نویسنده :امام صادق علیه السلام
قال الصّادق علیه السّلام: من قرا القرآن و لم یخضع للَّه، و لم یرقّ قلبه، و لم ینشئ حزنا و وجلا فی سرّه، فقد استهان بعظم شأن الله، و خسر خسرانا مبینا.
حضرت امام صادق علیه السّلام مىفرماید که: هر که تلاوت قرآن کند و تلاوت او مقارن خضوع و خشوع نباشد و از تلاوت قرآن او را رقّتى حاصل نشود و ترس الهى در دل او بهم نرسد، پس به تحقیق که سهل گرفته است این قارى، مرتبه و منزلت قرآن را، حقیر شمرده است مرتبه صاحب قرآن را، چنین قارى هر آینه زیانکار و نقصان روزگار است، زیانى بیّن و واضح.
فقارئ القرءان یحتاج إلى ثلاثة أشیاء، قلب خاشع، و بدن فارغ، و موضع خال، فإذا خشع للَّه قلبه فرّ منه الشّیطان الرّجیم.
مىفرماید که: قارى قرآن در رسیدن به ثواب تلاوت قرآن و رسیدن به فواید آن، محتاج به سه چیز است: یکى: دل خاشع، و دوم: بدن فارغ از شغلها، سوم:جاى خالى، و هر کدام از این سه خصلت، منشأ فایدهاى است عظیم، امّا خشوع، سبب گریختن شیطان است.
قال الله تعالى: فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ من الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ [1].
چنانکه حضرت بارى تعالى در مقام تعلیم آداب قرائت، خواه در نماز و خواه در غیر، فرموده است: هر گاه که تلاوت قرآن مىکنى، استعاذه کن و پناه بر به خداى تعالى، از شیطان رجیم محروم از رحمت الهى.[2]
باید دانست که استعاذه متنوّع است به دو نوع:
یکى- به زبان، و گفتن: أعوذ باللّه، و این استعاذه را چندان قدرى و کمالى نیست. و استعاذه حقیقى آن است که، هر در ورود آن دیو، و طریق اغوا و اضلال او باز شناسى، و از هر راه که قصد تو کند، سر راه در وى در بندى، و ارباب مجاهده که عنان اختیار از دست این مکّار ربودهاند، فرمودهاند که: او از ده باب در مىآید:
اوّل- از باب حرص، و آن را به قناعت مىتوان بست و کریمه: وَ ما من دَابَّةٍ فی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى الله رِزْقُها[3] ، را «نصب العین» خود ساخت.
دوم- از باب طول امل در مىآید، و آن را به خوف موت، مسدود مىتوان کرد و التجا به کریمه: وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ[4] ، مىتوان برد.
سوم- از ممرّ طلب راحت و نعمت در مىآید، و آن را به زوال نعمت و یاد کردن صعوبت و سختى حساب، مقابله مىتوان کرد، و تأدیب او به وعید: ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ [5]، باید کرد.
چهارم- از معبر عجب و خودبینى در مىآید، آن راه را به خوف عاقبت مسدود باید ساخت، و تقویت از آیه: فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ، باید جست.
پنجم- دخل و تصرّف وى از ممرّ استخفاف برادران مؤمن است، آن را به رعایت حرمت و مبادرت ایشان، قلع باید نمود.
ششم- عبور او از راه حسد است، آن را به رضا دادن به قسمت الهى و عدل در حکم پادشاهى، مقابله باید نمود، و استدلال به آیه: نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فی الْحَیاةِ الدُّنْیا [6]، باید نمود.
هفتم- از راه ریا و سمعه و طلب خودنمایى در مىآید، و آن طریق را به اعمال اخلاص، در اعمال باید گرفت. و اعتماد بر کریمه: وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً [7]، باید کرد.
هشتم- از راه بخل در مىآید، دل را به فناى: «ما فی ایدى النّاس ینفد»، قرار باید داد و به بقاى: ما عِنْدَ الله باقٍ[8]، اقرار باید کرد.[9]
نهم- کبر، و آن را به قوّت بازوى تواضع، مسدود باید ساخت. و به حکم: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ الله أَتْقاکُمْ [10]، بزرگى و کرامت را، در تقوى باید دانست.
دهم- آمد و شد او از راه طمع است، پس دست طمع از خلق، کوتاه باید ساخت و روى همّت بر خزانه کرم نامتناهى الهى باید آورد، و آیت عالى رأیت:
وَ من یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ من حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ [11]، را بدرقه راه و اعتماد کار خود ساخت.
حاصل آن که: از براى اهل هوش و بصیرت، چه در وقت قرائت قرآن و چه در غیر وقت قرائت، سدّ راههاى مداخل آن غاوى مغوى، به تذکار آیات قرآنى و مواعظ سبحانى با توفیق ربّانى، سهل است.
و إذا تفرّغ نفسه من الاسباب، تجرّد قلبه للقراءة، فلا یعترضه عارض فیحرمه برکة نور القرءان و فوائده.
مىفرماید که: فایده فراغ خاطر در وقت تلاوت قرآن، آن است که هر گاه فارغ باشد دل قارى از اسباب تشویش خاطر، خاطر او متوجّه تلاوت مىشود، و از عروض چیزهایى که مانع ادراک برکت نور قرآن و محرومى از آن است، ایمن مىشود. مىداند که چه مىخواند و چه مىگوید، و با که متکلّم است. و اگر تلاوتش به محض تحریک لسان باشد و با یاد دنیا و شغل به دنیا، قرآن خواند، هر آینه از منافع تلاوت، ممنوع و از ادراک نور قرآن، محروم خواهد بود.
و إذا اتّخذ مجلسا خالیا، و اعتزل الخلق بعد ان اتى بالخصلتین الاوّلتین، استأنس روحه و سرّه باللّه عزّ و جلّ، و وجد حلاوة مخاطبات الله عزّ و جلّ عباده الصّالحین، و علم لطفه بهم، و مقام اختصاصه لهم، بفنون کراماته و بدائع إشاراته.
و هر گاه به دست آورد قارى از براى تلاوت قرآن جاى خالى، و بتواند از خلق[12]عالم کناره گرفت و به دو خصلت سابق که «خشوع دل» و «فراغ بدن» باشد، هم موصوف شد، انس مىگیرد نفس او به خداوند عالم، و از غیر او متوحّش مىشود، و ادراک لذّت تلاوت خواهد کرد. و به حلاوت و مزه مخاطبات الهى که در قرآن مجید، به بندگان خود کرده، خواهد رسید. و مراتب شفقت و مرحمت الهى به بندگان، به او ظاهر خواهد شد. و فنون کرامتها و انحاى عزّتهاى خود را، به ایشان معلوم خواهد کرد. و به اشارات بدیعه و رموزات عجیبه قرآن، خواهد رسید.
فإذا شرب کأسا من هذا المشرب حینئذ، لا یختار على ذلک الحال حالا، و لا على ذلک الوقت وقتا، بل یؤثره على کلّ طاعة و عبادة، لانّ فیه المناجاة مع الرّبّ بلا واسطة.
پس، هر گاه قارى، یک جام از این شراب چشید. و سرش از باده محبّت الهى گرم شد، هیچ حال را بر این حال، اختیار نخواهد کرد. و هیچ کار را بر این کار، ترجیح نخواهد داد. بلکه حال تلاوت را بر هر حالى و این وقت را بر هر وقتى، اختیار خواهد کرد. بلکه او را بر اکثر عبادات ترجیح خواهد داد، چرا که تلاوت و قرائت قرآن، مناجات با پروردگار است بى واسطه، و توجّه به جناب او است بى حاجب و مانع.
فانظر کیف تقرأ کتاب ربّک و منشور ولایتک؟ و کیف تجیب أوامره و نواهیه؟ و کیف تمتثل حدوده؟ فانّه کتاب عزیز، لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه، تنزیل من حکیم حمید.
پس، نظر کن اى قارى قرآن، که چون خواهى خواند کتاب پروردگار خود را و منشور ولایت او را؟ که به تو کرامت فرموده است، و به چه طریق بجا مىآرى حدود او را از فرایض و سنن؟ چرا که قرآن عزیز، کتابى است بس به عزّت و رفعت. و راه نداد به او خلاف حقّ و باطل، نه نظر به اخبار و قصص گذشتگان، و نه نظر به احوال آیندگان، چرا که این قرآن فرود آمده است از جانب حکیم حمید.[13]
یعنى: از جانب کسى که، افعالش در نهایت احکام و اتقان است. و نظر به نظام کلّ، به هیچ نحو خلل ندارد. و هر که چنین است، البتّه محمود است و جمیع افراد حمد، از براى او ثابت است و منحصر به او است. و وجه تأخیر وصف ثانى از اوّل ظاهر شد.
فرتّله ترتیلا.
یعنى: پس بخوان قرآن را شمرده، نه با بسیار تعجیل که حرفها از هم جدا نشود و نه بسیار از هم جدا. یا آن که رعایت کن مخارج حروف را که هر حرفى به مخرج خود ادا شود و خلل در مخارج حروف راه نیابد. یا آن که رعایت کن وقف و وصل را، جاى وقف، وقف کن، و جاى وصل، وصل کن، على اختلاف الاقوال.
وقف عند وعده و وعیده، و تفکّر فی أمثاله و مواعظه.
یعنى: در هنگام قرائت، هر گاه مىرسى به آیه رحمت و وعد به درجات بهشت، لحظهاى توقّف کن و بگو: «اللّهمّ ارزقنا». و به آیه عذاب و وعید به درکات جهنّم که مىرسى، استعاذه کن و بگو: «اللّهمّ عافنا». و به آیههاى امثال و مواعظ که مىرسى، به تفکّر و تأمّل بگذر، نه از روى غفلت.
و احذر من إقامتک حروفه فی اضاعة حدوده.
یعنى: حذر کن و بپرهیز از اینکه اقامت حروف قرآن، و اداى مخارج آن را چنانکه باید بجا نیارى و حدود آن را ضایع گذارى، و به اوامر و نواهى او عمل نکنى. حدیث است که: «ربّ تال للقرءان و القرءان یلعنه»، یعنى: بسا قارى قرآن که تلاوت قرآن کند و قرآن بر او لعنت کند: از جهت رعایت نکردن حدود و آداب تلاوت. و از آن جمله است پیروى نکردن و به عمل نیاوردن اوامر و نواهى قرآن مجید.
باید دانست که: تلاوت قرآن با رعایت شروط مذکوره، فضیلت بسیار دارد.
حدیث قدسی است که: هر که مشغول شود به تلاوت قرآن، و از آن جهت، اشتغال[14]نتواند نمود به دعا کردن و عرض کردن حاجت خود به من، من بهترین مزد شاکران به او عطا مىفرمایم، و نام او را در زمره صابران و حامدان ثبت مىکنم، و حاجت او را روا مىکنم.
عبد الله بن مسعود از حضرت پیغمبر صلّى الله علیه و آله وسلّم روایت کرده که آن حضرت فرموده که: قرآن، خوان إحسان خدا است که جمیع بندگان را به او دعوت نموده، پس از خوان نعمت او، بهرهمند شوید. و هر چند توانید فایده آن را فرا گیرید. چه، آن ریسمانى است محکم که هر که دست در آن زند، هرگز از رحمت واسعه خدا محروم نشود. و نورى است روشن، که گمراهان را به سر منزل مقصود رساند. و شفائى است به غایت سودمند، که دردمندان و مستمندان جهل، از «دار الشّفاى» معرفت آن، عارف مىشوند. و کافى است که هر که تابع او مىشود، به مرتبه ارجمند مىرسد. پس تلاوت آن نمائید، تا حضرت او سبحانه، به هر حرفى از آن، ده حسنه در دیوان حسنات شما بنویسد. نمىگویم که «الم» ده حسنه دارد، بلکه «ألف» را ده حسنه است، و «لام» را ده حسنه، و «میم» را ده.[15]
منبع : شرح(ترجمه) مصباح الشریعة، عبد الرزاق گیلانى، انتشارات پیام حق، تهران، 1377 هجرى شمسى
پی نوشت:
-
-
[2] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 112
-
-
-
-
-
-
-
[9] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 113
-
-
-
[12] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 114
-
[13] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 115
-
[14] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 116
-
[15] - ترجمه مصباح الشریعة، ص: 117