى رغبت كند، بسا كسى كه از احسان تو بهره مند نشده از كارت سپاسگزارى كند و تو از قدردانى او بيش ‍ از بى اعتنايى آن ناسپاس استفاده ببرى و خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد.(30)
725. دام محبت و دوستى
البشاشة حبالة المودة
خوشرويى دام محبت و دوستى است. (31)
726. دو گروه هلاك شدند!
هلك فى رجلان: محب غال، و مبغض قال
در راه من دو گروه هلاك شوند: دوست افراطى و دشمن كينه توز (32)
727. حسد و دوستى
حسد الصديق من سقم المودةُ
حسد بردن بر دوست از نادرسى در محبت به اوست. (33)
728. از منافقان حذر كن!
فى خطبة يصف فيها المنافقين -: اءحذر كم اءهل النفاق، فانهم الضالون المضلون، والزالون المزلون، يتلونون اءلوانا، و يفتنون افتنانا و يعمدونكم بكل عماد، و يرصدونكم بكل مرصاد، قلوبهم دوية، و صفاحهم نقية. يمشون الخفاء و يدبون الضراء و صفهم دواء، و قولهم شفاء، و فعلهم الداء العياء حسدة الرخاء و موكدو البلاء و مقنطو الرجاء لهم بكل طريق صريع، و اءلى كل قلب شفيع، و لكل شجو دموع يتقارضون الثناء، و يتراقبون الجزاء: اءن ساءلوا الحفوا، و اءن عذلوا كشفوا و اءن حكموا اءسرفوا
قد عدوا لك حق باطلا، و لك قائم ملائلا، و لك حى قاتلا، و لكل باب مفتاحا، و لك ليل مصباحا، يتوصلون اءلى الطمع بالياس ليقيموا به اءسواقهم، و ينفقوا به اءعلاقهم، يقولون فيشبهون، و يصفون فيمودهون، قد هونوا الطريق، و اءضلعوا المضيق، فهم لهة الشيطان، و حمة النيران؛ (اءولئك حزب الشيطان، اءلا اءن حزب الشيطان هم الخاسرون ).
اميرالمومنان عليه السلام در اين خطبه منافقين را توصيف مى فرمايد: از اهل نفاق بر حذر مى دارم؛ زيرا كه آنان هستند كه گمراهان و گمراه كنندگان و لغزندگان و عوامل لغزش. به طور دايم در حال رنگ عوض كردن و غوطه خوردن در آشوب ها مى باشند و هدف آنان قرار دادن شما در سختى ها و حوادث سنگين است و براى شما از هر طرف كمين مى گيرند. دل هاى آنان بيمار است و چهره هاى آنان پاك نما. كار آنان حركت هاى مخفيانه است و براى، در پنهانى ها مى خزند وصفشان دارو است و سخنشان وعده شفا مى دهد و كارشان درد علاج ناپذير است.
حاسدان رفاه و آسايش مردم و تقويت كننده بلا و مصيبت و نوميدكنندگان اميدواران هستند در هر راهى (كه در حيات اجتماعى براى سعادت انسان هاى كشيده شده است افتاده اى را بر خاك هلاكت افكنده اند و برا منحرف ساختن هر قلبى به سوى خويش وسيله اى آماده دارند و براى هر اندوهى اشك ها در اختيار، تبادل در مدح و تعريف يكديگر دارند و در انتظار پاداش دادن به يكديگرند، اگر سوالى كنند اصرار ورزند و اگر كسى را ملامت كنند اسرار او را فاش سازند و اگر حكم كنند اسراف بورزند. براى هر حقى باطلى آماده دارند و براى هر واقعيت راست، عاملى براى انحراف، و براى هر زنده اى كشنده اى و براى هر درى كليدى در آستين و براى هر تاريكى چراغى مهيا.
براى وصول به آنچه كه طمع در آن دراند اظهار نوميدى و استغناء از آن نمايند تا بازارهاى خود را برپاى دارند و كالاى خود را به فروش برسانند، سخن مى گويند تا مردم را به اشتباه بياندازند و توصيف مى كنند و باطل را با آن مى آرايند و يا حق را با آن تيره و زشت مى سازند. راه براى وصول به ضلالت را كج و پيچيده مى نمايند. آنان هستند گروه شيطان و شديدترين نقطه آتش ها آنان حزب شيطان اند، بدانيد حزب شيطان اند كه زيانكارند. (34)
729. جايگاه زبان مومن و دل منافق
اءن لسان المؤ من من وراء قلبه و اءن قلب المنافق من وراء لسانه
قطعى است كه زبان شخص با ايمان در پشت قلب او، و قلب منافق پشت زبان اوست. (35)
730. همنشينى با پيامبران
و اعلموا اءنه من يتق الله يجعل له مخرجا له مخرجا من الفتن. و نورا من الظلم، و يخلده فيما اشتهت نفسه، و ينزله منزل الكرامة عنده، فى دار اصطنعها لنفسه، ظلها عرشه، و نروها بهجته، و زوارها ملائكته، و رفقاؤ ها رسله
بدانيد هر كسى از خدا بترسد، خداوند براى بيرون شدن و رهايى اش از فتنه ها و گمراهى ها راهى قرار دهد و در تاريكى ها نورى و او را در آنچه كه مى خواهد بهشت جاويدان سازد و در جايگاهى با كرامت نزد خود جايش ‍ دهد، در سرايى كه خداوند آن را براى خويش برگزيده است و سايه آن عرش خداست و روشنايى اش جمال و سرور او و زائرانش فرشتگان او و همنشينانش پيامبران او. (36)
731. بهترين همنشين
لا قرين كحسن الخلق.
هيچ همنشينى بهتر از الخلاق خوب نيست. (37)
732. دوست واقعى
لا يكون الصديق صديقا حتى يحفظ اءخاه فى ثلاث: فى نكبته: و غيبته و وفاته
دوست هنگامى به حقيقت دوست است كه دوستى برادر خويش را در سه حال نگاه دارد، در حال نكبت و در حال زمان غيبت، و پس از رحلت. (38)
733. دشمن خدا
اءن اءبغض الخلائق الى الله رجلان: رجل و كله الله اءلى نفسه، فهو جائر عن قصد السبيل، مشغوف بكلام بدعة، و دعاء ضلالة، فهو فتنه لمن افتتن به، ضال عن هدى من كان قبله، مضل لمن اقتدى به فى حياته و بعد وفاته، حمال خطايا غيره رهن بخطيئته
همان خداوند دو كس را بيشتر از هر كس ديگر دشمن مى دارد: نخست مردى كه خدا او را به خودش واگذار كرد0 كه به دنبال هواى نفس رود و گرد دين نگردد پس چنين كسى از راه راست منحرف و دلباخته سخنان بدعت آميز و شيفته دعوت به گمراهى است، پى او براى كسانى كه گول سخنان وى را بخورند موجب فتنه است و خود از راه راست آنان كه قبل از او بوده اند به سوى گمراهى مى كشاند، خطاها و گناهان ديگران را به گردن گرفته و خود در گرو خطاهاى خويشتن مى باشد. (39)
734. خداوند دوست خود را وا نمى گذارد!
لا تجعلن اءكثر شغلك باءهلك و ولدك فان يكن اءهلك و ولدك اءلياء الله، فاءن الله لا يضيع اءولياءه، و اءن يكونوا اءعداء لله فما همك و شغلك باءعداء الله؟!
اكثر اشتغالت را بر خانواده و فرزندت مگذار، زيرا اگر خانوده ات دوستان خدا باشند، خداوند هرگز دوستان خود را ضايع نمى سازد و اگر دشمنان خدا باشند، چرا بايد به دشمنان خدا اهميت بدهى و خود را به آنان مشغول بسازى. (40)
735. دشمنى مردم با آنچه نمى دانند
الناس اءعدائ ما جهلوا.
مردم، دشمن چيزى هستند كه نمى دانند. (41)
736. بدترين دوستان
شر لا خوان من تكلف له.
بدترين برادران و دوستان كسى است كه انسان براى او در رنج و مشقت قرار گيرد. (42)
737. دعا به رفاقت پيامبران
نسال الله منازل الشهداء. و معايشة السعداء، و مرافقة الانبياء
از خدا مقام و منزلت شهيدان و زندگى كردن با نيك بختان و دوستى و همنشينى با پيامبران را درخواست مى كنم. (43)
738. دوستان و دشمنان على (ع)
لو ضربت خيشوم المؤ من بسيقى هذا على اءن يبغضنى؛ و لو صببت الدنيا بجماتها على المنافق على اءن يحبنى ما اءحبنى؛ و ذلك اءنه قضى فانقضى على لسان النبى الامى صلى الله عليه و آله؛ اءنه قال: يا على! لا يبغضك مؤ من و لا يحبك منافق
اگر با اين شمشيرم به بينى شخص با ايمان بزنم كه مرا دشمن بدارد، ندارد و اگر همه دنيا را به كيسه منافق بريزم كه به من محبت بورزد هرگز نورزد، اين براى آن است كه قضا بر زبان پيامبر صلى الله عليه و آله جارى گشته است كه فرموده: اى على! هيچ مؤ منى عداوت به تو نورزد و هيچ منافقى به تو محبت نكند. (44)
739. دوستى افراطى
سيهلك فى صنفان: محب مفرط يذهب به الحب الى غير الحق، و مبغض مفرط يذهب به البغض اءلى غير الحق، و خير الناس فى حالا النمط الاوسط فالزموه
به زودى درباره من دو گروه هلاك مى شوند: دوست افراط گر كه محبت من او را به سوى غير حق باطل مى كشاند و دشمن تفريط گر كه عدوت با من، او را هم به سوى غير حق باطل مى كشاند و بهترين مردم از نظر تشخيص و وضع روحى درباره من، صنف متوسط و معتدل است كه افراط و تفريط نمى كند. (45)
740. ناتوان در مقابل دشمن
والله اءن امرا يكمن عدوه من نفسه يعرقى لحمه، و يهشم عظمه، و يفرى جلده، لغظيم عجزه، ضعيف ما ضمت عليه جوانح صدره
به خدا سوگند، كسى كه به دشمن آن فرصت راب دهد كه گوشتش را از استخوان جدا كند، استخوانش را بشكند، پوستش را بيرون آورد، در عاجز بودن به انتها رسيده است و هيكلش ضعيف و بى ارزش است. (46)
741. سزاوار نام دشمن
من لم يبالك فهو عدوك.
كسى كه به تو بى اعتنايى مى كند، دشمن توست. (چون امر تو را اجرا نكرده است ) (47)
742. نبايد خود را از دشمن ايمن پنداشت
من نام لم ينم عنه.
اگر كسى بخوابد، دشمنش نمى خوابد. (48)
743. بخشش بر دشمن
تجاوز عند المقدرة و احلم عند الغضب
عصبانيت را فرو نشان و به هنگام غضب بردبار باش و آن موقع كه بر دشمن دست يافتى او را ببخش. (49)
744. دستيابى به دوستى با ديگران
من ضيعه الاقرب اءتيح له الا بعد.
هر كس كه نزديكانش او را ضايع كنند، دوستى و الفت با ديگران را به دست آورد. (50)

     پی نوشته ها
    همه صفحات

صفحه2 از2

--------------------------
1-نامه 47.
2-حكمت 295
3-نامه 14.
4-نامه 31.
5-نامه 31.
6-نامه 31.
7-نامه 31.
8-حكمت 96.
9-نامه 31.
10-خطبه 55.
11-خطبه 41.
12-نامه 53.
13-خطبه 23.
14-نامه 47.
15-نامه 26.
16-حكمت 31.
17-حكمت 31.
18-حكمت 38.
19-حكمت 12.
20-حكمت 211.
21-حكمت 11.
22-حكمت 308.
23-حكمت 158.
24-حكمت 451.
25-حكمت 451.
26-خطبه 183.
27-حكمت 38.
28-حكمت 214.
29-خطبه 75.
30-حكمت 204.
31-حكمت 6.
32-حكمت 117.
33-حكمت 218.
34-خطبه 194.
35-خطبه 176.
36-خطبه 183.
37-حكمت 113.
38-حكمت 134.
39-حكمت 352.
40-حكمت 352.
41-حكمت 172.
42-حكمت 172.
43-حكمت 479.
44-حكمت 45.
45-خطبه 127.
46-خطبه 34.
47-نامه 31.
48-نامه 62.
49-نامه 69.
50-حكمت 14.

منبع :نهج البلاغه موضوعی (عباس عزیزی) ناشر:صلاة ؛چاپ عترت ؛محل نشر:قم سال نشر: ١٣٨٠

مقاله

جمع آوری و تدوین رسول غفارپور

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

رذایل اخلاقی

No image

عيب پوشى

پوشاندن عيوب ديگران من اءشرف اءعمال الكريم، غفلته عما يعلم. از كارهاى شرافتمندانه مرد كريم آن است كه از آن چه كه مى داند خود را به غفلت مى زند (و عيب ديگران را ناديده مى پندارد).
No image

صله رحم در نهج البلاغه

غريب حقيقى رب بعيد اءقرب من قريب، و قريب اءبعد من بعيد. و الغريب من لم يكن له حبيب. بسا دورى كه از هر نزديكى نزديك تر است و بسا نزديكى كه از هر دورى از آدمى دورتر است، غريب كسى است كه دوستى نداشته باشد.
امانت دارى و رازپوشى

امانت دارى و رازپوشى

سرزنش على (ع) به اصحابش و هو يلوم اءصحابه: قد ترون عهودالله منقوضة فلا تغضبون، و اءنتم لنقض ذمم آبائكم تاءنفون. در سرزنش اصحاب خود مى فرمايد: پيمان هاى خدا را شكسته مى بينيد و به خشم نمى آييد، در حالى كه شكسته شدن پيمان هاى پدرانتان را عار مى دانيد و ناراحت مى شويد.
No image

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.

پر بازدیدترین ها

 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
شگفتی های آفرینش در نهج البلاغه

شگفتی های آفرینش در نهج البلاغه

امیرمؤمنان علیه السلام در خطبه ای درباره آفرینش آسمان و شگفتی های آن می فرماید: «خداوند، فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمان ها را بدون این که بر چیزی تکیه کند، نظام بخشید و شکاف های آن را به هم آورد... و آفتاب را نشانه روشنی بخش روز، و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قرار داد. بعد آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت درآورد و حرکت آن دو را دقیق اندازه گیری کرد تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد و قابل تشخیص شود و با رفت و آمد آن ها، شماره سال ها و اندازه گیری زمان ممکن باشد.
شخصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از منظر نهج البلاغه

شخصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) از منظر نهج البلاغه

از آنجا که نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) اسوه حسنه و الگوی مناسب برای همه انسانها در همه اعصار است، باید در پی شناخت آن شخصیت عالی مقام و سیره آن فرستاده الهی باشیم. با توجه به اینکه نزدیک ترین انسانها به نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و آگاه ترین انسانها به شخصیت آن پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)، امام علی(علیه السلام) است، بهترین راه برای شناخت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) مراجعه به سخنان گهربار امام علی(علیه السلام) می باشد.
انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

انسان شناسی از منظر نهج البلاغه

نهج البلاغه یک شاهکار ادبی در تعلیمات اسلامی است که در آن توجه به عزّت و کرامت انسان و سلامت عقل و روان از اهمیت بسزایی برخوردار است. سخنان حکمت آمیز این کتاب که با عقل و اندیشه آدمی سروکار دارند حقایق بسیار متعالی و معانی بسیار ژرفی را در مورد شناخت خدا، انسان، و جهان با فصاحت و بلاغت تمام بیان می کنند و آگاهی های ارزشمندی را در هریک از این زمینه ها ارائه می دهند. خطابه ها احساسات راکد انسان را در جهت ستیز با فساد و تباهی و بی عدالتی بر میانگیزند، و موعظه ها انسان را از خواب غفلت بیدار و خطراتی را که می توانند دل و روان آدمی را ضعیف و بیمار کنند یادآور می شوند.
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
Powered by TayaCMS