25 آبان 1396, 3:59
بیتردید بررسی زندگی و مجاهدت یاران سیدالشهدا(ع) در واقعه کربلا، افزون بر آشنایی با زوایایی کمتر دیده شده از این قیام جاودانه، نقشی مهم و مؤثر در نشان دادن الگوهای شایسته به دوستداران اهلبیت(ع) دارد. اصحاب وفادار امام حسین(ع) را که در آن دشت بلاخیز و پرمحنت، حاضر به تنها گذاشتن رهبر و مقتدایشان نشدند و جان بر سر عشق و اعتقاد نهادند، به واقع میتوان اسوههای صبر و پایداری دانست؛ رادمردانی که به سلاح شور و شعور مجهز بودند و ایمان راسخشان به راه اباعبدا...(ع)، برایشان سرنوشتی پرشکوه را رقم زد. به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم و ایام سوگواری سالار شهیدان، حضرت امام حسین(ع)، در این نوشتار و نوشتارهای بعدی، تلاش میکنیم به معرفی یاران آن حضرت بپردازیم.
«أَنَا یزیدُ وابی مُهاصر / اشْجَعُ مِنْ لیثٍ بغَیلٍ خادر / یا رَبّ انّی لِلْحُسین ناصر / وَلِابْنِ سَعْدٍ تارِکٌ و هاجر؛ من یزیدم و پدرم مهاصر است و دلیرتر از شیر بیشهام؛ پروردگارا! من یاور حسینم و پسر سعد را رها کرده و از او دوری گزیدهام».
فرازی از سخنان «ابوالشَّعْثای کندی» در روز عاشورا
سیدالشهدا(ع) رحمت خداوند برای همه انسان هاست؛ حتی آنان که فریب خورده و راهی غیر از حقیقت برگزیدهاند. جلوههای این رحمت را میتوان در زندگی و شهادت یاران آن حضرت هم، مشاهده کرد. «زُهَیر بن قَین» از نیمه راه به امام(ع) پیوست و «حُر» در روز عاشورا. اما شاید حکایت «یزید بن زیاد بن مهاصر»، معروف به «ابوالشَّعثای کندی» را، بسیاری از دوستداران سیدالشهدا(ع) نشنیده باشند؛ رادمردی که از سپاه کوفه بُرید و به جمع یاران امام حسین(ع) پیوست.
جنگاور جوانمرد
«ابوالشَّعثاء» از افراد سپاه «حُر بن یزید ریاحی» بود؛ همان سپاهی که پس از منزلگاه «شراف»، راه را بر کاروان پسر رسولخدا(ص) بست و نهایتاً، آن حضرت و اهلبیتش را به دشت تفتیده کربلا برد. «ابوالشَّعثاء» تیرانداز بسیار ماهری بود. او قلباً به امام(ع) ارادت داشت؛ اما دست روزگار و شاید فریب دشمنان، او را در زمره سپاه ابن زیاد قرار دادهبود. با این حال، روایت تاریخنویسان نشان میدهد که او در کوفه، به جوانمردی و فُتُوَّت مشهور بوده است. مورخان نقل کردهاند که وقتی قاصد ابنزیاد، نامه او را به «حُر» رساند، همان نامهای که در آن دستور داده شده بود کاروان امام حسین(ع) را به دشتی خشک و تفتیده هدایت کند، «ابوالشَّعثاء» آورنده نامه را که هم قبیله وی بود، شناخت و به او گفت: «مادرت به عزایت بنشیند! این چه پیغامی است که آوردهای؟!» مرد پاسخ داد: «من از حاکم کوفه که منصوب خلیفه است اطاعت کردهام!» «ابوالشَّعثاء» برآشفت و فریاد زد: «ای بیچاره! پروردگارت را نافرمانی کرده و با دستور حاکم کوفه، در مسیر هلاکت خود گام برداشته و ننگ ابدی را برای خودت خریدهای».
پشیمانی در آخرین روزها
بیشتر منابع تاریخی درباره زمان پیوستن «ابوالشَّعْثاء» به سپاه سیدالشهدا(ع) ساکت هستند؛ احتمالاً او نیز مانند «حُر بن یَزید»، پس از قطعی شدن نبرد سپاه کوفه با امام حسین(ع)، به جمع یاران آن حضرت پیوسته است. «طبری» در این باره مینویسد:«فَلَمّا رَدَّوا الشُّرُوط عَلَی الحُسَیْنِ مالَ الیهِ؛ هنگامی که سپاه کوفه پیشنهادهای حسین(ع) را نپذیرفت، [یزید بن زیاد] به سپاه سیدالشهدا(ع) پیوست.» بنابراین، میتوان احتمال داد که پیوستن «ابوالشَّعْثاء» به سپاه حق، در نیمه دوم دهه نخست محرم سال 61 هـ.ق اتفاق افتاده باشد.
100 تیر نشاندار
صبح روز عاشورا، نبرد میان سپاه امام حسین(ع) و لشکر کوفه آغاز شد. «ابوالشَّعْثاء» ابتدا سوار بر اسبش به آوردگاه رفت. او با بیباکی به هر سو میتاخت و به هر که میرسید، بیجانش میکرد. در همین بین، تعدادی از سپاهیان کوفه به وی هجوم آوردند و اسبش را پی کردند. در بحبوحه نخستین ساعات نبرد، برخی از یاران اباعبدا...(ع) شربت شهادت نوشیدند. «ابوالشَّعْثاء» با مشاهده شهادت تعدادی از یاران امام(ع) و ورود آن حضرت به میدان مبارزه، نزد فرزند رسولخدا(ص) رفت؛ 100 تیری را که برای استفاده در نبرد آماده کرده بود، مقابل امام(ع) قرار داد و از مولایش رخصت خواست.
امام حسین(ع) در حق او دعا فرمود: «اللَّهُمَّ سَدّدْ رَمْیَتَهُ وَاجْعَلْ ثَوابَهَ الْجَنَّة؛ پروردگارا! تیرش را به هدف بنشان و پاداش وی را بهشت قرار بده.» «ابوالشَّعْثاء» کنار امام حسین(ع)، روی یک زانو نشست و تیرها را یکی پس از دیگری در چله کمانش گذاشت و به سوی دشمن رها کرد. «محمد سماوی» در «ابصارالعین» آوردهاست که «ابوالشَّعْثاء» پس از تمام شدن تیرهایش برخاست و به امام حسین(ع) عرض کرد: «ای پسر رسول خدا! تمام تیرهایم را در راه تو رها کردم و تنها 5 تیرم به خطا رفت و دیدم که شماری از نیروهای دشمن، با تیر من کشته شدند.» آنگاه شمشیر برداشت و آماده دفاع از سیدالشهدا(ع) شد.
واپسین لحظات زندگی یک قهرمان
دشمن پس از چند نبرد تن به تن و غلبه یاران اباعبدا...(ع) در تمام آن ها، حملهای عمومی را آغاز کرد. سواران لشکر کوفه به چپ و راست سپاه امام حسین(ع) حمله میکردند. این حملهها برای کوفیان تلفات سنگینی در پی داشت، اما، یاران امام(ع) نیز از فیض شهادت در راه خدا، محروم نمیماندند. در تمام این درگیریها، «ابوالشَّعْثاء» در کانون اصلی نبرد قرار داشت. او شجاعانه به سوی برادرانش میشتافت و آن ها را در جهاد یاری میکرد. «خوارزمی» در مقتل خود، شهادت «ابوالشَّعْثاء» را پس از شهادت «حنْظَلَة بن اسْعَد شَبامی» آورده است. «ابوالشَّعْثاء» 18 نفر از دشمنان سیدالشهدا(ع) را به خاک انداخت و چند برابر آنها را مجروح کرد. کوفیان که از شجاعت و دلیری وی به ستوه آمده بودند، محاصرهاش کردند و با حملهای ناگهانی، او را به شهادت رساندند. پیکر «ابوالشَّعْثاء» توسط امام حسین(ع) به خیمهها منتقل شد. برخی از مورخان، وقوع شهادت «ابوالشَّعْثاء» را در هجوم دوم لشکر کوفه به سپاه امام(ع) میدانند. او از افرادی بود که در آخرین لحظات، به اشتباه خود پی برد و با پیوستن به امام حسین(ع) و شهادتش در راه آن حضرت، سرنوشتی توام با سعادت را برای خود رقم زد.
منابع: تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا(ع)؛ زیر نظر استاد مهدی پیشوایی؛ انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
لهوف؛ سید بن طاووس
چهرهها در حماسه کربلا؛ محمدباقر پورامینی؛ نشر بوستان کتاب قم(دفتر تبلیغات اسلامی) إبْصارُ العَین فی أنْصارِ الحُسین علیهالسلام؛ شیخ محمد سماوی
نویسنده : جواد نوائیان رودسری
روزنامه خراسان
تاریخ: چهارشنبه 5 مهر ماه 1396
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان