10 مرداد 1390, 0:0
انگيزه انسان ها، فتنه جويي
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
ولی یک بینش کلی تری وجود دارد که حتی کارهایی که عاصیان، مذنبین و حتی عوامل طبیعی، انجام میدهند، به نوعی به خدا انتساب دارد؛ چرا که وجودشان و آثارشان همه در اختیار خداست. هر کس هر چه دارد خدا به او داده است. وجودش از خداست؛ اگر فکر یا قدرتی دارد از خداست، اگر نیرویی دارد، چه نیروی مادی، چه نیروی فکری و چه نیروی تدبیر، خدا به او داده است. پس به این معنا وقتی در قرآن، یک جا فتنه به خدا نسبت داده شده، یک جا به شیطان و یک جا به انسان، معنایش این نیست که آنجایی که فتنه به انسان نسبت داده شده، خدا هیچ کاره است. به یک معنا آن جا هم به خدا انتساب دارد؛ اما ویژگیهای این انتسابها فرق میکند. از آن جهت به خدا انتساب دارد، که مصداق آزمایش است. هر فتنه ای که به خدا نسبت داده شده از آن جهت به خدا نسبت داده میشود که خدا این کار را تدبیر کرده تا انسانها آزمایش شوند. این حیثیت انتسابش به خدای متعال است و این فتنه فرقی نمی کند که خوشایند باشد یا ناخوشایند، مرض باشد یا سلامتی، غنا باشد یا فقر، همه اینها آزمایش الهی است.
وقتی به شیطان نسبت داده میشود از آن جهت است که وسوسه او در پیدایش این پدیده تاثیر دارد. چون کارهایی هم که به خدا نسبت داده میشود وسائط و اسبابی دارد. ولی باز این منافات ندارد که در عین حال آزمایش الهی هم فوق این باشد. یعنی همین کاری را که شیطان وسوسه میکند، یکی از مصادیق آن شروری میشود که «... نبلوکم بالشر والخیر...».[1] اما هدف شیطان، آن بغض و کینه ای است که از آدم در دل گرفته و میخواهد انتقامش را از فرزندان آدم بگیرد. او که انسانها را اغوا میکند، با اختیار خود اغوا میکند و از این کار، هدف خود را دنبال میکند، زمینه گمراهی را برای دیگران فراهم میکند، وسوسه میکند، تزیین میکند و... در این کارها هم مجبور نیست. خودش گفت: «لاغوینهم اجمعین»[2]ولی وجود شیطان در اصل عالم خلقت، و این که بتواند وسوسه کند، تدبیر الهی است؛ چرا که تا وسوسه نباشد، امتحان، طرفین خیر و شر پیدا نمیکند. اگر راه یک طرفه بود، مثل راه ملائکه میشد و انسان امتیازی نداشت. پس فتنه، از آن جهتی که وسوسه شیطان در آن تاثیر دارد، کار شیطان است. ولی معنایش این نیست که در این جا امتحان نیست. امتحان در یک سطح بالاتر و یک تدبیر فراگیرتری است که این یک جزئی از آن نقشه آفرینش میشود. همین طور فتنههایی که انسانها برپا میکنند و شروری که از ناحیه آنها پیدا میشود، مربوط به خود آن هاست، و از آن جهت که اینها اختیارا از روی قصد سوء، برای ضرر زدن به دیگران و ایجاد آشوب و نابسامانی، این کارها را انجام میدهند، اینها به انسانها نسبت داده میشود و مورد نکوهش قرار میگیرد. یعنی انسان هایی که مورد وسوسه شیطان قرار میگیرند و مشکلاتی میآفرینند، اینها هم مجبور نیستند. درست است که شیطان کمک میکند؛ اما شیطان نمی تواند کسی را مجبور کند: «انه لیس له سلطان...»[3]: او سلطنت و قدرت و اجباری بر بندگان ندارد؛ فقط «... یوسوس فی صدور الناس».[4] میگوید: خیلی خوب است. این کار را بکن، خیلی لذت دارد! تقویت میکند، ولی جبر نیست. کاری که انجام میدهد با انگیزه خودش که اغوای بندگان است، میباشد. نتیجهای که حاصل میشود، فراهم شدن زمینه انتخاب و اختیار برای انسانها است که هدف آفرینش الهی است.
اما انگیزه انسانها که برای یکدیگر فتنه جویی میکنند، به یکی از دو امر برمی گردد: 1- به دنبال نفع خودشان هستند و این جز با فتنه حاصل نمی شود؛ دیگران را در گرفتاری میاندازند تا خودشان نفع ببرند. آب را گل آلود میکنند تا خودشان ماهی بگیرند. آب را که گل آلود میکنند، عده ای از خوردن این آب مریض میشوند، اما او میخواهد ماهی خودش را بگیرد. به دیگران ضرر میزند و اسباب زحمت برای آنها فراهم میکند، تا به مقصد خودش برسد. مثال واضح این مورد، استعمارگران هستند که برای کشورهای دیگر نقشه میکشند، آنها را به جان هم میاندازند، ایجاد اختلاف میکنند تا از منابع آنها استفاده کنند.
2- به دنبال ضرر زدن به دیگری هستند؛ به واسطه کینههایی که از دیگران دارند، میخواهند انتقام بگیرند. یک جایی شکستی خوردهاند، از دست کسی ناراحتی هایی کشیدهاند، حالا میخواهند انتقام بگیرند. برای انتقام، ایجاد فتنه میکنند. گاهی ارضاء خواسته هایشان، که به نحوی به همین نفع و ضررها بر میگردد، در میان است؛ مثل حسد بردن به دیگران. انسان وقتی نسبت به کسی حسد میبرد، بی جهت میخواهد به طرف ضرر بزند. به فکر این که چه نفعی میبرد، نیست. از این که او مریض شود، از بین برود، گرفتار شود، دلش خنک میشود. ضرر دیگران را میخواهد برای این که دلش تشفی پیدا کند.
همه بر میگردد به این که یا نفع خود را میخواهد یا ضرر دیگری را، یا یکی را بالاصاله و یکی را بالتبع میخواهد. این انگیزه انسانهاست؛ ولی هیچ کدام از اینها نه منافاتی با وسوسه شیطان دارد و نه با نسبت دادن فتنه به خدا. همه این کارهایی که انجام میگیرد، یک تدبیر عامی ورای آنها وجود دارد که این کارها انجام بگیرد تا همه به وسیله همدیگر آزمایش شوند: «و جعلنا بعضکم لبعض فتنه. ، «... لیبلوا بعضکم ببعض...»5[5]: بعضی را به وسیله بعضی دیگر آزمایش میکنیم.
پس این که در آیات قرآن، فتنه، گاهی به خدا، گاهی به شیطان و گاهی به انسان نسبت داده شده است، معنایش این نیست که ما سه جور فتنه داریم. همان فتنه هایی که به دست شیطان اختیارا صورت میگیرد، از جهت آزمایش، انتساب به خدا دارد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان