كلمات كليدي : تاريخ، سامانيان، مناره، سفال، پارچه بافي
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
بخارا از شهرهای مهم خراسان بزرگ در دوره اسلامی است. در این شهر بناهای باشکوهی بنا گردیده که هر یک از نظر معماری و تزیینات از اهمیت خاصی برخوردارند. در دوره سامانی بخارا مورد توجه حکمرانان این سلسله قرار گرفت و رو به آبادانی گذاشت و مرکز تجمع هنرمندان و شاعران شد در حدود سال 300 هجری بنای کوشک و زیبایی که یاداور معماری عهد ساسانی است در این شهر بنا شد. این بنا در مرکز شهر قرار دارد و آرامگاه امیر اسماعیل یکی از معروفترین شاهان سلسله سامانی است. بنای مزبور به شکل مربع بوده اندازه هر ضلع آن ده متر است. مقبره دارای گنبد نیمکرهای است که در چهار گوشه آن چهار گنبد کوچک بنا کردهاند. گنبد بر فراز اتاق چهارگوش با کمک سه کنج احداث شده که قابل مقایسه با شیوه گنبد سازی در معماری پارتی ساسانی است. مقبره اسماعیل سامانی گرچه بنای بسیار کوچکی است؛ ولی سادگی و موزون بودن اجزای آن و بالاخره تریین فوقالعاده در سطوح داخلی و خارجی این بنا آن را در زمره شاهکارهای معماری صدر اسلام قرار داده است.[1] کریستین ویلسن بنای مقبره شاه اسمعیل را بیارتباط به معماری پیش از اسلام نمیداند و چنین اظهار میدارد.
«مقبره اسماعیل سامانی در بخارا از یک دوره فترت بنای عجیبی است و بسیاری از اشکال معماری را در مرحله ابتدایی نشان میدهد که بعد در دوره سلجوقی در تمام ایران انتشار یافت. این مقبره شامل ویژگی معماری پیش از اسلام هم دارای ویژگیهای جدید است که بعدها جزو اصول معماری ایران میگردد».[2]
ناحیه ماورانهر از نظر مصالح ساختمانی نیز فقیر بود و آجر در قسمتهای زیادی از آن ناحیه کمیاب و تهییه آن مشکل و پرهزینه بود. بیشتر آنها و حتی مساجد از مصاح گلی و چوب و خشت خام ساخته میشدن این امر خود سبب ناپایداری بناهای آن دوره میشد.[3] تمام دیوار بزرگ بخارا و ربض را از خشت خام و یا گل ساخته بودند.[4]
و تنها در مسجدها رباطها منارهها و بسیاری از مقبرههایی که در آن دوره ساخته میشد، آجر به کار میبردند؛ مثلا در دیوارها و سقف بنای مسجد جامع فرب (فربر) آجر به کار میبردند و چوب در آن به کار نرفته بود.[5]
در معماری نخستین بنای اصیلی که به دست معماران ایرانی در اویل سده چهارم هجری ساخته شد بنای آرامگاه شاه اسماعیل سامانی در بخارا بود که سرمشق ساختن برای آرامگاههای باشکوه قرار گرفت در این بنا که چهارگوش ساخته شد و گنبدی بر روی آن قرار گرفت از اجر یا استادی هرچه تمامتر برای ایجاد نگارههای گوناگون بر سطوح داخل و خارج آن و ساختن حواشی انواع قابها و قاببندیها و حتی ایجاد لچکها یا لوزیهای نامنظم و خمیده چهارگوشه قاعده گنبد استفاده شده است.
از حدود سال 390 نوع دیگری از ساختمان اسلامی دوشادوش مسجد و مدرسه رواج کلی یافت و آن عبارت بود از بقعه یا آرامگاه با شکوه که معمولا بنایی بود گرد یا چهاراگوش یا چند ضلعی منظم و یا چون برجی به شکل ستاره که با هرم یا مخروطی مسقف میشد.[6]
هم چنین از نمونه مشابه آن در معماری ساسانی به کار گرفته میشد، در مجموع از میان بناهای به جامانده از این دوره میتوان به مسجد جامع فهرج مسجد جامع نایین، تاریخانه دامغان، مسجد جامع یزد، آرامگاه قابوس در گرگان اشاره کرد.
آرامگاه قابوس یا گنبد قابوس یکی از مقابر به جای مانده از این دوره است که مردی دانشمند و حامی شعرا و نویسندگان و هنرمندان بود. این بنا در سال 397(ه.ق) و بر روی تپهای به ارتفاع 17 متر بنا شده و به شکل مخروطی است و ارتفاع آن به 18 متر میرسد.[7]
منارهها
منارهها یک گروه از ساختمانهای چشمگیر و قابل توجه ماورالنهر در قرن پنجم و ششم هجری بودند که در شهرهای بخارا و اوزکند نمونههای بسیار جالب و چشمگیری از آنها به جا مانده است. این منارهها که از آجر به صورت میلهای، استوانهای متمایل به مخروطی بودند.[8]
به شکل برج و بسیار بلند ساخته میشدند و نماد عظمت بودند این آثار با هدف دینی و گفتن اذان ساخته نمیشدند، بلکه برجهای دیدهبانی بودند و یا برای راهنمای مسافران و .. استفاده میشدند.[9]
سفال سازی
در دوره سامانیها دو مرکز مهم سفالسازی در نیشابور و سمرقند وجود داشت، برخی از اقسام سفال نقاشی شده نیشابور در سمرقند نیز معروف بود.
در سال 289 هجری سرزمین خراسان و پایتختش نیشابور به تصرف سلاطین سامانی درآمد و ضمیمه ماورالنهر گردید. از ظرفهای سفالی بسیاری که از این دو مرکز به دست آمده است. مشترکات نوع ظروف تزیین آنها به اثبات میرسد ظروف سفالی سیاه و سفید نوشتهدار در مرو و مرکز آن ساخته میشد. از تزیینات دیگری که بین هر دو آیات مشترک است طرحهای تزیینی به رنگ ارغوانی و سبز و قرمز روی زمینه سفید است. این تزییانت شام نوشتههایی به خط عربی و طرحهای گیاهی است. دو نمونه از این ظروف یکی از نیشابور و دیگری از سمرقند در موزه متروپولیتن وجود دارد طرح تزیینی دیگری شامل اشکال گل و بوتهای و گلدانی در مناق مثلث شکل معمول بود که بیشباهت به دوره عباسی نیست.
ظرفهای نیشابور با شکلهای گیاهی و پرندگان و حیوانات و عناصر انسانی و کتیبههایی به خط کوفی زینت یافته این تزیینات یا با یک رنگ و یا به رنگهای گوناگون نقاشی شده است. رنگها در سفالهای نیشابور تند و سیر به کار برده میشد و عناصر تزیینی تمام سطح ظرف را میپوشاند.
بهترین نمونه آن یک بشقاب مربوط به قرن چهارم هجری است که تزیین آن با موضوعهای انسانی و حیوانی و گیاهی با رنگهای سیاه و سبز و زرد بر زمینه سفید انجام گرفته است.
تزیینات نوشتنی موجود روی ظرفها یا از یک کلمه در وسط و یا از چند کلمه به دور لبه ظرف تشکیل یافته است.
گاهی این نوشتهها با عناصر بادبزنی و یا پرندگان همراه با یکی از ظرفهای زیبا که در موزه متروپولیتن است، نوشتهای به خط کوفی که در آن کلمه برکه تکرار شده به رنگ سفید روی زمینه سیاه و قهوهای دیده میشد که مربوط به قرن چهارم و پنجم است.
که نشان میدهد از دو ناحیه شرق و غرب ایران در طرح و میزان تولیدات هنری خلاقیت بیشتری داشته است. در این منطقه رایجترین و شاید هم هنریترین اشیا ظروف سفالی بود. مهمترین مرکز تولید آن شهر سمرقند محله کهن آن افراسیاب بود که تعداد زیادی ظروف دست نخورده و سالم و تعداد بیشماری خرده ریزهای کوزه تا سال 1914 از آنجا کشف شده است. ظروف مکشوفه نیشابور چندان اهمیتی نداشت. اما باستان شناسان موزه هنری متروپولیتن در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم با کاوشهای خود بابی تازه در تاریخ سفالگری اسلامی گشودند. در غزنه در نزدیکی قلعه بست مواد اولیه تهیه میشد؛ اما یافتههای اواخر سده چهارم و اوایل سده پنجم حاکی از تنوع محلی ظروف سفالی سمرقند و نیشابور است. [10]
صنعت
فلزکارى عهد سامانیان نیز در درجه بالائى از تکامل قرار داشته است. مقدسى مراکز عمده فلزکارى ماوراءالنهر در اواخر قرن چهارم را در بخارا او فرغانه و خوارزم و سمرقند دانسته است.[11] دو کوزه زیباى سیمین با بدنه کروى و گردن دراز به شکل یک مخروط ناقص و حاوى یک کتیبه کوفى در اطراف پایه که در حال حاضر در موزه آرمیتاژ در روسیه نگهدارى مىشوند، منسوب به هنر دوره سامانى مىباشد. یکى از کوزهها که با قلمزنى تزئین شده است، تصاویرى از پرندگانى دارد که نوارى را با منقار خود حمل مىکنند. بر روى گردن کوزه دیگر تصویر طاووس و پرنده دیگرى قلمزنى شده و بر روى تنه آن پرندگانى به صورت نقش برجسته که در پیچکهاى نخل محصور شدهاند، وجود دارند. این طرحها از نوع و سبک ساسانى اقتباس شدهاند.
و اما شیشهگری عهد سامانى ضمن ارائه نمونههائى از این صنعت هنرى مىگوید که در این دوره علاوه بر ظروف شیشهاى که با نقش پرندگان مزین بود بطرىهاى استوانهاى شکل با خطوط تزئینى هندسى تولید مىشده و آشکار است که بهطور طبیعى تولید بطرى در میان سایر انواع ظروف شیشهاى رواج بیشترى داشت.[12]
بافندگی
یکی از مراکز مهم پارچهبافی در دوره سامانیان شهر سمرقند بود. برخی دانشمندان قطعه پارچههای حریر موجود در برخی مورزهها را که مزین به یک جفت حیوان در درون دایرههایی بود به بافتههای سمرقند نسبت میدهند.[13] در مورد پارچه بافی در تاریخ بخارا آمده است: «بخارا را کارگاهى بوده است میان حصار و شهرستان، نزدیک مسجد جامع، و در وى بساط و شادروانها بافتندى، و یزدیها و بالشها و (مصلیها) و بردیهاى فندقى از جهت خلیفه بافتندى، که به یکى شادروان خراج بخارا خرج شدى. و از بغداد هر سال عاملى على حده بیامدى، و هر چه خراج بخارا بودى از این جامه عوض بردى. باز چنان شد که این کارگاه (معطل ماند)، و آن مردمان (که) این صناعت مىکردند پراکنده شدند، و اندر شهر بخارا استادان بودندى که معین بودند مر این شغل (را) ، و از ولایتها بازرگانان بیامدندى چنان که مردم زندنیجى (مىبردند) از آن جامهها بردندى تا به شام و مصر و در شهرهاى (روم)، و به هیچ شهر خراسان نیافتندى.
و عجب آن بود که اهل این صناعت به خراسان رفتند بعضى، و آن چه آلت این شغل بود بساختند، و از آن جامه بافتند، به این آب و تاب نیامد و هیچ پادشاه و امیر و رئیس و صاحب منصب نبودى که وى را از این جامه نبودى، و رنگ وى سرخ و سفید و سبز بودى، و امروز زندنیجى از آن معروفتر است به همه ولایتها».[14]
زکی محمدحسن مینویسد: «از منسوجات منسوب به بافتهای قرن دوم و چهارم ایران یک نوع پارچهای ابریشمی وجود دارد که اشکال حیوانی با خط شکسته و زاویه های ظاهری در آن موجود است».[15]
یکی دیگر از منسوجات ایرانی منسوب به آن دوره پارچهای است از ابریشم و پنبه که اشکال و تزیینات این پارچه عبارتند از: دو فیل بزرگ رو در رو و تصاویر طاووس و شترها همراه کتبهای در حاشیه آن در نوشته این قطعه نام فرمانروا ابومنصور بختکین سردار معرف عبدالملک بن نوح سامانی امیر خراسان منطقه ماورالنهر مشاهده میشود.[16]
نقاشی
هنر نقاشی در دوره سامانیان شروع شد و نخستین نمونههای نقاشی در حکومت سامانیان در نیشابور مشاهده شده است. نیشابور در زمان سامانیان سپهسالارنشین و امیرنشین خراسان بود و چون خود دروازه رخدادهای فرهنگی بود، الگوی شهری هم چون بخارا شد. در حقیقت نیشابور در آن دوران دروازه و راه گذر بسیاری از هنجارهای فرهنگی جهان اسلام بود.
هنر نقاشی ایران در آغاز دوره اسلامی به دلیل ممانعتهایی که در آغاز ظهور اسلامی برای تصویر پردازی و شبیه سازی بود به سمت نقوش انتزاعی و هندی و عمدتا نقوش گیاهی تعدیل یافت شاید تنها استثنا نقاشی دیواری یک کاخ در نبشابور باشد که در آن اسب سواری را با هیئت پادشاهان ساسانی تصویر کرده است اما هنر نقاشی بیش از همه در تصویر سازی کتب خطی تجلی یافت در ابتدا این کار فقط منحصر به قرآن بود ولی به تدریج کتابهای دیگر نیز تصویر پردازی شد. در مجموع نقاشی کتاب از سده سوم هجری میان مسلمانان رواج یافت. قدیمیترین کتب نقاشی شده به کتب بغداد مربوط میشود در آن هنگام بغداد مرکز تحولات و فعالیتهای علمی و هنری بود و از این آثار خلق شده در این دوره به مصور شدن کتابهای طبی، مقامات حریری و کلیله و دمنه است روش نقاشی این سبک بیشتر مبنی بر میراث هنر ساسانی و گاه الهام گرفته از هنر بیزانس بود روش کار بسیار ساده و با حداقل عناصر بصری تصاویر ترسیم میشدند.[17]