نویسنده: مجید رفیع زاده
انسان اخلاقی و کرامت انسانی
براساس آموزههای قرآنی، کرامت انسانی به سبب تخلق به اخلاق الهی است. خداوند گزارش میکند که صفات کمالی در همه انسانها به شکل تعلیم اسمایی، سرشته شده و انسانها میبایست با عمل به قوانین و احکامی آن را فعلیت بخشند و متخلق به اخلاق الهی شوند. راهی که انسان از طریق آن به خلق الهی دست مییابد، راه عبودیت است که بوسیله عقل و وحی تبیین شده است.
خداوند در آیاتی از جمله آیه70 سوره اسراء از کرامت انسان سخن به میان میآورد و در آیات دیگر علت این کرامت انسانی را دست یابی انسان به اسماء و صفات الهی میداند که توانایی و ظرفیت خدایی شدن را به او بخشیده است و بر همین اساس همه ما سوی الله از فرشتگان مقرب تا دیگر موجودات، سجده اطاعت بر او برده و در خدمت انسان درآمدند. (بقره، آیات30تا34)
بنابراین، همه کرامت و فضیلت انسانی را میبایست در فضیلتهای اخلاقی متجلی دانست که از طریق تحقق بخشی به صفات حسنای الهی در خود بروز و ظهور مییابد. اگر فضایل اخلاقی را از انسان برداریم هیچ کرامت و فضیلتی برای آدمی نسبت به موجودات و آفریدههای دیگر باقی نمی ماند. از این رو ابلیس این دشمن سوگند خورده بر آن است که با همراهی و همکاری شیاطین، انسان را از فضیلتهای اخلاقی دور سازد و صفات پست و رذالتهای اخلاقی را در او پدید آورد و از مقام انسانیت به زیر آورد.
اینکه همه آموزههای قرآنی تحت حاکمیت اصول اخلاقی سامان یافته و پیامبر(ص) هدف رسالت و فلسفه ماموریت الهی خود را اتمام مکارم و محاسن اخلاقی معرفی میکند، بیانگر این مطلب است که مسلمان نه تنها انسان اخلاقی بلکه در اوج فضایل اخلاقی است و همه مکارم و بزرگواریهای اخلاقی را نه تنها در خود تحقق بخشیده بلکه بهترین مکارم را در خود ایجاد نموده و متخلق به تمامیت مکارم و محاسن اخلاقی است؛ چنانکه خداوند در آیه4 سوره قلم یادآور میشود که پیامبر گرامی این گونه بود و متخلق به خلق عظیم شده و قابلیت آن را یافته است تا اسوه حسنه و الگوی نیک و کامل و مطلق همه هستی از انسان و غیر انسان باشد. (احزاب، آیه21) و اطاعت و پیروی او که عین رسیدن به مطلق اسمای حسنای الهی است، تنها راه محبوبیت انسان در نزد خداوند میباشد. (آل عمران، آیات31و 32و 132)به هر حال، انسان اخلاقی متخلق به اسمای حسنای الهی، هدف آفرینش و علت کرامت یابی انسان در پیشگاه الهی و فضیلت او بر همه آفریدههای هستی است.
خداوند غیر از پیامبر (ص) که متاله تمام و کامل و متخلق به خلق الهی و قرآنی است، افراد دیگری را به سبب همین تخلق به خلق الهی ستوده است. بطوری که در آیاتی از جمله 34 سوره بقره، 11 سوره اعراف، 50 سوره کهف، حضرت آدم(ع) را تکریم کرده و فرمان سجده بر او را به همه هستی حتی تمامی فرشتگان صادر کرده و از آنان خواسته تا حرمت حریم انسانیت حضرت آدم(ع) را نگه دارند و او را سجده نمایند و این گونه احترام او را به جا آورند.
هر چند که در این میان موجودی به نام ابلیس را کرامت حضرت آدم(ع) خوش نیامد و احترام و حرمت مقام ایشان را نگه نداشت و از سجده تکریم، احترام، اطاعت و خلافت سرباز زد (اسراء، آیات 61 و 62) ولی این ساز مخالف زدن ابلیس نه تنها از جایگاه آدم(ع) نکاست، بلکه موجب شد تا شخصیت پلید و سست بنیاد ابلیس روشن شده و او در میان فرشتگان ساحت قدس، رسوا شود و از مقام خود ساقط گردد و هبوط نماید. از این رو، گفتهاند تکریم و احترام نگه داشتن بزرگان، خود بیانگر شخصیت و بزرگی احترام کننده است زیرا نشان میدهد که فضایل را میشناسد و برای فضایل ارزش قایل است. اما ابلیس با بی احترامی به حضرت آدم(ع) نشان داد که گوهرشناس نیست و قدر گوهر را نمیداند و کالای خزف خود را که مارج آتش است بر گوهر ارزشمند خلق الهی آدم(ع) که در وی به تعلیم اسمای دمیده شده، برتر میداند. (اعراف، آیه 12؛ حجر، آیه 33؛ ص، آیه 76)
پس کرامت انسانی را میبایست در خلق الهی انسان جست وجو کرد و علت تکریم و احترام انسان بر همه هستی را در اینجا دید. بنابراین، اگر کسی کرامت و احترام میخواهد باید آن را در فضایل اخلاقی بداند و بیابد و دوری از فضایل اخلاقی را عین پشت پا زدن به کرامت و حرمت خود بشمارد.
انسانهای محترم
از آنچه بیان شد، به روشنی معلوم میشود که علت تکریم و حرمت هر موجودی از جمله انسان، فضایل اخلاقی و خلق الهی آن چیز است. اینکه انسان در میان همه موجودات از حرمت و احترام برخوردار شد و خداوند او را بر موجودات دیگر برتری و فضیلت و کرامت بخشید، به سبب همین خلق الهی اوست که در او سرشته شده است.
البته در میان موجودات، ابلیس، به سبب تعلیل نادرست از علت تکریم، خود را شایسته آن مقام دانسته و خواستار تکریم و احترام شد؛ او با چنین توهمی خود را برتر از آن دانست که به دیگری تکریم نماید و حرمت نگه دارد.
در میان خود انسانها نیز گاه چنین توهماتی رخ میدهد و از اینکه مورد تکریم قرار گرفتهاند، دچار غرور میشوند (فجر، آیه 15) و گاه دیگر کرامت را در جایی دیگر میجویند و به جای اینکه بپذیرند که تخلق به فضایل اخلاقی و خلق الهی موجب تکریم و احترام میشود، کرامت را در مال دنیا و قدرت و ثروت میجویند و خواهان احترام و تکریم بر این اساس میشوند. (همان)
خداوند با بیان چرایی تکریم و احترام نشان میدهد که اگر کسی بخواهد محترم باشد میبایست دنبال آن علت باشد.
با نگاهی به مصادیق انسانی که از سوی خداوند تکریم شده و محترم دانسته شدهاند میتوان این چرایی را به دست آورد.
حضرت ابراهیم (ع) از سوی خداوند تکریم شده و مورد احترام قرار میگیرد، چرا که همه آنچه خدا خواسته و به عنوان فضایل برشمرده در خود فعلیت بخشیده و با اطاعت کامل از خداوند، متخلق به اخلاق الهی شده است. از این رو خداوند بر او سلام کرامت میفرستد و فرشتگان با تکریم و احترام بر او وارد میشوند. (صافات، آیه 109، هود، آیه 69، ذاریات، آیات 24 و 25).
خداوند درباره تکریم خردمندان در آخرت از سوی فرشتگان میفرماید که فرشتگان، خردمندان را با احترام و تکریم استقبال کرده و به پیشواز شان میآیند؛ زیرا ایشان با خردورزی، خود را در مسیر شدنهای کمالی قرار داده و به فضایل اخلاقی آراسته و خدایی شدهاند. (رعد، آیات 19 تا 24)همه کسانی که به بهشت وارد میشوند از کسانی هستند که در اخلاق، گوی سبقت را از دیگران ربودهاند و با کارهای نیک و پسندیده و رفتارهای معروف و نیکو و صالح توانستند اصول اخلاقی و انسانی را مراعات نمایند.
بنابراین آنها را با نامهای بلند اخلاقی چون ابرار، صالحان، نیکوکاران، محسنان، مخلصان، متقین و مانند آن میستاید و فرشتگان به پیشوازشان میشتابند و با سلام صلوات، ایشان را به بهشت میبرند. (حجر، آیات 45 و 46؛ نحل، آیات 31 و 32؛ صافات،آیات 40 تا 43؛ آن عمران، آیه 198)
چگونه احترام بگذاریم؟
چنان که معلوم شد، کرامت و حرمت آدمی، به فضایل اخلاقی و تخلق به اخلاق خداوندی و اسما و صفات حسنای اوست. بنابراین باید کاری کرد که فضایل اخلاقی در ما بروز و ظهور کند تا از سوی دیگران از جمله خداوند و فرشتگان تکریم شده و مورد احترام باشیم.
اگر بخواهیم مورد احترام باشیم میبایست حرمت اموری را نگه داریم. این حرمت نگه داری، همان چیزی است که در قالب عمل به کارهای معروف و پسندیده و ترک کارهای زشت و ناپسند خودنمایی میکند. پس برای این که حرمت ما را نگه دارند، میبایست حرمت کسان یا چیزهایی را نگه داریم. مهمترین چیز در این وادی، حفظ حرمت الهی است. از این رو خداوند در آیاتی بر لزوم حفظ بزرگی و احترام او از سوی انسانها تأکید کرده است. (انعام، آیه 108؛ فتح، آیه 9؛ رحمان، آیات 27 و 28؛ نوح، آیه 13؛ علق ، آیه 3) این بدان معناست که انسان میبایست با حفظ حرمت الهی و تکریم و تعظیم خداوندی، گام بزرگ تکریم و حرمت نگه داشتن خود را بردارد. این تکریم و حرمت نگه داری انسان از خدا، با تعظیم و تکریم خود شروع میشود. به این معنا که هر انسانی باید بداند که خداوند او را بزرگ داشته و به عنوان خلیفه برگزیده و متخلق به صفات و اسمای خود نموده است. پس کاری کند که این کرامت حفاظت شود و خدشه ای بدان وارد نشود و بر خلاف خداوند و اهداف آفرینش گام برندارد.
در همین چارچوب اطاعت از خداوند و رعایت احکام الهی و عدم تمسخر و بازی گرفتن آن (بقره، آیه 231)، تکریم و تعظیم و اطاعت از پیامبران (مائده، آیه12؛ اعراف، آیه 157؛ حجرات، آیات 2 و 3 و آیات دیگر)، حرمت نگه داشتن آیات الهی و کتب آسمانی از جمله قرآن (واقعه، آیه 77؛ بروج، آیات 11 تا 21)، تعظیم و حرمت قانون (یوسف، آیه 76؛ بقره، آیات 194 و 217؛ مائده، آیه 2 و 97)، رعایت شعایر الهی و تعظیم آن (مائده، آیه 2؛ حج، آیات 30 و 32)، تکریم مومنان و تعظیم آنان (بقره، آیه 125؛ حج، آیه 26)، تکریم عالمان خداپرست و خداترس (مجادله، آیه11) معنا مییابد.
به سخن دیگر، کسی که میخواهد محترم و مکرم باشد، باید خود، حرمت خویش را حفظ کرده و با تخلق به اخلاق الهی و مظهریت در آن بکوشد تا محترم باشد و خداوند و موجودات هستی، او را تکریم نمایند.
خداوند ضمن بیان کلیاتی درباره چگونگی احترام گذاشتن، موارد و مصادیق جزیی را نیز مطرح میکند تا انسانها بیاموزند که چگونه باید حرمت نگه دارند و احترام کسی را به جا آورند و تکریم نمایند؛ چرا که انسان با عمل اخلاقی، نشان میدهد تا چه اندازه فضایل اخلاقی در او رسوخ کرده است. به عنوان نمونه کسی که متخلق به اخلاقی الهی باشد، میداند که با پیامبر(ص) نمیبایست درشتی کند و یا واژگانی را به کار برد که از شیوایی و رسایی و بلاغت و فصاحت برخوردار نیست. (بقره، آیه 104؛ نساء، آیه 46؛ نور، آیه 63؛ حجرات، آیه 2) تقدیم سلام و با خوش رویی با شخص مواجه شدن، خود نوعی از تکریم و حرمت نگه داشتن است که خداوند در برخی از آیات بدان اشاره کرده است. از جمله در داستان حضرت ابراهیم(ع) و ورود فرشتگان به منزل ایشان، فرشتگان بر ایشان سلام میفرستند و این گونه تکریم میکنند. آن حضرت(ع) نیز با پذیرایی کامل و انداختن سفره غذا میکوشد تا نسبت به مهمانان خود تکریم روا دارد و احترام و حرمت ایشان را نگه دارد. (ذاریات، آیات 24 و 25؛ هود، آیه 69؛ حجر، آیات 51 و 52)
از جمله شیوههای تکریم و احترام به مهمان آن است که در جای خوش و بهترین مکان او را بنشانیم و به استقبال و بدرقه او برویم. (همان و نیز یوسف، آیه 100) مراعات مکانت مهمان و ایجاد امنیت، آرامش و آسایش و رفاه (همان و نیز هود، آیه 78؛ حجر، آیات 68 و 69) از دیگر کارهایی است که شخص میتواند در مقام تکریم مهمان انجام دهد.
احسان و کمک به والدین و پرهیز از نشان دادن خستگی در پذیرایی و مواظبت و مراقبت از ایشان در سالخوردگی و ناتوانی، از دیگر شیوههای تکریم و احترام بزرگ هاست که در آیاتی از 99 و 100 سوره یوسف و آیات 23 و 24 سوره اسراء به آن اشاره شده است.
حرمت و احترام قانونهای مکتوب و شفاهی که در قالب آداب و رسوم و هنجارهای اخلاقی و عقلایی در جامعه رواج یافته و نیز تکریم و احترام اماکن مقدس نیز از مصادیقی است که در قرآن به آن اشاره شده است. از این رو از مردم خواسته شده تا به کلیسا، کنیسه، مساجد، معابد، کتب مقدس، مکه، فلسطین و قدس و مانند آن احترام گذاشته شود و مراعات حرمت این اماکن به طور کامل در دستور کار قرار گیرد. (حج، آیه 40؛ بقره، آیات 126، 191 و 198) به هرحال، انسان ها، موجودات دارای کرامت و احترام هستند و نمی توان بی دلیل بی حرمتی درباره ایشان روا داشت. از این رو خداوند همه بشر را مورد تکریم کلی قرار داده مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. خلاف آن نیز زمانی ثابت میشود که شخص خود کرامت و حرمت خویش را از میان بردارد و کارهای ناشایست و پست و رذیلتهای اخلاقی را انجام دهد. البته شخص با هر هنجارشکنی و بی حرمتی به همان میزان از حرمت و کرامت خود میکاهد و زمانی میرسد که دیگر از انسانیت کاملاً ساقط میشود و دوزخی میگردد. همان گونه که اگر انسانی، بی گناهی را به عمد به قتل برساند حرمت خون خود را تباه ساخته است، کافرانی که به جنگ خدا و اخلاق میروند، خون خود را تباه کرده و حرمت و کرامت خویش را از میان بردهاند.
به سخن دیگر، تکریم هر انسانی، یک اصل است و حرمت وی میبایست نگه داشته شود. هر چه انسان اخلاقی تر و فضایل اخلاقی در او و زندگیاش نمودارتر باشد، از احترام و کرامت بیشتری برخوردار است و هر چه برخلاف هنجارهای اخلاقی و شرعی عمل کند و قوانین را زیرپا گذارد و هنجارشکنی کند به همان میزان نیز از کرامت و حرمت او کاسته میشود و ارزش و اعتبارش کاهش مییابد. در حقیقت خود انسان است که کرامت و حرمت خویش را از میان میبرد و خود را سزاوار اهانت میکند. خداوند به عنوان نمونه در آیه 18 سوره حج بیان میکند که افرادی که در نزد خداوند خوار شدند، فاقد هر گونه احترامی هستند، چرا که خود حرمت خویش را نگه نداشتند و از کرامت الهی سود نبردند پس سزاوار بیحرمتی هستند. به عنوان نمونه کسی که به جنگ خدا و اخلاق میرود و به خدا و پیامبر(ص) اعلان جنگ میدهد، کرامت و حرمت خویش نگه نداشته و خود را سزاوار خواری و ذلت دانسته است. همچنین کسانی که احترام خود را نگه نمی دارند و گناه و جرم و قانون شکنی میکنند، به همان میزان، خواری را برای خود ثبت کرده و حرمت خویش را تباه نموده و کرامت خود را از میان بردهاند پس میبایست فقط خود را سرزنش کنند.
اینها گوشههایی از فرهنگ قرآنی درباره چرایی و چگونگی تکریم و احترام به خود و دیگران است. پرداختن به همه ابعاد آن بیرون از حوصله یک مقاله است و به همین مقدار در اینجا بسنده میشود.
حرمت نگه داشتن و احترام کردن یک عمل اخلاقی و هنجاری است. کسی که حرمت نگه میدارد در حقیقت حافظ اصول اخلاقی و سنتها و هنجارهای انسانی است. پس احترام نگه داری، نشانه شخصیت اجتماعی انسان است؛ زیرا با این عمل اخلاقی نشان میدهد تا چه اندازه خود را ساخته و در فضایل اخلاقی رشد کرده است.
نویسنده در این مطلب بر آن است که با مراجعه به آموزههای قرآنی، پاسخی به پرسشهایی درباره چرایی و چگونگی احترام گذاری ارائه دهد و مصادیق و مواردی که میبایست در آن احترام مراعات شود و موارد احترام گذاری غلط و نادرست را بیان کند.