نویسنده: دکتر حمید پارسانیا
1ـ جهان اعتباری
انسان با اراده و آگاهی خود به کنش اجتماعی میپردازد و در ساخت جهان اجتماعی و بازتولید آن مشارکت میکند.
تردیدی نیست که کنشهای اجتماعی، هنجارها، و مقررات و قواعد اجتماعی، اموری نیستند که بدون خواسته انسانها و بدون اراده آنها پدید بیایند. رفتارهایی را که ما و یا دیگران انجام میدهیم، ممکن است رفتارهایی خوب، بد، درست و یا خطا باشد.
برای نمونه، هنگامی که حق تقدم دیگران را در رانندگی رعایت میکنیم، کار خود را مطابق قواعد رانندگی کاری صحیح و خوب میدانیم و هنگامی که به دیگری دروغ میگوییم، کار خود را به لحاظ اخلاقی خطا و بد میدانیم. هر یک از این کنشها هنگامی که انجام میشود، با خواست انسانی انجام میشود که آن را انجام میدهد. نظافت و بهداشت محیط و یا بهبود ترافیک نیز، با رعایت قوانین توسط شهروندان تأمین میشود و به همین دلیل، هر تغییر و تحولی که در زندگی اجتماعی پدید آید، اعم از این که آن تغییر را مثبت یا منفی بدانیم، متوقف بر عمل ارادی و آگاهانه مردم جامعه است. خداوند سبحان به همین دلیل تغییر زندگی اجتماعی مردم را متوقف بر تغییر در نفوس مردم آن جامعه معرفی کرده و میفرماید: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.» [1]یعنی: «خداوند حال قومی را تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.»
حقیقت فوق این معناست که جهان اجتماعی همواره وابسته به اراده و خواست و اعتبار ماست، و همه ابعاد آن هر گونه که بخواهیم، خواهد بود.
2- لوازم و پیامدها
هنگامی که انسان، یک معنایی را برگزید، و رسیدن به آن را آرزو کرد و برای تحقق آن عمل کرد، با آن که انتخاب آن معنا و عمل و رفتارش به اراده و خواست او وابسته است، ولکن آثار و لوازم آن به اراده او نیست. به همین دلیل، آدمی برای رسیدن به مقصود خود، هر نوع کنش و هر نوع اراده و هر مدل رفتاری را نمیتواند انجام دهد. هنگامی که انسان گرسنه میشود، برای رفع گرسنگی خود اگر تنها آب بیاشامد، به مقصود نمیرسد و هنگامی که تشنه میشود، برای رفع تشنگی خود، اگر تنها راه برود، به نتیجه نمیرسد. هر امری با یک سلسله از امور و معانی دیگر ربط و پیوند منطقی و علی دارد و برخی از امور در سلسله علل چیزهایی هستند که هدف قرار میگیرند، و بعضی دیگر در سلسله معلولها و پیامدهای آنها هستند. هنگامی که یک فرد و یا یک گروه از انسانها با اراده و آگاهی خود به یک معنا پیوند میخورند و ارتباط وجودی خود را با آن معنا برقرار میسازند، برای ایجاد آن معنا ناگزیر به سوی معانی دیگری که علیت و یا زمینهساز تحقق آن هستند، کشیده میشوند. به این ترتیب، بهتدریج شبکهای از معانی، کنشها، هنجارها و رفتارهای مرتبط با آن هدف، به عرصه زندگی اجتماعی انسان راه مییابد، و این مجموعه یک ساختار و نظام اجتماعی متناسب با آرمانها و ارزشهای مربوط به کنشگران را پدید میآورد.
بنابراین، هنگامی که ما از طریق آگاهی و اراده خود با یک معنا پیوند و ارتباط وجودی برقرار میکنیم، ناگزیر، به لوازم و پیامدهای آن تن در میدهیم، و اگر به لوازم آن نخواهیم وفادار بمانیم، به تجدید نظر در گزینش و انتخاب نخستین خود، میپردازیم.
ما گاه ممکن است به اهداف و آرمانهایی که ناسازگار با یکدیگر هستند، دلبستگی پیدا کنیم. ناسازگاری بین اهداف مختلف، به ناسازگاری بین کنشها و رفتارها و به دنبال آن به تضاد و ناسازگاری در شخصیت ما منجر میشود. چنانکه برای حل این تضادها ما نیز باید به تجدید نظر در علقههای وجودی خود بپردازیم.
3- جهانهای بیگانه
با آن که جهان اجتماعی از طریق خواست و آگاهی افراد به وجود میآید، هیچ یک از انسانها به تنهایی جهان پیرامون خود را سازمان نمیدهد. نظامهای معانی از مشارکت افراد در اهداف، آرمانها، ارزشها، کنشها و معانی پیوسته با یکدیگر به وجود میآید. بلکه هر یک از ما همواره در جهانی دیده میگشاید که پیش از او توسط گذشتگان پدید آمده است. در این جهان باورها، عقاید، ارزشها، مقررات، هنجارها، نهادها و محصولات و صنایع فرهنگی و تمدنی از پیش شکل گرفته است. هر جهان اجتماعی همانگونه که با مبانی و علل وجودی خود پدید میآید، معلولها و لوازم خود را نیز به دنبال میآورد و به همین دلیل، الزامات و پیامدهای جهانی که در آن متولد شدهایم، سایه خود را بر وجود ما میگستراند. ما با آن که جهان پیرامون خود را ایجاد نکردهایم، یک کنشگر مستقل نسبت به جهانی که در آن متولد شدهایم، نیستیم. هر یک از ما تا مدتی از عمر خود در فرآیند جامعهپذیری آداب و مقررات مربوط به این جهان را فرا میگیریم. پس از فراگیری یا با مشارکت خود در جهت تداوم و بسط جهانی که در آن به وجود آمدهایم، حرکت میکنیم و یا براساس عقاید و آرمانهای نوینی که مغایر با عقاید و آرمانهای جهان موجود است، در جهت تحقق ارزشها، نهادها و سازمانهای جهانی جدید گام بر میداریم. جهان جدید از افق معانی نوینی پدید میآید که در چارچوب جهان پیشین یا حضور ندارند و یا حضور مطلوب آنها ممکن نیست، این معانی از پیوند وجودی افراد، و از طریق اعمال و رفتار آنها، ظاهر میشود.
ساختن جهان جدید نیازمند گسترش معرفت و آگاهی و اراده نوین است و ممکن است جهان موجود اجازه بسط آن را ندهد و در این صورت، تضاد و ستیز معانی به صورت تضاد و ستیزهای اجتماعی در میآید. تا زمانی که یک جهان اجتماعی از طریق مشارکت اجتماعی افراد پابرجاست. پیامدهای ضروری و الزامی آن باقی است. با تغییر جهان اجتماعی موجود و برداشته شدن الزامات آن، جهان اجتماعی جدیدی که مغایر و بیگانه با جهان اجتماعی پیشین است، شکل میگیرد و به دنبال آن، الزامات دیگری به وجود میآید. این الزامات به نوبه خود بر فعالیتهای اجتماعی اعضای آن تأثیر میگذارد.
4- فرصتها و تهدیدها
آیا آثار و پیامدهای ضروری جهان اجتماعی محدود کننده انسان هستند، یا آنکه فرصتهای جدیدی برای انسان پدید میآورند؟
قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی را در نظر بگیرید، این قوانین به اراده و خواست انسانها وضع میشوند و قواعدی تکوینی هستند. بدیهی است که تحقق بخشیدن به مقررات راهنمایی، محدودیتهایی را برای رانندگان و عابران پدید میآورد و اما آیا فکر کردهاید اگر مقررات راهنمایی و رانندگی برداشته شود، چه اتفاقی میافتد؟ آیا رانندگان یا عابران میتوانند نسبت به ایمنی تردید کنند؟ آیا زمان رسیدن به مقصد برای رانندگان کوتاهتر خواهد شد؟
مقررات راهنمایی و رانندگی با آن که محدودیت به همراه میآورند، عمل کردن به آنها فرصت رفت و آمد ایمن و سریع را به دنبال میآورد.
هر بخشی از جهان اجتماعی، فرصتها و محدودیتهایی مناسب با خود دارد و هر جهان اجتماعی بر اساس عقاید، آرمانها، ارزشها و هنجارها و نهادها و موضوعات خود، فرصتها و ظرفیتهای جدیدی را برای انسان پدید میآورد؛ حتی ممکن است ظرفیتها و توانمندیهای دیگر بشر را نادیده انگارد و یا از بین ببرد.
جهانهای مختلف را میتوان با نظر به عقاید، ارزشها و آرمانهای آنها و با توجه به صنایع و محصولات فرهنگی و تمدنی که به دنبال میآورند، بر اساس محدودیتها و فرصتهایی که برای انسان پدید میآورند، در معرض داوری قرار داد.
برخی جهانها استعدادهای معنوی انسان را نادیده میگیرند و یا فرصت شکوفایی سطوح مختلف عقلانیت را فراهم نمیآورند، و برخی دیگر مانع از بسط ابعاد دنیوی وجود انسان میشوند، و با رویکرد زاهدانه خود، از توانمندی آدمی برای آباد کردن این جهان استفاده نمیکنند.
برخی از اندیشمندان اجتماعی همچون «روسو» نگاه بدبینانهای به زندگی اجتماعی دارند و زندگی اجتماعی را بهطور کلی موجب محدودیت و اسارت انسان میپندارند و بعضی دیگر، با نگاه خوشبینانه زندگی اجتماعی را بهطور مطلق در یک فرآیند تکاملی سبب رشد و گسترش شخصیت انسانی میدانند. «دورکیم»، «پارسز» و کسانی که با انگاره کارکردگرایی ساختی به زندگی اجتماعی مینگرند، تشخص و تفرد انسانها را پدیدهای تاریخی میدانند که در اثر رشد زندگی اجتماعی و گسترش تقسیم کار به وجود میآید.
در نگاه قرآن و در اندیشه برخی از متفکرین مسلمان، با آن که بر ضرورت زندگی اجتماعی و ضرورت مشارکت در جهان اجتماعی تأکید میشود، نگاه مطلقا خوشبینانه یا بدبینانه به زندگی اجتماعی وجود ندارد. در این نگاه برخی از جهانها، به اسارت انسانیت منجر میشوند. و آدمی را در غل و زنجیر ساختار و محصولات اجتماعی خود قرار داده و او را از رسیدن به حقیقت خویش دور نگه میدارند. و برخی دیگر، زمینه شکوفایی، گسترش و بسط شخصیت انسانی را فراهم میآورند.
سایت تابناک