كلمات كليدي : كتاب مقدس، عهد جديد، نامه هاي پولس، عبرانيان، فدا
نویسنده : هادی جهانگشای
رساله پولس رسول به عبرانیان، نوزدهمین کتاب از سری کتب عهد جدید است. کلمه عبرانیان، یا از کلمه عابر که به معنی گذر کردن از نهر و مکانی دیگر گرفته شده و یا مشتق از عابر، جدّ ابراهیم خلیل است. چنانکه در پیدایش(13:14) میخوانیم: ابرام(ابراهیم) از گذرگاه فرات گذشته، به اراضی فلسطین درآمد. کنعانیان وی را به عبرانی ملقب نمودند و پس از آن، این لقب در خانواده او باقی ماند و در نزد مصریان و فلسطینیان نیز به این لقب معروف شدند. خود عبرانیان نیز همین کلمه را استعمال میکردند؛ اما برخی اوقات کلمه اسرائیلی و اسرائیلیان را بر آن کلمه ترجیح میدادند و پس از آنکه از اسارت برگشتند، به یهود مسمّی گشتند.[1]
با توجه به این مقدمه، میتوان گفت، عبرانیان مردمانی یهودینژاد بودند که برای معبد بزرگ یهودیان در شهر اورشلیم، اهمیت زیادی قائل بودند. در این معبد، مراسم مذهبی به دقت اجرا میشد و مقدار زیادی گاو و گوسفند ذبح میگردید. وقتی عبرانیان به حضرت عیسی(ع) ایمان آوردند و مسیحی شدند، طبق عادت دیرین خود برای انجام مراسم مذهبی باز به معبد اورشلیم میرفتند. این نامه، به همین عده نوشته شده است.[2]
نویسنده، تاریخ و مکان نگارش
در مورد نویسنده این رساله، نظرات مختلفی وجود دارد. اگر چه عموماً این رساله، در حدود 1200 سال(یعنی از سال 400 تا 1600 میلادی)، «نامه پولس به عبرانیان»، نامیده میشود. اما نویسندهی خود را معرفی نمیکند.[3] مریل سیتنی نویسنده مسیحی، در مورد نویسنده این رساله در کتاب خود مینویسد: «موضوع مشکلتر در مورد این رساله، نویسنده آن است. نویسنده نام خود را ذکر نمیکند و هیچ نشانهای به دست نمیدهد که از روی آن بتوان به هویت او پی برد. مطالعه رساله نشان میدهد که نویسنده، دارای استعداد ادبی عالی و سبک یونانی کلاسیک بالاتری از هر قسمت دیگر عهد جدید بوده است.»[4]
قدیمیترین اظهار نظر در مورد نویسنده این رساله، در کتاب "Turtullian’s De Pudicitid 20"(220 میلادی) یافت میشود؛ که در آن ترتولیان از "نامهای به عبرانیان، با امضای برنابا" نقل قول کرده و علت انتساب را بیان میکنند. از متن نامه مشخص است که نویسنده میبایست در کلیسای رسولان، مقامی داشته باشد. همچنین از آن برمیآید، یک مسیحی عبرانی و روشنفکر و بسیار خبره در عهد عتیق بوده است. برنابا این شرایط را داشته، او یهودی و از قبیله لاوی(اعمال 36:4) بود، که بعد از ایمان آوردن پولس، با او دوستی نزدیکی برقرار کرد.[5] البته یوسبیوس اظهار میدارد که به ادعای کلمنت اسکندریه، پولس این رساله را به عبری نوشت و لوقا آن را به یونانی ترجمه کرد. اریجن، بارها از این رساله، به عنوان اثر پولس یاد کرده و عموماً آن را متعلق به پولس میداند؛ ولی خودش در مورد آن اینگونه اظهار نظر میکند: «پس اگر کلیسایی این رساله را متعلق به پولس بداند، باید این نظر را تحسین نمود؛ زیرا این نظر گذشتگان ما، بدون دلیل نبوده است. ولی اینکه نویسنده این رساله واقعاً چه شخصی بوده فقط خدا میداند.»[6] برخی هم اپلس را نویسنده آن میدانند که برای اولین بار توسط مارتین لوتر پیشنهاد گردید؛[7] البته مریل سیتنی مینویسد: «در مورد اینکه اپلس نویسنده این رساله بوده است، هیچ روایت قدیمی و معتبری وجود ندارد. جالب اینجاست که کلیسای شرق(ارتدوکسها)، از همان ابتدا، این رساله را به طور غیر مستقیم به پولس نسبت میدهند.»[8]
در مورد زمان نگارش رساله میتوان گفت که این رساله باید قبل از خرابی اورشلیم و معبد، در سال 70 میلادی نوشته شده باشد؛ زیرا همواره نویسنده، هنگامی که در مورد معبد و فعالیتهای مربوط به کاهن صحبت میکند، از زمان حال یونانی، استفاده میکند.[9] البته بنابر قولی، زمان نگارش را سال 61 و 62 و محل نگارش آن را رم نوشتهاند؛[10] که در این مورد نیز اختلاف، بسیار شده است؛ چرا که این ادعا بیشتر متکی بر تفسیر(14:13) است: «آنانی که از ایتالیا هستند به شما سلام میرسانند» آیا مفهوم این جمله، آن است که نویسنده در ایتالیا(رم) بوده و به مسیحیان عبرانی که در جای دیگری بودند سلام میرساند؟ یا اینکه به این معنی است که مخاطبین رساله در ایتالیا و دوستان آنها در خارج از ایتالیا نزد نویسنده رساله بودند؟. با توجه به کلمه یونانی که «از» ترجمه شده است تفسیر دوم صحیحتر به نظر میرسد.[11]
محتوای کتاب
رساله به عبرانیان، با بیان این مطلب آغاز میشود: همانطوریکه در زمانهای گذشته خدای متعال به طرق مختلف و اقسام متعدد به واسطه انبیاء، با مردم سخن گفته، در این زمان(زمان حضرت عیسی مسیح(ع)) نیز به واسطه حضرت مسیح با مردم سخن میگوید. بعد از این مقدمه مطالبی را از طرف خدا، در مورد چگونگی خلقت عیسی مسیح مینویسد: «تو پسر من هستی و من امروز تو را تولید نمودم.» در ادامه برتری حضرت مسیح(ع) را نسبت به فرشتگان بیان میکند.
در باب دوم، مخاطبین را نسبت به غفلت در مورد مسیح(ع) و نشناختن او انذار و آنها را در این مورد، نصیحت و راهنمایی میکند. در این رساله که نویسنده آن هم معلوم نیست، در آیات 14 به بعد، آیاتی آمده است که بیانگر فدا شدن حضرت عیسی(ع) در برابر گناهان دیگران است. «پس چون فرزندان در خون و جسم شراکت دارند، او نیز همچنان در این هر دو شریک شد تا به وساطت موت(مرگ)، صاحب قدرت موت، یعنی ابلیس را تباه سازد و آنانی را که از ترس موت، تمام عمر خود، گرفتار بندگی میبودند، آزاد گرداند.»[12] آیات بعدی آمدن مسیح را در جهت دستگیری از نسل ابراهیم قلمداد میکند.
در باب سوم، با بیان برتری حضرت عیسی مسیح(ع)، نسبت به حضرت موسی(ع) بیان میشود. از آیات هفتم به بعد، مردم را علیه بیایمانیهایشان هشدار داده و آنها را از این امر میترساند. در آیه 12 این باب میخوانیم: «ای برادران با خدا باشید. مبادا در یکی از شما دل شریر و بیایمان باشد که از خدای حیّ، مرتد شوید.»[13] در اواخر این باب، در رد اینکه کسی چون از فلان قوم است، پس سعادتمند خواهد شد، مطالبی را مینویسد.
باب چهارم، بابی است که در آن، چگونگی به آرامش رسیدن انسانی که به مسیح(ع) ایمان آورده و مسیحی شده، بیان میگردد. در ترجمه تفسیری در آیه 10 این باب میخوانیم: «مسیح قبلاً وارد این محل(کنعان) شده است. او اکنون در آن جا است و استراحت میکند، همانگونه که خدا بعد از آفرینش استراحت نمود.»[14] اواخر باب چهارم، حضرت عیسی(ع) را کاهن اعظم و رئیس کهن و او را هممرتبه با ملک صادق معرفی میکند. آیه هفتم با ادعایی از جانب نویسنده نامه ادامه مییابد که: «و او در ایام بشریت خود، چونکه با فریاد شدید و اشکها، نزد او که به رهانیدنش از موت قادر بود، تضرع و دعای بسیار کرد هر چند پسر بود، به مصیبتهایی که کشیده بود، اطاعت را آموخت و کامل شد.»[15]
باب 6 آیه 13، مینویسد: «زیرا وقتی که خدا به ابراهیم وعده داد، چون به بزرگتر از خود نتوانست قسم خورد، به خود قسم خورده و گفت».[16] نویسنده در این قسمتها، از عهد عتیق بسیار استفاده مینماید.
باب هفتم باب برتری کهانت حضرت عیسی مسیح است. در این باب، نویسنده، شریعت موسوی را در مسیحیت نفی میکند و آن را نسخشده میپندارد. دلیلی که بر این ادعای خود آورده، این است که چون حضرت عیسی از سبط لاوی(یکی از 12 سبط بنیاسرائیل که کاهنان یهود فقط از این سبط بودند)، نیست و از سبط یهودا است. «زیرا هرگاه کهانت تغییر میپذیرد، البته شریعت نیز تبدیل مییابد. زیرا او که این سخنان، در حق وی گفته میشود از سبط دیگر ظاهر شده است، که احدی از آن، خدمتگاه قربانگاه را نکرده است.»[17]
بابهای هشتم و نهم مقایسه عهد جدید با عهد قدیم، مقایسه کهانت مسیح(ع) با کهانت کاهنان یهود و حضرت موسی(ع) است. در این باب، مقایسهای با قربانی کردن بزها و گوساله در مکان اقدس، برای قوم یهود با مسیح(ع) صورت میدهد. نویسنده در باب دهم، بازهم شریعت را نفی میکند. در ادامه، آموزه فدا را مطرح کرده و میگوید که «عیسی(ع) آمده بود تا قربانی شود، بعد از آن لابه دست راست خدا بنشست تا ابدالاباد، و بعد از آن منتظر است تا دشمنانش پایانداز او شوند.»[18] سپس مخاطبان را به پایداری و مقاومت تشویق کرده و خاطراتی از تحمل رنجها و مشکلات گذشته را برای آنها مینویسد.
باب یازدهم، مثالهایی از قهرمانان ایمان در گذشته میآورد. در اوایل باب 12 نیز مخاطبان را تشویق به پایداری و پذیرش تأدیب الهی و استقامت در ایمان و نصایحی را در مورد پایداری در ایمان مینماید. در ادامه این باب، در مورد بازگشت به گناه هشدار میدهد. در باب 13، نصایح خود را به مخاطبان نوشته و قوانین عملی جهت زندگی مسیحی را ارائه مینماید.
در آیات هجدم تا نوزدهم از مخاطبان در خواست دعا کرده و خودش نیز برای آنها دعا میکند. در آخر هم سلامها و تحیات پایانی را مینماید. این رساله در 13 باب به اتمام میرسد.