دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جهانی بودن شخصیت حقوقی امام حسین(ع)

No image
جهانی بودن شخصیت حقوقی امام حسین(ع)

جهاني بودن شخصيت حقوقي امام حسين(ع)

حضرت آیت الله جوادی آملی

شعار رسمی ما مسلمانها در ایام سوگ سالار شهیدان، حسین بن علی بن ابیطالب دو چیز است: یکی به جریان آخرت و امور ملکوتی ما بر می‌گردد و آن درخواست اجر صابران است؛ که از خدا می‌خواهیم اجر صابران را به همه ما عطا کند‌. یعنی ما در این صحنه، داغ دیده‌ایم و انسان داغ دیده نیازمند تسلّی و تشفّی است و اگر بردبار بود و جزوع نبود، در کنار این شکیبائی یک اجر ملکوتی تامین شده دارد؛ این مطلب اوّل که در کنار داغ هر داغ دیده‌ای هم این شعار مطرح است که می‌گوئیم اجر شما با خدا؛ در صورتی که داغ دیده، صابر باشد‌. امّا قضیه حسین بن علی(ع) از قضایای دیگر رخدادهای تاریخ جداست؛ لذا شعارش تلفیقی از ملک و ملکوت است‌. به یکدیگر عرض می‌کنیم و همچنین از ذات اقدس له مسالت می‌کنیم که آن توفیق را به ما عطا کند که ما قیامی سلحشورانه داشته باشیم و خونبهای حسین بن علی را بگیریم. این شعار رسمی ماست تا روز قیامت‌.

بخش دوّم این شعار یک پیام جاودانه دارد، یعنی همگانی و همیشگی است؛ هم در طول تاریخ است، هم برای تمام نسل‌ها و عصرها و سرزمین‌هاست‌. می‌گوئیم : خدا آن توفیق را به ما عطا کند که ما حسینی بیندیشیم و قیام بکنیم و خونبهای او را بگیریم‌.

این جمله (اعظم الله اجورنا...) که شعار رسمی ماست، مانند سائر احادیث و همچنین مانند آیات قرآنی نیازمند تفسیر و توضیح و تبیین و تعلیل است و حمایت و اجراء‌. از اینکه می‌گوئیم : خدا آن توفیق را به ما عطا کند که ما خونبهای حسینی را بگیریم، معلوم می‌شود وجود مبارک ابی عبدالله یک شخصیت « حقیقی » داشت که در روز عاشورای 61 شهید شد و قاتلانش هم به وسیله مختار از بین رفتند؛ این شخصیت حقیقی حسین بن علی‌. بالاخره یک انسان یک خونبها دارد و نه بیش از او ! انسان در یک مقطع تاریخی خونبها دارد، نه تا روز قیامت‌. اگر یک نفر را کشتند، قاتلش را اعدام می‌کنند و خونبهای او گرفته می‌شود.

جهانی بودن شخصیت « حقوقی » امام حسین(ع)

یک شخصیت « حقوقی » برای حسین بن علی هست که آن شخصیت حقوقی متعلّق به یک عصر و یک نسل و یک سرزمین و یک مقطع تاریخی نیست، او متعلّق به جهان انسانیت است‌. وجود مبارک حسین بن علی (ع) یک قرآن مجسّد و مجسّم و ممثّل بود، عدل ممثّل بود، علم ممثّل بود؛ شهامت بود، شجاعت بود، صبر بود، بردباری بود و بالاخره انسان ملکوتی بود‌. انسانهائی که برجسته‌اند، مال خودشان نیستند؛ مال یک ملّتند‌. آن شخصیت حقیقی چهره‌های برجسته، مال یک ملّت است؛ به همان دلیل که یک ملّتی به او فخر می‌کند و یک ملّتی را به نام او می‌نامند‌. می‌گویند: این ایران، ایران ابن سینا است، ایران فارابی است، ایران کذا و ایران کذاست؛ یا این عصر را می‌گویند عصر امام راحل است‌. شخصیت‌های حقوقی متزّمنی هستند که به زمان شرف می‌دهند.
شرف (مکان) و (زمان)، به شرافت « متمکّن » و «متزمّن » آن

شما این جمله را بارها به کار بردید که: شرف المکان ب المکین‌. متمکّن است که به مکان شرف می‌دهد و گرنه صدر و ذیل یک مجلس که شریف نیست ! در هر جائی که یک انسان شریف بنشیند، آنجا شرافتمند می‌شود‌. هر جا یک انسان شریف و شهیدی دفن بشود، آنجا شرافتمند می‌شود‌. شرف مکان به آن متمکّن است و شرف تاریخ و زمان به آن متزمّن‌. یک انسان کامل که متزمّن است، یعنی در زمان مخصوص زندگی می‌کند، به آن زمانه شرف می‌دهد‌. یک انسان بزرگواری اگر در یک سرزمینی بنشیند، به آن سرزمین شرف می‌دهد؛ اگر بمیرد و در آنجا دفن بشود، باز به آنجا شرف می‌دهد‌. مرده یک انسان شریف، شریف است‌. اینکه در زیارت وارث یا سائر زیارت‌ها ما به پیشگاه شهدای کربلاعرض می‌کنیم : طبتم و طابت الارض الّتی فیها دفنتم (2)، همین است‌. یعنی شما بزرگوارید، بدن شما با ابدان دیگر فرق دارد‌. جائی که یک انسان شریف می‌میرد و می‌آرمد، به آن سرزمین شرف می‌بخشد: طبتم و طابت الارض الّتی فیها دفنتم‌. شما طیب و طاهرید؛ مکانی هم که شما در آن مکان دفن شدید، طیب است. گاهی به جائی می‌رسد که تربت و خاک یک سرزمینی ارزش پیدا می‌کند و انسان آن را در کنار سجاده به عنوان مسجد و مهر خود تقدیس می‌کند.

خونخواهی انسان فرا تاریخی، حقّ همه نسل‌ها

این انسان است که حتّی مرده اش به یک زمان شرف می‌بخشد، به یک زمین شرف می‌بخشد‌. معلوم می‌شود انسان اگر یک فرد عادی بود، یک شخصیت حقیقی دارد که دستگاه قضائی باید عهده دار خونبها گیری او باشد‌. یک کسی که کشته شد، بالاخره دستگاه قضائی خونبهایش را باید بگیرد و حقّش مال بازماندگان اوست و دیگر هیچ‌. ولی اگر کسی فرازمند بود، بالاتر از تاریخ بود، تاریخ ساز بود، بالاتر از مکان بود، به مکان شرف می‌داد، شخصیت حقوقی داشت؛ او مال یک نسل و یک عصر و یک سرزمین نیست ! عدالت مال یک گروه خاص نیست، آزادی مال یک مردم مخصوص نیست، حقیقت، مال یک دوره ویژه نیست‌.

یک بیان نورانی علی بن ابیطالب(ع) دارد که: ما اکثر الحقّ فی التّواصف و اقلّه فی التّناصف (3). یعنی اگر شما به یک ادیبی بگوئید : مقاله بنویس، در کلاس ادبی و انشائی از شاگردان بخواهید درباره حقیقت، عدالت وصداقت، انشاء بنویسند؛ انشاء نویسی فراوان است. امّا بگوئید : عادل باش؛ گفت آنکه یافت می‌نشود، آنم آرزوست ! فرمود : عدالت برای انشاء نویسی خوب است، حرف درباره آن خیلی زیاد است، نثر و نظم زیاد است، در وصف عدالت سخن گفتن آسان است؛ امّا در انصاف عادلانه، عادل پیدا کردن بسیار سخت است‌. اگر در طول تاریخ نه تنها یک کسی عادل بود، بلکه اعدل بود؛ نه تنها اعدل بود، بلکه معصوم بود و عصمت ممثّل بود؛ اگر کسی در شهامت و شجاعت و سلحشوری نه تنها شجاع بود، نه تنها اشجع بود، بلکه به تعبیر جناب ابن مسکویه می‌گوید: علی بن ابیطالب شجاع نبود، حقیقه الشّجاعه بود ! یعنی شجاعت اگر بخواهد به صورت یک انسان در بیاید، می‌شود علی ! این، دیگر وصف نیست.

یک وقت انسان چندین صفت دارد، شجاعت را هم دارد‌. یک وقت شجاعت وصف کسی است، عدالت وصف کسی است؛ بالاخره یک موصوفی است، یک وصف است و یک اتّصاف؛ هنوز تثلیث باقی است‌. اگر کسی عالم بود، این تثلیث باقی است؛ یعنی گوهر ذات است، یک. وصف علم است، دو‌. اتّصاف این ذات به آن وصف است، سه؛ این تثلیث همواره در اوصاف هست‌. ولی اگر علم آمد، تمام گوهر ذات را گرفت؛ اینجا دیگر جای توحید است، نه تثلیث ! ذات اقدس له اینچنین نیست که عالم باشد، او علم محض است ! اینکه شیعه و سائر محققان می‌گویند: صفات خدا عین ذات اوست؛ یعنی چه بگوئی خدا، چه بگوئی علم؛ چه بگوئی خدا، چه بگوئی قدرت؛ لفظ دو تا، مفهوم دو تا؛ مصداق یکی، وصف یکی و ذات یکی است؛ هم صفات عین همند، هم صفات عین ذاتند و هم ذات عین صفت است‌.

« خلافت »، اساس کرامت انسان

چنین خدائی «خلیفه» دارد‌. خلیفه یعنی کسی که او را نشان می‌دهد‌. همه شما کم و بیش شنیده اید که انسان در فرهنگ دین،عزیز است، شریف است، کریم است؛ این شنیده‌ها درست است‌. انسان از کرامت برخوردار است، این درست است‌. امّا ریشه کرامت انسان به خلافت او وابسته است ! چون انسان خلیفه الله است، کریم است و گرنه از خود کرامتی ندارد!! پس انسان کریم است، یک و کرامت او به پاس خلافت اوست، دو؛ امّا اینجا دیگر نباید کوتاه بیائیم ! باید بگوئیم که : خلیفه کسی است که حرف ( مستخلف عنه ) را بزند، نه حرف خودش را ! کسی که می‌گوید: انسان کریم است و از آزادی برخوردار است؛ او در طلیعه بحث مانده است‌. کسی که گفته است و می‌گوید: انسان کریم است، چون خلیفه الله است؛ او به نیمه دوّم راه رسیده است، ولی مانده است‌.
کسی که می‌گوید : انسان کریم است، از کرامت برخوردار است؛ حق گفت‌. از او سئوال بکنید : چرا انسان کریم است ؟ چون خلیفه الله است، حق گفت‌. امّا خلیفه آن است که حرف مستخلف عنه را بزند، نه حرف خودش را؛ و گرنه این می‌شود غاصب ! کسی که حرف خدا را نزند، رای خدا را ارائه نکند، فتوای خدا را ارائه ندهد، دستور خدا را اجراء نکند؛ یک انسان غاصب است، نه خلیفه ! وقتی خلافتش را از دست داد، کرامتش هم از دست می‌رود‌. شما شمارش معکوس را که شروع می‌کنید؛ اگر کسی حرف خودش را بزند، خلافتش را از دست می‌دهد‌. وقتی خلافتش را از دست داد، کرامت هم رخت بر می‌بندد‌. شمارش مستقیم را بخواهید شروع کنید، از پائین به بالا بروید؛ انسان کریم است، کرامتش به پاس خلافت اوست وخلیفه الله است و درست است؛ امّا خلیفه آن است که حرف مستخلف عنه را بزند، پیام مستخلف عنه را داشته باشد، فتوای مستخلف عنه را، یعنی آن اصل را بفهمد و بفهماند و اجراء کند‌.

انسان تمثّل یافته از ( شجاعت )، متعلّق به همه عصرها

ابن مسکویه از سران علم اخلاق و معاصر ابن سیناست‌. بزرگانی در آن عصر، یعنی هزار سال و قبل از هزار سال، تقریباً معاصر هم بودند که هنوز شخصیت‌هائی مثل اینها نیامده، یا بسیار کم اند‌. جناب ابوریحان بیرونی بود، ابن سینا بود، ابن مسکویه بود، بعدها شیخ اشراق بود؛ یک قرن بعد از شیخ اشراق، جناب مولوی بود، اینها هر کدام به نوبه خود آن فضا و آن تاریخ را فخر بخشیده‌اند‌. این تاریخ را نه مریخ می‌نویسد، نه کیهان ! این تاریخ را انسان می‌نویسد. اگر کسی به تعبیر جناب ابن مسکویه شجاع نبود، بلکه شجاعت ممثّل بود و حقیقت شجاعت بود؛ این دیگر اختصاصی به یک نسل و یک عصر ندارد! حسین‌بن‌علی چون عدل ممثّل، حقیقت ممثّل، شهامت ممثّل، حرّیت و استقلال ممثّل بود، لذا دارای یک شخصیت حقوقی جهانی است‌. او نه تنها مال بازماندگانش نبود، مال بنی هاشم هم نبود، مال قریش هم نبود، مال حجاز هم نبود، مال عرب و عجم هم نیست؛ بلکه مال بشریت است ! همه در برابر این عدالت سهیمند‌.

اگر وجود مبارک حسین بن علی شربت شهادت نمی‌نوشید و حکومت تشکیل می‌داد، آنگاه ما می‌فهمیدیم حکومت اسلامی یعنی چه ! الآن ما در همین نقطه‌های آغازین صفر حکومت اسلامی هستیم‌. آن اسلامی که در کتابهاست، آن اسلام نابی که امام راحل(ره) تلاش و کوشش اش آن بود که جامعه به آن سمت حرکت کند‌.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

کتاب شخصیت متعالی و سلامت روانی در پرتو خداآگاهی

کتاب شخصیت متعالی و سلامت روانی در پرتو خداآگاهی

دین‌داری و معنویت خواهی چگونه سلامت روانی ما را تأمین می‌کند؟ سازوکار و نحوه اثر آن چگونه است؟ آیا اثر مذهب صرفاً به نیروهای متافیزیکی آن وابسته است؟...

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS