دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

راه دشوار آزادی

«آزادی» در پس گوش «سازندگی» در ایران پیش می‌رفت.
راه دشوار آزادی
راه دشوار آزادی
نویسنده: الهام نصرتی- دکترحامد حاجی حیدری

«آزادی» در پس گوش «سازندگی» در ایران پیش می‌رفت.

و چون پیش رفت، دید نقصانی در کارش هست؛ عده‌ای از سرما در کنار خیابان جان دادند و عده‌ای در به در دنبال رژیم لاغری دویدند. دریغا! آمدند زیر ابرو را بردارند، چشمش را کور کردند. بانگ «آزادی» سر دادند، افسوس که اخلاق و عدالت را فراموش کردند.

آنها زنجیرهای جدیدی با خود آوردند، شاید با این زنجیرها، «بند» را بگسلند. گوش کن چه می‌گویم: سیاستمداران دو دسته شدند و هر دسته، به نوعی دچار تعبدی جانکاه شدند و ما را دچار بندهای تازه کردند تا ما را «آزاد» کنند؛

دسته اول که خواهان «رفاه» و «توسعه» بودند، به «مدیران» رو کردند (هنگامی که «مدیران» به جای «شرق»، «همشهری» می‌خواندند). نه؟ درست نگفتم؟ بندة «مدیران» شدند و «مدیران» که بندگان چشم بر دست و گوش به فرمان دیدند، به آیین برده داران ابرو بالا انداختند و بر تخت تبختر نشستند… و در این میان نصیب ما، نه «عدالت اجتماعی» که «فقر اجتماعی» شد؛

اما دسته دوم، روشنفکرانه به دنبال «دموکراسی» رفتند، اما آنها برای ما نه آزادی، که بندگی آوردند؛ به گمانم، بندگی آوردند که «سرمایه گذاران» و «سردبیران» و «مدیران» و «کارگزاران» آسان تر ما را غارت کنند؛ زیرا بر روی میز نویسندگی «آزادی» با «پول» همراه بود: «آزادی» را به ما دادند و «پول» را برای خود برداشتند، زیرا می‌پنداشتند که پول برای ما خوب نیست و این موهبتی است خاص خودشان… وای از خود پرستی! این نکتة ساده را روشنفکران و روزنامه نگاران ما دانستند و برای ما زنجیرهای نو و براق بافتند.

پس نصیب ما، از هر دو سو، محرومیت بود. چرا چنین شد؟ آیا بدان سبب که هم «مدیران» و هم «روشنفکران» بیش از هر چیز خود را می‌دیدند؟ یا آنکه نقص در کار ما بود؟ به نظر من، هر دو….

لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی فَمَنْ یکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیوْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. بقره/265

اراده حالتی است درونی که اگر باطل شود حس و شعور آدمی باطل می‌شود و معلوم است که باطل شدن حس و شعور به بطلان انسانیت منتهی می‌گردد.

انسان از آنجایی که موجودی است اجتماعی و طبیعتش او را به سوی زندگی گروهی سوق می‌دهد و لازمه این سوق دادن این است که انسان اراده‌اش را داخل در اراده همه و فعلش را داخل در فعل همه کند و باز لازمه آن این است که در برابر قانونی که اراده‌ها را تعدیل می‌کند و برای اعمال مرز و حد درست می‌کند، خاضع گردد، لذا باید بگوییم همان طبیعتی که آزادی در اراده و عمل را به او داد، دوباره همان طبیعت بعینه اراده‌اش و عملش را محدود و آن آزادی را که در اول به او داده بود مقید نمود.

از سوی دیگر، این محدودیت‌ها که از ناحیه قوانین آمد، به خاطر اختلافی که در قانونگذاران بود مختلف گردید، در تمدن عصر حاضر از آنجا که پایه و اساس احکام قانون بهره‌مندی از مادیات است. نتیجه این گونه تفکر آن شد که مردم در امر معارف اصلی و دینی آزاد شدند، یعنی در اینکه معتقد به چه عقایدی باشند و آیا به لوازم آن عقاید ملتزم باشند یا نه و نیز در امر اخلاق و هر چیزی که قانون درباره‌اش نظری نداده آزاد باشند و معنای حریت و آزادی هم در تمدن عصر ما همین شده است که مردم در غیر آنچه از ناحیه قانون محدود شدند، آزادند، هر اراده‌ای که خواستند بکنند و هر عملی که خواستند انجام دهند.

بر خلاف انسان که چون قانونش را بر اساس توحید بنا نهاده و در مرحله بعد، اخلاق فاضله را نیز پایه قانونش قرار داده و آن گاه متعرض تمامی اعمال بشر (چه فردیش و چه اجتماعیش) شده و برای همه آنها حکم جعل کرده و در نتیجه هیچ چیزی که با انسان ارتباط پیدا کند یا انسان با آن ارتباط داشته باشد نمانده، مگر آنکه شرع اسلام در آن جای پایی دارد، در نتیجه، در اسلام جایی و مجالی برای آزادی به معنای امروزیش نیست.

اما از سوی دیگر، اسلام حریتی به بشر داده که قابل قیاس با حریت آزادی نیست و آن آزادی از هر قید و بند و از هر عبودیتی به جز عبودیت برای خدای سبحان است و این، هر چند در گفتن آسان است، یعنی با یک کلمه ”حریت“ خلاصه می‌شود، ولی معنایی بس وسیع دارد و کسی می‌تواند به وسعت معنای آن پی ببرد که در سنت اسلامی و سیره عملی که مردم را به آن می‌خواند و آن سیره را در بین افراد جامعه و طبقات آن برقرار می‌سازد دقت و تعمق کند و سپس آن سیره را با سیره ظلم و زوری که تمدن عصر حاضر در بین افراد جامعه و بین طبقات آن و سپس بین یک جامعه قوی و جوامع ضعیف برقرار نموده مقایسه نماید. آن وقت می‌تواند به خوبی درک کند آیا اسلام بشر را آزاد کرده و تمدن غرب بشر را اسیر هوی و هوس‌ها و جاه‌طلبی‌ها نموده یا به عکس. آیا آزادی واقعی و شایسته منزلت انسانی آن است که اسلام آورده، یا بی بند و باری است که تمدن حاضر به ارمغان آورده (پس احکام اسلام هر چند که حکم است و حکم محدودیت است، ولی در حقیقت ورزش و تمرین آزاد شدن از قیود ننگین حیوانیت است). گو اینکه اسلام بشر را در بهره‌گیری از رزق طیب و مزایای زندگی و در مباحات، آزاد گذاشته، اما این شرط را هم کرده که در همان طیبات افراط یا تفریط نکنند و فرموده: ”قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ… “ (اعراف/32)، و نیز فرموده: ”خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الارْضِ جَمِیعاً“ (بقره/29)، و نیز فرموده: ”وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الارْضِ جَمِیعاً مِنْهُ“ (جاثیه/13).

و یکی از عجایب این است که بعضی از اهل بحث و مفسرین با زور و زحمت خواسته‌اند اثبات کنند که در اسلام عقیده آزاد است، و استدلال کرده‌اند به آیه شریفه: ”لاإِکْراهَ فِی الدِّینِ“ (بقره/256) و آیاتی دیگر نظیر آن. توحید اساس تمامی نوامیس و احکام اسلامی است و با این حال چطور ممکن است که اسلام آزادی در عقیده را تشریع کرده باشد؟ و اگر آیه بالا بخواهد چنین چیزی را تشریع کند، آیا تناقض صریحی با توحید بر نخواهد خواست؟

و به عبارتی دیگر، عقیده که عبارت است از درک تصدیقی، اگر در ذهن انسان پیدا شود، این حاصل شدنش عمل اختیاری انسان نیست، تا بشود فلان شخص را از فلان عقیده، منع، یا در آن عقیده دیگر آزاد گذاشت، بلکه آنچه در مورد عقاید می‌شود تحت تکلیف در آید لوازم عملی آن است، یعنی بعضی از کارها را که با مقتضای فلان عقیده منافات دارد منع و بعضی دیگر را که مطابق مقتضای آن عقیده است تجویز کرد، مثلاً شخصی را وادار کرد به اینکه مردم را به سوی فلان عقیده دعوت کند و با آوردن دلیل‌های محکم قانعشان کند که باید آن عقیده را بپذیرند یا آن عقیده دیگر را نپذیرند یا آن عقیده را با ذکر ادله اش به صورت کتابی بنویسد و منتشر کند.

و فلان عقیده‌ای که مردم داشتند باطل و فاسد سازد، اعمالی هم که طبق عقیده خود می‌کنند باطل و نادرست جلوه دهد.پس، آنچه ”بکن“ و ”نکن“ بر می‌دارد، التزام عملی به عقاید است، نه خود عقاید، و معلوم است که وقتی لوازم عملی نامبرده، با مواد قانون دایر در اجتماع مخالفت داشت، یا با اصلی که قانون متکی بر آن است ناسازگاری داشت، حتما قانون از چنان عملی جلوگیری خواهد کرد، پس آیه شریفه ”لاإِکْراهَ فِی الدِّینِ“، تنها در این مقام است که بفهماند، اعتقاد اکراه‌بردار نیست، نه می‌تواند منظور این باشد که ”اسلام کسی را مجبور به اعتقاد به معارف خود نکرده“، و نه می‌تواند این باشد که ”مردم در اعتقاد آزادند“، و اسلام در تشریع خود جز بر دین توحید تکیه نکرده، دین توحیدی که اصول سه‌گانه‌اش توحید صانع، و نبوت انبیا، و روز رستاخیز است، و همین اصل است که مسلمانان و یهود و نصارا و مجوس و بالاخره اهل کتاب بر آن اتحاد و اجتماع دارند، پس حریت هم تنها در این سه اصل است و نمی‌تواند در غیر آن باشد، زیرا گفتیم آزادی در غیر این اصول یعنی ویران کردن اصل دین.

در نتیجه...

بهره 149. همان خداوندی که در سرشت انسان آزادی و اراده قرار داده، همو از او خواسته که در یک زندگی کامل این اراده خود را بپرورد و مقید سازد. اسلام می‌خواهد که انسان آزاد حریت داشته باشد، یعنی در اسلام منظور از آزادی، ابداً آزادی از بند عبودیت خداوند نیست. گسترش مفهومی از آزادی که با حریت و توحید در عبودیت متصادم باشد، جامعه، روابط اجتماعی و فرد را به سوی وضعیت سکولار سوق می‌دهد.

تا کنون، صد و چهل و نه رهنمود از مصحف شریف آموختیم. سی و شش رهنمود دیگر باقیست. تا پایان ساخت این الگو برای فهم عوامل بی دینی با ما همراه باشید...

مقاله

نویسنده الهام نصرتی- دکترحامد حاجی حیدری

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS