كلمات كليدي : ملانشتون، لوتر، آگسبورگ، اصلاحات
نویسنده : محمد صادق احمدي
تاریخ نشان داده است که گاه حوادثی نه چندان مهم، منشا تحولات اساسی و سرنوشت سازی در تاریخ بشر بوده است. به گونهای که پیامدهای بعضی از این تحولات و نیز تاثیرات آنها در حوزههای مختلف در باور پرچمداران آن نیز نمیگنجیده است. به عنوان مثال روزی که پولس تغییر کیش داد و شروع به تفسیر آیین مسیح کرد هرگز نمیپنداشت که تفاسیرش از دین مسیح، مرزهای زمان و مکان را در نوردیده و جهان مسیحیت را وارد مرحلهای متفاوت کند.
یکی از مهمترین رویدادهای دنیای مسیحیت، نهضت اصلاح دینی با همه مقدمهها و پیامدهای آن است که سبب خروج دین از انحصار کلیسا شد و آن را تا سطح فهم عموم مردم پایین آورد.
یکی از شخصیتهای تاثیر گذار در نهضت اصلاح دینی و تاریخ مسیحیت همکار و یاور مارتین لوتر؛ فیلیپ ملانکتون است.
زباندان به الهیات علاقه مند میشود[1]
فیلیپ ملانکتون در 16 فوریه سال 1497 میلادی در جنوب آلمان دیده به جهان گشود. او خواهرزاده جان روشلین بود که بزرگترین متخصص زبان عبری در آلمان و یکی از سرشناسترین انسانگرایان آلمان به شمار میآمد. همین امر نیز سبب علاقه فیلیپ به انسانگرایان بویژه اراسموس گشته بود.
فیلیپ ابتدا به تحصیل در دانشگاه هایدلبرگ و سپس دانشگاه توبینگن مشغول شد و اندکی بعد به محل تازه تاسیسی در دانشگاه ویتنبرگ نقل مکان کرد.
در اینجا بود که ملانکتون با لوتر آشنا شد و پس از این آشنایی با اینکه تخصص او در زبان یونانی بود به الهیات علاقهمند شد. با این حال بنا به توصیه روشلین در دانشگاه ویتنبرگ به تدریس در زمینه زبان یونانی مشغول شد. او به همراه یوهان استروم (Iohann Strum) مطالعه زبان یونانی و ادبیات آن را در برنامه تربیتی لوتری قرار دادند. با فراگیری زبان یونانی دانشجویان میتوانستند متن انجیل را مستقیما به این زبان بخوانند.[2]
در سال 1519 فیلیپ استاد الهیات دانشگاه ویتنبرگ شد و این سمت بود که به همکاری بیشتر با لوتر دامن زد. هرچند خلق و خوی ملانکتون با لوتر متفاوت بود اما صمیمیترین دوست لوتر به حساب میآمد. در همین دوران فیلیپ تحت تاثیر تفکرات لوتر به اصلاحات در مسیحیت روی آورد و به مکتب اصلاحگران پیوست.
پس از این بود که فیلیپ همواره همراه لوتر بود و حتی در مناظرات با مخالفان نیز او را تنها نمیگذاشت. به عنوان مثال در مناظره با تسوینگلی در مورد حضور واقعی مسیح در عشای ربانی طرف لوتر را گرفت.
البته این موضع ملانکتون دوام نیاورد و بعدها اندکی افکار خود را از اندیشههای لوتر جدا کرد و این مساله خشم هواداران لوتر را تا حد زیادی برانگیخت.[3]
اعترافنامه آگسبورگ: نقش پررنگ امپراطوران بر الهیات کلیسا
یکی از چالشیترین لحظاتی که ملانکتون لوتر را یاری کرد در اعتراف نامه آگسبورگ بود. از آنجا که مارتین لوتر در حین اعتراضهای متعددش تکفیر شده بود و نمیتوانست در مجامع حاضر شود فیلیپ ملانکتون در این جریان نقش پر رنگی ایفاء کرد.
در سال 1530 امپراطور شارل پنجم برای حل مناقشههای بوجود آمده فرمان تشکیل شورای مذهبی صادر کرد تا در آگسبورگ با پروتستانها مذاکره کند.
به دنبال این فرمان ملانکتون یک اعترافنامه ایمانی مطابق با مبانی لوتر تنظیم کرد و پس از تایید نسخه نهایی توسط لوتر آن را در حضور امپراطور خواند.
به نقل تونی لین این اعترافنامه برای اینکه مورد پذیرش شارل پنجم واقع شود با لحنی ملایم تدوین شده بود. [4]
با این حال امپراطور از آن رو که این اعتقادنامه را بر خلاف نظریات کلیسای کاتولیک دید آن را رد کرد و حتی از پذیرش دفاعیهای که ملانکتون اندکی بعد تدوین کرده بود نیز سرباز زد.[5]
این کار امپراطور سبب شد که اعترافنامه و دفاعیه ملانکتون به زبانهای آلمانی و لاتین در سال1531 منتشر شود و پس از آن جزء اعتقادنامههای رسمیکلیسای لوتری به شمار آید.
سرانجام فیلیپ ملانکتون در سال 1560 در حالی چشم از جهان فرو بست که به شخص منفوری در اجتماع پیروان لوتر تبدیل شده بود. این بدان سبب بود که ملانکتون سعی در تعدیل برخی افکار لوتر داشت و همین مساله کافی بود تا پیروان لوتر او را مورد حمله قرار دهند. در نهایت هجوم مخالفان او سبب شد تا در اعتقاد نامه وفاق در سال 1557 بسیاری از افکار و عقاید او محکوم گردد.
البته اوضاع به همین روال باقی نماند و پس از مدت نه چندان کوتاهی فیلیپ ملانکتون به واسطه دستاوردهای مهمیکه در زمینه اصلاح تعلیم و تربیت به دست آورده بود به عنوان " معلم آلمان " ملقب شد.
آثار معلم محکوم!
فیلیپ ملانکتون به سبب همراهی مداوم لوتر و تغییر برخی دیدگاههای لوتر صاحب نظریات و تالیفات پر ثمری در جهان پروتستان گردید که برخی از مهمترین این آثار بدین قرار است:
1- دفاعیه بر اعتراف نامه آگسبورگ: فیلیپ این دفاعیه را پس از تایید نشدن اعتراف نامه توسط امپراطور تدوین کرد تا شاید بتواند نظریات مطروحه در اعتراف نامه را به اثبات برساند اما امپراطور از پذیرش این دفاعیه نیز سرباز زد. البته در کلیسای لوتری این دفاعیه به همراه اعترافنامه آگسبورگ جزء اعتقادنامههای رسمیمحسوب میشود. [6]
2- مجموعه مقالات: یکی از مهمترین تاکیدهای فیلیپ از همان دوران آغازین اشتغال به الهیات، مربوط به مرجعیت کتاب مقدس بود. این مطلب بوضوح در مجموعهای از آراء او که تحت عنوان مجموعه مقالات موجود است مشاهده میشود. ملانکتون این آراء را در سال 1519 جهت دریافت درجه کارشناسی ارشد ارائه کرد و پس از دو سال تحت عنوان مجموعه مقالات یا مباحث کلی الهیات که به عنوان مهمترین اثر الهیاتی از خود به یادگار گذاشت به چاپ رسید. [7]
آراء فیلیپ
ملانکتون گرچه در ابتدا ممکن است بخاطر دنباله روی از لوتر شخصیتی پیرو و بدون سبک و اندیشه مستقل به نظر بیاید اما باید گفت که در واقع اینگونه نیست و او دارای نظرات تاثیر گذاری در تاریخ کلیسا گشته و گاهی نیز تغییر جهتهایی از مسیر لوتر داشته که برخی از مهمترین آنها از این قرار است:
1- خیانت به لوتر و بازگشت از تعالیم او:
هنگامیکه شکستهای متوالی در صحنههای سیاسی و نظامی، آیین لوتری را ناگزیر ساخت تا خود را با شرایط نابسامان وفق دهد ملانکتون شروع به فعالیتهایی برای فرو نشاندن ضعف در اردوگاه لوتر کرد. او به این منظور با رویکردی مصلحت گرایانه و برای حفظ میراث لوتر، تعدیلهایی را در تعالیم لوتر ایجاد کرد.[8]
اما این کار او سبب شد تا پیروان لوتر او را مورد حمله قرار دهند و این حملات آغاز مجموعهای از تاخت و تازها بود از سوی کسانی که ملانکتون را فردی خیانتکار به میراث اعتقادات لوتر میدانستند. [9]
2- عدم حضور واقعی مسیح در عشای ربانی؛ خشنودی کالون و آزردگی لوتر: [10]
پس از مباحثه لوتر با تسوینگلی در مورد حضور یا عدم حضور واقعی مسیح در عشای ربانی و پس از اینکه ملانکتون در آن مناظره طرف لوتر را گرفت[11] و فراتر از این به لوتر هم اجازه تسامح نداد در چرخشی قابل توجه ملانکتون در سال 1540نسخه تجدید نظر شده اعترافنامه آگسبورگ را منتشر کرد که در آن دیگر حضور واقعی مسیح در آیین عشای ربانی تعلیم داده نمیشد.
کالون از این کار ملانکتون خشنود شد اما لوتر از تغییر دیدگاه او آزرده خاطر شد هرچند به صورت علنی با او مخالفت نکرد. [12]
3- بررسی و تفکر در دین ممنوع!:
ملانکتون در مقدمه مهمترین اثر الهیاتی خود، مباحث کلی الهیات که در سال 1521 چاپ شد چنین میگوید:
«بهتر است که ما بجای بررسی و تتبع در آثار الهی آنها را بستاییم! موضوع مهمتر اینکه تعمق و ژرف اندیشی در مورد این اسرار بدون پذیرش خطرات بزرگ ممکن نیست... بنابراین دلیلی وجود ندارد که ما در مورد موضوعاتی متعالی چون "خدا"، "وحدت و تثلیث خدا"، "راز آفرینش و جگونگی تجسم الهی" تلاشی جان فرسا داشته باشیم. علما پس از قرنها تفکر و تعمق فقط در مورد این چند موضوع در نهایت به چه نتیجه ای رسیدند؟... بایسته است که مسیح را به طریقی متفاوت از طریقی که عالمان مدرسی معتقد به آن هستند بشناسیم»[13]
4- فلسفه و پدران گمراه! کلیسایی:
فیلیپ ملانکتون معتقد بود که فلسفه افلاطونی بر پدران کلیسا و فلسفه ارسطویی بر متفکران قرون وسطی تاثیرهای گمراه کنندهای بر جای نهاده است. فیلیپ همواره میگفت: «همان گونه که ما در این دوران متأخر به جای مسیح، ارسطو را با آغوش باز پذیرفته ایم در دوران آغاز شکل گیری کلیسا نیز تعالیم مسیحی با تاثیر گرفتن ار فلسفه افلاطونی تضعیف شد!»[14]
5- تعالیم غیر مسیحی:
لازمه آنچه از ملانکتون در مورد پیشین ذکر شد در واقع اعتقاد به عدم صحت آموزههای رایج است و این که به نظر او این تعالیم از فلاسفه گرفته شده و نه از مسیح.
6- ادعای بازگشت لوتر از تعالیمش:
تونی لین که یکی از الهیدانان مسیحی شناخته میشود در این مورد چنین روایت کرده است:
«ملانکتون ادعا کرده است که لوتر مدت زمان کوتاهی قبل از مرگ خود نزد وی تصدیق کرده که در مورد حضور واقعی مسیح در عشای ربانی دیدگاه افراطی داشته و دیگر نمیتواند دیدگاه خود را تعدیل کند. زیرا تغییر رأی در این مورد ممکن است باعث شود تا کل تعالیم او همچون گذشته مورد تایید و احترام نباشد»[15]
البته باور این ادعا کمی مشکل است. زیرا همانطور که تونی لین میگوید ملانکتون در این ادعا بیطرف نبوده است.
7-مرجعیت کتاب مقدس:
از نظر ملانکتون تنها بنیان و ملاک خطا ناپذیر ایمان مسیحی، کتاب مقدس محسوب میشد.