9 بهمن 1396, 12:24
مطابق پارهای از مدارک، حضرت معصومه (س) در روز اول ماه ذیقعده سال 173 هجری قمری، در مدینه چشم به جهان گشود. محدث گرانقدر مرحوم آیت الله شیخ علی نمازی(ره) در کتاب پر بار مستدرک سفینهالبحار در جلد هشتم چنین مینویسد: «فاطمه معصومه(س) در آغاز ماه ذیقعده سال 173، دیده به جهان گشود». مرحوم فیض در کتاب انجم فروزان و گنجینه آثار قم از کتاب لواقح الانوار فی طبقاتالاخیار(تالیف عبدالوهاب شعرانی شافعی وفات یافته در سال 937 هـ .ق) و کتاب نزههالابرار فی نسب اولاد الائمه الاطهار(تالیف سید موسی برزنجی شافعی مدنی) چنین نقل میکند: «وِلادَهُ فاطِمَهُ بِنْتُ مُوسَی بنِ جَعْفَرٍ، فِی مَدِینَهِ الْمُنَوَرَهِ غُرَه ذِی الْقَعْدَهِ الْحرامِ، سَنَه ثَلاثَ وَ ثَمانینَ وَ ماَهَ بَعْدَ الهِجْرَهِ النَبَویهِ، وَتُوُفِیتْ فِی الْعاشِرِ مِنْ رَبیعِ الثانِی فِی سَنَهِ اِحْدی وَمَاَتَینِ فی بَلْدَهِ قُمْ؛ حضرت فاطمه(معصومه) دختر امام کاظم(ع) در مدینه منوره، در آغاز ماه ذیقعده سال 183 هـ . ق دیده به جهان گشود و در دهم ماه ربیع الثانی سال 201 در قم وفات یافت». البته با توجه به مستندات، تاریخ صحیح ولادت آن حضرت 173ق میباشد.
پدر بزرگوار حضرت معصومه(س) امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر(ع) است که او را ابوالحسن اول نیز میگویند، و از القاب مشهور آن حضرت کاظم، باب الحوایج و صالح میباشد. آن طور که از شواهد و قراین و بعضی از روایات استفاده میشود، مادر حضرت معصومه(س) همان مادر امام رضا(ع) است. برای مادر حضرت رضا(ع) نامهای متعددی ذکر کردهاند، مانند: ام البنین، نجمه و...
حضرت معصومه(س) در سنین کودکی به مقامی رسید که به راحتی میتوانست به پرسشهای فقهی و عقیدتی پاسخ بگوید و پاسخهایش مورد پذیرش و شگفت پدر بزرگوارش قرار بگیرد. در کتاب نفیس «کشف اللثالی» نقل شده که روزی جمعی از شیعیان وارد مدینه شدند و تعدادی پرسش در نامهای نوشته، به خاندان امامت بردند. حضرت موسی بن جعفر(ع) در سفر بود و امام رضا(ع) نیز در مدینه نبود. هنگامی که آن گروه از مدینه قصد عزیمت داشتند، از اینکه خدمت امام(ع) نرسیده بودند و با دست خالی به وطن خود بر میگشتند بسیار اندوهگین بودند. حضرت معصومه(س) که در آن ایام هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، از مشاهده غم و اندوه آنان متاثر شد و لذا پاسخ پرسشهای آنان را نوشت و به آنها عنایت کرد. شیعیان مدینه را با سرور و شادی ترک کردند، در بیرون مدینه با امام کاظم(ع) مواجه شدند. هنگامی که داستان خود را گفتند و دستخط حضرت معصومه(س) را ارائه دادند، امام(ع) شادی و ابتهاج خود را با این جمله بیان فرمودند: «فداها ابوها؛ پدرش به فدایش».
حضرت معصومه(س) در پرتو تربیت خاص و عنایت ویژه پدر و برادر به مقامی رسید که امام صادق(ع) دهها سال قبل از تولدش با الهام غیبی از شخصیت برجستهاش سخن گفته و در پایان فرموده است: «تدخل بشفاعتها شیعتنا الجنة باجمعهم؛ همه شیعیان ما با شفاعت او وارد بهشت میشوند»
از حضرت معصومه (س) کرامات متعددی نقل شده است از حضرت آیت الله العظمی اراکی (ره) نقل شده که درباره خودشان فرمودند: «دستم ورم میکرد و پوست آن ترک بر میداشت به طوری که نمیتوانستم وضو بگیرم و ناچار بودم برای نماز تیمم کنم و معالجات هم بی اثر بود تا اینکه به حضرت معصومه (س) متوسل شدم و به من الهام شد که دستکش به دست کنم، همین کار را کردم؛ دستم خوب شد». ایشان فرمودند: «آقا حسن احتشام ( فرزند مرحوم سید جعفر احتشام که هر دو از منبریهای قم بودند) نقل میکرد از شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی ( که مرد با اخلاصی بود ) که من شبی در خواب دیدم به حرم مشرف شدم خواستم وارد شوم گفتند: حرم قرق است برای اینکه فاطمه زهرا (س) و حضرت معصومه (س) در سر ضریح خلوت کردهاند. من گفتم: مادرم سیده است و من محرم هستم، به من اجازه دادند، رفتم دیدم که بله این دو نشستهاند و در بالای ضریح با هم صحبت میکنند از جمله صحبتها این بود که حضرت معصومه (س) به حضرت زهرا (س) عرض کرد: حاج سید جعفر احتشام برای من مدحی گفته است و ظاهراً آن مدح را برای حضرت میخواند. شیخ ابراهیم این خواب را در جلسه دورهای اهل منبر که حاج سید جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل میکند؛ حاج احتشام میگوید: از آن شعرها چیزی یادت هست؟ گفت: بله در آخر شعر داشت(دخت موسی بن جعفر) تا این را گفت، حاج احتشام شروع کرد به گریه کردن و گفت: بله توی اشعار من این کلمه است.
حاج سید جعفر احتشام منبری با حالی بود و موقع روضه خواندن خودش هم گریه میکرد و بکّاء بود و بسیار گریه میکرد. آقا حسن احتشام فرزند ایشان میگوید: به ایشان گفتیم شما در آخر شعرتان یک تخلّصی داشته باشید مانند سایر شعرا، قبول نکرد تا با اصرار این شعر را گفت: ای فاطمه بجان عزیز برادرت بر احتشام لطف نما قصر اخضری ایشان گفت: قصر اخضر را لطف کردند. گفتم چطور ؟ گفت: همانجا که آقای مرعشی(ره) سجاده میانداختند، آنجا را گچ کاری کردند و سنگ مرمر سبز رنگ قرار دادند و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر است این بود قصر اخضری که به ایشان عطا شد. آقای حاج شیخ حسنعلی تهرانی (ره) که از علمای بزرگ و شاگردان فاضل میرزای شیرازی محسوب میشدند و حدود 50 سال در نجف به تحصیل علوم اشتغال داشتند، ایشان برادری داشت به نام حاج حسین علی شال فروش که از تجار بازار بوده در تمام مدّتی که حاج شیخ مشغول تحصیل بودند ایشان ماهی 50 تومان به او شهریه میداد تا اینکه برادر تاجر فوت میکند و جنازه او را به قم حمل میکنند و در آنجا دفن مینمایند.
حاج شیخ حسنعلی ( که در اواخر عمر در مشهد ساکن بودند) تلگرافی از فوت برادر مطلع میشود، به حرم مشرف شده و به حضرت رضا عرض میکنند: «من خدمت برادرم را یکبار هم نتوانستم جبران نمایم جز همین که بیایم اینجا و از شما خواهش کنم که به خواهرتان حضرت معصومه (س) سفارش ایشان را بفرمایید: تا کمک کاری، بکند از برادرم». همان شب یکی از تجارکه از قضیه اطلاع نداشت خواب میبیند که به حرم حضرت معصومه (س) مشرف شده و آنجا میگویند: که حضرت رضا (ع) هم به قم تشریف آوردند: یکی جهت زیارت خواهرشان ، و یکی جهت سفارش برادر حاج شیخ حسنعلی به حضرت معصومه (س). او معنای خواب را نمیفهمد و آن را با حاج شیخ حسنعلی در میان میگذارد و ایشان میفرمایند : همان شب که شما خواب دیدی من ( در رابطه با برادرم ) به حضرت رضا متوسل شدم و این خواب شما درست است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان