31 شهریور 1397, 0:0
در مقالات قبل اشاره کردیم که تفاسیر مختلفی از اخلاق فضیلت ارائه شده است که میتوان عمده ترین آنها را در سه دسته جای داد. این نوع اخلاق فضیلت، که مهمترین تفاسیر از فضیلتگرایی در اخلاق محسوب میشوند، عبارتند از: سعادت گرایی، نظریههای فاعل مبنا و اخلاق مراقبت. در نوشتار قبل در خصوص سعادتگرایی مطالبی بیان شد. در این مقاله قدری درباره اخلاق مراقبت توضیح میدهیم.
«اخلاق مراقبت»، که از نگرشهای تاثیرگذار اخلاق فضیلت در غرب است، از ناحیه نویسندگان فمینیستی ترویج شده است این دیدگاه، با این اندیشه که مردان با اصطلاحاتی مانند عدالت و زنان با اصطلاحاتی مانند مراقبت میاندیشند، به دنبال تغییر دادن فضایل است. اخلاق مراقبت، که منشایی فمنیستی دارد، میتواند با رویکردی سیاسی نیز همراه باشد. این گروه معتقدند، اخلاق سنتی بر زیر دست بودن زنان حمایت میکند و با تشویق آنان به فضایلی مانند صبر و فداکاری به سلطهپذیری آنان دامن میزند. این رویکرد، در مواردی برای مبارزه با سلطه جویی مردان، نوعی اخلاق همجنس گرایانه را نیز ترویج کرده و حتی با زیر سئوال بردن نهاد خانواده، شرط ضروری آزادی زنان را پایان دادن به سنت ازدواج و ترغیب زنان به ترک شوهران میداند. این رویکرد حتی با نگرش اخلاق مراقبت نیز مخالف است. مدعی است که نباید تفاوتی میان فضایل زنانه و مردانه قائل شد. البته برخی نیز بدون نگاه سیاسی به این مسئله، قائل به برتری اخلاق زنانه از مردانهاند. گفتنی است نگرش فمینیستی به اخلاق در همه جا با اخلاق فضیلت ارتباط صریح ندارد. ولی از آنجا که در مباحثاتشان بحث از فضایل خاص، ارتباط فضایل با رفتارهای اجتماعی و تربیت اخلاقی است، نگاه اخلاقی به این رویکرد نیز نوعی اخلاق فضیلت محسوب میگردد.
اخلاق مراقبت عمدتاً به برتری اخلاق زنانه بر اخلاق مردانه اعتقاد دارد و بر تقدم نیازها بر حقوق و عشق و محبت بر وظایف تاکید میکند. این دیدگاه، پیروی کورکورانه از قوانین را نادرست میداند و به دنبال طرح الگویی برای نظریه اخلاقی است که بر توجه به دیگران و مراقبت خودجوش از انسانها مبتنی باشد. این نگرش، در عین تایید تفاوت فضایل و رذایل مردانه و زنانه، میکوشد برتری شان و ارزش اخلاقی زن بر مرد و در نتیجه، برتری خلق و خوی ومنش زنانه بر مردانه و لزوم اصلاح خلقیات مردانه و جایگزینی آن با خصال و منشهایزنانه را اثبات کند. البته در این باره نگرشهای افراط گرایانه و تفریطی نیز وجود دارد. ولی در نگاه معتدل، طرفداران اخلاق مراقبت معتقدند که اخلاق سنتی، اخلاق را از پایهایترین و بنیادیترین ریشههای آن آغاز نکرده است. اخلاق سنتی، اخلاق را از عدالت و قانون مداری آغاز کرده است. در حالی که، مراقبت و دلسوزی در قیاس با عدالت و قانونمداری ریشهایتر است. نتیجه این اشتباه و آغاز اخلاق از میانه راه تربیت انسانهایی بوده است که به دنبال سلطه بر سایر همنوعان، حیوانات و تصرف بی محابا از محیط زیست برآمدهاند.
نیل نادینگز، پس از ترسیم کلیات این نظریه اظهار میدارد: «البته اینحرف بدان معنا نیست که مردان نمیتوانند در آن سهیم شوند، همانقدر کهحکایت از آن ندارد که لاجرم میخواهیم بگوییم زنان نمیتوانند به نظامهای سنتیاخلاق اعتقاد آورند. ولی به عقیده من، اخلاق مبتنی بر مراقبت، از دل تجربه ما زنانپدیدار میشود». شعار این رهیافت اخلاقی این است که، خصایص سنتی زنانهای مثلمراقبت، دلسوزی، خیرخواهی و پرورش مهرورزی، به لحاظ اخلاقی، ازخصایص سنتی مردانهای مثل عقلانیت، عدالت و استقلال با اهمیت ترند. کارول گیلیگان نماینده شاخص این رهیافت، که یک روان شناس اخلاق نوکلبرگی است، اظهار میدارد که زنان به هر دلیل مایلاند با لحن مراقبت، که بر روابط عینی و واقعی مبتنی است، سخن بگویند، نه با لحن عدالت، که بر اموری انتزاعی اهتمام دارد. وی در نقد نظریه کلبرگ در باب رشد و تحول اخلاقی مدعی است، علت ضعیف عمل کردن زنان در معیار کلبرگ این بوده که این معیار تنها برای سنجش رشد اخلاقی مردان تعبیه شده و از اندازهگیری ویژگیهای اخلاقی زنان، که بر پایه عناصر راهگشای مراقبت و دلسوزی استوار است، غفلت کرده است. مایکل اسلت نیز تلاش کرده تفسیری از اخلاق مراقبت را درست نشان دهد که فاعل مبنا بوده و با نگاه امثال نادینگز متفاوت باشد. وی در این باره میگوید: « تفسیر فلسفیای از اخلاق مراقبت مورد پذیرش است که هم از چگونگی رفتار ما با اقوام و آشنایان بحث نموده باشد و هم به تعهداتی که نسبت به سایر بیگانگان و غریبه ها داریم بپردازد».
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان