مروری بر دیدگاههای استاد مطهری درباره فلسفه وبایستههای عبادت
توجه استاد مطهری به موضوع «عبادت» را میتوان جلوه ای از جامعیت این شخصیت دانست که حضور در عرصههای علمی، فرهنگی و سیاسی را با خودسازی و انس با خدا جمع کرده بود. مطهری نه تنها در رویکردی نظری به تبیین انسان شناسانه اصالت گرایش به پرستش و عبادت پرداخت؛ بلکه در سلوک شخصی خود نیز در این زمینه الگو بود.
او در آثار خود تلاش نمود ضمن بهرهگیری از متون اصیل دینی، با رویکردی عقلانی، به «فلسفه عبادت» پاسخ دهد؛ به علاوه با طرح موضوع «رشد در عبادت» از بایدها و نبایدها در این زمینه سخن گفت.
«آزادی معنوی»، «سیری در نهج البلاغه»، «انسان کامل»، «انسان و ایمان» و «تعلیم و تربیت در اسلام» از جمله آثاری هستند که استاد مطهری در آنها مباحثی را به موضوع عبادت اختصاص داده است. برخی از جملات استاد در این مجموعه گرد آمده است تا دعوتی باشد برای مطالعه آثار ماندگار استاد. اینک در سالگرد شهادت علامه مطهری(ره) با هم مطلب را از نظر میگذرانیم.
همواره، همراه با پرستش
هر جا که از زندگی بشر- اعم از اشتراکی و غیراشتراکی و اختصاصی- نشانه ای هست، از پرستش هم نشانه ای هست. هنوز اثری از زندگی بشر به دست نیامده است که آثار پرستش در آن وجود نداشته باشد. (فطرت، ص 214)
پرستش ابتکار پیامبران نبود
یکی از پایدارترین و قدیمی ترین تجلیات روح آدمی و یکی از اصیل ترین ابعاد وجود آدمی، حس نیایش و پرستش است. مطالعه آثار زندگی بشر نشان میدهد هر زمان و هر جا که بشر وجود داشته است، نیایش و پرستش هم وجود داشته است؛ چیزی که هست شکل کار و شخص معبود متفاوت شده است... پیامبران پرستش را نیاوردند و ابتکار نکردند، بلکه نوع پرستش را- یعنی نوع آداب و اعمالی که باید پرستش به آن شکل صورت گیرد- به بشر آموختند و دیگر این که از پرستش غیر ذات یگانه (شرک) جلوگیری به عمل آوردند. (انسان در قرآن، ص 17)
رو به افقی بالاتر
عبادت و پرستش نشان دهنده یک «امکان» و یک «میل» در انسان است: امکان بیرون رفتن از مرز امور مادی، و میل به پیوستن به افق بالاتر و وسیع تر. (انسان در قرآن، ص 23)
عبادت، جلوه رابطه انسان و خدا
یکی از وجهههای عالی و دورپرواز ادبیات اسلامی (چه در عربی و چه در فارسی) وجهه روابط عابدانه و عاشقانه انسان است با ذات احدیت. (سیری در نهج البلاغه، ص 92)
همه ثناگوی اویند
قرآن در پیوند انسان با خدا زیباترین بیانها را آورده است. خدای قرآن برخلاف خدای فلاسفه یک موجود خشک و بی روح و بیگانه با بشر نیست. خدای قرآن از رگ گردن انسان به انسان نزدیکتر است، با انسان در دادوستد است، با او خشنودی متقابل دارد، او را به خود جذب میکند و مایه آرامش دل اوست: الابذکرالله تطمئن القلوب. (رعد28) بشر با او انس و الفت دارد، بلکه همه اشیاء او را میخواهند و او را میخوانند. تمام موجودات از عمق و ژرفای وجود خود با او سر و سر دارند، او را ثنا میگویند و تسبیح میکنند: ان من شیء الا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم. (اسرا 44) (وحی و نبوت، ص 92)
خودیابی و خدایابی
قرآن میفرماید: «و لاتکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم.» (حشر 19)
قرآن میان «یافتن خود» و «یافتن خدا» تلازم قائل است. قرآن میگوید فقط کسانی خود را یافته اند که خدا را یافته باشند و کسانی که خدا را یافته اند خودشان را یافته اند. (من عرف نفسه عرف ربه و متقابلا: من عرف ربه عرف نفسه). در منطق قرآن، جدایی نیست؛ اگر انسان خیال کند که خود واقعی اش را دریافته است؛ بدون این که خدا را دریافته باشد اشتباه کرده. این از اصول معارف قرآن است (فطرت، ص 165)
خود فراموشی، عقوبت الهی
اسلام یکی از عقوبتهای الهی را این میداند که خدا انسان را به شکلی درمی آورد که خودش را فراموش کند: ولاتکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم. (حشر 19) از کسانی مباشید که خداوند را فراموش میکنند و در نتیجه فراموش کردن خدا، خدا آنها را معاقب میکند. عقابش این است که خودشان را فراموش میکنند. (آزادی معنوی، ص 207)
فلسفه عبادت
به همان نسبت که وابستگی و غرق شدن در مادیات انسان را از خود جدا میکند و با خود بیگانه میسازد، عبادت انسان را به خویشتن باز میگرداند. عبادت به هوش آورنده انسان و بیدارکننده انسان است. عبادت، انسان غرق شده و محو شده در اشیاء را مانند نجات غریق از اعماق دریای غفلتها بیرون میکند. در عبادت و در پرتو یاد خداوند است که انسان خود را آنچنان که هست میبیند، به نقصها و کسریهای خود آگاه میگردد، از بالابه هستی و حیات و زمان و مکان مینگرد؛ و در عبادت است که انسان به حقارت و پستی آمال و آرزوهای محدود مادی پی میبرد و میخواهد خود را به قلب هستی برساند. (سیری در نهج البلاغه، ص 291)
روح عبادت
برحسب تلقی [عارفانه]، عبادت نردبان قرب است، معراج انسان است، تعالی روان است، پرواز روح است به سوی کانون نامرئی هستی، پرورش استعدادهای روحی و ورزش نیروهای ملکوتی انسانی است، پیروزی روح بر بدن است، عالی ترین عکس العمل سپاسگزارانه انسان است از پدیدآورنده خلقت، اظهار شیفتگی و عشق انسان است به کامل مطلق و جمیل علی الاطلاق، و بالاخره سلوک و سیر الی الله است.
برحسب این تلقی، عبادت پیکری دارد و روحی، ظاهری دارد و معنی ای. آنچه به وسیله زبان و سایر اعضای بدن انجام میشود پیکره و قالب و ظاهر عبادت است، روح و معنی عبادت چیز دیگر است. روح عبادت، وابستگی کامل دارد به مفهومی که عابد از عبادت دارد و به نوع تلقی او از عبادت و به انگیزه ای که او را به عبادت برانگیخته است و به بهره و حظی که از عبادت عملاً میبرد و اینکه عبادت تا چه اندازه سلوک الی الله و گام برداشتن در بساط قرب باشد... تلقی نهج البلاغه از عبادت، تلقی عارفانه است. بلکه سرچشمه و الهام بخش تلقیهای عارفانه از عبادتها در جهان اسلام، پس از قرآن مجید و سنت رسول اکرم کلمات علی و عبادتهای عارفانه علی است. (سیری در نهج البلاغه، ص91و 92)
طعم ایمان
لذات معنوی از لذات مادی، هم قوی تر است و هم دیرپاتر. لذت عبادت و پرستش خدا برای مردم عارف حق پرست از این گونه لذات است. عابدان عارف که عبادتشان توام با حضور و خضوع و استغراق است بالاترین لذتها را از عبادت میبرند. در زبان دین از «طعم ایمان» و «حلاوت ایمان» یاد شده است. ایمان حلاوتی دارد فوق همه حلاوتها. لذت معنوی آنگاه مضاعف میشود که کارهایی از قبیل کسب علم، احسان، خدمت، موفقیت و پیروزی، از حس دینی ناشی گردد و برای خدا انجام شود و در قلمرو «عبادت» قرار گیرد. (انسان و ایمان، ص43)
روزنامه کیهان، شماره 19926 به تاریخ 25/2/90، صفحه 6