یکی از جلوه های جمال بلای ولی خدا، همین است که این بلا مبدأ قرب همه است؛ همه با آن پاک می شوند و ترفیع درجه پیدا می کنند؛ البته غیر از اینکه خود ولیِّ خدا درجاتش رشد پیدا می کند که باطن حادثه هم همین است. اول خود حضرت دریافت می کند، بعد به دیگران می دهد. البته درک این جمال هم منوط به همین است که انسان آن مقام را پیدا کند«إِنَّ الَّذينَ عِنْدَ رَبِّكَ...»[1] وقتی انسان از پایین نگاه می کند، جمال قابل درک نیست. وقتی از آن منظر به عالم نگاه کنیم، همۀ عالم زیباست؛ از جمله بلای ولیِّ خدا از آن زاویه ای که منسوب به خداست، در اوجِ زیبایی ست. ربوبیت خدا در پرورش یک گل هم زیباست، ولی ربوبیت خدا در پرورش اولیای خدا ربطی به ربوبیت خدا در پرورش یک گل ندارد. زیباترین ربوبیت خدا ربوبیت او نسبت به اولیائش است؛
بنابراین، از آن زاویه ای که خدای متعال در حادثه عاشورا، ربِ سیدالشهدا(علیه السلام) است و دارد او را پرورش می دهد، از این زاویه حادثه در نهایت زیبایی ست. البته هر چشمی هم نمی تواند این جمال را درک بکند. باید مقام عند ربک، عند الله یا عندهُ پیدا کنید. خود آن ها چون این مقام را دارند و «مِن عنده»، این است که می توانند این جمال را درک کنند. یکی از زیباترین جلوه جمال ربوبیت الهی، ربوبیت خدا نسبت به سیدالشهدا(علیه السلام) در روز عاشورا است؛ این ربوبیت مبدا رشد همۀ عوالم است. واسطه در عبادت، خضوع و قرب، همه، عوالم حادثۀ عاشوراست.
جلوة دیگر عاشورا جلوة بلاست که این ضیافت بلا و خون است که سنگین ترین بلا برای سیدالشهدا(علیه السلام) رقم خورده و حضرت با تمام وجود از او استقبال کردند و تحمل کردند. ائمه هدات معصومین(علیهم السلام) این جلوة دوم عاشورا را زنده نگه داشتند و به ما دستور دادند که این بُعد عاشورا را زنده نگه داریم. آن ها این بُعد عاشورا را احیا کردند. یعنی بلای عظیم را زنده نگه داشتند. این بُعد عاشورا، بُعد مصیبت و حزن و اندوه و بکاء است که ورود به متن جمال عاشورا و برخورداری از ضیافتی که خدای متعال برای سیدالشهدا(علیه السلام) در عاشورا گسترده جز از وادی بلا ممکن نیست. کسی که وارد وادی بلا می شود به ضیافت عاشورا نمی رسد. در ادبیات عرفانی تعبیری آمده که قابل پذیرش نیست. در مثنوی بحثی را مطرح کرده بدین مضمون که شاعری وارد حلب شد؛ دید مردم دارند عزاداری می کنند؛ حلب از قدیم شیعه بود؛ پرسید چه خبر است؟ کی از دنیا رفته؟ من شاعرم بگویید برایش شعر بگویم. مرثیه شما را گرم کنم و رواج بدهم. گفتند مگر تو مسلمان نیستی؛ مگر نمي دانی امروز روز عاشوراست؟ روز شهادت پسر رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. شهادت حسین بن علی(علیه السلام) است. گفت: عجب! شما دارید بر حسین بن علی(علیه السلام) گریه می کنید؟ او که در اوج ضیافت است؛ شما باید به حال خودتان گریه کنید؛ شما در حجابید؛ اینکه گریه کردن ندارد. کسی به ضیافت الرحمن رفته نباید برایش گریه کرد. این را بعضی ها رواج می دهند. این نگاهی نیست که معصومین(علیه السلام) رواجش داده باشند؛ معصومین(علیه السلام) خودشان گریستند. نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) گریسته، انبیای بزرگ خدا روضة سیدالشهدا(علیه السلام) را برایشان خوانده یا جبرئیل از طرف خدای متعال خوانده و آن ها گریه کردند. امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) قبل از حادثه گریه کرده است«فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً» [2]
در کامل الزیارت هست حضرت زهرا(سلام الله علیها) گاهی جوری ناله می کنند که اگر ملائکه جهنم را نگیرند، همة عالم را می سوزاند؛ دریاها را کنترل نکنند، غوقا می شود؛ این جلوة عاشورا را ائمه(علیه السلام) زنده نگه داشتند. نکته این است که ورود به این ضیافت از متن این بلاست؛ باید از متن بلا عبور کرد تا به ضیافت رسید. ائمه(علیه السلام) خودشان این حالت بکا و حزن را در عالم احیا کردند، سرپا نگه داشتند و به ما هم گفتند گریه کنید؛ اگر کسی گریه نکند به ضیافت نمی رسد. باید وارد این وادی شوی، اهل بکا شوی و تا جلوه هایی از آن بلا در قلب انسان تجلی کند؛ اگر آن جلوه های بلا در قلبش تجلی کرد، آرام آرام راهش به باطن عاشورا و به ضیافت گشوده می شود. باب شفاعت الحسین(علیه السلام) به رویش باز می شود. با شفاعت امام حسین(علیه السلام) سالک می شود و این مسیر را طی می کند؛ و الّا در ضیافتی که خدای متعال برای سیدالشهدا(علیه السلام) باز کرده، نامحرم ها را راه نمی دهند؛ محرم شدن به این است که وارد بلای عاشورا باشی و ذوب شوی. بشی حبیب و زهیر و بریر؛ بگویی: ای کاش ما را هزار بار می کشتند؛ هزار تا جان خدا به ما می داد و شما زنده می ماندید؛ خونت را بدهی و سپر امام حسین(علیه السلام) شوی؛ بعد بگویی «هل اوفیت». این طور است که انسان را به ضیافت راه می دهند؛ و الاّ نامحرم ها را راه نمی دهند که پابرهنه وارد شوی و بگویی ضیافت است، من هم می خواهم بروم؛ تَوهم است. انبیا برای اینکه به آن ضیافت برسند، گریسته اند.
قصة ابراهیم خلیل را در عیون در خصال نقل می کند؛ وقتی مي خواهد به آن قرب و ضیافت برسد خدای متعال روضة امام حسین(علیه السلام) را برایش می خواند. آن هم بعد از قربانی کردن اسماعیل دستش را می گیرد و می گوید صبر کن تو آماده شدی که برایت روضة سیدالشهدا(علیه السلام) را بخوانم؛ روضه را برایش می خوانند غصه دار می شود؛ می گویند حال به آن مقام رسیدی. این نیست که کسی بتواند به شفاعت امام حسین(علیه السلام) برسد، بدون اینکه از بستر بلا عبور کند. حضرات معصومین(علیهم السلام) بلا را در عالم زنده نگه داشتند، به ویژه امام سجاد(علیه السلام). یکی از کارهای مهمی که کردند این بود: برای امام سجاد(علیه السلام) آسان ترین کار این بود که روز عاشورا برود سپر سیدالشهدا(علیه السلام) بشود و پیش روی سیدالشهدا(علیه السلام) قطعه قطعه شود. وقتی سعید بن عبدالله موقع ظهر می آید به حضرت عرض می کند که حلقة محاصره تنگ شده و من تحمل دیدن این جسارت به شما را ندارم؛ اجازه بدهید من بروم و قطعه قطعه شوم بعد دشمن به شما نزدیک شود. تکلیف امام سجاد(علیه السلام) روشن است؛ امام سجاد(علیه السلام) می گویند وقتی پدرم برای خداحافظی آمد بدنش در محاصرة تیر بود و هر نفسی که می کشید از دلش خون بیرون می زد. حضرت دست به عصا از بستر بلند شد، گفت شما برگردید شما باید زنده بمانید. حضرت 35 سال گریه کردند؛ بعد می گویند آقا بس نشده؟ حضرت می فرمایند وقتی یاد آن صحنه ها می افتم اشک گلوی مرا فشار می دهد؛ به طوری که نفسم بند می آید. غلام حضرت به حضرت گفت: آقا! چه خبر است؟ 34 سال است گریه می کنید، کافی نیست؟ بالاخره نگاه بچه گانه همین است. هر مصیبتی می شود باید حضرت فراموشش کنند و الّا از خدا باز می ماند. خدای متعال عزیزترین عزیزان انسان را گرفت. می فرماید از آن عبور کن«لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ» [3]
این امکاناتی که به تو می دهند برای پرواز است و اگر از تو می گیرند برای رشد است. اگر بخواهی مشغول به آمد و شد نعمت ها باشی، کی رشد می کنی؟ باید وقتی آن را از تو می گیرند متوجه او باشی. وقتی هم به تو می دهند متوجه او باشی. این تلقی همین بود. حضرت فرمود چه مي گویید؟ یعقوب بچه اش از جلوی چشمش دور شد، آنقدر گریه کرد که چشمش سفید شد. یعنی می خواهد بگوید پیغمبر خدا گریه نابه جا نمی کرد که خدا گریه ها را دوست دارد و این گریه بستر رشد است. سیدالشهدا(علیه السلام) مقابل چشمم قطعه قطعه شده، جوانان بنی هاشم شهید شدند؛ این گریه، این بکا، بکایی است که خدا دوست دارد. امام سجاد(علیه السلام) 34 سال گریستند؛ ایشان از فوق عرش آمده اند. در عالم دنیا بعضی از افعال امام سجاد(علیه السلام) مال مرحلة طبیعی است؛ بعضی از افعال، اصلش در مقامات بالای ائمه(علیهم السلام) است. ائمه(علیهم السلام) اگر بر سیدالشهدا(علیه السلام) گریه کردند از مقام فوق عرشش گریه کردند. در ناحیه مقدسه آمده:«وَ أُقِيمَتْ لَكَ الْمَأْتَمُ فِي أَعْلَى عِلِّيِّين» [4]
خود علییّن مقام فوق العاده بالایی است که فرمود، ارواح انبیا و مؤمنین از علییّن است؛ جسم ما از مرتبة علیین است؛ مؤمنین یعنی سلمان و ابوذر و انبیا هم یعنی ابراهیم خلیل؛ این ها و جسم ما، یعنی جسم نورانی ما و روح ما، فوق علییّن است. اگر امام سجاد(علیه السلام) بر عاشورا گریسته، این گریه از مقام فوق علییّن است. امام سجاد(علیه السلام) وقتی گریه می کند از مقام فوق علییّن است و همین طوری که عبادت امام حسین(علیه السلام)، نماز امام حسین(علیه السلام)، نماز را در عالم اقامه می کند، شهادت امام حسین(علیه السلام) نیز همة محبین را به شهادت می رساند. امام حسین(علیه السلام) که فقط جسمش شهید نشده؛ به تعبیری، حقیقت محمدیه به شهادت رسیده. در روز عاشورا اینکه همة کائنات به گریستن مبتلا شدند فقط به خاطر شهادت مرتبة جسمانی حضرت نیست، این موجودی است که همة کائنات ظل اوست در عالمِ دنیا آمده؛ سیرش هم در زیارت جامعه گفته شده:«وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ» [5] این موجودی که همة کائنات ظل اوست، گریه می کند. شهادت سیدالشهدا(علیه السلام) شهادت مرتبة جسمانی این است که جلت المصیبه؛ جلالت مصیبت را آدم باید بفهمد. عزایی که برای حضرت اقامه شده امام(علیه السلام) و نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اعلی علییّن گریستند. اینکه حضرت زهرا(سلام الله علیها) وقتی ناله می کنند جهنم را کنترل نکنند همه را می سوزاند، این کدام مرتبه حضرت است؟ فقط مرتبة جسمانی است یا نه؟ در مرتبة فوق ملکوتشان، بر سیدالشهدا(علیه السلام) گریستند. امام سجاد(علیه السلام) وقتی گریه می کند فقط جسمش نیست، روح این دنیایی نیست، حقیقتِ روح دارد گریه می کند؛ لذا همة ملائکه، همة انبیا، همة جمادات و همة نباتات گریه می کنند.
تشبیه، تشبیه غلطی است. چطور وقتی شما گریه می کنید اگر غصه دلتان را بگیرد همة سلول های بدنتان گریه می کند؟ لذا آدم لاغر می شود. روح غصه دار است ولی چون جسم مسخر روح است، حالات روح در آن منعکس می شود و جسم گریه می کند؛ امام، روح همة عوالم است. وقتی امام سجاد(علیه السلام) گریه می کند فقط در منزلت جسمانی اش نیست، در مرتبة فوق ملکوتی اش گریه می کند. اینکه در روایت دارد:«أَشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ» [6] ضلال عرش عالم اذله ای که عرش دارد«وَ بَكَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ»، [7] همة سماواتی ها،«وَ الْبِحَارُ وَ حِيتَانُهَا»، [8] در زیارت ناحیه آمده همه گریستند. گریۀ نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، وقتی حضرت در آن مرتبه گریه می کنند، همة ملائکه گریه می کنند. وقتی حضرت در آن منزلت گریه می کنند، جماد، نبات، بهشت و جهنم همه گریه می کنند؛ فقط یک عده هستند که گریه نمی کنند؛ آن هایی که ارتباط محبتشان با حضرت قطع است. بهترین بکا بر سیدالشهدا(علیه السلام)، بکا حُبّی است. مؤمن ارتباطات متعددی دارد و این ارتباطات، همۀ حزن ولی خدا را منتقل می کند؛ یکی ارتباط سرشت است. مؤمن، روحش از مرتبة جسم ماست؛ لذا به ما متمایل می شود. روایت «إن شيعتنا منا خلقوا من فاضل طينتنا»، [9] به ما پیوسته اند«يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا» [10] وقتی روح ما غصه دار می شود جسم ما هم غصه دار می شود؛ این ها به هم متصلند. ما که خوشحال می شویم، خوشحال می شود، غصه که می خوریم غصه میخورد.
محبت، وقتی شدید می شود، بیداد می کند. این رابطة محبت بین نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و همة کائنات است. وجود ما مراتبی دارد؛ سر داریم، روح داریم، قلب داریم؛ گاهی جسم آدم گریه می کند، گاهی سر آدم که گریه می کند، بقیه مراتب هم گریه می کنند؛ نمی شود گریه نکنند. سر آدم که خوشحال می شود، بقیه مراتب هم خوشحال می شوند. ما ارتباط سرشت داریم، ارتباط تولی و حُب داریم، ارتباط طینت داریم؛ این ارتباط ها غصه را منتقل می کند. غروب جمعه ما گرفته ایم؛ هر چه فکر می کنیم می بینیم چرا؟ فرمود امام زمان (علیه السلام) غصه دارند، شما هم غصه دار می شوید. در نقل هست دندان نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در اُحد شکسته، اویس قرنی دندانش در یمن در دهانش افتاده، چه ارتباطی؟ همة کائنات چنین ارتباطی با ولی خدا دارند؛ این است که همه گریسته اند.
پس، مصیبت سیدالشهدا(علیه السلام) مصیبت مرتبة جسمانی شان نیست. روز عاشورا هر سنگی را برمی داشتی زیرش خون می جوشید. مال این است که این شهادت، شهادت حقیقت است و لذا همة محبین به درجة شهادت رسیدند. این بلای عظیم را ائمه(علیهم السلام) بخصوص امام سجاد(علیه السلام) در عالم زنده نگه داشتند و فضای عالم وفضای کائنات را فضای مصیبت کرده و این فضای مصیبت تا قیامت وجود دارد؛ حتی در برزخ نیز وجود دارد. در صحنة قیامت حضرت زهرا(سلام الله علیها) وقتی برای شفاعت می آیند، صحنة آوردن پیراهن خونین تمام شدنی نیست. عاشورا عالم را فضای بلا و غصه کرده و ائمه(علیهم السلام) با بکاءِ خودشان، عالم و کائنات را محزون کردند؛ امام سجاد(علیه السلام) وقتی گریه می کند، کائنات گریه می کنند. کائنات با حزن و گریة امام سجاد(علیه السلام) محزون می شوند. همة کائنات مي لرزند؛ این فضای بکا و حزن را حضرت چرا این طوری نگه داشتند؟ زنده نگه داشتن این فضا برای این است که آدم باید از این فضا عبور کند تا تطهیر شود. بلای سیدالشهدا(علیه السلام)، بلای تطهیر کل عالم است. اگر نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) «حمل ذنوب شیعته» غلامان شیعه روی دوش حضرت قرار داده شدند. حضرت قبول کردند«إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينا لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ» [11] . خدا گناهان ما را آمرزیده؛ آن چیزی که گناهان را پاک می کند بلای سیدالشهدا(علیه السلام) است؛ لذا فضای کل کائنات را فضای حزن می کنند؛ چون کائنات با گناه ما آلوده می شود«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ» [12] . پاک شدنکل این کائنات و بعد عبورش از مراحلی از رشد به وسیلۀ بلاست؛ لذا فضای بلای عاشورایی تا ظهور و تا قیامت نگه داشته شده است و این فضا، فضای تطهیر است. وقتی امام(علیه السلام) عبادت می کند، همة عالم سجده می کنند. اباعبدالله(علیه السلام) وقتی گریه می کند، امام(علیه السلام) با مراتب کاملة خودش، همة عالم غرق در حزن می شود. این فضای نگه داشته شده با حزن امام(علیه السلام) جابجا می شود. امام(علیه السلام) است که حالش متحول می شود. در روایتی از امام رضا(علیه السلام) آمده: اول محرم که می شد پدرم غصه دار بود؛ کسی لبخند به لب پدر من نمی دید؛ عاشورا روز حزن پدر من بود؛ از اول محرم قلوب متحول می شود؛ مال این است که غصه ای در دل امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) پیدا می شود. دست ما نیست جابجایش کنیم. شب قدر مال امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است. ما می توانیم جابجایش کنیم و ببریم شب دوازدهم ماه رمضان؟ نمی شود. حال، بکاء ائمه(علیهم السلام) هم اوقات دارد که فرق می کند. مثل شب جمعه که ملائکه آماده اند و همه چیز برای دعاکردن آماده است. شب شنبه آن حالت نیست. عالم احوالی دارد که آن احوال برمی گردد به حال امام(علیه السلام)، امام(علیه السلام) حالش که متحول می شود کائنات هم متحول می شوند، لذا عاشورا دو جلوه دارد: یک جلوه اش ضیافت است و جمال؛ یک جلوه اش بلاست. ورود به آن ضیافت و شفاعت جز از فضای بلا ممکن نیست. اول باید برویم در فضای بلا با امام حسین(علیه السلام) تطهیر شویم، بعد برویم در محیط ولایت، ضیافت و شفاعت حضرت. برای اینکه ما بتوانیم بلای حضرت را درک کنیم، امام سجاد(علیه السلام) فضای کائنات را فضای اندوه کرد و این تا قیامت وجود دارد. تا ما را به بهشت نفرستند این فضا هست و آن اندوهِ عالم به اندوه امام(علیه السلام) برمی گردد. تا حضرت بیایند، ما باید زنده نگه بداریم. دائما گریه کنید. زنده نگه داشتن یاد امام(علیه السلام) واجب است. چطور گریه کنید؟ در دعای ندبه آمده: «فليبك الباكون و إياهم فليندب النادبون و لمثلهم فلتذرف [فلتدر] الدموع و ليصرخ الصارخون و يضج الضاجون و يعج العاجو ن ». [13] ضجه و ندبه و همة این اقسام بادی باشد. تا کجا گریه کند؟ در ناحیه مقدسه آمده:«حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِيَاب» [14] تا بمیرید و جان بدهید. حضرت امیر(علیه السلام) فرمود: به من خبر دادند از پای یک زن غیر مسلمان خلخال درآوردند، اگر یک جوان بشنود و از غصه دق کند، من ملامتش نمی کنم. قصة اسارت اهل بیت را اگر کسی بشنود و دق کند حتما جا دارد. خاصیتش این است که با این بکا، آدم وارد آن حال امام سجاد(علیه السلام) می شود و با آن حال امام سجاد(علیه السلام) آدم تطهیر می شود. حالت بکاءِ امام سجاد(علیه السلام) آدم را پاک می کند. با آن حال حضرت ما رشد می کنیم. این جلوة دوم عاشورا بود که جلوة بلاست و گریه را هم خود ائمه(علیه السلام) احیاء کردند. به ما هم گفتند احیا کنید تا ضیافتش در بهشت. آنجا هر چه خواستید ضیافت را با امام حسین(علیه السلام) ببینید و شاد باشید. خونتان را در رکاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و در خون خواهی امام حسین(علیه السلام) بدهید. در کامل الزیارات آمده وقتی می گویند در قیامت بروید بهشت و بساط محشر و دور و بری های امام حسین(علیه السلام) گِرد حضرتند؛ سختی های محشر را نمی بینند و از بهشت برایشان پیغام می آورند که ما آماده ایم، بیایید؛ بساط محشر جمع می شود و مرکب های نورانیِ بهشتی با جلال و صلوات این ها را می برند؛ در بهشت دور امام حسین(علیه السلام) را تا محشر هم رها نمی کنند و اگر کسی مي خواهد به آن ضیافت برسد باید این بلا را ادامه بدهد.
«السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللَّهِ أَبَدا مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ [لِزِيَارَتِكَ ] السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ [وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَيْنِ ] وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ».[15]
در بعضی آثار استفاده می شود که در بین همۀ مصیبت های سیدالشهدا(علیه السلام)، مصیبتِ وداع سیدالشهدا(علیه السلام) مصیبت فوق العاده ای ست که قلوب اولیا خیلی متوجه این مصیبت بوده است؛ واقعاً هم سنگین ترین مصیبت بوده است. برای امثال بنده که درک از واقعیت آن مصیبت نداریم، این مصیبت، مصیبتِ سنگینی است. تا چه رسد برای خود سیدالشهدا(علیه السلام) و عزیزان سیدالشهدا(علیه السلام) که این مصیبتِ وداع حقیقتاً مصیبت آن هاست. این را شنیده اید که صدیقه طاهره(سلام الله علیها) در خواب یا بیداری برای علامه مجلسی(رضوان الله تعالی علیه) پیغام فرستاده بودند که مصیبت فرزندم را بخوان، آن مصیبتی که از وداعش گفتگو می شود. واقعاً خیلی مصیبت سنگینی است. آغاز مصیبت های اصلی عاشورا، از همان وداع سیدالشهدا(علیه السلام) است؛ گرچه هریک از آن مصیبت ها، واقعاً مصیبت بزرگ و عظیمی هستند. آن لحظه ای که دیگر امام حسین(علیه السلام)، هرچه به اطراف و اکناف نگاه کرد، دید کسی باقی نمانده که او را یاری و کمک کند؛ لذا خودش آماده شد برای اینکه به میدان و به جنگ دشمن برود. نقل شده وقتی تنها شد، اصحابش را صدا زد:
«يا مسلمَ بنَ عَقيلٍ ... يا عُمَيْر بنَ المُطاعِ ... يا ابْطالَ الصَّفا! يا فُرْسانَ الهَيْجاء! مالى اناديكُمْ فلا تُجيبوُنى وَادْعُوكُمْ فلا تَسْمَعُونى؟».[16]
چرا دیگر جواب مرا نمی دهید؟ سعید ابن عبد الله کجایی که می گفتی حسین جان دشمن به تو نزدیک شده، من نمی توانم ببینم؛ حلقه محاصره را تنگ کرده؟! بلند شو نگاه کن! ببین امام حسین(علیه السلام) دیگر تنهای تنها شده است. سی هزار لشکر است و امام حسین(علیه السلام) و یک خیمه زن و کودک. واقعاً همۀ مصیبت های سخت برای خود امام حسین(علیه السلام) بود، خیلی سخت بود. همۀ آن بزرگان روز عاشورا در مصیبت امام حسین(علیه السلام) بی طاقت شده بودند. حتی شنیده اید که وجود مقدس قمر بنی هاشم(علیه السلام) در آخرین لحظات وقتی می خواست به میدان برود، مقاتل این گونه نوشته اند که به حضرت عرض کرد: دیگر سینه ام تنگ شده است؛ دشمن به امام حسین(علیه السلام) خیلی سخت گرفته، دیگر نمی توانم تحمل کنم. اجازه می دهید بروم میدان؟ حالا دیگر همۀ آن صحنه ها و اوج مصیبت اینجاست؛ امام حسین (علیه السلام)، ولیِّ خدا، تنها شده؛ اینجاست که ملائکه به تلاطم افتادند. ملکوت عالم متلاطم شده. فوج فوج ملائکه آمده اند اجازه بگیرند بیایند امام حسین(علیه السلام) را یاری کنند. غلغله در ملکوت عالم افتاده. حضرت وقتی نگاه کرد دید کسی نمانده، همۀ بنی هاشم رفته اند، اصحاب رفته اند، تکلیف انجام شده، خود حضرت آماده شد که به میدان برود. خودش را به خیمه ها نزدیک کرد. وارد خیمه ها نشد. نوشته اند حضرت تا 12 بار شاید در این روز برای وداع و خداحافظی کنار خیمه هایش آمده. این وداع آخر وداع خیلی سنگینی ست. حضرت وقتی وارد صحنه این وداع شدند، دیگر وارد خیمه نشدند. از همان بیرون خیمه عزیزانشان را صدا زدند.
«يا امّ كلثوم، ويا سكينة، ويا رقيّة، ويا عاتكة، ويا زينب، ويا أهل بيتي عليكنّ منّي السلام».[17]
عزیزانم من هم رفتم، خداحافظ. خوب همۀ اهل بیت از سر صبح نگران همین یک لحظه بوده اند.
شما این جملۀ حضرت زینب(سلام الله علیها) درشب عاشورا را شنیده اید؛ گویای این است که با بودن امام حسین(علیه السلام) همۀ مصیبت ها قابل تحمل بود. وقتی شب عاشورا امام حسین(علیه السلام) به حضرت زینب(سلام الله علیها) فرمود: خواهرم! جدم از من بهتر بود، رفت. پدرم از من بهتر بود، مادرم از من بهتر بود، برادرم از من بهتر بود؛ همۀ این ها رفتند. عرض کرد: برادرم! همۀ این ها رفتند، دلم خوش بود که شما هستید. شما جای همۀ آن ها را برای ما پر می کردید. تا شما بودید مصیبت آن ها برای ما قابل تحمل بود. شما که بروید گویا همۀ آن ها رفته اند. لذا در روایات در کامل الزیارات آمده، مصیبت سنگین در حادثه امام حسین(علیه السلام) این است که با رفتن ایشان دیگر همۀ پنج تن رفته اند. از آن پنج تن کسی باقی نمانده است. البته این برای حضرت زینب(سلام الله علیها) قابل درک است. شما اگر این جمله را عنایت کنید، پیداست. خیلی مصیبت حضرت علی اکبر(علیه السلام) برای حضرت زینب(سام الله علیها) سخت است و برای اهل بیت، مصیبت حضرت ابوالفضل(علیه السلام) سخت است. ولی تا امام حسین(علیه السلام) هست، این مصیبت قابل تحمل است. وقتی امام حسین(علیه السلام) می رود تازه همۀ این مصیبت ها زنده می شود. لذا مصیبت اصلی این است که امام حسین(علیه السلام) دارد می رود. همه وقتی صدای امام حسین(علیه السلام) را از خیمه ها شنیدند، فهمیدند که این خداحافظی، خداحافظی آخر است؛ همه از خیمه ها بیرون ریختند. دور امام حسین(علیه السلام) حلقه زدند. نمی دانم این سؤال هایی که کرده اند برای چی است؟ دل از امام حسین(علیه السلام) نمی کنند. من خیلی بعید می دانم که از دختری مثل حضرت سکینه(سلام الله علیها) که امام حسین(علیه السلام) فرمود:
«امّا سكينة فغالب عليها الاستغراق مع اللَّه»،[18]
حضرت سکینه(سلام الله علیها)مستغرق در خداست؛
این سؤال ها، سؤال های عادی باشد. سؤال کرد: بابا! ما را به چه کسی می سپاری؟ بابا! در این بیابان ما را تنها می سپاری؟ بابا! می شود ما را به مدینه جدمان برگردانی؟ بابا! واقعاً آماده مرگ شده ای؟ وقتی متوجه شدند که امر جدیست و حضرت دارند به طرف میدان می روند، دیگر کسی نمی توانست این ها را کنترل کند. دست از امام حسین(علیه السلام) برنمی داشتند. فدای امام حسین(علیه السلام) که نه دوست، دست از او بر می داشت و نه دشمن به او مهلت خداحافظی می داد. چه کند امام حسین(علیه السلام)؟ امام حسین(علیه السلام) است؛ نمی خواهد سخت گیری کند؛ محور محبت است. از یک طرف هم واقعاً دشمن فرصت نمی دهد. اگر حضرت بیش از این کنار خیمه ها بماند، به خیمه هایش حمله می کنند. عزیزانش در معرض خطرند. ولی نمی تواند این مطلب را با این ها در میان بگذارد که عزیزانم، اگر من بایستم دشمن به شما حمله می کند. این برای امام حسین(علیه السلام) خیلی سخت بود. شنیده اید که امام حسین(علیه السلام) وقتی از اسب روی زمین آمده بود، دیگر طاقتش تمام شده بود؛ توان ایستادن روی پا نداشت و نمی توانست روی پا بایستد. شمر بین حضرت و خیمه هایش حائل شد. لشکریان حائل شدند؛ حضرت تمام توانش را جمع کرد، روی زانوانش ایستاد و فرمود:
«وَيْحَكُمْ يَا شِيعَةَ آلِ أَبِي سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ»[19]
لا اقل در دنیایتان آزاده باشید. من با شما می جنگم، شما با من می جنگید. با زن و بچۀ من چکار دارید؟ حالا امام حسین(علیه السلام) همین طور که دارد وداع می کند؛ نه عزیزانش ازش دل بر می دارند و نه دشمنش به او مهلت می دهد. در مقتل مرحوم مقرم است که عمر سعد دستور داد خیمه هایش را تیرباران کنید. وقتی تیرهای دشمن به طناب خیمه ها رسید، حضرت دید خیمه هایش در معرض خطر است. دیگر به سرعت از خیمه ها جدا شد و عزیزانش مهلت پیدا نکردند که در این لحظات امام حسین(علیه السلام) را سیر ببینند؛ لااقل وداع و خداحافظی کنند. امام حسین (علیه السلام) از خیمه ها جدا شد؛ طبق این نقل به خواهرش فرمود: خواهرم! مرا کمک کن؛ بچه ها را به خیمه ببر. امام حسین(علیه السلام) دستور داد همة بچه ها به خیمه ها بروند و دیگر از خیمه بیرون نیایند. فرمود پرده خیمه را هم بیندازید. دیگر در این بیابان برای شما محرمی باقی نمانده است. حضرت به طرف میدان حرکت می کرد. دیگر مصمم بود که برود به طرف خدای متعال. غروب عاشورا نزدیک می شد. موعدش با خدای متعال رسیده بود. صدایی را از پشت سر شنید که امام حسین(علیه السلام) را متوقف کرد. دید خواهرش می دود و یک طوری صدا می زند:
«مهلًا مهلا، يا ابن الزّهرا».[20]
که اگر امام حسین(علیه السلام) توقف نکند زینب قالب تهی می کند. گویا هنوز حضرت زینب(سلام الله علیها) آمادة وداع نشده است. لذا امام حسین(علیه السلام) توقف کرد، این وداع آخر انجام گرفت. تصرف کرد در قلب خواهر. خواهر را آماده کرد و رفت میدان. دیگر در خیمه ها بودند. از خیمه بیرون نیامدند. تا آن وقتی که:
«وَ أَسْرَعَ فَرَسُكَ شَارِداً وَ إِلَى خِيَامِكَ قَاصِداً مُحَمْحِماً بَاكِياً»[21]
ذو الجناح به طرف خیمه ها آمد. خیال کردند یک بار دیگر امام حسین(علیه السلام) برای خداحافظی آمده. لذا همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار حضرت زینب(سلام الله علیها) را ندیدند. دیدند عجب! اسب آمده، ولی زینش واژگون است. این اسب یک جایی امام حسین (علیه السلام) را روی زمین گذاشته و آمده. به دنبال اسب حرکت کردند و آمدند بالای بلندی؛ ای کاش نمی آمدند. فقط من همین جمله کنایه آمیز را بگویم. وقتی رسیدند به بالای بلندی دیدند دشمن زودتر از آن ها آمده. نقل شده امام حسین(علیه السلام) با گوشه چشم به خواهر اشاره کرد، خواهرم برگردید. برگشتند به طرف خیمه ها ولی هنوز به خیمه ها نرسیده بودند، دیدند عجب اوضاع عالم دگرگون شده؛ زمین می لرزد؛ آسمان تیره و تار شده است. بی بی حضرت زینب (سلام الله علیها) دوید پیش امام سجاد(علیه السلام). پسر برادرم! چه اتفاقی افتاده؟ باورش نمی آمد. فرمود عمه جان! نگاه کن! نگاه کرد؛ دید سر برادرش بالای نیزه است.
- سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب
حجه الاسلام میر باقری
[1]. الأعراف : 206.
[2] . بحار الانوار /علامه مجلسی/98/320/باب24- کیفیه زیارات صلوات الله علیه یوم عاشوراء... . ص:290.
[3] . الحدید: 23.
[4]. مفاتیح الجنان/شیخ قمی/ زیارت ناحیه مقدسه.
[5]. مفاتیح الجنان/شیخ قمی/زیارت جامعه کبیره.
[6]. الکافی /ثقه الاسلام کلینی/4/576/زیاره قبر ابی عبدالله الحسین بن علی... . ص: 572.
[7]. همان.
[8]. مفاتیح الجنان/شیخ قمی/زیارت ناحیه مقدسه.
[9]. بحار الانوار /علامه مجلسی /53/303/الحکایه الخامسه و الخمسون... .ص: 302.
[10]. بحار الانوار /علامه مجلسی/44/287/باب34- ثواب البکاءعلی مصیبه و مصائب سائر الائمه ع وفیه ادب الماتم یوم عاشوراء... . ص: 278.
[11] . الفتح:1و2.
[12] . الروم: 41.
[13]. مفاتیح الجنان/شیخ قمی/دعای ندبه.
[14]. مفاتیح الجنان/شیخ قمی/زیارت ناحیه مقدسه.
[15]. مفاتيح الجنان/شیخ عباس قمی/1/458/ أول زيارت عاشوراء معروفه است... . ص: 458.
[16]. پژوهشى پيرامون شهداى كربلا /جمعی ازنویسندگان/293/عمير بن مطاع ... . ص: 293.
[17]. مع الركب الحسينى(ج 6)/محمدامین مینی/224/كلام حول السيدة رقية..... ص: 221.
[18]. سيران و جانبازان كربلا/محمدمظفری سعید/ - سكينه(ع)... . ص: 162.
[19]. بحارالأنوار/مجلسی/45/51/بقية الباب 37- سائر ما جرى عليه بعد... . ص: 1
[20]. فرهنگ عاشورا/جمعی ازنویسندگان/ 176/3. رجزها و شعارها... . ص: 175.
[21]. بحارالأنوار/مجلسی/98/239/باب 18- زياراته صلوات الله عليه الملقه... . ص: 148.