اسلام و محیط سالم اخلاقی (قسمت اول)
نویسنده: ابوالقاسم یعقوبی
فساد اخلاقی و فروپاشی ارزشها, نه تنها کشورهای غربی و به اصطلاح متمدن, بلکه سراسر دنیا را فرا گرفته است. فضیلتهای انسانی فراموش شده و ارزشهای معنوی در پیوندهای اجتماعی کم فروغ شده است. در این مقاله به راههای مقابله با این مساله پرداخته می شود.
جهان امروز, به پیروزیهای علمی و پیشرفتهای صنعتی گستردهای دست یافته و در برآوردن نیازهای مادی انسان, گامهای مؤثری برداشته است. اما جامعه بشری, همپای رشد علمی و مادی, از نظر خلق و خوی انسانی حرکت نابهنجار داشته است. اصول و معیارهای اخلاقی بیش از پیش در پای پول و مادیات قربانی میشود. مفاهیمی از قبیل: آزادی, انسان دوستی, احسان, عدالت, مساوات, دفاع از حقوق بشر و... با این که با آب و تاب بیان می گردد, بیش از هر زمانی زیر پا گذاشته میشود. فساد اخلاقی و فروپاشی ارزشها, نه تنها کشورهای غربی و به اصطلاح متمدن, بلکه سراسر دنیا را فرا گرفته است. بحرانهای اخلاقی, نظام خانه و خانواده را لرزان ساخته و بیزاری از همنوع, سرد مهری و بی عاطفگی, پول محوری, دلمردگی و بی تفاوتی را به وجود آورده است. فضیلتهای انسانی فراموش شده و ارزشهای معنوی در پیوندهای اجتماعی کم فروغ شده است. بیم آن می رود که این موج تخریب گر, اگر مهار نگردد, سرنوشت کشور ما را نیز دگرگون کند آنچه در زیر می آید, گامی است کوچک در جهت نمایاندن این خطر و نشان دادن راه درمان و جلوگیری از ابن بحران.
پیشگیری و بهداشت اخلاقی
در طب امروز برای مبارزه با بیماریهای جسمی, از دو راه استفاده می شود:
* پیشگیری
* درمان
پیشگیری, مانع گرفتاری انسان به بیماری است. درمان, راه بهبودی را نشان می دهد. پیشگیری سلامت طبیعی موجود بدن را حفظ می کند و درمان, سلامت از دست رفته را بر می گرداند. جلوگیری از عوامل بیماری آفرین, بارها آسانتر است, از درمان آنها. در علم اخلاق نیز, برای بیماریهای روحی و اخلاقی همین دو شیوه سفارش شده است: در متون دینی و تعالیم اسلامی هم, بر این روش, بویژه بر مسأله پیشگیری از بیماریهای اخلاقی تأکید و سفارش فراوان شده است:(یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم واهلیکم ناراً وقودها الناس والحجارة...)1
ای آنان که ایمان آورده اید, خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهایند نگاهدارید.
نگهداری خود به این است که در برابر قوای سرکش درون, تسلیم نشود و با آنها بستیزد و ایستادگی کند.
نگهداری خانواده به تعلیم وتربیت وساختن محیطی پاک و به دور از آلودگی است.
جمله (قوا انفسکم) خود را پاییدن و در مفاسد نیفتادن را می رساند و جنبه پیشگیری از آلودگیها را گوشزد می کند. سستی در مسائل اخلاقی و تربیتی خانواده, نه تنها آتشهای آخرت, که آتشهای دنیا را نیز بر می افروزد و اساس و بنیاد خانواده و اجتماع را ویران می سازد.
از این روی پیامبر اکرم(ص), به مسلمانان سفارش می فرماید, از ازدواج با دختر زیبا, که در خانواده بدکنش بزرگ شده, بپرهیزند.
(بپرهیزید از (خضراء الدمن).
گفته شد آن چیست؟
فرمود:(المرأة الحسناء فی منبت السوء)
[انتخاب] زن زیبا از خانواده ناسالم.2
قانونهای بسیاری در اسلام وجود دارد که فلسفه و حکمت تشریعی آنها , جلوگیری از فساد در اجتماع است, از آن جمله, می توان به دقت و دوراندیشی و باریک فکری اسلام در ثابت کردن کارهای نامشروع و خلاف عفت عمومی اشاره کرد. اسلام, گواهی چهارنفر عادل, آن هم به گونه ای ویژه را در ثابت کردن آمیزش نامشروع مرد و زن لازم دانسته که اگر از آن چهار نفر, یک نفر, خود را کنار بکشد و در پیش قاضی, گواهی ندهد, دیگر گواهان, به خاطر تهمت, مجازات خواهند شد! همچنین در چگونگی گواهی آنان مقررات و برنامه هایی وجود دارد, بسیار دقیق: گواهان, همه باید در مکان رویداد عمل نامشروع و زمان آن, یک گونه گزارش, ارائه دهند.
دیگر این که گواهی آنان, مستقیم و بدون حکایت از دیگران باشد و...
در همین مسأله, اگر گناهکار بخواهد در پیش قاضی گناه خود را فاش کند, باید چهار بار و در چهار نوبت, به زیان خود سخن بگوید.
در این جا, قاضی حق ندارد متهم را به اعتراف وا دارد, یا برانگیزاند. باید کاری کند, شرم و آزرم عمومی محفوظ بماند.3
این قانونهای کیفری اسلام, از آن روی تشریع شده اند که افزون بر پاک نگهداشتن جامعه و مردم, مردم را از سبک شماری گناه, به دور بدارند.
به عبارت دیگر, تمامی این مقررات این گونه ای برای ایجاد محیط سالم اخلاقی است.
شکی نیست که انسان, موجودی است اجتماعی و تأثیرپذیر از جایی که در آن زندگی می کند. جای تربیت و اوضاع اجتماعی در ساختن شخصیّت اخلاقی انسان اثری ژرف دارد.
همانا این مسأله که در سازندگی انسان, اصالت با فرد است و یا با جامعه, نظرهای گونه گونی وجود دارد که اشاره به آنها خالی از فایده نیست. گروهی بر این باورند که زندگی فرد, پیروی از چگونگی جای زندگی اوست. پند و اندرزهای فردی راه به جایی نمی برد.
اینان می گویند: اخلاق نیز آفریده جامعه است. به باور این گروه, فرد در جامعه جزئی است پیرو کل و رفتار و منش او, بازتاب اجتماعی است که در آن می زید.
نتیجه این تفکر آن است که نظام اجتماعی, باید دگرگون و اصلاح شود, تا افراد اصلاح گردند. گروهی بر این نظرند که عامل اصلی و اساسی در شکل دادن به زندگی و چگونگی خلق و خوی آدمی, خود اوست و جامعه, جز مجموعه افراد, چیز دیگری نیست. اینان, فساد و صلاح جامعه را در گرو فساد و صلاح فرد می دانند و جانبدار اصالت فردند. باور سومّی هم وجود دارد: اصالت آمیخته فرد و جامعه. جانبداران این دیدگاه, می گویند: انسان, نه موجودی است صددرصد مستقل و نه صددرصد پیرو جامعه, بلکه آمیخته ای است از آن دو.
نظام فرهنگی, اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه بر روی فرد اثر می گذارد و به بینش و منش او شکل و جهت می بخشد, ولی این تأثیر بدان اندازه نیست که اراده را از او بگیرد و او را پیرو بی چون و چرا سازد. دگرگونیهای اجتماعی با این که قانون ویژه به خود را دارند, به مقدار درخوری هم به آگاهی و تلاش افراد آن جامعه بستگی دارد و تحت تأثیر آن قرار می گیرند.از مجموع این سه دیدگاه, آنچه برابر با قانونهای انسان ساز اسلام است, دیدگاه سوم است, زیرا اسلام از یک سو فرد را در ارتباط با خود و زیستگاه خود مسؤول می داند و از سوی دیگر, اثر اجتماع را به اخلاق و آداب فرد, تأیید می کند4.
بنابراین برای پیشگیری از گسیختگی اخلاقی و فروپاشی ارزشها, افزون بر پاکسازی فرد, باید به پاکسازی جای زندگی و اجتماع توجه گردد. پهنه جامعه به گونه ای باشد که مردم را به سوی ارزشها حرکت دهد.پیوستگیهای اجتماعی, به شیوه ای به رشته کشیده شود که راه رشد و کمال را برای همگان فراهم سازد. درست است که پرو راندن افراد از راه پند و اندرز, بایسته است و کارساز, امّا این, به تنهایی کارایی ندارد, باید در سالم سازی اجتماع, تلاش شود, تا مردم بتوانند در ساحت ارزشها, نفس بکشند و خود را با آهنگ سازنده آن سازش دهند.
از این روی, می بینم پیامبران الهی, با آن که خود را اندرز دهنده درستکار5, می دانستند, و با پندهای نیکو6, روح مردم را شاداب می کردند, همواره از پدیدآوردن جامعه ای براساس قسط و عدل: (لیقوم الناس بالقسط)7 سخن می گفتند. این, نشان می دهد که برای ساختن انسان صالح و جامعه سالم و سعادتمند, تنها به تربیتهای فردی نباید بسنده کرد, بلکه باید زیستگاه و جامعه ای را پی ریخت که در آن, زمینه بروز و ظهور استعداد آدمی فراهم آید و جوهره وجود و نیکویهای اخلاقی او را بنمایاند و به کمال برساند: (بعثت لأتمم مکارم الأخلاق).
امام خمینی, بر بایستگی پدیدآوردن چنین زیستگاهی, تاکید می ورزند:
(عمده در برنامه های حکومتی, در برنامه های دولتی این معناست که محیط اخلاقی درست کنند. محیط برادری درست کنند. این در رأس همه برنامه هاست. اگر این برنامه درست شد, اگر دولت بخواهد کاری بکند همیشه ملت با او همراهی می کند.)8
در همین راستاست که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران, در اصل سوم, بر عهده دولت و نظام می گذارد که برای رسیدن به هدفهای اسلامی و انسانی (که در اصل دوم ذکر شده), همه توان و توش خود را به کار گیرند, از آن جمله:
(ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی براساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی.)
جامعه سالم اخلاقی و جلوه های آن
هدف از جامعه اخلاقی آن است که بنیاد جامعه, براساس معیارهای انسانی و الهی استوار گردد و تار و پود آن را ارزشها و فضیلتها تشکیل دهد, تا نااهلان, زمینه تاخت و تاز نداشته باشند. شادابی و روحی جایگزین افسردگیها گردد.
مهر و محبت, بر پیوندها, حاکم باشد. از بی اعتمادی و دورویی خبری نباشد, دوستیها و دشمنیها, برای خدا و در مسیر ارزشها قرار گیرد. انسانها, همواره, خود را به جای دیگران بگذارند, آنچه بر خود نمی پسندند, بر دیگران روا دارند و آنچه برای خود می پسندند برای دیگران نیز بخواهند.در چنین جامعه ای, از بخل و فشرده دستی, غیبت و زشت یادی, تهمت و بی حرمتی اثری نخواهد بود. در برابر مکارم و محاسن اخلاقی, مانند: گذشت, عدل و احسان گشاده دستی, پاکدامنی, احترام, خوش برخوردی بر گفتار و رفتار مردمان پرتو افکن خواهد شد.
از باب نمونه, می توان از روزهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی یاد کرد. روزهایی که از جهت اخلاقی و روحی چنان دگرگونی در مردم پیدا شده بود که همه آداب و اخلاق اسلامی را, به گونه شایسته پاس می داشتند و انسانهایی بزرگوار با روحیه های شاداب,دلسوز, پرتلاش, فداکار, خدمتگزار و هماهنگ سر برآوردند و میدان دار شدند. که به گفته امام, جز (تحول الهی) نمی توان نام دیگری بر آن نهاد. تنها دگرگونی ظاهری نبود که در این سرزمین پدیدار شده بود, بلکه انسانها از درون دگرگون شدند و صحنه های ایثار و از خود گذشتگی را آفریدند.
مقام معظم رهبری, ترسیم زیبایی از آن روزهای شکوهمند دارد:
(شما در دوران اول انقلاب, ناگهان دیدید که مردم ما, ظرف مدت کوتاهی, تغییرات اساسی در خلقیات احساس کردند. روحیه گذشت در مردم زیاد شد, حرص و طمع کم شد, حس همکاری گسترش یافته, گرایش به دین توسعه پیدا کرد, اسراف کم شد قناعت زیاد شد, جوانهای ما, به فکر فعالیت و کار افتادند.... این تحول, مربوط به همان چند سال اول انقلاب بود. زمانی که تلاش روز به روز دشمن, برای پاشیدن بذر فرهنگ و اخلاقیات فاسد متوقف شده بود, در این مدت, یک نوع گرایش و توجه خاص به اسلام و فرهنگ و اخلاق و آداب اسلامی که در ضمیر مردم ما بود, دوباره زنده شد.)9
در جامعه سالم اخلاقی, ارزشهای الهی, همواره باید سرلوحه کار و زندگی مردم باشد. تعاون اخلاقی, یاری و برابری و همبستگی فکری و روحی در میان مردم گسترش یابد و همکاری در همه میدانهای اجتماعی بر خود محوری و بدخواهی پیروز گردد. برآوردن سود شخصی, هدف نباشد. فضای جامعه انگیزاننده ای باشد برای پرورش خویهای نیک و زمینه ای فراهم سازد برای شکوفایی و بالندگی ارزشهای انسانی.
کوتاه سخن آن که: در مدینه سالم اخلاقی, ارزشها حاکمیت دارند, در همه طرحها و برنامه ها و عرصه های سیاسی, اجتماعی و اقتصادی. برای روشن شدن چهره جامعه اخلاقی و ترسیم و دورنمای کلی آن به چند رکن و جلوه اشاره می کنیم; چه جلوه ها و آثار هر چیز راهی است برای شناخت بهتر آن:
پرهیزگاری
روح حاکم بر جامعه اخلاقی, پرهیزگاری و تعهد است. کرامت اخلاقی و عزّت انسانی که از آثار تقواست, بر چنین زیستگاهی پرتو می افکند. تعهد و پرهیزگاری مردم نمی گذارد که بیماردلان و بدسیرتان, آنان را به ذلت و زبونی بکشند و با ترساندن و به آز انداختن, آنان را به انحراف بکشانند. خط و مشی کلی در جامعه اخلاقی, به گونه ای ترسیم می شود که زمینه های لغزش, دروغ, نیرنگ و... از بین می رود. اساس کار بر پرهیزگاری و تعهد پی ریزی می شود و برتریهای دیگری از آن پدیدار می گردد.
(التقی رئیس الأخلاق)10
تقوا سرآمد دیگر نیکیهاست.
اگر سنگ زیرین جامعه بر تقوا و تعهد گذارده شود و بنیان جامعه بر این کمالها استوار گردد, اجتماع از گزندها به دور خواهد ماند و از هرگونه ضدارزش در امان خواهد بود. زیرا تقوا, دژی فولادین و پناهگاهی است امن که می تواند سیل ویرانگر پستیها و زشتیها را مهار کند و از آفتها و مفاسد اخلاقی جامعه جلو بگیرد.
تقوا, به معنای گریز از جامعه نیست. تقوا, پدیدآوردن حالتی است در آدمی که در بدترین برهه ها, به او توان دگرگونی جامعه فاسد و آلوده را می دهد.
اگر روح پرهیزگاری, بر جامعه پرتو بیفکند, دشواریها, یکی پس از دیگری, از بین می روند.
تقوا در مصرف بیت المال, تقوا در مسائل سیاسی و اجتماعی, نظامی و...
تقوا در اظهار نظرها, انتقادها و...
اگر این معنای گسترده تقوا, بر جامعه دامن گسترد, ریشه های آزمندی, حسد, خشم و کینه و... را می خشکاند و عطر ارزشها را در جامعه می افشاند.
به فرموده علی(ع):(الا بالتقوی تقطع حمة الخطایا)11
بدانید که با پرهیزگاری می توان ریشه خطاها را برید.
راستی و درستی
جامعه اخلاقی, جامعه ای است که بر راستی ودرستی بنا گردیده.رهبران راستگو و مسؤولان و مردمان درست کردار در چنین زیستگاهی بسیارند. در این جای زندگی از دوچهرگی خبری نیست, همه یکدل و یک زبان با همگنان برخورد می کنند. هیچ کس بر آن نیست که به دیگری زیانی وارد کند. در بیان مشکلات و ارائه راه حلها, کوتاهی, یا زیاده روی به چشم نمی خورد. هر کس آنچه تشخیص می دهد اظهار می دارد و اگر در تشخیص اشتباه کرد, آن را می پذیرد. راستی و درستی, دور کن اساسی از دستورات ارزنده و راه گشا در تعالیم پیامبرانند. همه ادیان الهی, بدانها توجه کرده و آنها را ستوده اند:(ان الله عزوجل لم یبعث نبیا الا بصدق الحدیث واداء الأمانة)12
خداوند هیچ پیامبری را برنینگیخت, مگر به راستگویی و درست کرداری.
در جامعه ای که راستی و درستی, کم رنگ گردد و نیرنگ و خیانت رواج یابد, طبیعی است که دیگر ارزشها نیز, گرفتار آفت خواهند شد و به افول خواهند گرایید.
چو زیراندر آمد سر راستی پدید آمد از هر سوی کاستی
جامعه سالم و صالح نیازمند سرمایه هایی است که آسودگی خاطر همگانی, از مهم ترین آن است. اگر این سرمایه حیاتی, به خاطر دروغ, نیرنگ تجاوز به حقوق دیگران از بین برود, راههای انحراف و مفاسد اخلاقی باز می شود و راه را بر خیر و رستگاری اجتماع می بندد.
(الصدق صلاح کل شئ والکذب فساد کل شئی)13
به خیر و صلاح درآورنده هر چیزی راستی و مایه تباهی هر چیزی ناراستی است.
در فرهنگ اسلام, عبادات و مناسک مذهبی برای نزدیک ساختن انسان به رستگاری است. بنابراین اگر در جامعه ای تمام شعایر دینی بزرگ شمرده شود و بایسته ها به درستی انجام گیرد, ولی راستی و درستی کم فروغ گردد و به شایستگی در جامعه رواج نیابد, آن جامعه, جامعه اسلامی نخواهد بود.
و رسول خدا(ص) فرمود: (لاتنظروا الی کثرة صلاتهم وصومهم وکثرة الحج والمعروف وطنطنتهم باللیل ولکن انظروا الی صدق الحدیث واداء الأمانة)14
به بسیاری روزه داری و نماز گزاردن مردم و به بسیار گزاردن حج و نیکی کردن و سروصدای عبادات شبانه آنان, ننگرید, بلکه به راستگویی و درست کرداری آنان بنگرید.
بنابراین, جلوه دیگر از جامعه سالم اخلاقی,راستی و درستی است که بدون نگاهداشت این دو اصل, جامعه اخلاقی, شکل نخواهد گرفت. اگر حکومتی بخواهد بر اساس ارزشها راه بپوید باید در برخورد با مردم راستگو باشد. وعده های بی پشتوانه ندهد و به وعده های داده شده, درست عمل کند, در تبلیغات و ارائه برنامه ها, واقعیتها را در نظر بگیرد و از آن طرف, مردم نیز در کارها و امور مربوط به خود, کم کاری, بدکاری, کارشکنی و... نکنند و همواره دولتیان و مردم, این سخن خداوند را حدیث نفس کنند که:
(... رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطاناً نصیراً.)15
حق پذیری و از خودگذشتگی
برتری و ارزش حق پذیری, بر کسی پوشیده نیست. اگر انسان به پایه ای رسید که حق و عدل را همان گونه که هست پذیرفت, به ارزش والایی دست یافته است.
کسی که سرش از پندارهای خام گرم است و خودبین و خودمحور, سخن حق را نمی تواند بشنود; چه این که: (شقایق به باران نروید زسنگ).
پاس حق, در برخوردهای اجتماعی نشان از آن می دهد که انقلابی ژرف در مسائل اخلاقی و انسانی پدید آمده است.
این اصل, در پیوندهای اجتماعی کاربردی گسترده و راه گشا دارد. پایبندی به این سرشت انسانی, بسیاری از ستمها وحق کشیها و نابسامانیهای اخلاقی را ریشه کن می سازد.
داوری به حق, پیروی از راستی, پذیرفتن حق, از نشانه های جامعه سالم و پایبند به ارزشهاست. از حق پذیری بالاتر و ارزشمندتر, از خودگذشتگی (ایثار) است. گروهی افزون بر این که حقی را از کسی پایمال نمی سازند, بلکه پیش می آید که در راه حق, از حق خود می گذرد.
از خود گذشتن بزرگترین و والاترین نیکیهاست: (الإیثار اعلی المکارم)16.
و از پرشکوه ترین نمونه های جلال و جمال انسانی است. این خوی, عالی ترین احساسها و دلبستگیها و مهربانیهای انسانی را بنمایش می گذارد و استوار کننده پیوندهای اجتماعی در میان مردم است.
آنچه به تاریخ بشر, زیبایی و شکوه بخشیده, صحنه های دلپذیر حق پذیری و از خود گذشتگی است. داستان ایثار علی(ع) و خاندان گرامی آن عزیز, که نمونه کامل حق پذیری و بزرگواری و سرمشق ایثار و از خودگذشتگی هستند, در آیات دلنشین سوره (هل اتی) انعکاس یافته است. آنان با همه نیاز, به خاطر خشنودی پروردگار, آنچه در اختیار داشتند به بینوایان و بی سرپرستان, بخشیدند.
نقش سازنده حق پذیری و از خود گذشتگی, در جامعه اخلاقی بر کسی پوشیده نیست. علی(ع), اهمیت این دو سرشت انسانی را در پیوندهای انسانی و اسلامی, این گونه ترسیم می کند:(عامل سائر الناس بالأنصاف وعامل المؤمنین بالأیثار)17
با همگنان, داوری به حق کن و با همکیشان, از حق خود بگذر.
پاکدامنی و آزرم
از آثار روشن و جلوه های زیبای جامعه اخلاقی, پاکدامنی و آزرم است.پاکی در کلام, پاکی در شکم و بهره برداری درست از نیروی شهوانی, نشانگر سلامت نفس و پاکی روح است. اگر همه افراد جامعه, به این سوی حرکت کنند و دامن خویش را از رذایل و زشتیها پاک گردانند, جامعه اخلاقی شکل می گیرد و اگر در جای زندگی, اخلاق و ارزشها حاکم باشد و پاکدامنی و آزرم, در جای جای زندگی, نمود قوی داشته باشد, آلودگیها, میدان نمی یایند, تا ساحت زندگی را بیالایند.
(لاتکمل المکارم الا بالعفاف...)18
کسی که در جای زندگی, دامن خود را پاک نگهدارد و در برابر هوسهای سرکش, ایستادگی کند, چون رزمنده ای است که در گرما گرم نبرد و آتش سنگین دشمن, افزون بر دفاع از مواضع خود, با چابکی و زبردستی, جان سالم به در می برد.
از این روی علی(ع) در اهمیت این خوی پسندیده می فرماید:(ما المجاهد الشهید فی سبیل اللّه بأعظم اجراً ممّن قدّر فعفّ لکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکة.)19
مزد جهادگر کشته در راه خدا, بیشتر نیست از کسی که قدرت بر گناه دارد و خویشتنداری می کند. گویا انسان پارسا و پاکدامن فرشته ای است, از فرشته ها.
اگر پاکدامنی در همه شؤون زندگی ما راه پیدا کند, چهره جامعه دیگرگون می گردد و نسیم پاکی و انسانی بر تمام پیوندهای اجتماعی و داد و ستدهای ما می وزد. از این روی, امیرالمؤمنین(ع) می فرماید:(الحرفة مع العفة خیر من الغنی مع الفجور)20
کار و کسب همراه با پاکدامنی, بهتر است از ثروت همراه با گناه.
ناپاکدامنی و شهوت پرستی, شکم بارگی, بی فرهنگی و گمراهی از خویهای زشتند. پیامبر اکرم(ص) بر امت اسلام, از آنها بیم داشت:
(ثلاث اخافهن علی امتی بعدی: الضلالة بعد المعرفة ومضلات الفتن وشهوة البطن والفرج)21
از سه چیز بر پیروانم بیم دارم: گمراهی پس از شناخت گرفتاریهای گمراه کننده و شهوت شکم و شهوت جنسی.
ادامه دارد/
منبع : فصلنامه حوزه ، شماره 67