دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حجاب زن در قرآن

No image
حجاب زن در قرآن

نشريات

دکتر احمد بهشتی

فلسفه و آثار حجاب:

اعتقاد ما این است که افعال تکلیفی بشر از حسن و قبح ذاتی، برخوردار است. و عقل می‌تواند، حسن و قبح آنها را بالبداهه یا به اکتساب، شناسائی کند.

حجاب و بی‌حجابی هم مانند سایر کارهای انسان، دارای حسن و قبح ذاتی است. و به همین جهت، حجاب یک ارزش و بی‌حجابی یک ضد ارزش است. وظیفه است که از ارزش‌ها پاسداری کنیم و ضد ارزشها را از بین ببریم.

قطعاً ارزشها و محسنات و زیبائیها، برای فرد و خانواده و جامعه، مفید و ضد ارزشها و زشتی‌ها، هم برای فرد مضر است و هم برای خانواده و جامعه.

این نکته را هم ناگفته نگذاریم که دربارۀ آن دسته از ارزشهایی که برای عقل بدیهی است، مانند حسن عدل و قبح ظلم، دو نظر است:

یکی اینکه اینها از بدیهیات اولیه است. و بنابراین انسان آنها را همچون عدم جواز اجتماع و ارتفاع نقیضین، بالبداهه درک می‌کند. و نیازی به ملاحظۀ هیچ امری، جز تصور موضوع و محمول و نسبت ندارد.

دیگری اینکه از فطریات است. و علاوه بر امور فوق نیازمند ملاحظۀ مصالح و مفاسد اجتماعی است.[1]

نکته جالب و مهم این است که حتی اگر در قضایای مزبور بی‌نیاز از ملاحظۀ مصالح و مفاسد اجتماعی باشیم، هیچ اشکالی ندارد که آنها را مد نظر قرار دهیم. و نتایج گرانبهائی به دست آوریم. زیرا عدم نیاز به ملاحظۀ مصالح و مفاسد اجتماعی دلیل این نیست که مصلحت یا مفسده‌ای وجود ندارد.

با توجه به این مطلب است که می‌خواهیم بگوییم: ارزش بودن حجاب با ملاحظۀ مصالح اجتماعی آن و ضد ارزش بودن بی‌حجابی، با ملاحظه مفاسد اجتماعی آن بهتر و روشنتر در خور تبیین و توضیح است.

مسئله بقاء نوع:

برای بررسی دقیق‌تر این مسئله، ناگزیریم به سراغ مسئله دیگری برویم و آن مسئله بقاء نوع است.

بدون تردید، طراح بزرگ آفرینش خواهان تداوم زندگی بشر بر روی کرۀ زمین است. هم‌چنانکه خواهان تداوم نسل انواع حیوانات و نباتات نیز هست.

تنها راه تداوم نسل‌ها آمیزش نطفه‌های نر و ماده با یکدیگر است. و مسلماً انسان هم از این لحاظ موجودی استثنائی نیست.

به همین دلیل است که میان دو جنس مخالف جاذبه‌هایی وجود دارد. اگر این جاذبه‌ها نباشد آمیزشی میان دو جنس مخالف نیست و اگر آمیزشی نباشد، نسل‌ها منقرض می‌شوند بلکه از اول نسلی ظهور نمی‌کند.

در میان حیوانات و حتی نباتات جذب و انجذاب دو جنس مخالف تنها در موقع بارورشدن است. و در مواقع دیگر جذب و انجذاب وجهی ندارد و به همین جهت گرفتار مفسده‌ای هم نیستند.

اما در بین انسانها جذب و انجذاب دو جنس مخالف اختصاصی به زمان بارورشدن ندارد. بلکه از عنفوان جوانی تا اوایل پیری و حتی تا پایان عمر، تنوراین جذب و انجذاب مشتعل است.

چرا تفاوت؟!

قطعاً همین تفاوت میان انسان و حیوانات نیز دارای مصلحتی است. و این مصلحت نیز به خود نسل‌ها بازگشت می‌کند.

نسل حیوانات، نیازی به تعلیم و تربیت ندارد. کودک حیوان، بعد از تولد یا اصلاً نیاز به والدین ندارد. یا تنها در یک دوران بسیار کوتاهی که معمولاً از چند ماه تجاوز نمی‌کند. این نیاز هم در حیوانات پستاندار، فقط به مادر است، آن هم به لحاظ شیردادن. اما در پرنده‌ها این نیاز احیاناً با همکاری والدین، مرتفع می‌شود و به همین جهت است که در برخی از پرندگان شکلی از زندگی اشتراکی خانوادگی هم مشاهده می‌شود.

اما کودک انسان تا اوایل جوانی و حتی در دوران جوانی، محتاج تعلیم و تربیت است. بنابراین، نمی‌شود او را به حال خود رها کرد. و نمی‌شود او را به تنها مادر یا پدر واگذار کرد. بلکه نیاز به همکاری و تعاون والدین دارد. و به علاوه خود مادر هم در دوران بارداری و شیردادن، نیاز به کمک دارد. و تنها ماندنش مستلزم دشواریها و مشقت‌های بسیاری است.

وجود خانواده و اشتراک زندگی خانوادگی زن و مرد، سبب می‌شود که طفل در مهد خانواده، هم نیاز جسمیش برآورده شود و هم نیاز روحی و فکری و عاطفیش.

طفل، در دامن پر مهر مادر و در سایه عطوفت و هدایت پدر، جسماً و روحاً پرورش می‌یابد. و از بهترین زمینه‌های موجود زندگی بهره‌مند و برخوردار می‌گردد.

والدین که با اشتراک زندگی خانوادگی و تفاهم و تعاون، چنین زمینه‌ای را فراهم می‌سازند، خود نیز به یکدیگر نیاز دارند. و اگر از یکدیگر بی‌نیاز بودند و اگر در بین آنها جذب و انجذابی وجود نداشت، هرگز زیربار مسئولیت خانوادگی نمی‌رفتند. و با تشکیل خانواده چنین محیط پر خیر و برکتی برای رشد جسمی و روحی اطفال فراهم نمی‌ساختند.

قوی‌ترین جاذبه‌ای که زن و مرد را به یکدیگر می‌کشاند. و آنها را وادار می‌کند که عمری در کنار هم بگذرانند، جاذبه جنسی است.

جاذبه جنسی هم علت «محدثه» خانواده و هم علت «مبقیه» آن است. این جاذبه است که زن و شوهر را به یکدیگر وابسته می‌سازد. و همواره به عنوان محوری برای زندگی فرزندان خود، تلاش می‌کنند.

به همین جهت است که ازدواج، علاوه بر اینکه وسیله‌ای است برای بقاء نوع و هم زمینه‌ساز برخورداری کودکان از تعلیم و تربیت صحیح، وسیله بسیار مؤثری است برای جلوگیری از هرزگی‌ها و بی‌بند و باریها و روابط نامشروع و هم حفظ عفاف و سلامت اخلاقی جامعه.

چرا ازدواج؟!

با وجود این جذب و انجذاب دائمی یا باید اخلاق و فضیلت و عفاف را فدا کرد. و به انسانها اجازه داد که آزادانه از یکدیگر تمتع ببرند. و از تز فضیلت برانداز کمونیسم جنسی، تبعیت نمایند. یا باید به منظور تحکیم پایه‌های اخلاق و فضیلت، تمتعات جنسی انسانها را در چارچوب معین و مشخصی محدود کرد. اولی، مستلزم مفاسدی بسیار دومی، مستلزم مصالح فراوان است.

در صورت آزادی تمتعات جنسی، حتی هم جنس‌گرائی هم نمی تواند، منعی داشته باشد. و در این صورت بنیاد خانواده متزلزل می‌شود. و تعلیم و تربیت انسانها نیز در مهد خانواده و در سایه عطوفت و محبت و فداکاری والدین، منتفی می‌گردد.

کودکان بی‌سرپرست را یا باید به حال خود رها کرد، یا باید به شیرخوارگاه‌ها و پرورش‌گاه‌ها سپرد. چنین کودکانی هرگز انسانهایی متعادل و سالم نخواهند بود.

در مهد خانواده، کودک از محبت و عطوفت و هدایت والدین برخوردار است. و در سایه پر مهر آنها به طور صحیح، رشد و پرورش می‌یابد. و انسانی متعادل و سالم خواهد بود.

فضائل اخلاقی، همچون امانت گرانبهایی است که به دست اینگونه انسانها، قابل نگهداری است. اینهایند که خود، وارث فضائل اخلاقی هستند. و می‌توانند پاسدار ارزشها و معنویت ها باشند.

اما کودکان سرگردان، بی‌سرپرست و شیرخوارگاهی و پرورشگاهی که پدر و مادری برای خود نمی‌شناسند، یا اگر می‌شناسند از مهر و عطوفت و خدمت و فداکاری آنها برخوردار نیستند، هرگز وارث فضیلت‌ها و ارزش‌ها نیستند. بلکه گزاف نیست اگر بگوییم: وارث نگونبخت رذیلت‌ها و ضد ارزش‌هایند. و بنابراین، اگر پاسدار رذیلت‌ها نباشند، خیلی دشوار است که پاسدار فضیلت‌ها باشند.

نتیجه اینکه: اگر در بین زن و مرد، جذب و انجذاب دائمی نباشد، نیازی به ازدواج نیست و در نتیجه پذیرش مسئولیت پدری و مادری متزلزل می‌شود. و نیاز ممتدی که کودکان به محبت و هدایت و تربیتوالدین تا دوران جوانی دارند، برآورده نمی‌گردد. و انتقال فضیلت‌ها و ارزشهای خانوادگی به نسل‌های بعدی دشوار می‌شود.

از سوی دیگر، اگر ارضاء غریزه جنسی در یک چارچوب مشخص و معینی محدود نگردد، جامعه تبدیل به لجنزار فساد خواهد شد. و ضرری که دامنگیر نسل‌ها می‌شود، به مراتب از فرض قبلی، بیشتر و کوبنده‌تر خواهد بود. به همین جهت است که قرآن کریم در وصف مؤمنان می‌گوید: «وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ» (مؤمنون، 5 و 6)

آنان که فروج خود را از آمیزش‌های نامشروع، حفظ می‌کنند. و تنها با همسران و کنیزان خود، می‌آمیزند که در این صورت بر آنها ملامتی نیست.

آیه‌های فوق، آمیزش جنسی را در چارچوب ازدواج و بردگی محدود و مشخص کرده و این را از علائم ایمان مؤمن برشمرده و بنابراین آنهایی که در خارج از چارچوب ازدواج و بردگی آمیزش جنسی می‌کنند، نشانی از کفر و کافری دارند. ولو اینکه دم از مسلمانی بزنند.

از آنجا که تمتع جنسی، تنها به وسیله آمیزش جنسی نیست. بلکه نگاه‌ها و تماس‌های جسمی نیز، علاوه بر اینکه زمینه‌ساز مفاسد اخلاقی و جنسی است، خود نوعی تمتع است، قرآن مجید، نه تنها آمیزش‌ها را محدود ساخته بلکه نگاه‌ها و تماس‌ها را هم کنترل کرده و از زن‌ها و مردهای مؤمن خواسته است که نگاه‌های خود را مهار نمایند. در این باره می‌فرماید: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» (سوره نور، 30)

به مردهای مؤمن بگو که چشم‌های خود را فرو پوشند. و فروج خود را از زنا حفظ کنند. و نیز می‌فرماید: «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» (سوره نور، 31)

و به زنهای مؤمن بگو که چشم‌های خود را فرو پوشند. و فروج خود را از زنا و تمتعات جنسی ناروا، حفظ کنند.

همان‌طوری که بیننده وظیفه دارد که چشم خود را فرو پوشد، طرف مقابل نیز وظیفه دارد که خود را به گونه‌ای شهوت‌انگیز در معرض دید دیگران قرار ندهد.

سر برهنه بودن زن برای مرد، شهوت‌انگیز است. علاوه بر اینکه مرد وظیفه دارد که چشم خود را فرو پوشد، زن هم وظیفه دارد که سر خود را بپوشد. به همین جهت است که قرآن مجید می‌گوید: «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ» (سوره نور، 31)

زنان با ایمان، باید سرپوش خود را به گریبانها بزنند، تا گوش و گوشواره و گردن آنها، پوشیده شود.

همچنین زن مؤمن، زینت خود را جز نزد شوهر و محارم خود یا کودک یا زنان یا افرادی که نیاز جنسی ندارند، ظاهر نمی‌کند.[2]

ارزش پایمال شده:

یکی از مشکلات بزرگ دنیای شرق و غرب، از بین رفتن همین محدودیتهایی است که شرایع آسمانی به منظور پاسداری ارزشها، توصیه کرده‌اند.

از وقتی که درهای تمدن شرق و غرب، به روی مملکت و ملت ما گشوده شد، حکومت‌های دست نشانده و وابسته، تلاش کردند که الگوی زن غربی را در جامعه ما پیاده کنند. و حجاب چشم‌ها و بدنها را بدرند. و با هرزه کردن چشم‌ها و آلوده کردن بدنها، آینه دلها را به زنگار رذیلت‌ها کدرسازند. یعنی نشانه‌های کفر و کافری را در جامعه ما که جامعه توحید و ایمان و تشیع است، پیاده کنند. و خود و اربابانشان، بهره‌های سیاسی و استعماری برگیرند.

به همین جهت است که انقلاب ما قبل از اینکه یک انقلاب سیاسی و اقتصادی و اجتماعی باشد، انقلاب ارزش‌هاست. و هدفش این است که ارزش‌های پایمال شده را احیاء کند.

بدیهی است که یکی از ارزش‌های پایمال شده، حجاب است. و اینک، یاران دلسوز انقلاب وظیفه دارند که این ارزش پایمال شده و ستمدیده را احیاء کنند و با جان و دل از آن پاسداری نمایند.

آنها که به این ارزش بزرگ خیانت کردند خود را به عنوان مصلح و دلسوز جامعه معرفی کردند. و چنین وانمودند که قرنها بر زن از راه حجاب، ظلم شده و حقوقش پایمال گشته و از کاروان علم و هنر باز مانده و او را به صورت اسیر و برده در چنگال شوهرها و پدرها و برادرها گرفتار کرده و نعمت بزرگ آزادی را از او گرفته است و اینک برای جبران همه محرومیت‌ها و رفع همه مظلومیت‌ها و تبعیض‌ها تنها یک راه وجود دارد و آن هم دریدن حجاب و برهنگی سر و کوتاه کردن دامن‌ها و جلوه‌گری و خودنمائی آنهاست.

امروز باید این حقیقت روشن شود که حجاب مانع علم و هنر و آزادی زن – البته به مفهوم صحیح آن – نیست. با حجاب هم می‌شود حقوق از دست رفته خود را به دست آورد. حجاب، مانع درس خواندن و فعالیت اجتماعی نیست. شخصیت و مقام و منزلت زن، هرگز در برهنگی و بی‌بند و باری نیست.

به عکس، علاوه براینکه در حجاب مقدس اسلامی، زن چیزی را از دست نمی‌دهد، هم خودش و هم خانواده و هم جامعه از فواید گرانبهایی برخوردار می‌شوند.

زن، اگر حجابش را از دست بگذارد باید فاتحه بسیاری از فضائل اخلاقی و ارزشهای مقدس دینی را بخواند و باید بداند که می‌تواند از این راه خانواده‌ها را متزلزل و جامعه‌ها بلکه دنیایی را به فساد بکشاند.

و اگر حجابش را پاسداری کند، که می‌تواند حافظ استحکام خانواده و سلامت جامعه و پاکی مردم دنیا باشد.

دنیای شرق و غرب در برابر گرفتن حجاب از زن چیزی که بتواند سعادت و سلامت و خوشبختی او را تأمین کند به او نداده و در حقیقت همه چیزش را از او گرفته است.

اسلام به او حجاب می دهد. و شخصیت او را بالا می‌ّرد. و احترام و عظمت و قداست او را در مسند مقدس مادری و همسری، حفظ می‌کند. و در عین حال هیچ امتیازی را هم از او سلب نمی‌کند.

زن غربی و شرقی افتخار می‌کند که حجاب را از دست داده ولی بر مسند علم و سیاست و صنعت و هنر و قضاوت نشسته! غافل از اینکه به موقعیت مادری و همسری و خانوادگیش لطمه شدید خورده و احترام و عظمت خود را از کف داده و بازیچه و ابزار دست مردهای هوسباز گشته و چشم‌های هرزه و آلوده را به سوی خود کشیده و در امور مزبور نیز ناموفق مانده است.

حال انصاف باید داد: آیا اگر با حفظ ارزش مقدس حجاب همه امتیازات فردی و اجتماعی را حفظ کنیم، بهتر است یا اینکه از حول حلیم در دیگ بیفتیم و وجود خود را تباه کنیم؟!

زن، یک انسان است و در بعد انسانیت همتای مرد است نه پایین‌تر و نه بالاتر. انسان حقوقی دارد و باید از حقوق خود متمتع گردد.

تحصیل دانش و تلاش در راه هنر و فعالیت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی حق انسان است. و در این جهت فرقی میان زن و مرد نیست.

حجاب، نه مانع است و نه مزاحم. بنابراین به بهانه اینکه حجاب مانع یا مزاحم است به بی‌حجابی روی آوردن، ستمی است بر این ارزش والا و کمکی است به استعمارگران شرق و غرب که می‌خواهند با پایمال کردن ارزشهای والای دینی و اخلاقی ما را از اصالت و استقلال خود عاری کنند. و طوق بردگی و وابستگی بر گردن ما افکنند. انقلاب به موقع تحقق یافت. ساز دیار فرنگ از نوا افتاد. نوکر خود فروخته فرنگ به اربابان خود پیوست، و از آنجا به جهنم رفت. ارزش‌های پایمال شده احیاء شد. حجاب حیاتی نوین یافت. زنهای انقلابی و مسلمان ثابت کردند که با حجاب می‌شود، عالم و دانشمند شد. می‌شود، هنر آموخت می‌شود فعالیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و دینی و تربیتی و خانوادگی داشت. زن شوکه شدۀ غربی ناگهان چشم گشود و دید که زن مسلمان انقلابی بر مسند کمال نشسته و در پوشش مقدس حجاب اسلامی از هیچ امتیازی محروم نشده و گوی سبقت را در میدان علم و فضیلت و اخلاق و سیاست و اجتماع از او ربوده و او را به طور کلی خلع سلاح نموده است.

اینک بر ما است که در تحکیم و تقویت این ارزش والای احیاء شده بکوشیم و به آنهایی که هنوز بیدار نشده‌اند بفهمانیم که دامن پاک حجاب از آلودگی‌های خیالی و نقص‌ها و عیب‌های و همی پاک و منزه است. و در عین حال فوایدی دارد که شرح و بیان آنها حتی برای زنان آگاه و انقلابی نیز مفید است.

و اینک فواید آن:

1- حجاب و مسئولیت‌های اجتماعی:

هر فردی در برابر جامعه خود مسئول است. این مسئولیت، عام است یعنی هم شامل زنها می‌شود. و هم شامل مردها.

پاره‌ای از مسئولیت‌های زنان به حجاب آنها بستگی دارد. زن اگر حجاب داشته باشد، با اینگونه مسئولیت‌ها را بر دوش می‌گیرد و شخصیت و عظمتش بالا می‌رود اما اگر جامه مقدس حجاب را از تن بدرد، از عهده انجام اینگونه مسئولیت‌ها بر نمی‌آید و به مسئولیت‌های مادری و همسریش نیز لطمه وارد می‌شود.

این مطلب به توضیح بیشتری نیاز دارد:

زن، ناگزیر است که یکی از دو شکل زندگی را برای خود انتخاب کند: اول اینکه از قبول هرگونه مسئولیتی در جامعه خودداری کند. در این صورت می‌تواند در کنج خانه بنشیند و حجاب را هم نپذیرد. البته تن به مسئولیت ندادن ملازم با خانه‌نشینی نیست. بی‌مسئولیتی خود یک نوع بی‌بند و باری است. خانه‌داری و مادری و همسری ولو همراه با خانه‌نشینی باشد، یک نوع مسئولیت است. منتهی انتظار این است که زن علاوه بر این مسئولیت‌ها در حد توان، مسئولیت‌های دیگری هم بپذیرد. دوم اینکه پذیرای مسئولیت بشود.

در صورت اول نتیجه عاطل و بیکار ماندن نیمی از پیکر اجتماع است. بدون تردید آئین مقدس اسلام، پذیرای چنین امر نیست. حضور زنان در جبهه‌های جنگ صدر اسلام و کمک‌های دارویی و درمانی آنها به رزمندگان و عرضه دیگر خدمات به آنها شاهد این است که رهبر گرانقدر اسلام می خواسته است که زنان در صحنه اجتماع منشأ خدمت باشند. و نیروی خود را عاطل و باطل نگذارند. داستان نسیبه آن شیر زن دلاور در جنگ احد معروف است که در لحظات حساس خطر شمشیر به کف گرفت و از پیامبر خدا دفاع کرد.

در صورت دوم، اشکال این است که کیفیت خدمات اجتماعی او پایین می‌آید و چه بسا به جای اینکه خدمتی انجام دهد، طعمه گرگان شهوت و آزمندان هوس می‌گردد.

بنابراین یا این است که بازده خدمتی زنان بی‌حجاب در پست‌ها و مسئولیت‌ها در حد قابل توجهی تنزل می‌کند. و به علت کشش‌های شهوانی آن گونه که باید و شاید نمی‌توانند خدمت کنند. یا از این هم بدتر یعنی به طور کلی از خدمت باز می‌مانند و در منجلاب شهوت و هوس دیگران سقوط می‌کنند.

تحصیل علم از مسئولیت‌های هر انسانی است. جامعه به دانش و تخصص افراد نیاز دارد. علومی هست که حتماً زنان باید فرا گیرند. علم جراحی و زایمان زنان برای زنها زیبنده‌تر است تا مردها به طور کلی، طبیب زن و معلم زن و سخنران زن برای بیماران زن و مدارس دخترانه و مجالس و محافل زنانه کاملاً لازم است. امروز در تمام دنیا پرستاری بیماران بر عهده زنان است. و قدر مسلم این است که پرستاری زنان بیمار را نمی‌شود بر عهدۀ مردان پرستار گذاشت.

آیا زنانی که به حجاب اسلامی پایبند می‌باشند در کسب این علوم و تخصص‌ها و مهارتها و تجارب لازم موفق‌ترند یا زنانی که از حجاب اسلامی، سرباز زده‌اند؟

در سایر فعالیت‌ها نیز مطلب، غیر از این نیست. زن، اگر بخواهد در حین انجام مسئولیت‌های اجتماعی به صورت نیم عریان ظاهر شود، باید بداند که هم خود را و هم خدمت خود را فدا کرده است.

زنان معلم در مدارس پسرانه به خصوص اگر پسرها در آستانه بلوغ باشند، مشکل دارند. حتی گاهی دیده شده است که مدیران مدارس دخترانه هم مشکل دارند. یعنی دانش‌آموز به جای اینکه از معلم خود کسب دانش و کمال کند، عاشق او شده است.

این جریان، نشانگر این است که خانم معلم، در کار خود ناموفق بوده، یعنی به جای اینکه از راه تعلیم و تربیت به دانش‌آموز خود خدمتی کند، لطمه هم زده و او را به وادیهایی کشانیده که ادامه آن، جز سقوط و بدبختی نیست.

اگر قدری مفهوم حجاب را توسعه دهیم، متوجه می‌شویم که اقتضای محجبه بودن زنان، این است که به هیچ‌وجه عهده‌دار تعلیم و تربیت در مدارس پسرانه نشوند. و همچنین به هیچ‌وجه، مردها عهده‌دار تعلیم و تربیت در مدارس پسرانه به مردها و در مدارس دخترانه به زنها سپرده شود.

اما زنانی که در مدارس دخترانه تدریس می‌کنند، باید بدانند که همانجا هم این خطر وجود دارد که بازده خدمتی آنها کاهش بیابد. و احیاناً نوجوانانی، گرفتاریهایی پیدا کنند. چنانکه نگارنده به پاره‌ای از موارد آن، برخورد کرده است.

آیا برای جلوگیری از چنین پدیده‌هایی، چاره‌ای جز این هست که معلمان زن، حتی در کلاس درس، همان‌گونه باشند که در کوچه و خیابان و معابر هستند! و آیا همان‌گونه که حرکات و چهره و رفتار آنها در معابر عمومی، نباید موجب تحریک افراد شود، راهی جز این هست که در کلاس درس نیز حرکات و چهره و رفتارشان، محرک نباشد؟

قرآن مجید از تبرج زنان، نهی کرده است. تبرج به معنای خودنمایی و جلوه‌گری و عشوه‌گری و طنازی است. این کارها، هم در حضور زنان، ناپسند است. و هم در حضور مردان. محیط خدمت، محیط عشوه و طنز و جلوه‌گری و خودنمایی و افسونگری نیست. در کلاس درس، باید مدرس و مربی بود. باید به قدری محتاط بود که چشم شیطان زده‌ای سوء استفاده نکند. ولو از جنس موافق باشد.

به قول معروف: هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد. حرکات و کلمات شهوت انگیز، فقط و فقط برای زن و شوهر مجاز است. آن هم در محیط خلوت خودشان. اما برای دیگران در هیچ حالت و مرحله‌ای روانیست.

شرق و غرب، شهوت و کار و خدمت را با هم مخلوط کرده‌اند. در نتیجه هم به زندگی خانوادگی لطمه زده‌اند. و هم به محیط کار و خدمت.

اطفاء شهوت در چارچوب زناشویی و زندگی خانوادگی زن و شوهر، مجاز است و مختص به همان. و کار و خدمت، مخصوص محیط اجتماع است و درخور آن. حال اگر اطفاء شهوت، از محیط خلوت خانوادگی به اماکن دیگر، سرایت کند و با کار و خدمت درهم آمیزد، اولین چوب آن را خانواده می‌خورد. و تزلزل و از هم پاشیدگی خانواده‌ها غیر قابل اجتناب خواهد بود. و دومین چوب آن را جامعه می‌خورد که مسئولیت‌های مربوط به او به طور صحیح و دیقی به اجراء در نمی‌آید.

هم کار، قداست دارد و هم خانواده. برنامه‌ریزی‌ها در ابعاد مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی باید به گونه‌ای باشد که نه محیط کار، لطمه‌ای وارد شود. و نه به محیط خانواده.

مسئولیت‌های زن و مرد یکی در بعد خانوادگی است و دیگری در بعد اجتماعی. بی‌حجابی هم به مسئولیت‌های خانوادگی زن و مرد لطمه می‌زند. و هم به مسئولیت‌های اجتماعی آنها.

زنی که بدون حجاب، در محیط کار و میدان مسئولیت‌های اجتماعی، ظاهر می‌شود، هم مسئولیت خانوادگیش متزلزل می‌شود. و هم، مسئولیت اجتماعیش. به علاوه، مسئولیت‌های خانوادگی و اجتماعی مرد را هم متزلزل می‌کند.

البته تز سومی هم می‌شود مطرح کرد. و آن اینکه زن فقط به مسئولیت خانوادگی یعنی خانه‌داری بپردازد. و به مسئولیت‌های دیگر، کاری نداشته باشد.

ممکن است خیلی‌ها فکر کنند اسلام هم همین است. اما هیچ دلیلی از کتاب و سنت و سیره معصومین (ع) نداریم که ما را قانع کند که مسئولیت زن، همین است و بس.

خانه‌داری برای زن، لازم است، اما کافی نیست. جامعه به خدمات زنان به همان اندازه نیاز دارد که به خدمات مردان.

تبلیغات دشمنان حجاب هم بر همین محور، دور می‌زند. آنها می‌گویند: حجاب برای محدود کردن زن در امر خانه‌داری است. و برای اینکه او را از این محدودیت نجات دهیم باید او را از قید و بند حجاب آزاد سازیم.

ما می‌گوییم: زن، مسئولیت اجتماعی هم دارد. در کنار مسئولیت خانوادگی، باید به مسئولیت اجتماعی هم بپردازد. حجاب، محدودیت نیست. بلکه ضامن سلامت کار و شخصیت و استحکام مسئولیت خانوادگی اوست.

برداشتن حجاب، هم مسئولیت خانوادگی او را متزلزل می‌کند. و هم مسئولیت اجتماعیش را و نه تنها از آن خودش را، بلکه از آن مرد را هم.

بی‌حجابی، تمتع جنسی زن و مرد را از چارچوب زناشویی شرعی و قانونی، بیرون می‌آورد و محیط کار و معاشرت را آلوده و فاسد می‌سازد. و در نتیجه استحکام خانواده به سستی و تزلزل می‌گراید. و بدنبال آن تربیت کودکان آسیب می‌بیند.

هر چه پیوند خانوادگی محکم‌‌تر باشد، جامعه سالم‌تر و کودکان شاداب‌تر و تعلیم و تربیت، پربارتر است. و هر چه پیوند خانوادگی سست‌تر باشد، جامعه بیمارتر و کودکان افسرده‌تر و پژمرده‌تر و تعلیم و تربیت کم بارتر، بلکه بی‌بارتر است.

از سوی دیگر، هر چه محیط کار سالم‌تر و خالص‌تر و از آلودگی به فساد و هرزگی و شهوت دورتر باشد، فایده و بازدهی آن به مراتب بیشتر خواهد بود.

تمتع جنسی را از محیط سالم خانواده و از چارچوب ازدواج خارج کردن، هم خانواده را تباه می‌کند و هم محیط کار را.

این چه ظلمی است که بر زن و حتی مرد و بالاخره جامعه و کودکان و وظائف تربیتی انسان‌ها، روا می‌دارند که یا فقط از زن، خانه‌داری بخواهند و از خدمات دیگر اجتماعی بازش بدارند یا برای خاطر خدمات اجتماعی بی‌حجابش کنند و هم به حیثیت خانوادگیش لطمه بزنند و هم به حیثیت اجتماعیش؟!

این چه ظلمی است که بر مرد روا می‌دارند؟ و به بهانه اینکه در میدان وسیع فعالیت‌های اجتماعی از همکاری زن برخوردارش کنند، چشم او را آلوده و قلبش را تباه می‌کنند و زندگی خانوادگیش را بر باد می‌دهند. و به خاطر رواج بی‌حجابی، هم از این همکاری کم بهره‌اش می‌کنند و هم یاور مددکار زندگی خانوادگی را از او می‌گیرند؟!

این چه ظلمی است که بر کودکان روا می‌دارند؟ و به بهانه فعال کردن نیمی از پیکر اجتماع مادرانشان را به بی‌حجابی سوق می‌دهند. و خانواده‌هایی برایشان درست می‌کنند که از تار مو هم سست‌تر و هم از خانه‌ای در مسیر سیلاب است، متزلزل‌تر می‌باشد؟! گفتند: زن و مرد باید دوشادوش یکدیگر کار کنند. و مملکت خود را بسازند و هیچ استعدادی عاطل و باطل نماند و به هدر نرود.

عجبا! این حرف خدا و پیغمبر است! دین غیر از این نمی‌گوید اما لازمه این حرف، بی‌حجابی و تن دادن به همه مفاسد ناشی از آن نیست.

اخلاق و عفاف و خانواده هر سه قداست دارند و نباید فدای کار و تلاش بشوند. کار و سازندگی را انسان به خاطر اخلاق و عفاف و خانواده می‌خواهد. اگر اخلاق و عفاف و خانواده قربانی شود. کار و سازندگی چه ارزشی دارد؟!

کار و تلاش منهای اخلاق بازده کمی دارد. یا اصلاً بازدهی ندارد. محیط کار اگر آلوده به هرزگی باشد، چه نتیجه‌ای می‌تواند داشته باشد؟!

اگر زندگی خانوادگی متزلزل باشد، کاخ‌ها و نقش و نگارها و تجملات، بی‌روح و پوچ است. و اگر زندگی خانوادگی استوار و مستحکم باشد، خانه گلین هم پر از روح و نشاط است. جلوه‌گری زن در محیط خانه و برای شوهر از ارزش‌های والاست. و جلوه‌گریهای او در محیط خارج و برای مردان اجنبی از ضد ارزشهای شوم است.

تمتع زن و مرد از یکدیگر در چارچوب زوجیت از محسنات است. و تمتع آنها از یکدیگر در خارج از این چارچوب از قبایح و رذائل است.

آن تمتع، پاکی می‌آورد. صفا و یک رنگی و وفا می‌آفریند در بعد پدری و مادری، زن و مرد را موفق می‌سازد و فرزندانی صالح و سالم و معتدل، نصیب آنها می‌گرداند و این تمتع، پلیدی می‌آورد. آلودگی و دورنگی و بی‌وفائی پدید می‌آورد. در بعد پدری و مادری آنها را ناموفق می‌سازد و فرزندانی ناصالح و ناسالم و غیر معتدل نصیب آنها می‌کند.

درود بر حجاب که کار و تلاش زن و مرد را هر چه پربارتر می‌کند. و خسارت ناشی از روابط غلط زن و مرد را هر چه کمتر می‌سازد. و در عهده‌داری مسئولیتها آنها را هر چه بیشتر موفق می‌سازد!

و نفرین و لعن بر بی‌حجابی و بدحجابی که کارها و تلاش‌های زن و مرد را کم‌بار می‌سازد و خسارات ناشی از روابط غلط زن و مرد را روز به روز، افزون‌تر می‌سازد و در عهده‌داری مسئولیت‌ها آنها را هر چه بیشتر ناموفق می‌گرداند!

درود بر حجاب، عامل موفقیت چشمگیر زن در مسئولیت‌ها!

نفرین و لعن بر بی‌حجابی، عامل ملعبه شدن زن در دست هرزه‌ها و بولهوس‌ها!

آری! صدها درود بر حجاب و بر اهلش و بر پیامبری که نظام اجتماعیش را بر آن، استوار کرد و تخلف از آن را ناروا و زشت تلقی نمود.

درود بر شهیدان و بر خون‌هایی که کمترین نتیجه‌اش احیاء این ارزش بزرگ اسلامی و پاک ماندن چشم و قلب زنان و مردان و استحکام هر چه بیشتر خانواده‌ها و عمیق شدن هر چه بیشتر مسئولیت‌های اجتماعی زن و مرد است.

صریح بگویم: ما به حکم اهمیت کودک و به حکم اهمیت تربیت صحیح او، به استحکام و دوام خانواده اهمیت فراوان می دهیم. و وظیفه خود می‌دانیم که با هر عاملی که کوچکترین تزلزلی وارد محیط خانواده نماید مبارزه کنیم.

ما در ادامه تلاش پی‌گیر انبیاء بزرگ الهی، با هرگونه بهره‌گیری جنسی، خارج از چارچوب ازدواج در ستیز هستیم و این را مخالف اخلاق و عفاف می‌شماریم.

ما با علم و هنر و خدمات اجتماعی و اقتصادی و صنعتی زن، مخالفتی نداریم، زیرا این مخالفت، مخالفت با عقل و شرع و وجدان است.

ما بی‌حجابی را عامل اختلال خانواده‌ها و محرومیت کودکان از سرچشمه زلال محبت والدین و تربیت صحیح آنها می دانیم.

منطق ما این است که بی‌حجابی، فساد جنسی را افزایش می دهد. و به زنها و مردها فرصت می‌دهد که در خارج از چارچوب زناشویی، از یکدیگر تمتع ببرند. و پیوند زناشویی را سست گردانند. و منطق ما، منطق درستی است.

منطق ما این است که کار و تلاش، نسبت به زن و مرد یکسان است. هر خدمتی که انسان در زندگی اجتماعی بر عهده می‌گیرد، از نظر قرآن مجید، عمل صالح نامیده می‌شود. هم‌چنان‌که عملی که نتیجه آن به زیان فرد و خانواده و جامعه باشد، عمل سوء نامیده می‌شود.

عمل سوء، اگر به دنبالش توبه و اصلاح نباشد برای فرد و جامعه زیان‌بار و موجب تباهی و بدبختی است.قرآن درباره آنهایی که عمل‌شان یا نسبت به خودشان یا نسبت به دیگران، ظالمانه است می‌فرماید: «فَأَصَابَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا عَمِلُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ» (سوره نحل، 34)

«بدی اعمال‌شان به آنها رسید. و به عذاب آنچه به استهزاء آن می‌پرداختند گرفتار شدند.»

اما درباره آنهایی که به عمل صالح گراییده‌اند، می‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً» (سوره نحل، 97)

هر مرد یا زنی که عمل صالح کند به او زندگی پاک می‌بخشیم.

اسلام از انسان، عمل صالح می‌خواهد و در این جهت فرقی میان زن و مرد قائل نیست.

پذیرش مسئولیت‌های اجتماعی در صورتی که با بی‌حجابی و آلودگی‌های دیگر، توأم نشود، عمل صالح است. تحصیل علم و هنر، اگر توأم با حجاب باشد، عمل صالح است. خانه‌داری، اگر توأم با اخلاق صحیح مادری و همسری باشد، عمل صالح است. خدمات بهداشتی و تربیتی و اقتصادی اگر با صفا و اخلاص و پاکی چشم و دامن همراه باشد، عمل صالح است.

مرد هم اگر در کسب علم و متد و در وظائف همسری و پدری و خدمات تربیتی و بهداشتی و اقتصادی، چشم و دامنش پاک باشد، عملش بی‌شک عمل صالح است.

2- حجاب و سلامت اخلاق جامعه:

همواره باید هر چه به سلامت اخلاق جامعه لطمه می‌زند، ریشه‌کن شود. و هر چه سلامت اخلاق جامعه را تضمین می‌کند تقویت گردد.

امروز در جوامعی که حجاب نیست، اخلاق جامعه به شدت آسیب دیده و برای ترمیم و اصلاح اخلاق جامعه، چاره‌ای جز بازگشت به ارزش بنیادین حجاب وجود ندارد.

از وقتی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، جامعه ما حجاب را احیاء کرد. و زنان متدین و مترقی کوشیدند که در سنگر حجاب هم پاسدار خون شهیدان باشند. و هم پاسدار ارزش‌های والای اخلاقی و انقلابی.

به همین جهت است که به همان نسبتب که گرایش جامعه به حجاب، شدت یافته از مفاسد اخلاقی و اجتماعی کاسته شده است.

سلامت اخلاق جامعه، از اهداف عالیه اسلام است. پیامبر اکرم (ص) فرمود:

«بُعِثْتُ لاِتُمِّمَ مَکارِمَ الأَخْلاقِ»[3]

من، برای تمام کردن مکارم اخلاق مبعوث شدم.

دقت در این بیان حکیمانۀ رهبر بزرگ اسلام، این نکته را روشن می‌سازد که برای تمام کردن مکارم اخلاقی جامعه، باید از همه زمینه‌ها استفاده شود.

قطعاً یکی از عوتامل مهم زمینه‌ساز، حجاب است و به همین جهت آیات متعددی در قرآن کریم، ناظر به این موضوع است. و روایات نیز در این زمینه، کاملاً صریح و گویاست.

برای جریحه‌دار نشدن عفاف جامعه، همه باید تلاش کنند و همه به سهم خود وظیفه دارند که پاسدار عفاف جامعه باشند. به همین لحاظ است که می‌شود گفت: پاسداری از عفاف جامعه، یکی از وظائف اجتماعی همه افراد است. و البته که سهم زنان در این بعد سنگین‌تر است. زیرا زن‌های بی‌بند و بارند که مردان را برای هرزگی و بی‌بند و باری جرأت می دهند. و اگر زن بی‌بند و بار نباشد کمتر مردی به خود جرأت می‌دهد که حتی در نگاه خود خیانت نماید.

زن، ناموس خانواده و جامعه است، شرافت و عزت و سربلندی خانواده و جامعه به پاکی و عفت و عصمت ناموسش بستگی دارد.

زن، از یک سو به اعضاء خانواده خود و از سوی دیگر به فرزندان و همسر خود بستگی دارد.

پاکی زن، نشان پاکی پدر و مادر او و زمینه پاکی فرزندان او و افتخار و مباهات خواهران و برادران و حتی جامعه اوست.

هنگامی که مریم (ع)، عیسی را به دنیا آورد کسانی که به او بد گمان بودند به او گفتند:

«مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا» (سوره مریم، 28)

«پدرت، مرد بدی نبود و مادرت، بدکاره نبود»

یعنی اگر پدر و مادر، بدکاره باشند تعجب ندارد که فرزند بدکاره شود. ولی اگر آنها پاک باشند چرا؟!

زنان با حجاب، مظهر عفافند و در دامن خود، اهل عفاف می‌پرورانند. و برای فرزندان و والدین و کسان خود، موجب افتخارند. اما زنانی که به گوهر عفاف آراسته نیستند، برای اعضاء خانواده خود موجب سرافکندگی هستند. و هرگز نمی توانند میراث پربهای عفاف را به فرزندان خود منتقل نمایند.

حفظ عفاف اجتماعی هم، به عفاف زنان بستگی دارد. انهایی که می‌خواهند برای نیل به مقاصد شیطانی خود، بی‌بند و باری و هرزگی را در جامعه، رواج دهند زنان را ملعبه و بازیچه دست خود می‌کنند.

کافی است برای به لجن کشیدن یک جمعیت تعدادی زنان روسپی و بی‌بند و بار در بین انها راه پیدا کنند. و زشتی‌ها و منکرات را در میان مردم، عادی و معمولی سازند.

ممکن است گفته شود: بی‌حجابی و بی‌بند و باری، دو مقوله جدای از هم است. و اگر زنی بی‌حجاب باشد، لزوماً بی‌بند و بار نیست. چنانکه اگر زنی بی‌بند و بار باشد، حتماً لازم نیست که بی‌حجاب هم باشد.

البته این مطلب تا حدودی مورد قبول است. اما سخن ما این است که بی‌حجابی، مقدمۀ بی‌بند و باری است. و خود زمینه‌ساز تمتعات شهوانی در غیر چارچوب ازدواج است.

بنابراین، باید آن را از سرچشمه بست. برای اینکه عفاف خانواده‌ها و جامعه جریحه‌دار نشود، چاره‌ای جز این نیست که از ارزش والای حجاب، پاسداری شود. و برای اینکه زن در بعد خدماتی، حد اعلای توفیق را به دست آورد و محیط مقدس خدماتیش به هرزگی‌های شهوانی آلوده نشود، باید حجاب را حفظ کرد.

ملاحظه می‌کنید که نظر ما، درست برخلاف نظریه شرق و غرب است. آنها، متأسفانه عفاف را یا به کلی زیر پا گذاشته‌اند. یا فقط در این حد که زن با مردی رابطه نامشروع نداشته باشد، پذیرفته‌اند. ولی ما، عفاف را با الهام از وحی الهی، تا انجا توسعه می دهیم که هم شامل خودداری از آمیزش‌های نامشروع می‌شود. و هم نظر بازی و هرگونه تلذذ نامشروعی را در برمی‌گیرد.

دیگر اینکه آنها، حجاب را مانع کار و خدمت و برخورداری زن از حقوق اجتماعی و انجام مسئولیت‌ها، می دانند. و ما آن را شرط موفقیت وی در این امور تلقی می‌کنیم.

ما می‌گوییم: وقتی کار و شهوت به هم درآمیخت، هم بازده کار کم می‌شود. و احیاناً به صفر می‌رسد و هم ثبات و اطمینان و اعتماد، از محیط خانواده، رخت برمی‌بندد. و این نه یک ضرر بلکه دو ضرر بزرگ است.

البته این را هم بگوییم که: آنها در فروشگاهها و سینماها و تاترها و پلاژها و رستورانها و بارها، زنها را وسیله جلب مشتری قرار می‌دهند. و به وسیله آنها پول بیشتری به جیب می‌زنند که این هم نفعی برای خود زن و جامعه ندارد بلکه وسیله‌ای برای پر شدن جیب عده‌ای سوداگر می‌شود. و انکه ضرر می‌کند اول خود زن است و بعد جامعه.

درست است که زن از این راه، حقوق بخور و نمیری به دست می‌آورد، اما روح و جسم خود را می‌آزارد. و اعصاب خود را نامتعادل می‌سازد. و به وظیفه همسری و مادری خود لطمه بزرگی می‌زند و بالاخره گوهر عفافش نیز آلوده می‌شود. و ارزش بسیار والایی را فدای ارزش بسیار ناچیزی می‌کند.

اگر خرید می‌کند و پولی می‌دهد، به خاطر نیازهای عاقلانه‌اش نیست.

اگر فیلمی را تماشا می‌کند یا نمایشی را می‌بیند و یا به هر عنوان دیگر، اتلاف وقت می‌کند، به خاطر انگیزه‌های شهوانی و جنسی است. آیا بشری که حتی در اطفاء شهوت خود، باید تابع معیارهای عقلی و اخلاقی و دینی باشد، سزاوار است که در همه یا اکثر کارهای خود از انگیزه شهوانی خود پیروی نماید؟!

بالاخره در زندگی، یا عقل باید حاکم باشد یا شهوت. مصلحت انسان در حاکمیت عقل و سقوط و بدبختی انسان، در حاکمیت شهوت است.

ما می‌گوییم: برای اینکه عقل حاکم باشد، باید محیط کا را از محیط شهوت جدا کرد. باید چشم‌ها و دلها پاک بمانند و کشش جنسی فقط و فقط باید در میان زن و شوهر باشد.

آنها حاکمیت عقل را سُست کرده، به حاکمیت شهوت، روی آورده‌اند و به همین جهت، بر پیکر روح و جسم لطیف زن، لطمه‌های بزگی زده اند.

چنین وضعی، قابل دوام نیست. مصلحین دلسوز باید با این وضع مبارزه کنند. مسلمانان جهان برای بلند کردن پرچم اصلاح بر همگان اولویت دارند. و به همین جهت، باید به پاخیزند. و به حاکمیت شهوت که آرام آرام، خودشان را هم زیر سیطره خود در آورده، خاتمه بخشند.

امروز، مسلمانان به پا خاسته را متهم به بنیادگرائی می‌کنند. و قطعاً در نظر آنها، یکی از مصادیق بارز بنیادگرائی، همین گرایش این گروه از مسلمانان واقعی به حجاب است.

شگفتا که چگونه از راه بازی با الفاظ، واقعیت‌ها را مسخ می‌کنند. و ذهن‌های سلیم را از فهم حقایق، منحرف می‌سازند!

حقیقت، سرائی است آراسته

هوی و هوس، گرد برخاسته

نبینی که هر جا که برخاست گرد،

نیند نظر، گرچه بیناست مرد؟!

اینها، با این جو سازی‌ها و تبلیغات پوچ، جلو چشم‌های بینا، گرد و خاک هوی و هوس برمی‌افشانند، تا آنها را از تماشای سرای حقیقت، باز دارند.

اینها، حق دارند با این گونه تبلیغات پوچ، افراد ساده‌دل را اغفال و اغواء کنند. زیرا قرن‌هاست که کوشیده‌اند مسلمانان را از عقاید و تعلیمات و اخلاق بنیادین اسلام که مطابقت با سرشت و فطرت انسان دارد، دور کنند. و استقلال آنها را از آنها بگیرند. و سرمایه‌های آنها را به تاراج برند. و حال که می‌بینند دوباره، مسلمانان به اسلام روی آورده‌اند، به آنها می‌گویند: بنیادگرا شده‌اید!

این بنیادگرایی، تعبیر دیگری از ارتجاع است که شاه معدوم، علم می‌کرد. بازگشت به حقیقت بنیادین اسلام و زندگی بر مبنای آن، عیب نیست. بلکه حسن است و یک حرکت انقلابی و یک پویندگی خدا پسندانه است. چیزِ ارزانی هم نیست. بلکه به گرانی خون صدها و هزارها شهید و مجروح و مفقود است.

بعضی از مردم به قول معروف، دهن‌بین هستند. یعنی نگاه می‌کنند ببینند، مردم دربارۀ آنها چه می‌گویند و چگونه قضاوت می‌کنند؟

البته انسان، نباید این‌گونه باشد. در روایات هم داریم که اگر در دست تو گردو باشد و همه مردم بگویند: دُر است، باور مکن و اگر در دست تو دُر باشد و همه مردم بگویند: گردو است، قبول نکن.

این قدر به زنهای باحجاب و با عفاف، مارک اُمُّلْ بودن و محرومیت از تمدن زده‌اند که انهایی که دهن‌بین بوده‌اند برای پاک کردن این مارک موهوم، حجاب را از خود دور کرده‌اند و این قدر زنهای بی‌حجاب را با عناوین و القاب پوچ و توخالی از قبیل متجدد و متمدن و خوش‌تیپ و اجتماعی، ستوده‌اند که انها واقعاً باورشان آمده که چیزی شده و از انسان کامل هم کامل‌تر گشته‌اند!

در قرآن کریم، عفاف یا در مقوله اقتصادی به کار رفته است‌، یا در مقوله جنسی. در اینجا سخن ما در مقوله عفاف اقتصادی که به معنی خودداری از آلودگی‌های مالی می‌باشد، نیست. بلکه بحث ما در مورد عفاف جنسی است.

عفاف جنسی، یکی از ارزش‌های بنیادین اسلام است. مسلمان و متدین واقعی کسی است که از حیث عفاف جنسی، کم و کسری نداشته باشد.

در سورۀ نور، یک جا به آنهایی که توانائی ازدواج ندارند، می‌فرماید:

«وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ» (نور، 33)

آنهایی که دسترسی به زناشویی ندارند، باید عفاف ورزند تا خداوند، آنها را از فضل خود بی‌نیاز گرداند.

در مورد زنان پیر که کسی به انها رغبت ندارد، می فرماید:

«وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَأَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَّهُنَّ» (نور، 60)

زنان پیر و بازنشسته‌ای که امید ازدواج ندارند، گناهی بر انها نیست که بدون خودنمایی و آرایشگری، حجاب خود را فرو نهند. و اگر عفاف بورزند، برای آنها بهتر است.

در هر دو آیۀ سورۀ نور، عفاف جنسی مورد نظر است. منتهی در آیه اخیر دقیقاً معلوم است که بی‌حجابی، مخالف عفاف و حجاب، عفاف تلقی شده است.

از این آیه، استفاده می‌شود که: عفاف فقط به خودداری از آمیزش‌های نامشروع نیست. بلکه پوشش تن و خود را در معرض دید دیگران قرار ندادن نیز، عفاف است. حتی در مورد پیرزن‌هایی که هیچ‌گونه جاذبه‌ای در تن آنها نیست.

حجاب زن، به نصّ قرآن کریم، عفاف اوست. و عفاف او، خدمتی است به سلامت اخلاق جامعه.

درست است که هر کسی، وظیفه دارد چشم خود را از نامحرمان فرو پوشد. اما هر کسی نیز وظیفه دارد که جسم خود را به گونه‌ای شهوت انگیز در معرض دید دیگران قرار ندهد.

از جسم و ظواهر جسمانی، نباید به عنوان کالایی شهوت‌انگیز، استفاده کرد. و چشم‌های هرزه را به آن متوجه ساخت.

بدن، ابزار روح است و روح نفخه‌ای الهی است و نباید این ابزار مقدس بازیچه هوس‌ها و شهوات و هرزگی‌های این و آن شود.

شهوت انسان هم، هدف و غایتی معین دارد. و اگر این مسئله نبود که باید نوع بشر در روی زمین حفظ شود، هیچ لزومی نداشت که خدا او را این‌گونه خلق کند.

در مجموع، تمام قوی و ابزارهای وجودی انسان، اعم از بدن و روح و عقل و شهوت و احساس و وهم و خیال، همه و همه در خدمت تکامل و تعالی انسان هستند و مبادا که در خدمت تنزل و انحطاط او قرار گیرند.

فساد اخلاق، انحطاط است. و یکی از شعب آن، سقوط در دره شهوات و کامجویی‌های ناروا و آزاد و بی‌بند و باری است.

زن با پوشش شرعی خود، خانواده را استوار و پای برجا می‌سازد. و بیهوده، افراد را تحریک نمی‌کند. و هوس‌ها را برنمی‌انگیزد. و مردها را به مفسده نمی‌کشاند. و جوانان را به بی‌بند و باری، سوق نمی دهد. و کودکان را از مهر و محبت خالص والدین، محروم نمی‌سازد و بازار فساد و افسار گسیختگی را گرمی و رونق نمی‌بخشد.

زن با پذیرش حجاب اسلامی، بزرگ‌ترین و ارزنده‌ترین خدمات را به خانواده‌ها و جوان‌ها و بالاخره جامعه می‌کند. زیرا اخلاق و پاکی و فضیلت را رونق و رواج می‌بخشد.

زنانی که جسم خود را پربهاتر از آن می‌دانند که اجازه دهند، هر چشمی از آن تمتع گیرد. هر هوسی بدان گرایش یابد، بر مسند والای فضیلت نشسته‌اند.

کار این‌گونه زنان، پیامبر گونه است. زیرا بعثت پیامبران، به منظور تکمیل و تتمیم اخلاق است. و اینها در خدمت اخلاق و پشتوانه قوی مکتب انبیایند.

این‌گونه زنان، شاگرد مکتب خدیجه و فاطمه و زینب و از تبار نسیبه‌ها و اسماء بنت عمیس‌ها و فضه‌هایند.

اسلام از زن بی‌حجاب و بدحجاب، بیزار و متنفر است. زیرا اینهایند که با متزلزل کردن اخلاق و فضیلت، اسلام را در بین مردم، ضعیف و لگدمال می‌کنند.

زنان باحجاب، خدمتگزار واقعی دین و اخلاق و زنان بی‌حجاب و بدحجاب، عامل براندازی و بنیان کنی دین و اخلاقند.

3- حجاب و شخصیت زن:

سخن، از شخصیت است. شخصیت، مجموعه افکار و عواطف و عادات و اخلاقیات یک انسان است. و خلاصه هر چه به یک شخص مربوط می‌شود و نه بیرون از وجود اوست، شخصیت اوست. و بدین ترتیب هر کسی برای خود شخصیتی دارد، خواه نیک باشد، خواه بد. خواه اهل فضیلت باشد. و خواه گرفتار رذیلت.

شخصیت یک انسان منحط و فاقد کمال، شخصیتی ناقص و معیوب و مذموم است. و شخصیت یک انسان شایسته و متکامل، شخصیتی کامل و مطلوب و ممدوح است.

حال، گفتگو در این است که آیا شخصیت کامل و مطلوب و ممدوح، از آنِ زنها و مردهایی است که از حجاب گریزانند. و به بی‌حجابی و بدحجابی، روی آورده‌اند؟ یا به عکس، از آنِ آنهایی است که به حجاب گراییده‌اند؟

کمال زن، در جلوه‌گری و خودنمایی و طنازی در انظار عمومی است، یا در پوشش و عفاف؟

کدامیک، شخصیت زن را اعتلاء می‌بخشد. و کدام یک، شخصیت او را تنزّل می‌دهد؟

اگر زن حجاب نداشته باشد، هرگونه توجهی که به او بشود، جنبه شهوانی دارد. و در نتیجه، ارزش‌های واقعی او هم فراموش می‌گردد. و به همین جهت، تا جاذبه‌ای ظاهری دارد، مورد توجه است. و همین که این جاذبه ظاهری از بین رفت، احساس غربت و پریشانی می‌کند. چند سال پیش در یکی از مجلات، نامه‌ای خواندم از زنی تحصیل کرده که نوشته بود به هر کجا رفتم که شغلی پیدا کنم قبل از اینکه به دانش و تخصصم توجه کنند. به ظواهر اندامم! توجه می‌کردند. بی‌حجابی، ارزش‌های واقعی شخصیت یک زن را می‌پوشاند و نمی‌گذارد که همان‌گونه که هست، مطرح شود. و به همین دلیل، آنهایی که ظواهری جذاب‌تر داشته باشند، جلو می‌افتند و بیخود و بی‌جهت ترقی می‌کنند و بازار ارزش‌های واقعی را سرد و بی‌رونق می‌سازند.

درست نیست که استعدادها و ارزش‌های واقعی زنان، تحت‌الشعاع ظواهر جسمانی قرار گیرد. و ظواهر جسمانی، ملاک و معیار ارزش و شخصیت آنها گردد.

چنین چیزی، به ضرر خود آنهاست. خودشان از پیشرفت و ترقی و تکامل، باز می‌مانند و اسیر چشمان هرزه و هوس‌های حیوانی می‌شوند.

بی‌حجابی، ارزش‌های واقعی زن را تحت‌الشعاع ظواهر جسمیش می‌کند. و او را فدای هرزگی‌ها و طمع‌ها و آزمندی‌ها می‌نماید.

ظلم بزرگی که دنیای امروز بر زنان روا داشته، همین است که به جای توجه به ارزش‌های واقعی، توجه به ظواهر جسمی او کرده و از این رهگذر او را مورد استفاده‌های ناروا قرار داده است.

زن در سینما و کاباره و بار و رستوان و قمارخانه و سایر اماکن فساد، ابزاری شده که با استفاده از جاذبه ظاهری و جسمانیش، مشتریانی بیشتر جلب کند. و پول بیشتری به جیب سوداگران فساد و هرزگی سرازیر نمایند. آیا این، برای زن، کمال شخصیت است یا انحطاط شخصیت؟!

چه شده است که زنان بی‌حجاب، در مشاغل عالی کمتر نفوذ کرده‌اند؟! چرا زنان بی‌حجاب در مشاغل پستی از قبیل هنرپیشگی و رقاصگی و سکرتری و ماشین‌نویسی و خدمتگزاری هتل‌ها و بارها و رستورانها و غیره، تا بخواهی راه یافته‌اند. و در مشاغل حساس و مهمی، همچون وکالت و استادی دانشگاه و وزارت و نویسندگی و سیاستمداری و شاعری و اختراعات و اکتشافات، بسیار کم نفوذ کرده‌اند؟

چه دلیلی دارد که زنان بی‌حجاب، هم در سنگر خانواده شکست خورده و هم در سنگر اجتماع، پیروزیهای کمتری کسب کرده‌اند؟!

زن بی‌حجاب در سنگر خانواده، عقب‌نشینی کرد. این سنگر والا را تخلیه نمود. بدون اینکه سنگر را به دیگری واگذارد. زیرا جز او، کسی نیست که بتواند این سنگر را حفظ کند.

زن بی‌حجاب، در مبارزه‌اش در راه کسب حقوق اجتماعی هم، چیزی به دست نیاورد. زیرا اغلب پست‌ها و مشاغل حساس در دست مردها، باقی ماند. و او آلت و ابزار و ملعبه شد و در پست‌ها و مشاغل پَسْت، به عنوان وسیله‌ای برای ارضاء شهوات و آزمندیها و پول‌پرستی‌ها به دام افتاد.

آیا کمال شخصیت زن، یعنی همین که از یک سو سنگری را از دست بدهد و از سوی دیگر، حقوقی به دست نیاورد؟!

دلیل اینها بر ما روشن است. علت این شکست‌ها و عقب‌نشینی‌ها، بی‌حجابی زن است. او اگر واقعاً رشد شخصیت می‌خواست و اگر آنهایی که به اصطلاح دایه‌های مهربان‌تر از مادر برایش بودند، قصد داشتند به او خدمتی کنند، باید بر حجاب او، تکیه می‌کردند. باید با حفظ سنگر اصلی خانواده و وظائف خانوادگی، او را وادار می‌کردند که مبارزه کند. و پیشرویهای تازه‌ای احراز نماید.

اگر در سنگر حجاب می ماند، سنگر خانواده را هم از دست نمی‌داد. اگر در این سنگر، پایداری می‌کرد، شوهرش به او محتاج بود و او را با بی‌مهری، مهمل نمی‌گذاشت. زیرا بهره‌گیری‌های جنسی در چارچوب زناشویی، باقی می ماند و قداست و طهارتش، حفظ می‌شد. اگر این سنگر را از دست نمی‌داد، پشتوانه دیگرش فرزندانش بودند هم شوهر یار و مددکارش بود و هم فرزندان.

در این صورت، این چنین بی‌یار و غمخوار نمی‌ماند که به شغل‌های پستش بگمارند. و شعار دروغین آزادی برایش سر دهند. و ملعبه‌اش کنند.

امروز زن بی‌حجاب، واقعاً تنها و ذلیل است. زن بی‌حجاب، در جامعه خود پایگاهی ندارد. زیرا هم زندگی خانوادگیش به سردی و خاموشی گراییده. و هم در جامعه به شغل‌های پست و بی‌ارزش گمارده شده است.

تنزل و انحطاط شخصیت یک انسان، یعنی همین!

ما، تنها راه بالا بردن شخصیت زن را حجاب او، می‌دانیم اگر او به حجاب روی آورد پایگاه خانوادگیش قوی می‌شود. مردها ناچار می‌شوند به زندگی خانوادگی خود، ارج نهند. و به همسران خود، واقعاً توجه کنند. اگر حجاب خود را ارج نهد، او را به مشاغل پست با حقوقی بخور و نمیر، نمی‌گمارند. و استعدادهای واقعیش به هدر نمی‌رود. و آن وقت است که می‌تواند در مشاغل عالی، به مراتب بیشتر از آنچه برای بی‌حجاب‌ها مطرح است، توفیق به دست آورد.

علوّ شخصیت زن در این است که کمال همسری و کمال مادری و کمال اجتماعی را برای خود احراز کند. زنی که به لحاظ همسری، ناقص و به لحاظ مادری، ناتوان و به لحاظ اجتماعی ملعبه و بازیچه است، از علوّ شخصیت بی‌بهره است.

بی‌حجاب، در بعد همسری و مادری شکست خورده و در بعد فعالیت‌های اجتماعی ابزار و بازیچه و ملعبه شده و خواه ناخواه سقوط کرده است!

در جوامع غربی آمار طلاق، بالا است. کودکان بی‌سرپرست، بسیارند. پرورشگاه‌ها و شیرخوارگاه‌های دولتی به حد وفور، به وجود آمده است.

اینها، معنی دارد. و چه معنی روشنی! معنی اینها، شکست زن بی‌حجاب غربی در بعد خانواده و تخلیه و رهایی این سنگر مقدس از سوی اوست.

در جوامع غربی، زنان – جز تعدادی اندک – از مشاغل عالی محرومند. و این در حالی است که همواره به نفع آنها، شعار داده و به اصطلاح، دم از تساوی حقوق آنها با مردان، زده‌اند. این هم، معنی روشنی دارد! معنی آن، بازیچه شدن و ملعبه شدن اوست. برای ارضاء طمع‌ها و هوس‌ها.

راه علاج، خیلی دشوار نیست. آنها اجازه دهند که زنها به حجاب برگردند. بگذارند بازیچه و ملعبه نباشند. خواهند دید که هم سنگر خانواده را حفظ می‌کند. و هم در مشاغل عالی موفق می‌شود.

4- حجاب و استحکام خانواده:

اگر چه از لا به لای بحث‌های گذشته، این مطلب کاملاً روشن شده، لکن برای ذکر یک نکته تازه، باز هم می‌پردازیم به رابطه حجاب، با استحکام خانواده و رابطه بی‌حجابی، با تزلزل آن.

آن نکته، این است که زنها با حجاب خود، هم در تحکیم خانواده شخصی خود نقش دارند. و هم در تحکیم خانواده دیگران.

اما نقش آنها در تحکیم خانواده شخصی خود، به این لحاظ است که اطمینان و اعتماد شوهر را به پاکی خود جلب می‌کنند. و قطعاً چنین اعتماد و اطمینانی در تحکیم خانواده مؤثر است.

و اما نقش آنها در تحکیم خانواده‌های دیگر، بدین لحاظ است که هرگاه، مردها از تمتعات خارج از محدوده‌ زناشویی و خانوادگی محروم باشند، طبعاً به همسران خود بیشتر توجه دارند. و در نتیجه خانواده‌ها استوارتر می مانند.

البته، این نکته را هم باید توجه داشته باشیم که حجاب شرط لازم استحکام خانواده است و نه شرط کافی آن. و بنابراین، آنها که می‌خواهند بنیان خانواده تزلزل نیابد، باید به شرائط دیگر نیز توجه کنند.[4]

اما در عین حال، می توان گفت: حجاب از مؤثرترین عوامل تحکیم روابط خانوادگی، و بی‌حجابی از مخرب‌ترین عوامل تزلزل خانوادگی است.

5- حجاب و آزادی زن:

زنان با حجاب در فعالیت‌ها و رفت و آمدهای خود، آزادترند. زیرا مردان بولهوس، اطمینان دارند که اینها طعمه و ملعبه نمی‌شوند. و بنابراین کمتر مزاحمتی برای آنها ایجاد می‌کنند.

اما زنان بی‌حجاب، آزادی کمتری دارند. زیرا در معرض دید هستند. و چشم‌های هرزه را به سوی خود می‌کشانند. و هوس‌ها را تحریک می‌کنند. و در نتیجه مورد طمع گرگان شهوت می‌شوند.

زن با حجاب، مظهر عفاف شناخته شده و لذا در خانه و خارج خانه، مزاحمی ندارد. و آزادانه دنبال کارها و مسئولیت‌های خویش است. اما زن بی‌حجاب یا به طور کلی فاقد عفاف شناخته شده، یا در همان حد که رفت و آمدها و اندامش تحریک کننده است. و بنابراین مزاحم دارد و به همین دلیل در کارها و فعالیت‌هایش آزادی چندانی ندارد.

قرآن مجید در دو مورد به این مطلب اشاره کرده است. یکی اینکه می‌فرماید:

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا» (احزاب، 59)

یعنی: ای پیامبر به زنان و دختران خود و به زنان مؤمنین بگو که پوشش‌هایشان را به خود بپیچند که این، نزدیک‌تر است به پاکی و عفاف، شناخته شوند. و از طرف افراد هرزه مورد آزار و اذیت قرار نگیرند و خداوند آمرزگار و رحیم است.

ام سلمه، همسر پیامبر گرامی اسلام می‌گوید: هنگامی که این آیه نازل شد، زنان انصار در موقع خروج از خانه چنان خود را در پوشش سیاه می‌پوشیدند که گویا روی سر آنها کلاغ نشسته بود.[5]

در تفسیر قمی آمده است که: سبب نزول این آیه، این بود که زنها به مسجد می‌رفتند و پشت سر پیامبر نماز می‌خواندند. شبها که از نماز مغرب و عشاء باز می‌گشتند، جوانها سر راه آنها می‌نشستند. مزاحم آنها می‌شدند. از این رو، آیه فوق نازل گردید.[6]

بنابراین، بی‌حجابی و بدحجابی، برای زنها ایجاد مزاحمت می‌کند. و آنها را از اینکه بتوانند آزادانه به تلاش‌ها و فعالیت‌های صحیح اجتماعی و عبادی و خانوادگی بپردازند، باز می‌دارد. اما وقتی که اهل حجاب باشند. و پوشش خود را به خود بپیچند. و بدحجابی نکنند، در موقعیتی قرار می‌گیرند که مزاحمتی برای آنها نیست و در کارهای خود آزادند.

در آیه دیگر می‌گوید:

«لَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا» (احزاب، 32)

در سخن گفتن، خضوع نکنید که آنکه دلش بیمار است، طمع می‌کند. و سخن نیکو بگوئید.

اگر چه در این آیه، روی سخن با زنان پیامبر است، اما قطعاً حکم اختصاصی نیست. و به تنقیح مناط تعمیم پیدا می‌کند.

علاوه بر اینکه از این آیه، استفاده می‌شود که هیچ زنی حق ندارد، به گونه‌ای سخن بگوید که افراد را به لحاظ شهوانی تحریک و تطمیع کند. حق ندارد هر کار دیگری هم که موجب تحریک و تطمیع شود، انجام دهد. زیرا هنگامی که به علت حکم تصریح شود، هم می توان به استناد آن علت حکم را تخصیص داد. و هم می‌توان تعمیم داد.

در حقیقت آنچه مورد نهی و منع است تحریک و تطمیع است. به سخن خاضعانه باشد، یا به هر نحوی دیگر.

تحریک و تطمیع افراد بولهوس یا به تعبیر قرآن – بیمار دل – برای خود زن ایجاد مزاحمت و درد سر می‌کند. و آزادی عمل و تلاش را از او می‌گیرد و بر سر زبان این تیپ افراد می‌افتد. و با مشکلات رو به رو می‌شود.

این نکته را هم اضافه کنیم که مقصود ما آزادی، آزادی در راه کار و تلاش و تحصیل و رشد و پیشرفت است. ما می‌خواهیم بگوییم: تحریک و تطمیع جوان‌های بولهوس، از زنان و دختران جوان در این راه، سلب آزادی می‌کند. و نمی‌گذارد که به اهداف عالیه برسند. و حتی ممکن است غرق بشوند.

این آزادی، غیر از آزادی به معنای بی‌بند و باری و هرزگی و افسار گسیختگی است. که این یکی، از راه بی‌حجابی و خضوع در سخن و بدحجابی، حاصل می‌شود. در حالی که آن یکی، از راه حجاب و عدم خضوع در سخن و سنگ یأس بر سینه هرزه‌ها و بولهوس‌ها کوبیدن، به دست میآید. این یکی سقوط و انحطاط است. و آن یکی تعالی و تکامل این یکی آزادی شوم و پوچ غربی است. و آن یکی آزادی مبارک و پرمعنی اسلامی.

6- پاکی و طهارت زن:

انسان بهتر است که پاک باشد یا ناپاک؟ روح و جسم زن، باید به زیور طهارت آراسته باشد یا نه؟ مردها نیز به کدام باید روی آورند؟

در قرآن مجید در موارد بسیاری تصریح شده است که فلسفه فلان حکم طهارت است. مثلاً درباره زکات می‌گوید:

«خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ» (توبه، 103)

از اموال ایشان، زکات بگیر تا آنها را طهارت بخشی.

درباره غسل و وضو و تیمم می گوید:

«مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـکِن یُرِیدُ لِیُطَهَّرَکُمْ» (مائده، 6)

خداوند، اراده ندارد که شما را به مشقت بیندازد. بلکه اراده دارد که شما را طهارت بخشد. درباره اینکه نباید زن‌های مطلقه را با سختگیری‌ها و بهانه‌گیری‌ها و اشکال تراشی‌ها از ازدواج مجدد مزاحم شد، می‌فرماید: «ذَلِکُمْ أَزْکَى لَکُمْ وَأَطْهَرُ» (بقره، 232)

این، برای رشد و تکامل و طهارت شما، مؤثرتر است.

هنگامی که در سوره احزاب، دستور می‌دهد که: هرگاه از زنان پیامبر، چیزی می‌خواهید از پشت پرده بخواهید، می‌گوید:

«ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» (احزاب، 53)

این، برای طهارت دلهای شما و دلهای آنها، مفیدتر است.

هنگامی که به مردهای مؤمن، دستور فرو پوشیدن چشم و عورت از نظر و آمیزش نامشروع می‌دهد، می‌گوید:

«ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ» (نور، 30)

این، برای رشد و پاکی و تکامل ایشان، سودمندتر است.

درباره ورود به خانه‌های اشخاص، دستور می‌دهد که باید اجازه بگیرید. سپس می‌گوید:

«وَإِذا قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکَى لَکُمْ»: (نور، 28)

هنگامی که به شما گفته شود، باز گردید، باز گردید که برای پاکی شما، بهتر است.

قطعاً خانه برای اهل خانه بهترین حجاب است. و اگر به این حجاب هتک و بی‌احترامی شود، طهارت و پاکی افراد در معرض تهدید و خطر، قرار می‌گیرد. پرده درب منزل و اطلاق هم حجاب است. لباس زن و مرد هم حجاب است. اگر این پرده‌ها دریده شود، از پاکی‌ها اثری و نشانی باقی نمی‌ماند.

داستان «سُمَرَةِ بْنِ جُنْدبْ» در تاریخ اسلام و در روایات، مشهور است. وی به بهانه داشتن نخلی در خانه یکی از یاران رسول اکرم سرزده وارد خانه می‌شد. و چون به هیچ صراطی مستقیم نبود، رهبر عالیقدر اسلام دستور داد که درخت نخل را بکنند. و جلوش بیندازند.

دلیل آن هم روشن است. در اسلام اصل پاکی و طهارت قلوب و ارواح است. و هر کاری که به این اصل لطمه زند، مردود و مبغوض است.

پاکی و طهارت زن، رمز موفقیت او در خانواده و اجتماع است. چنین زنی برای شوهر همسری ایده‌آل و برای فرزندان مادری نمونه و برای جامعه خدمتگزاری قهرمان است.

پاکی را از زن بگیر، علف سبزی است که در مزبله روییده و نفرت‌آور است. پاکی را به او ارزانی بدار، گوهر یکتای عالم خلقت و مفخر خانواده و اجتماع است.

اگر پاکی از او سلب شود، با هیچ چیز دیگری جبران نمی‌شود. انسانیت انسان، به پاکی زنان پیوند خورده و اگر این، ناپاک و پلید شود، حتماً انسانیت هم به پلیدی و ناپاکی گراییده و در حقیقت انسانیتی باقی نمانده است.

به تعبیر روایات ما، زن «ریحانه» است، بغیر گل. گل، تا وقتی که در کاسبرگ خود مستور است و تا وقتی که دامن نگسترده، شاداب و با طراوت و زنده است. اما همین‌که از پوشش کاسبرگ خود، بیرون آمد و دامن گسترد، پایان گل برای خود را اعلام کرده است.

زنی که از بستر و پوشش بیرون آید و دامن بگسترد، خزان وجود خود را اعلام کرده و ارزش زنانگی خود را از دست داده است. اما اگر در بستر و پوشش خود باقی بماند، همواره شکوه و طراوت دارد. و به دست بدخواهان حریص، پرپر و تباه نمی‌شود.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS