به مناسبت سالروز جنگ بوئرها بررسی شد
روزنامه ابتکار
تاریخ: چهارشنبه 19 مهر ماه 1396
گروه تاریخ و اندیشه - پیروز ایزدی: منشأ جنگ بوئرها که گاهی تحت عنوان جنگهای انگلیس با بوئرها و یا جنگهای آفریقای جنوبی نیز خوانده میشود را میتوان جنگهای انقلابی - ناپلئونی فرانسه دانست. در سال 1795، یک نیروی کوچک بریتانیایی، مستعمره کیپ را که به هلندیها تعلق داشت تصرّف کرد. این مستعمره در سال 1652 ایجاد شده بود و در دماغه جنوبی آفریقای جنوبی قرار داشت. این منطقه در سال 1802، به موجب پیمان آمینز مجدداً تحت کنترل هلندیها درآمد.
پس از تجدید جنگ بین فرانسه و انگلیس، بریتانیاییها در اوایل سال 1805 بار دیگر کیپ تاون و مستعمره کیپ را اشغال کردند. در سال 1814، پیمان پاریس این مستعمره را به بریتانیا اعطا کرد.
از آغاز سلطه بریتانیا، اصطکاکی بین ادارهکنندگان بریتانیایی و مستعمرهنشینان هلندی که به بوئرها معروف بودند وجود داشت. بین سالهای 1835 تا 1837 طی مهاجرتی که در تاریخ به نام «راهپیمایی بزرگ» معروف است، حدود 12 هزار نفر از بوئرها از مستعمره کیپ به سمت شمال مهاجرت کردند تا ایالتهای مستقلی در غرب ناتال، در درههای حاصلخیز رودخانههای وال و اورانژ به وجود آوردند. در سال 1852، بریتانیا از حاکمیت خود بر منطقه ترانسوال دست کشید، این منطقه به زودی به عنوان جمهوری آفریقای جنوبی اعلام شد. در سال 1854، بریتانیا همچنین استقلال ایالات همجوار لورانژ آزاد را به رسمیت شناخت. طی 40 سال بعدی، با وجود تنشهای مکرر بین زولوها و بریتانیاییها در ناتال، بوئرها جای پای خود را در دو موطن جدید خود محکم ساختند.
کشف الماس (1868) و طلا (1888) در سرزمینهای مجاور دو ایالت بوئرنشین، رقابت سه جانبه بریتانیاییها، بوئرها و زولوها را بر سر منطقه پیچیدهتر ساخت. بریتانیاییها منطقه ترانسوال را در سال 1877 مجدداً به سرزمینهای تحت کنترل خود ملحق کردند. بوئرها، به شدت به این کار اعتراض کردند و برنامهریزی برای شورش را آغاز کردند. در سال 1879، طی یک جنگ خونین و سخت، بریتانیاییها زولوها را شکست دادند و زولوند را تحتالحمایه خود ساختند. سپس در اواخر 1880، بوئرهای ترانسوال بار دیگر استقلال خود را از بریتانیا اعلام کردند.
نخستین جنگ بوئرها (1881-1880)
این اقدام بوئرهای ترانسوال، باعث شروع نخستین جنگ بوئرها شد. بوئرها گرچه نظامیان بیانضباطی بودند، اما دارای یک پیادهنظام و سواره بسیار متحرکی بودند؛ و خوب تیراندازی میکردند. آنها گرچه بهترین نمایش جنگی خود را در چندین نبرد شدید به سپاهیان بریتانیا نشان دادند، اما نتوانستند از اشغال مجدد ترانسوال توسط بریتانیا جلوگیری کنند. در پنجم آوریل 1881، به موجب معاهده پرتوریا، بریتانیا دست به معامله زد و با اعطای استقلال به جمهوری آفریقای جنوبی، در عین حال آن را تحتالحمایه خویش ساخت.
جنگ دوم بوئرها (1902-1899)
تنش و اصطکاک بین بریتانیاییها و بوئرها ادامه یافت. این امر به همان اندازه که ناشی از بلندپروازیها و دسیسههای سیسیل رودس، فرماندار مستعمره کیپ بریتانیا بود، از سرسختی عنان گسیخته بوئرها نیز ناشی میشد. در اکتبر 1899، پرزیدنت پل کروگر، رییس جمهوری آفریقای جنوبی - یاترانسوال - به واسطه ورود سپاهیان بریتانیایی به ناتال که از نظر بوئرها نیروی اعزامی بریتانیا محسوب میشد، ابراز نگرانی کرد. کروگر با اعلام یک اولتیماتوم به دولت بریتانیا، 48 ساعت فرصت داد تا کلیه تدارکات نظامیش را منحل سازد. این اولتیماتوم رد شد. ایالت اورانژ آزاد هم، اتحاد خود را با جمهوری افریقای جنوبی اعلام کرد.
سازمان نظامی بوئرها
سازمان نظامی بوئرها بسیار ناقص بود، یعنی یک سیستم میلیشیای محلی که در قالب به اصطلاح کماندوهایی گردآمده بودند که به لحاظ استعداد به نسبت جمعیتی که از میان آن به خدمت گرفته شده بودند، تغییر پیدا میکردند. با این حال، همه این افراد تکتیرانداز بودند و به تفنگهای مسلسل مدرن مجهز بودند و کلیه افراد، سواره بودند. این سوارکاران در علفزارهای مرتفع آفریقای جنوبی به شکار میپرداختند و از کودکی میآموختند که چگونه از امتیاز پناهگاههای طبیعی و عوارض زمین بهرهبرداری کنند. نتیجه این بود که نوعی توانایی قدرت آتش نامنظم وجود داشت که میتوانست از مواضع مخفی، صفوف سربازان را در هر نوع آرایش تنگاتنگی که باشند، تارومار کند. این نیروهای نامنظم همچنین قادر به ناپدید شدن سریع از میدان نبرد به هنگامی بودند که جداً مورد تهدید قرار میگرفتند.
بوئرها، دارای تعداد اندکی توپخانه صحرایی مدرن آلمان و فرانسوی بودند که در کل، به خوبی مورد استفاده قرار میگرفت. از سوی دیگر، بوئرها فاقد انضباط و کنترل بودند و تعداد اندکی از رهبرانشان مفهومی واقعی از تاکتیک یا استراتژی در ذهن داشتند.
تهاجم بوئرها
ستونهای سریع بوئرها، پیشروی خود را در یازدهم اکتبر 1899 از غرب و شرق ترانسوال آغاز کردند. دو روز بعد، ژنرال پیتای کرونیه فرمانده ترانسوالی، مافکینگ را مورد محاصره قرار داد. از این شهر توسط تعداد قلیلی از سپاهیان و میلیشیای بریتانیایی تحت فرماندهی سرهنگ رابرت بیدن پاول دفاع میشد. در پانزدهم اکتبر نیروهای ایالت آزاد، کیمبرلی را محاصره کردند.
در همین زمان، در دوازدهم اکتبر، نیروهایی که در تلاش اصلی بوئرها شرکت داشتند و استعدادشان 15 هزار نفر بود، تحت فرماندهی ژنرال ترانسوالی، جاکوبوس جوبرت نیروی دفاعی ناتال را که به لحاظ تعداد با آنها برابر بودند تحت فرماندهی ژنرال سر جرج وایت در لاینگزنک عقب راندند. پس از زدوخوردهایی در تالاناهیل، الاندزلاگت و نیکلسونزنک، جوبرت در دوم نوامبر، نیروهای وایت را در لیدی اسمیت به دام انداخت.
نیروهای امدادی بریتانیا، به طور نامعقولانهای، به وسیله فرمانده بریتانیایی آفریقای جنوبی یعنی ژنرال سر ردورز بولر تقسیم شده بود، او سعی داشت تا بوئرها را در همهجا به یکباره متوقف سازد. ستون ژنرال لرد پل متئوئن که نزدیک به 10 هزار نیرو و شانزده توپ را در اختیار داشت، حرکت کرد تا کیمبرلی را آزاد سازد. کماندوهای بوئری ایالات آزاد و ترانسوال که حدود 7 هزار نفر بودند به رهبری فرماندهان ترانسوالی یعنی کورنیه و جاکوبوس دولاری طی یک رشته عملیات تأخیری در پیشروی بریتانیاییها اخلال ایجاد کردند. در 28 نوامبر، متئوئن در نبرد سختی، برای رسیدن به رودخانه مادر پیروز شد، نبردی که وی در جریان آن 72 کشته و 396 مجروح داد، اما سپاهیانش آن قدر فرسوده شده بودند که او در انتظار رسیدن نیروهای تقویتی مکث کرد، ولی تلفات بوئرها ناچیز بود.
بوئرها تحت فرماندهی کرونیه به نزدیکی رود مادر رسیدند و با استعداد حدود 8 هزار نفر در آن زمان، یک تپه استحکام یافته را در نزدیکی ماگرز فونتین اشغال کردند. در سپیده دم دهم اکتبر، در هوای بارانی، متئوئن با آرایش جمعی حمله خود را از جلو صورت داد. وی طی نبردی دو روزه، با تلفاتی شامل 210 نفر کشته، 675 نفر زخمی و 63 نفر مفقودالاثر به عقب رانده شد. بار دیگر تلفات بوئرها ناچیز بود.
بولر، خود رهبری 21 هزار نفر از کلیه نیروها را برای آزادسازی لیدی اسمیت به عهده گرفت. وی با عبور از رودخانه توگلا، در پانزدهم دسامبر تلاش کرد تا جناح چپ فرمانده ایالت آزاد یعنی ژنرال لوئیس بوتا را دور بزند و در نزدیکی کولنسو با 6 هزار نیرو سنگر گرفت. حمله جناحی بریتانیا که در زمینهای صعبالعبور صورت گرفته بود، به وسیله آتش سلاحهای کوچک درهم شکسته شد. آتشبارهای بریتانیا که برای پشتیبانی از حمله از جلو به حرکت درآمده بودند، خود را در معرض نیروی مخفی تکتیراندازان بوئر دیدند. بریتانیاییها با تحمل 143 کشته، 756 مجروح و 220 اسیر و با از دست دادن 11 توپ عقب رانده شدند. تلفات بوئرها در نبرد کولنسو در حدود 50 نفر بود.
در بیستم دسامبر، یک نیروی بریتانیایی به فرماندهی ژنرال سر ویلیام گاتیکر در یک اقدام شبانه علیه نیروهای پیشگام مهاجم بوئر از ایالات اورانژ آزاد، در 112 کیلومتری شمال کوئینز تاون راه خود را گم کردند. آنها از کمینگاه مورد حمله قرار گرفتند و تلفات سنگینی را متحمل شدند.
سازماندهی مجدد رابرتز
در پایان «هفته سیاه» بریتانیا، ژنرال بولر آن چنان شکست بدی خورده بود که از تسلیم لیدی اسمیت هواداری میکرد. او فوری از سمت فرماندهی عالی برکنار شد و جای خود را به فیلد مارشال فردریک اسلای رابرتز، والی قندهار داد و ژنرال هوراشیو کیچنر به سمت رییس ستاد او منصوب شد.
رابرتز و کیچنر، با پی بردن به این واقعیت که تحرک، کلید موفقیت علیه بوئرهاست، شروع به بازسازی نیروهای رزمی بریتانیا کردند. برای مقابله با سیاست آتش و حرکت بوئرها، تقویت بنیه تدریجی پیادهنظام سواره واقع در اطراف واحدهای میلیشیای موجود آغاز شد. در طول مرز جنوب غربی ایالات اورانژ آزاد، ژنرال جان فرنچ با دو تیپ کوچک سوارهنظام، عملیات نظامی پرشوری را علیه دیلاری و یکی از فرماندهان ایالات آزاد یعنی ژنرال کریستین دی وت ادامه میداد، این دو ژنرال شایستگیهای خود را به عنوان رهبران طبیعی سواره نظام سبک به اثبات رسانده بودند.
تهاجم بریتانیاییها
در اواخر ژانویه، ژنرال بولر نخستین تلاش از دو تلاش پیاپی خود را برای عبور از رودخانه توگلا آغاز کرد. وی در نخستین تلاش خود در 23 ژانویه در اسپیون کاپ با شکست مواجه شد. وی بار دیگر در پنجم فوریه، سعی کرد از این رودخانه عبور کند، اما در وال کرانز عقبزده شد. تلفات بریتانیاییها در این نبردها عبارت بود از 408 کشته، 1390 مجروح و 311 مفقودالاثر. بوئرها حدوداً 40 کشته و 50 مجروح داشتند.
در پانزدهم فوریه، ژنرال فرنچ به کیمبرلی رسید و به محاصره شهر، توسط بوئرها پایان داد. در این هنگام، در اواخر ژانویه، فیلد مارشال رابرتز، حرکت خود را به سی کیمبرلی با 30 هزار نفر شروع کرده بود. در حالی که فرنچ مستقیماً به سمت کیمبرلی در حرکت بود، نیروی اصلی بریتانیا از جناح چپ ژنرال کرونیه در ماکرز فونتین گذشت و ارتباطات او را مورد تهدید قرار داد. در ششم فوریه، فرمانده بوئرها عقبنشینی آهستهای را شروع کرد.
در هجدهم فوریه، کرونیه که در نزدیکی پاردبرگ در طول رودخانه مادر در حال عقبنشینی بود به وسیله فرنچ متوقف شد، این در حالی بود که فرنچ به سرعت از کیمبرلی بازمیگشت. با نزدیک شدن ارتش اصلی بریتانیا، رابرتز که بیمار شده بود. فرماندهی را به کیچنر واگذار کرد و او حمله سنگینی را از جلو به صورت تدریجی بر مواضع دفاعی استحکام یافته بوئرها صورت داد. بریتانیاییها با تحمل تلفاتی از جمله 320 کشته و 942 زخمی به عقب رانده شدند.
رابرتز که از بستر بیماری برخاسته بود، بر دیگر فرماندهی را به دست گرفت و عملیات احاطه و گلولهباران سیستماتیک مواضع دفاعی بوئرها را آغاز کرد. کرونیه میتوانست با 4 هزار نیروی سوارهاش دست به فرار بزند، اما او با سرسختی از ترک نیروهای مجروح و عقبه خود امتناع کرد و مورد محاصره قرار گرفت. وی سرانجام در حالی که افرادش دچار قحطی و گرسنگی شده بودند، در27 فوریه تسلیم شد.
در روزهای 17-18 فوریه، ژنرال بولر در توگلا حمله سوم خود را انجام داد و سرانجام موفق شد. با پیشروی او به سمت لیدی اسمیت، محاصرهکنندگان عقبنشینی کردند و نیروی امدادی در 28 فوریه به پادگان رسیده بود؛ به این ترتیب بود که دوباره ورق برگشت.
اشغال ایالت اورانژ آزاد
بریتانیاییها که بسیار تقویت شده بودند، در کلیه جبههها پیشروی میکردند. در سیزدهم مارس، رابرتز بلومفونتین، مرکز ایالت اورانژ آزاد را تصرف کرد؛ وی با ادامه حرکت خود در روز دوازدهم مه به کرونستاد رسید. بولر، در ناتال در پانزدهم می مقاومت بوئرها را در گلنگو و داندی درهم شکست. نه روز بعد، ایالت اورانژ آزاد به مستملکات بریتانیا ملحق شد.
در هفدهم می، یک ستون ضربتی از افراد سوارهنظام و پیادهنظام به فرماندهی ژنرال برایان ماهون پادگان مافکینگ را پس از محاصرهای که بیش از هفت ماه به طول انجامیده بود، آزاد کرد.
حمله به ترانسوال
رابرتز به قلب ترانسوال تاخت، ژوهانسبورگ در 31 می به دنبال آن پرتوریا در پنجم ژوئن سقوط کرد. در چهارم ژوئیه، رابرتز و بولر نیروهای خود را در ولاک فونتین مستقر کردند و به کلیه مقاومتهای رسمی پایان بخشیدند. پرزیدنت کروگر به موزامبیک پرتغال فرار کرد و سپس خواهان این شد که تحت حمایت هلند قرار گیرد. در سوم سپتامبر سال 1900، بریتانیا رسماً ترانسوال را به مستملکات خود ملحق ساخت. در ماه دسامبر، رابرترز به میهن برگشت و فرماندهی را به کیچنر واگذار کرد.
جنگ چریکی
دیوت، دیلاری، بوتا و سایر فرماندهان رتبه پایین، نیروهای شهری پراکنده را گرد هم جمع کردند و هر یک نیروی کماندویی خاص خود را بنا نهادند. به مدت هیجده ماه، آنها خساراتی به خطوط ارتباطی بریتانیاییها وارد آوردند و در برابر کلیه تلاشهایی که برای در تنگنا قرار دادن آنها، صورت میگرفت، از خود دفاع کردند. بنای خطوط استحکامات برای حفاظت از خطوط آهن و دیگر خطوط ارتباطی، نخستین چارهای بود که به وسیله بریتانیاییها اتخاذ شد. اما به نظر میرسید که مهاجمان هرگاه که بخواهند، از میان این کمربند دفاعی عبور کنند. آنگاه کیچنر جنگ فرسایشی را آغاز کرد. ستونهای ضربتی پیادهنظام سواره بریتانیا تمام کشور را در مینوردیدند؛ مزارعی که مهاجمان بوئری برای امرار معاش بدانها وابسته بودند در آتش سوزانده شدند و حدود 120 هزار زن و کودک بوئری به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند و در آنجا طبق برآوردها 20 هزار نفرشان بر اثر بیماری و سهلانگاری تلف شدند. تحت این تدابیر طاقتفرسا، کلیه مقاومتها درهم شکست؛ در بهار 1902، رهبران چریکی تسلیم شدند.
در 31 می 1902، به موجب معاهده ورینیگینگ، بوئرها حاکمیت بریتانیا را پذیرفتند. بریتانیا به عنوان بخشی از شرایط سهلگیرانه عهدنامه، مبلغ 3 میلیون پوند به خاطر مزارع ویرانشده به بوئرها غرامت پرداخت کرد.
مجموع تلفات بریتانیاییها در این جنگ عبارت بود از 5774 کشته و 22829 مجروح. طبق این برآوردهای به عمل آمده، بوئریها 4 هزار کشته دادند. رقم دقیقی از جمع کل مجروحان آنها در دست نیست، اما تعداد آنها احتمالاً از 100 هزار نفر تجاوز میکرد. حدود 40 هزار سرباز بوئری نیز به اسارت گرفته شدند.
دو سال و هشت ماه، برای امپراتوری بریتانیا طول کشید تا دشمنی را مقهور خود سازد که نیروی انسانی بالقوهاش متشکل از 83 هزار نفر از افرادی بود که به سن جنگیدن رسیده بودند و هیچگاه در میدان نبرد، در یک زمان بیش از تقریباً 40 هزار نفر ار در خدمت نداشت. در آغاز تعداد نیروهای بریتانیایی درگیر در مجموع بیش از 25 هزار نفر بود، اما پیش از پایان جنگ حدود 50 هزار نیروی بریتانیایی در آفریقای جنوبی حضور داشتند که از منابع امپراتوری در سرتاسر جهان بودند. از زمان جنگ 1812، برای نخستین بار ارتش بریتانیا با تیراندازان سوار متخاصم و آتش سلاحهای کوچک روبهرو شد. تجربهای در حدود 85 سال جنگهای رسمی و غیررسمی در اروپا و در سرتاسر جهان، استفاده اندکی برای بریتانیا داشت و میبایست یک سیستم کاملاً جدید از تاکتیکها و تکنیکها، در میدان نبرد تکامل پیدا میکرد.