ملت، ملت در قرآن، ملت در نهج البلاغه، ملت در معناي نوين، دين، متولد شدن، انديشه سياسي.
نویسنده : یونس خداپرست
تاریخچه ملت
ملت "nation" واژهای اجتماعی – سیاسی است؛ که عمری بیش از دو هزار ساله و ریشه در زبان عبری- عربی دارد.[1]این پدیدهتاریخی–سیاسی درمرحلهای از پیدایش انسان بویژه زمانی که بار سیاسی گرفت، نمایانتر شد.
معنای این واژه در طول تاریخ متحول شده است و از معنای اولیه ان که "راه"، "روش" ، "آیین" بود فاصله گرفته است و به معنای "ناسیون" (متولد شدن) ، "مردم"، "کشور"، "شهروند"، تغییر و بار سیاسی پیدا کرده است. بنابراین در ذیل، چنین تغییر و تحولاتی را تشریح مینمائیم.
معنای لغوی و اصطلاحی ملت
ملت در لغت به معنای اولیه راه، روش، دین و آئین است و در معنای نوین، متولد شدن(""nation ناسیون)، مردم و مانند اینها را در بر میگیرد. در اصطلاح ملت "مجموعهای از افراد هستند که بواسطه اشتراک در همه یا اکثر عوامل ذیل، یعنی نژاد، سرزمین، زبان، فرهنگ و تاریخ عقاید و جهانبینی، به هم پیوند خورده و احساس تعلق و هویت مشترک دارند."[2] البته همه عناصر فوق در ایجاد ملت لازم نیست بلکه برخی از این عناصر مانند "زبان"، "مذهب"، "نژاد" و غیره بطور جداگانه میتوانند ملت را شکل دهند.
ملت در قرآن و نهج البلاغه
واژه ملت در "قرآن" 17 بار در 15 آیه از سورههای بقره(آیه های 120، 130، 135)، آل عمران(آیه 95)، نساء(آیه 125)، انعام(آیه 161)، اعراف(آیههای 88 و 89)، یوسف(آیههای 37، 38)، ابراهیم(آیه 13)، نحل(آیه 123)، حج(آیه 78)، بیان شده است. که از این پانزده بار، هشت یا نه مورد آن درباره "مکتبهای الهی" بویژه به نام "حضرت ابراهیم(ع)" اضافه شده و دیگر موارد درباره "مکتبهای باطل" به کار رفته است. دو نمونه از این موارد در ذیل میآوریم:
1)سوره "نحل" آیه 123 بدین صورت است که " ثم أوحینا إلیک أَن اتبع ملة إبراهیم حنیفا وما کان من المشرکین ".
در این آیه خداوند به حضرت "محمد(ص)" میفرمایند:
"آنگاه به تو وحی نمودیم(که در دعوت به توحید) پیرو آئین پاک ابراهیم باشی و او هرگز از مشرکان نبود" [3]
2)سوره "یوسف" آیه 38 چنین آمده است: "و اتبعت مله آبائی ابراهیم و اسحاق و یعقوب. من از آئین پدرانم، ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردم."[4]
واژه ملت در "نهجالبلاغه" همان معنای "عقیده و دین" در قرآن را در بر میگیرد؛ مثل خطبه 192 نهجالبلاغه که میفرماید: "... بعث الیهم رسولاً فعقد بملّه طاعتهم ... و التفت المله بهم فی عوائد برکتها" پیامبری برایشان برانگیخت؛ سپس او آنان را به دین خود پیوند داد و تمام برکات آئین حق(دین اسلام)، آنها را در برگرفت[5] و خطبه یک نهجالبلاغه اظهار میدارد: "و اهل الارض(الارضین) یومئذ ملل متفرقه و اهواء منتشره" در روزگاری که مردم روی زمین دارای مذهب پراکنده و خواستههای گوناگون بودند.[6]
بنابراین بطور کلی در قران و نهج البلاغه واژه ملت به معنای "کیش و آئین و دین" است و به تعبیر استاد مطهری "راه و روش و طریقهای که از طرف یک رهبر الهی بر مردم عرضه شده است" میباشد و این راه و روش چیزی جز دین نیست[7]
ملت به معنای نوین
اصطلاح ملت در معنای مدرن آن با معنای اولیه ان در(قران و نهجالبلاغه) به معنی دین و آئین فاصله دارد و بیشتر این معنی جدید از ملت با تمدن غرب مرتبط است و دارای بار سیاسی است. به بیان دیگر معنی جدید ملت در دو سده اخیر در "اروپا" بخصوص بعد از "انقلاب فرانسه" شکل گرفته است و به همین جهت بیداری ملی و لزوم تشکیل دولت ملی پیشینه طولانی ندارد.
تعریف کلی که از ملت به معنای مدرن وجود دارد این است که "هرگاه جمعیتی حتی با اختلاف در عادات، زبان و باورهای مذهبی در چارچوب جغرافیایی معلوم ومشخص با یکدیگر همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند و برای اعتلای جامعه خود کوشا باشند از نظر حقوق بینالمللی تشکیل یک ملت دادهاند..."[8]
در ایران معنای واژه ملت همان معنای اولیه کیش و آئین بود و شاعران ایرانی از جمله "حافظ" این معنی را در شعر خود بکار میبستند. مثلاً وی میگوید:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند[9]
اما با تحولات قرن 16م و ارتباطات ایران بخصوص روشنفکران با غرب، مفهوم ملت به معنای نوین (nation یعنی متولد شدن، مردم، کشور) وارد فرهنگ سیاسی ایران در "عصر مشروطه" شد. البته این لفظ "ملت" در ایران بر خلاف غرب جدا از "دولت" است.
عناصر ملت
اگرچه عناصری که درپیدایی ملت کارا بودند پیچیده و مبهم است؛ اما از مهمترین عناصر تشکیل دهنده آن و نظریاتی که در این زمینه است، میتوان به چند مورد ذیل اشاره کرد:
۱)نظریه "آلمانی" ملت: این نظریه بنیاد ملت را "نژاد" میداند و اظهار میکند که نژادهای بشری سلسله مراتب و به شکل هرمی هستند که در راس آن نژاد "آریایی ناب"(نژاد ژرمن آلمانی) است. "هیتلر" این نظریه را پایه "ناسیونال –سوسیالیسم" خود قرار داد.[10]
۲)نظریه "فرانسوی" ملت: این نظریه اهمیت نژاد، زبان، مذهب و دیگر مشخصات قومی را نادیده نمیگیرد، ولی برای تشکیل ملت و پیدایی احساسات ملی، عاملهای تاریخی، اقتصادی و معنوی را نیز لازم میدانند. [11]
ازدیگر عناصر اصلی ملت میتوان به "حق حاکمیت ملی" که دستاورد انقلاب کبیر فرانسه است اشاره نمود، که زمینه را برای "استقلال سیاسی" مستعمرات فراهم کرد.