28 مرداد 1397, 13:57
...ندانم این سستی در امر آخرت و این بیحالی در اطاعت از ائمه که عقول طاهرهاند چیست؟ آیا مرگ که امری حتمی است و وارد شدن برخداوند را فراموش کردندهاند؟در حالیکه مرگ لحظه پایههای خوشیهای شما را درهم میشکند و بنیان غرایز شما را ویران میسازد. آیا پیامبر که راستگویان است نفرموده: «هر که در روز و شب بیست مرتبه به یاد مرگ افتد با شهدای جنگ احد محشور خواهدشد» آیا یاد مرگ را در کمال سودمندی و تاثیر نیافتهاید؟ شاید مانع شما از یاد مرگ اشتغال قلب شما به غیر خدا غیر مرگ و اماده نبودن برای سفر آخرت است و گر نه شکی نیست که همت شخص مسافر جز در تهیه اسباب و آمادگی برای سفر مصرف نمیگردد.
پس کسی که در حال فراغت اندیشه کند حتما باید سرورش نسبت به دنیا باز ماند. پس خردمند کسی است که خود را برای مرگ پیراسته کند و خویشتن را برای بهرهمندی از ناز و نعمت و امنیت آخرت آماده سازد، اگر میخواهی این حال برایت حاصل شود در احوال مردگانی که نظیر تو بودهاند تفکر کن. آنان که با آرزوهای طولانی و حالات بد خود در شهوات فرو رفته بودند ببین چگونه از انس عشرت به وحشت هجران و از وسعت قصرها به تنگناهای قبرها و از پاکیزگی و خوش صورتی یه زشت منظری و بد سیرتی انتقال یافتند. با زبان رسا و نمکین از قبرش بپرس و بگو سوگند به خدا ای قبر! آیا زیبایییهای او از بین رفت؟ و آیا آن شمایل خرّم تغییر یافت؟ تا به کاملترین جواب و بیان به تو پاسخ دهد که:
استخوانها بندبند از هم جدا کرد کرمان لحم و شحمش را فنا
با اینکه از این حالات غافل بوده و در تدبیر امور منازل و گردآوری اموال حریص بوده است. حسرتهای خود را بر ابنها بسنج و به هر حال ای دوست من! فرصت را غنیمت شمار و بدان که حالت مردم در یاد نمودن از مرگ احوالات آن به چند صورت است: گروهی از آنان در دنیا و شهوات آن فرو رفتهاند و در لذات آن غرق شدهاند و گروهی سالک تازه کارند و گروهی عارف به مقصود رسیدهاند.
گروه اول: مرگ را جز برای ذم و نکوهش از آن یاد نمیکنند؛ زیرا مرگ راه او را از رسیدن به محبوبش که دنیا است میبندد و حاجب و مانعی است در مقابل مطلوبش، بلکه از یاد مرگ میگریزد و با مرگ دشمنی دارد گرچه به ناچار عاقبت، مرگ را ملاقات خواهد نمود، چنین کسی از یاد مرگ بهرهای جز دوری از حق نمیبرد.
گروه دوم با یاد مرگ برای به دست آوردن خیرات و شتاب در تحصیل ملکات برتر آمادگی مییابد و از مرگ کراهت دارد، به خاطر ترس از اینکه مبادا مرگ را پیش از رسیدن به این کمالات ملاقات کند. چنین کسی در این حالت معذر است و از سگان این سرای شمرده نمیشود بلکه از کسانی که چون از دیدار خداوند کراهت دارند خدا هم از دیدار آنان کراهت دارد نیز محسوب نمیگردد، نشانهاش این است که وی به چیزی که وی به چیزی که او را برای مرگ آماده میکند مشغول است ودر راه تهیه توشه برای معاد خویش قبل از فوت فرصت میباشد.
اما گروه سوم – گر چه ذگر این گروه برای ما فایده ندارد – کسی است که مرگ را یاد میکند و به خاطر حبّ و شوقی که به مرگ دارد به مرگ مشتاق است، زیرا در مرگ، دیدار دوست میسر میشود و برای همین است علی(ع) فرمود: «سوکند به خدا که فرزند ابی طالب انسش به مرگ از انس طفل به پستان مادرش بیشتر است».
زیرا مرگ خلاصی از زندان طبیعت و رسیدن به درجات عالی و بلند است و علی(ع) نیز به همین اشاره دارد آنجا که پس از ضربت خوردن بر فرق مبارکش فرمود: سوگند به خدای کعبه، رستگار شدم
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان