دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آینده بشر به سوی عقلانیت و معنویت

No image
آینده بشر به سوی عقلانیت و معنویت

عقلانيت، معنويت

مصطفی ملكیان

از دو سال پیش که مصطفی ملکیان در یک سخنرانی رسمی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی تهران درباره یک دهه بحث راجع به پروژه عقلانیت و معنویت سخن گفت، تاکنون در محافل رسمی فرصتی نیافته تا این نظریه و انتقاداتی را که درباره آن مطرح است بیش از گذشته تشریح کند. او دو سال پیش در 28 اردیبهشت 89 در نشست «عقلانیت و معنویت پس از 10 سال» در تالار شیخ انصاری دانشگاه تهران گفته بود: «10 سال پیش بود که موضوع عقلانیت و معنویت و جمع میان این دو را مطرح کردم و البته خود عنوان «پروژه عقلانیت و معنویت» را برای آن به کار نبردم. پروژه عقلانیت و معنویت از متن و بطن پروژه روشنفکری دینی بیرون آمد و در روزهای نخست، این پروژه، پروژه روشنفکری دینی محسوب می‌شد ولی با آنچه مرحوم شریعتی، بازرگان، طالقانی و آقایان کدیور و مجتهدشبستری می‌گفتند، فاصله و زاویه داشت و این فاصله بسیار زود واضح و روشن شد چرا که این پروژه با آنچه در حوزه‌های جهان اسلام اعم از فارس زبان، ترک زبان، عربی زبان و انگلیسی زبان مطرح است نیز متفاوت بود. نظریه عقلانیت و معنویت، به دنبال آن بود که «زندگی آرمانی» را تا آنجا که در اختیار صاحب زندگی باشد، فراهم و راه رسیدن به آن را تسهیل کند بنابراین در پی کاهش دردها و آلام انسانی بود.» مصطفی ملکیان، متفکر و اندیشمند سرشناس ایران در گفت وگو با شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری‌های خبری شیعه) زوایای بیشتری از این پروژه را شرح و به پرسش‌های مطرح پاسخ می‌دهد. این روزها ایشان بر اثر کسالتی در بستر بیماری قرار گرفته اند و این گفت وگو قبل از بیماری ایشان انجام شده که امید است هر چه زودتر سلامتی خود را بازیابند.

به نظرم می‌آید که سیر تاریخی بشر به طرف عقلانیت و معنویت است. ما می‌بینیم که روز به روز بشر دارد به طرف عقلانیت و معنویت پیش می‌رود و معنای آن، این است که هر چیزی که از عقلانیت یا معنویت بشر را دور می‌کند، به نظرم آهسته آهسته کم می‌شود. پیش بینی من این است که جامعه بشری آینده عقلانی معنوی داشته باشد. معتقد نیستم که این امر خیلی زود رخ دهد و اینکه در همه جای جهان همزمان رخ دهد

انسان دیندار و انسان معنوی

مصطفی ملکیان در ابتدا در تعریف از انسان دیندار و انسان معنوی و تفاوت میان آن دو، توضیح می‌دهد: نکته اولی که در باب دینداری باید بگویم و تفاوت آن با معنویت، این است که ما دینداری شناسنامه یی داریم. دینداری شناسنامه‌یی سخن بی معنایی نیست و ما به لحاظ شناسنامه‌یی به فلان دین، دینداریم اما معنویت شناسنامه یی پارادوکسیکال است، اساسا معنایی ندارد، لایعنی است. ما دینداری هویتی داریم اما معنویت هویتی نداریم. دینداران می‌توانند فقط به لحاظ هویت جامعه شناختی شان دیندار باشند و حقیقتا دیندار باشند اما درباره معنویان، حقیقتا معنوی صادق است. این گونه نداریم که به فرض کسی به لحاظ هویت اجتماعی ـ جامعه شناختی‌اش، معنوی باشد. فرق دوم انسان متدین با انسان معنوی این است که انسان متدین لااقل به یک متن مقدس التزام نظری و عملی دارد. به تعبیر دیگر کسی هست که یک انسان متدین سخن او را بی‌چون و چرا قبول دارد. با عقل و وجدان اخلاقی‌اش سازگار بوده، به آن التزام عملی و نظری داشته باشد، بنابراین از این سخن این گونه بر نمی‌آید که یک انسان معنوی به سخنان بنیانگذاران و ادیان جهانی اعتنا ندارد بلکه آنها را از سر تعبد قبول ندارد. پس محال نیست که یک انسان معنوی آموزه‌های دین را بپذیرد یعنی من می‌توانم انسان معنوی باشم و عشاء ربانی به جا آورم و اما اگر پذیرش این روزه را از سر تعبد بپذیریم، من را انسان متدین می‌کند نه انسان معنوی. به تعبیری می‌شود طرز زندگی یک انسان معنوی با طرز زندگی یک انسان متدین در بعضی جنبه‌ها همپوشانی داشته باشد.

معنویت یک فرآیند است

این متفکر درباره مفاهیم مکشوف و ابتکاری به کار رفته در پروژه معنویت و عقلانیت می‌گوید: بعضی اصول معنویات را معنویان از طریق متون مقدس کشف و استخراج کردند و برخی را آهسته آهسته بر اثر سیر و سلوک‌های معنوی به دست آوردند. مثلا چله نشینی در هیچ کدام از مذاهب جهان نیامده اما بسیاری معنویان جهان چله نشینی را توصیه می‌کنند. یا سکوت مادام العمر که «تامس مرتون» امریکایی به آن رسیده را بسیاری از معنویان جهان توصیه می‌کنند اما من سکوت مادام العمر را در هیچ کدام از مذاهب دنیا ندیده‌ام. معتقدم معنوی بودن بیشتر از آنکه یک فرآورده باشد، یک فرآیند است. بسیاری از معنویان جهان توصیه به امر ازدواج می‌کنند ولی هستند معنویانی که ازدواج را نهی می‌کنند. معنویان دارای یک اصول مشترک فرآیندی هستند. منظور این است که این پروژه محتوا کمتر دارد تا صورت. به عنوان مثال یک توصیه می‌گوید با دیگری چنان رفتار کن که خوش داری دیگری با تو آن رفتار را کند یا یک توصیه دیگر که می‌گوید راست بگو. توصیه دوم انگشت روی یک کار خاص گذاشته است و گفته با هر کسی در هر وضع و حالی و در هر مکانی باید راست بگویی اما توصیه اول انگشت روی هیچ کار خاصی نگذاشته است. اگر خوش داری به تو دروغ بگویند، دروغ بگو که به این می‌گویند توصیه فرآیندی. این فرآیند اگر به راست گفتن انجامید، راست بگو اگر همین فرآیند به دروغ گفتن انجامید، دروغ بگو. من امروز از این تعبیر می‌کنم که توصیه دوم انگشت روی فرآورده خاصی گذاشته اما توصیه اول انگشت روی هیچ فرآورده یی نگذاشته است. قدما این را به تعبیر دیگری استفاده می‌کردند و می‌گفتند توصیه دوم، توصیه مادی است یعنی به یک ماده خاصی توجه کرده اما توصیه اول توصیه صوری است یعنی صورت آن را گفته اما نگفته صورت آن به چه ماده یی حتما باید ملحق شود. معتقدم توصیه‌های معنویت، توصیه‌های فرآیندی هستند نه فرآورده یی.

مراتب معنویت

او در پاسخ به این سوال که آیا می‌توان معنوی بودن انسان‌ها را درجه بندی کرد، معتقد است: معنویت یک امر کاملاذومراتبی است یعنی تشکیکی است. اساسا فکر می‌کنم نه فقط در باب معنویت این امر صادق است بلکه می‌توان گفت در باب اخلاقی بودن و متدین بودن هم این امر صادق است، فقط بحث بر سر این است که با چه سنجه‌ها و معیارهایی این مراتب را مشخص کنیم. معتقدم بعضی از این

سنجه‌ها ذهنی، روانی، اخلاقی و مناسباتی و رفتاری هستند. مثلا انسانی که آرامش بیشتر دارد، نسبت به کسی که آرامش کمتری دارد، معنوی‌تر است. این آرامش یک سنجه روانشناختی است. در سنجه رفتاری مثلا در میان دو انسان معنوی آن کسی که صداقت بیشتری دارد، معنوی‌تر است و اما تشخیص برخی از این سنجه‌ها با خود فرد است مثل سنجه‌های ذهنی و روانی اما سنجه‌های مناسباتی این گونه نیست و ناظران بیرونی هم می‌توانند تشخیص دهند. ملکیان با طرح این سوال که آیا یک انسان معنوی اساسا خودش را با انسان دیگری نظرا در حال مقایسه و عملا در حال مسابقه می‌بیند یا نه؟ در پاسخ می‌گوید: معتقدم انسان معنوی با هیچ کس خودش را در حال مقایسه و مسابقه نمی‌بیند و دائما خودش را با خودش در حال مقایسه و مسابقه می‌بیند اما اینکه ناظران بیگانه آیا می‌توانند دو انسان معنوی را با هم مقایسه کنند؟ البته که می‌توانند. برخی از سنجه‌ها به گونه‌یی است که ناظران بیگانه توان مقایسه را ندارند چون آن سنجه‌ها در اختیار او نیست اما در برخی سنجه‌ها ناظر بیگانه می‌تواند با توسل به آنها انسان معنوی را با دیگر انسان معنوی مقایسه کند اما درباره اذن آن یعنی اینکه آیا ناظران بیگانه حق دارند این مقایسه را انجام دهند یا نه؟ که در این صورت من می‌پرسم تا به چه انگیزه‌یی این مقایسه صورت گیرد. اگر بخواهند انسان‌های معنوی را با یکدیگر مقایسه کنند تا حقوق یکی را بر دیگری افزایش دهند، حق ندارند این گونه عمل کنند اما یک موقع است که من به انگیزه آموزش این کار را انجام می‌دهم، یعنی می‌خواهم معنویت را یاد بگیرم.

انسان معنوی بر اساس عقل سخن می‌گوید

وی در ادامه در توضیح پدیده‌های خارج از محدوده عقل اظهار می‌دارد: انسان معنوی براساس عقل و وجدان اخلاقی خودش عمل می‌کند، یعنی التزام نظری او به این یافته‌های عقل خودش است و التزام عملی او هم بر اساس یافته‌های وجه اخلاقی اش است اما در عین حال جهان هستی را هم قد و قواره عقل خودش نمی‌داند بنابراین می‌تواند بپذیرد که چیزهایی در جهان هستند که این واقعیت‌ها فراتر از درک و دریافت عقل من باشند و اگر قائل بود به اینکه واقعیتی از این واقعیت‌ها در جهان هست که من قدرت شناخت آن واقعیت را ندارم، آن موقع معنای آن، این است که به وجود راز قائل است. در آن موقع یک انسان معنوی می‌داند که رازی در جهان هست یا رازهایی در جهان هستند یعنی چیزهایی در جهان هست که من از بودن آنها باخبرم اما از چگونگی و چیستی آن بی خبرم که به آنها راز می‌گوییم. بنابراین انسان معنوی وجود راز در جهان را منتفی و محال نمی‌داند و معتقد است چیزهایی در جهان هستند که در عین حال که هستند، در باب آنها هیچ سخنی نمی‌تواند بگوید: نه نفیا و نه اثباتا. یک انسان معنوی می‌تواند قائل به این واقعیت باشد که واقعیت‌هایی در جهان هستند که من از چیستی آنها بی خبرم. به تعبیر دیگری چیزهایی که خردپذیر و خردستیز هستند، راز نیستند لذا راز را باید در میان خردگریزها جست وجو کرد. در خردگریزها آنهایی که عقل ما در باب آنها هیچ چیز برای گفتن ندارد، به اینها راز می‌گوییم. ممکن است حتی من بگویم زندگی پس از مرگ یک راز است یا جبر و اختیار، قضا و قدر و... یک راز هستند لذا معتقدم معنویت این است که یک روش خاصی را در پیش بگیریم یعنی من راهی را توصیه می‌کنم انجام دهی که اگر به هر نتیجه یی رسیدی، معنوی هستی. وی تصریح می‌کند: دو روش عقل و وجدان اخلاقی در جهان داریم. پس هر موقع می‌خواهم چیزی را قبول یا رد کنم، فقط با توسل به عقل و وجدان اخلاقی‌ام قبول یا رد می‌کنم. اگر این کار را بکنیم یکی از مولفه‌های معنویت را داریم چون یکی از مولفه‌های معنویت، زندگی اصیل است. زندگی اصیل یعنی زندگی بر اساس فهم و تشخیص خود. این روشنفکر معاصر با تاکید بر اینکه معنویت، فرآورده نیست لذا معنویت نسبت به فرآورده‌ها لااقتضاست و لابه شرط است، به شفقنا می‌گوید: یعنی من نمی‌گویم که اگر تو به فلان جا برسی، معنوی هستی و اگر نرسی، معنوی نیستی. مهم نیست به چه چیز می رسی. مهم، فرآیند کار است. به لحاظ عقاید هیچ تضمینی وجود ندارد که یک انسان معنوی به کجا خواهد رسید اما به لحاظ احساسات و عواطف و هیجاناتش به کجا می‌رسد؟ که معتقدم به یک آرامشی می‌رسد که انسان غیرمعنوی آن آرامش را ندارد. زندگی اصیل این گونه نیست که انسان تصور کند اگر این روش زندگی را در پیش گرفت، پس فقط عقل و وجدان اخلاقی خود را کافی بداند و به هیچ علمی از علوم دیگر انسان‌ها نگاه نکند.

رعایت آداب معنویت

وی درباره رعایت آداب خاصی از طرف یک انسان معنوی به شفقنا تصریح می‌کند: انسان معنوی قطعا آداب خاصی نخواهد داشت اما امکان این امر وجود دارد یعنی ممکن است با توسل به عقل و وجدان اخلاقی خودش که استفاده از امکان فهم دیگران هم هست، برسد به اینکه برای آنکه آرامش بیشتری داشته باشد، باید مدیتیشن کند یا یوگا. انسان معنوی به هیچ ایسم و مکتب و مشربی پایبند نیست. به فلان ایسم نگاه می‌کند، نکته‌های خوبش را می‌پذیرد اما به هیچ ایسم و مکتب و مسلکی تقید ندارد. انسان معنوی یک آرمان دارد. هر چیزی که به سود این آرمان باشد آن را می‌پذیرد. عقلانیتی هم که مد نظر است، آن عقلانیت برای آن آرمان است که تجربه نشان داده آن آرمان با استفاده از عقلانیت به دست می‌آید. آن آرمان این است که روانشناسی به آن اعماق روح آدمی می‌گوید که آن روح در تب و تاب چند چیز است. آدم معنوی می‌خواهد به چند چیز برسد که ممکن است یک چیز هم بیشتر نباشد مثل بوداییان که فقط به دنبال آرامش اند. ممکن است کسی بگوید ما به دنبال آرامش و شادی هستیم و شادی قابل ارجاع و تحویل به آرامش نیست و برعکس. ممکن است کسی بگوید علاوه بر اینها ما ارزشمندی زندگی را هم می‌خواهیم که دیگر این بستگی دارد به اینکه ما معتقد باشیم که روان آدمی کی قرار می‌گیرد و با چه چیز قرار می‌گیرد؟ من به مقتضای اینکه بدانم الف، ب است و به آن عمل کنم آرامش دارم اما اگر فردا بدانم الف، ب نیست اگر به اینکه الف، ب است عمل کنم آرامش ندارم. آرامش به این نیست که یک عقیده‌یی در عالم پیدا کنم که از روز اول تا آخر همان باشد. آرامش در این است که اگر واقعا با رجوع به عقل و وجدان اخلاقی فهمیده‌ام، به آن هم التزام داشته باشم. ملکیان می‌افزاید: متاسفانه این ما هستیم که فکر می‌کنیم فقط با اصول جازم و جامد است که انسان به آرامش می‌رسد. ما انسان‌ها فکر می‌کنیم با اطمینان به طمانینه می‌رسیم در صورتی که این گونه نیست. آدم بدون اطمینان هم به طمانینه می‌رسد، منتها به شرط اینکه آنچه را که الان به آن یافته ام به آن التزام هم داشته باشم. اگر التزام داشته باشم طمانینه هم دارم. «جمله بی قراریت از طلب قرار توست/ طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت» مصداق همین امر است. معتقدم اشتباه ما این است که هر چیزی را بخواهیم ثابت بماند، خودمان بی ثبات می‌شویم.

راه‌های ترویج معنویت

این مدرس دانشگاه درباره ابزاری که برای ترویج پروژه معنویت عقلانیت می‌توان به کار برد، معتقد است: راه آن تعلیم و تربیت مبتنی بر استدلال با استفاده از نیروهای باوراننده است یعنی نیروهایی که با آنها استدلال می‌کنیم. ما سه دسته نیرو داریم که می‌توانیم با توسل به آنها دیگران را در راهی ترغیب کنیم: نیروهای وادارنده، انگیزاننده و باوراننده. ما فقط با استفاده از نیروهای باوراننده می‌توانیم انسان‌ها را معنوی کنیم یعنی استفاده از تعلیم و تربیت فقط با توسل به عقل و وجدان اخلاقی اما اینکه می‌گفتم این پروژه فردگرایانه است، منظور این بوده که این پروژه معتقد نیست برای بهبود وضع جامعه باید نهاد سیاست اول عوض شود یا نهاد اقتصاد تغییر کند یا نهاد خانواده. این پروژه می‌گوید باید تک تک افراد عوض شوند. این بحث را در مقابل دیدگاهی عنوان کردم که برخی افراد برای بهبود اوضاع و احوال، مثلاسراغ نهادهای اقتصادی می‌رفتند مانند مارکسیست‌ها. اگر انسان‌ها تک تک شان معنوی شدند از برکات معنوی شدن، سود می‌برند. در عین حال می‌شود رژیم سیاسی حاکم بر جامعه یی عوض شود، مناسبات اقتصادی تغییر کند ولی یک نفر که تا دیروز معنوی نبوده، معنوی شود. لذا معتقدم این پروژه هم زمانبر است و هم تدریجی و هم انگیزه بسیار قوی می‌خواهد اما در عین حال یگانه راه همین است. معتقدم هر مناسباتی که وسایل انتقال تربیت باورمندانه را تسهیل کند، می‌تواند به ترویج این پروژه کمک کند و هر مناسباتی هم این وسایل را دشوار کند کار را سخت تر کرده است.

به منتقدانم پاسخ می‌گویم

ملکیان درباره منتقدان خود درباره پروژه معنویت عقلانیت که گفته بود در کتابی به آنها پاسخ خواهد داد، می‌گوید: کتاب مورد نظرم 12 فصل است که 6 فصل و نیم آن را نوشته‌ام و مابقی را فرصت نکرده‌ام اما امیدوارم بتوانم این کار را انجام دهم، هر چند اگر نتوانستم آن را هم به اتمام برسانم، چیزی را از دست نداده‌ام! اما در میان منتقدان خود انتقادات پست مدرن‌ها را مهم تر می‌دانم. آنها معتقدند عقلانیت یک امر تاریخی و اجتماعی است و این گونه نیست که بگوییم انسان‌ها فارغ از اینکه در زمان یا مکان و اینکه در چه جامعه یی زندگی می‌کنند، یک عقلانیت مشترک داشته باشند که باید به آن متوسل شوند. می‌گویند عقلانیت همیشه یک قید دارد و سوال می‌کنند که این عقلانیتی که مورد نظر این پروژه است، چه نوع عقلانیتی است؟ و من می‌گویم در عین حال که قبول می‌کنم فرهنگ ها، تمدن‌ها و جوامع مختلف تفاوت هایی با هم دارند اما ما یک عقلانیت مشترک هم داریم که ترازوی داوری ما در باب همه اختلافاتی که این عقلانیت‌ها با هم دارند، است. در هر زمانی و در هر مکانی و در هر فرهنگی اجتماع نقیضین محال است. باید معتقد باشیم هر چیزی خودش است که به آن عقلانیت مشترک یا مشاع می‌گوییم. ما در هر فرهنگی که باشیم، این سخن پذیرفتنی است که «با دیگری چنان رفتار کن که خوش داری دیگران با تو همان رفتار را بکنند». ممکن است به این تشخیص عمل نکند اما قائل است. به تعبیر دیگری، عقلانیت مورد نظر من چیزی جز این نیست که تابع استدلال باشد. هر چه استدلال گفت را بپذیریم و هر آنچه را رد کرد، نپذیریم.

وی درباره رابطه انسان معناگرا در مواجهه با پدیده‌های اجتماعی و سیاسی و اینکه آیا یک انسان معنوی می‌تواند یک کنشگر فعال در این عرصه‌ها باشد، می‌گوید: یک انسان معنوی، درد و رنج انسان‌های دیگر برایش اهمیت دارد و نسبت به این امر بی تفاوت نیست. بنابراین هر کاری که از کاستن از درد و رنج دیگران از دستش برآید، انجام می‌دهد اما منظور این نیست که یک انسان معنوی لزوما باید در امور سیاسی فعال باشد یا امور خیریه یا لزوما فعال در آموزش و پرورش. انسان معنوی درست است که معتقد است هر کاری که از درد و رنج انسان‌ها بکاهد، باید آن کار را انجام دهد، اما ممکن است یک انسان معنوی معتقد باشد تنها چیزی که درد و رنج انسان‌ها را می‌کاهد، جهل است که می‌رود معلم می‌شود یا فقر است که می‌رود در انجمن‌های خیریه کار می‌کند. ملکیان در ادامه در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه به دلیل هزینه هایی که معنوی بودن به دنبال دارد، عده کمی از مردم می‌توانند این گونه زندگی کنند، آیا قبول دارید این پروژه برای عده قلیلی از مردم جوابگو خواهد بود، اظهار می‌دارد: اخلاقی بودن در طول تاریخ طرفدار کم داشته است. در طول تاریخ کسانی که التزام به اخلاق داشتند، نسبت به کل انسان‌ها بسیار کم بوده اند. این امر اشکالی بر یک نظریه نیست. اینکه نظریه یی را مردم می‌پذیرند یا نه، دال بر درستی یا نادرستی آن نظریه نیست. درستی یا نادرستی یک نظریه را باید در جایی دیگر فهمید. اگر انسان‌های کمی هم در طول تاریخ این پروژه را بپذیرند، نشان نمی دهد که این پروژه غلط است. غلط بودن این پروژه را باید با راه‌های دیگری اثبات کرد نه با اینکه مردم چه می‌کنند.

آینده بشر از آن معنویت است

وی درباره پیش بینی برای آینده معتقد است: به نظرم می‌آید که سیر تاریخی بشر به طرف عقلانیت و معنویت است ما می‌بینیم که روز به روز بشر دارد به طرف عقلانیت و معنویت پیش می‌رود و معنای آن، این است که هر چیزی که از عقلانیت یا معنویت بشر را دور می‌کند، به نظرم آهسته آهسته کم می‌شود. پیش بینی من این است که جامعه بشری آینده عقلانی معنوی داشته باشد. معتقد نیستم که این امر خیلی زود رخ دهد و اینکه در همه جای جهان همزمان رخ دهد ولی فکر می‌کنم نطفه‌های این پروژه در غرب امروزین در حال تسری است که شامل اروپا، امریکای شمالی و در شرق هم استرالیا و نیوزیلند است. وی در پایان گفت وگو درباره نشانه‌های تسری این پروژه در غرب می‌گوید: ما در غرب عقلانیت نظری و عملی را بیشتر می‌بینیم. اقتضای عقلانیت نظری این است که میزان پایبندی و دلبستگی به یک عقیده را به قوت و قرائن و شواهد آن بسنجیم. اقتضای عقلانیت عملی هم این است که کاری نکنیم که هزینه آن بیشتر از سودش باشد که ما این دو مورد را در غرب بیشتر سراغ داریم. در بحث معنویت هم در غرب ما بیشتر نطفه‌های آن را می‌بینیم. او تاکید کرد: عقلانیت و معنویت نیاز بشر از آن رو است که بشر است، نه فقط نیاز جوامع با یک دین خاص یا نیاز فقط کسانی که دینداری آنها بنیادگرایانه است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS