قناعت منبع كفايت و زيادت
نويسنده: جمال ربانی
انسان در زندگي اجتماعي در شرايط و موقعيت هايي قرار مي گيرد که بايد خود را تعريف و بازتعريف کند، زيرا بدون تعريف خود نسبت به موقعيت نمي تواند کنش و واکنش درستي بروز دهد. يکي از مسائلي که نياز به تعريف و بازتعريف دائمي دارد، مسئله داشته ها و نداشته ها است. البته همواره اين نداشته ها بيشتر و پررنگ تر از داشته ها انسان را در موقعيت تعريف و باز تعريف از خود قرار مي دهد، چرا که وقتي انسان به ديگري نگاه مي کند و به نسبت سنجي مي پردازد، در مي يابد که ديگري دارايي هايي دارد که او فاقد آن است. اين دارايي ها براي ديگري توانمندي ايجاد مي کند هر چند که ديگري از آن استفاده اي نکند، اما او به دليل فقدان اين دارايي ها نمي تواند از اين ظرفيت به شکل فعلي يا قوه بهره اي برد. از اين رو بخشي از فکر و عمل خود را مصروف اين معنا مي کند تا آنچه را ندارد به دست آورده و به دارايي هاي خويش بيفزايد تا هر زماني که نيازمند به بهره برداري از آن است بتواند به سادگي از آن داشتهها و دارايي هايش استفاده کند.
در مطلب حاضر موضوعي روان شناختي که در زندگي انسان تأثير بسزايي دارد مورد بررسي قرار گرفته و آن قانع بودن به داشته هاي خود و چشم نداشتن به دارندگان برتري در امور مادي و دنيوي است. اين موضوع بر اساس يکي از احاديث امام صادق(ع) انتخاب و واکاوي شده اما بايد اذعان کرد که تحليل و بررسي آن به بيش از يک مقاله نيازمند است و بايد از ابعاد مختلف به آن نگريست.
پذيرش مقدرات، عامل زيادت باطنی
يکي از مهم ترين آموزه هاي معرفتي قرآن، مسئله مقدرات الهي است. مقدرات الهي در همه هستي در جريان است و معرفت و پذيرش آن به معناي دستيابي به کمالاتي است که انسان دنبال آن است، چنانکه عدم شناخت يا عدم ايمان بدان به معناي حرکت در خلاف جريان هستي و تلاش بيهوده اي است که تمام سرمايه بي بديل عمر را به تباهي مي کشاند و انسان را دچار زيان آشکار و از دست رفتن سرمايه هاي وجودي مي کند.
از نظر قرآن، خدا هر چيزي را بر پايه ظرفيتي ساخته است که قدر و اندازه آن چيز است. از درون هر خلقي قانوني بيرون مي آيد که همان راه مستقيم آن مخلوق است. اگر در صنعت انساني لازم است تا قانون شناخته شود و خلقتي رخ دهد، در خلقت الهي اين گونه است که قانون از درون خلقت بيرون مي آيد. اين سازه الهي است که در درون خود قانوني را به همراه دارد که راه هدايتي اوست. از اين رو خدا مي فرمايد: رَبُّنَا الَّذِي اَعْطَي كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَيِ، پروردگار ما كسي است كه هر چيزي را خلقتي كه درخور اوست داده سپس آن را هدايت فرموده است.(طه، آيه 50)
پس مقدرات هر چيزي جز ذات آن چيز است و راه هدايت و طريقت مستقيم دستيابي به کمال نيز در همان ذات آن چيز تعبيه شده است. انسان نيز اين گونه است و در فطرت هر کسي شاخص هدايتي وجود دارد که او را به سمت و سوي کمال مي برد. اين شاخص الهامي فجور و تقوا را به او نشان داده و نيز گرايش به کمال و فرار از نقص را ايجاد مي کند. (شمس، آيات 7 تا 10) البته يک شاخص بيروني که مطابق فطرت است براي آدمي که داراي اراده انتخاب آزاد است نيز قرار داده شده که همان اسلام است. (روم، آيه 30)
مقدرات انساني براي همه انسان ها يکسان نيست، اين مقدرات با انتخاب ديگران از والدين و محيط زيست و همچنين انتخاب خود انسان ارتباط تنگاتنگي دارد. البته خدا به عنوان رب العالمين و در مقام پروردگاري تلاش مي کند تا او را در مسير هدايت اصلي قرار داده و همچنان حفظ کند. لذا با توجه به انتخاب هايي که هر شخص انساني انجام مي دهد او را در موقعيتهايی قرار مي دهد که به حکمت اصلي الهي براي انسان و آفرينش و نيز به مصلحت شخصي هر کسي سامان يافته است. اين گونه است که براي هر کسي مقدراتي از داشتهها و نداشته ها و نيز افزايش داشته ها و يا کاهش داشته ها است. خداوند در اين باره مي فرمايد: مَا اَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْاَرْضِ وَلَا فِي اَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَبْرَاَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ، هيچ مصيبتي نه در زمين و نه در نفسهاي شما به شما نرسد، مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم در كتابي است. اين كار بر خدا آسان است. (حديد، آيه ۲۲)
بازتاب پذيرش مقدرات در زندگی
مصيبت تنها به معناي از دست داده ها و حوادث تلخ و ناگوار نيست، بلکه مراد هر چيزي است که به انسان از خير و شر مي رسد، زيرا از آيه بعد به دست مي آيد که شامل داده ها و نعمت ها نيز مي شود. بنابراين، از نظر قرآن همه چيز از داده ها و گرفتني ها و داشته ها و نداشته ها بر پايه يک برنامه ريزي دقيق علمي از پيش تعيين شده و مقدر شده است. البته بر خدا سخت نيست تا همه آنچه در آينده داده يا گرفته مي شود با تمام جزييات آن ثبت شده باشد، زيرا خدا بيرون از زمان و مکان و خالق آنها است و محدوديت هايي براي او ايجاد نمیشود.
نتيجه اين باور به مقدرات اين خواهد بود تا انسان نسبت به داشته ها و نداشته ها و نيز بده و بگيرهاي خداوند به اين مطلب توجه يابد که نقش او براي داشتن و نداشتن چندان تأثيرگذار نيست و نبايد به خيالبافي بپردازد که تلاش هاي او موجب دستاوردهايي شده و يا مصيبتي در ناکامي برايش پديد آورده است. به سخن ديگر، تلاش هاي او نمي تواند تغييرات اساسي را ايجاد کند و چيزي از مقدرات را کاهش يا افزايش دهد. خدا در تبيين تأثير اين نگرش اساسي و کليدي يعني پذيرش مقدرات الهي و آثار آن در زندگي انسان و رفتارها و کنش ها و واکنشهاي او مي فرمايد: لِكَيْلَا تَاْسَوْا عَلَي مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ، تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد و به سبب آنچه به شما داده است شادماني نكنيد، و خدا هيچ خيالباف خودپسند فخرفروشي را دوست ندارد. (حديد، آيه ۲۳)
آثار اجتماعي و رفتاري ايمان به مقدرات دنيوي از مهم ترين دستاوردهاي اين نگرش کليدي است که بايد در باره آن تحقيق کرد و به حوزه روان شناسي و روان شناسي اجتماعي آن پرداخت. از مهم ترين آثاري که براي اين نوع نگرش و ايمان مي توان برشمرد بايد به مسئله زيادت باطني و قناعت در رفتار اشاره کرد.
قال الصادق(ع) لحُمران بن اعين: يَا حُمْرَانُ! انْظُرْ إِلَي مَنْ هُوَ دُونَكَ فِي الْمَقْدُرَةِ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَي مَنْ هُوَ فَوْقَكَ فِي الْمَقْدُرَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ اَقْنَعُ لَكَ بِمَا قُسِمَ لَكَ وَ اَحْرَي اَنْ تَسْتَوْجِبَ الزِّيَادَةَ مِنْ رَبِّكَ عَزَّ وَ جَلَّ، امام صادق(ع) به حُمران بن اعين فرمود: اي حمران! به كساني كه پايين تر از تو هستند و توانايي آنها از تو كمتر است توجه كن و به بالاتر از خود هرگز توجه نداشته باش، اگر چنان كني به آنچه در دست داري قناعت خواهي كرد. در اين صورت شايستگي زيادت از سوي خداوند، پيدا خواهي كرد. (الشافي، ص 850؛ ترجمه الإيمان و الكفر بحارالانوار، ج 1، ص529)
انسان وقتي به اين مقدرات توجه مي کند در مي يابد که در امور زندگي مقدراتي براي او تعيين شده که بايد آن را پذيرا باشد و بر اساس آن، موقعيت خود را بسنجد و رفتار کند و کنش و واکنش داشته باشد.
از نظر مادي وقتي پذيرفتيم که براي هر تلاشي ميزاني از منفعت و سود است، زياده خواهي فراتر از آن، چيزي جز ظلم به ديگران نخواهد بود. به سخني ديگر هر کاري ارزشي دارد که میبايست ميزان آن را شناخت و بر اساس آن طلب کرد. پس طمع به چيزي که استحقاق آن را ندارد يا حرص نسبت به زيادت بر استحقاق، ديگر معنايي نخواهد يافت، بلکه انسان به داشتههايش بر اساس مقدرات هر چيزي قناعت مي کند و آن را منبع کفايت مي شمارد. هر چيزي ارزشي دارد که همان را مي طلبد و در همان سطح از آن انتظار دارد. اين گونه است که نسبت به داشته هايش شکرگزار است و شکر آن را به جا مي آورد که شامل شکر زباني و عملي و قلبي است. پس به درستي از نعمت و داشته اش استفاده مي کند و با اين کار شکر نعمت را به جا مي آورد.
کسي که به قسمت معتقد است و مي داند خداي رب العالمين و پروردگار جهانيان بر اساس اصل حکمت و مصلحت مقدراتي را براي او فراهم آورده و قانون و مسير حرکت کمالي او نيز همين است، به طور طبيعي اقدامي نمي کند که ظلم باشد، زيرا هر اقدام فراتر از مقدر به معناي خروج از قسط و عدلي است که برايش فراهم آمده است.(زخرف ، آيه 32) از نظر قرآن، اين خروج از مقدرات الهي از سوي ظالمان مطرح است. آناني که با زياده خواهي مادي بر آن هستند تا قسمت و مقدرات مادي خويش را افزايش دهند و از دايره عدالت بيرون روند. البته اين ظالمان داراي پرونده اي سياه و سپيد هستند و اين گونه نيست که همه اش ظلم و ظلمت باشد. از آنجا که مقتضي عدالت اين است که هر کسي پاداش عمل خيرش را بگيرد، اين ظالمان نيز مستحق آن هستند، زيرا کارهاي سپيد و خير آنان بايد با پاداش همراه باشد. اين گونه است که در همين دنيا به آنان پاداش داده مي شود تا عدالت خدا نسبت به آنان اجرايي شود، زيرا آنان آخرتي را نمي خواهند و نمي پذيرند. از همين رو خدا در ادامه آيه 32 سوره زخرف که به مسئله تقسيم عادلانه الهي بر اساس حکمت و مصلحت اشاره دارد به وضعيت کافران در دنيا اشاره کرده و مي فرمايد: و اگر نه آن بود كه همه مردم در انكار خدا امتي واحد گردند قطعاً براي خانه هاي آنان كه به خداي رحمان كفر مي ورزيدند سقف ها و نردبان هايي از نقره كه بر آنها بالا روند قرار مي داديم و براي خانه هايشان نيز درها و تختهايي كه بر آنها تكيه زنند. (زخرف، آيات 33 تا 35)
بنابراين، نبايد گمان کرد که اگر بر اساس مقدرات الهي به کساني بيشتر داده شده است، به سبب نگاه مثبت خدا به آنان است و وضعيت آنان در آخرت نيز خوب خواهد بود(کهف، آيه 36 و نيز فجر، آيه 15)، بلکه به اين معنا است که برخي بايد پاداش اعمال خودشان را در دنيا بگيرند و نصيبي براي آنان در آخرت نيست.(بقره، آيه 200 و نيز آل عمران، آيه 77)
اما کساني که به مقدرات ايمان داشته و بر اساس آن عمل و رفتار مي کنند، ضمن اينکه نسبت به داشته ها شکرگزار بوده و به آن قانع هستند، نسبت به نداشته هاي مادي خويش اندوهگين نمي شوند و تلاش مي کنند تا نصيبي ببرند که سازنده باشند و بيشتر از آن تلاشي ندارند و بلکه همه تلاش را مصروف امور اخروي و معنوي مي کنند. اينان با اين نگرش به افزايش ظرفيت وجودي خود مي پردازند، زيرا از نظر قرآن توجه به قسمت و مقدرات در حوزه مادي و قناعت جويي نه تنها موجب آرامش خاطر افراد قانع مي شود، بلکه ظرفيتي را در آنان ايجاد مي کند که موجب سعه وجودي و شرح صدر آنان مي شود و وجودشان از نظر دروني به زيادت و رشدي دست مي يابد که شگفت انگيز است. اين گونه است که دريا دل مي شوند و هيچ موج کوچک و بزرگي آنان را به تلاطم نمي اندازد، زيرا اين افراد شاکر واقعي هستند و خداوند درباره شاکر واقعي مي فرمايد: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَاَزِيدَنَّكُم، هر آينه اگر شکرگزار باشيد بر خودتان زيادت مي کنيم و بر وجودتان مي افزاييم. (ابراهيم، آيه 7)
بر همين اساس امام صادق(ع) مي فرمايد که در امور زندگي همواره بر مقدرات بسنده کنيد تا بر سعه وجودي شما افزوده شود و باطن شما به ظرفيتي دست يابد که خداوند با همه اسماي الهي در او ظهور و بروز کند و شما تجليگاه اسما و صفات کمالي خدا شويد. اين شايستگي، زيادت وجودي در مال نيز خواهد بود، ولي آنچه اساسي است همان زيادت وجودي و شرح صدري است که در آيه به آن توجه داده شده است. اين گونه است که با پذيرش مقدرات الهي به قناعت در زندگي از يک سو و آرامش از سوي ديگر و به شرح صدر و زيادت باطني و وجودي در سوي ديگر مي توان دست يافت.
نکته ديگر آن است که انساني که در امور دنيوي ومادي به پايين تر از خود مي نگرد، همواره نوعي رضايت و آرامش در درون خود حس مي کند و از بيماري هاي روحي اي چون حرص، طمع، حسادت، غيبت، چشم و هم چشمي و مسابقه تجمل گرايي و مشابه آنها در امان است.
دستورالعمل امام صادق(ع) که شرحش در بالا گذشت يک قاعده روان شناختي مهم است که اصلي ترين بازتاب آن، رسيدن به آرامش روحي و آسايش جسمي خواهد بود.
روزنامه كيهان، شماره 21806 به تاريخ 10/10/96، صفحه 6 (معارف)