امام حسين(ع)، مشروعيت زدايي، نظام سياسي جور، اسلام
مجید كرامتی
امامان معصوم(ع) هر یک مأموریتی خاص داشتهاند. مجموعه زندگی آنان که از آن به سنت عترت طاهره تعبیر میشود در کنار قرآن، سبک زندگی اسلامی را به ما میآموزد تا بتوانیم در شرایط مختلف و گوناگون بهترین گزینهها را برای زندگی انتخاب کنیم و هرگز از ارایه راهکاری مناسب در زندگی خود با استفاده از کتاب و سنت در نمانیم.
امام حسین(ع) نه تنها در تبیین سبک زندگی اسلامی تلاش کرد، بلکه کوشید تا حقیقت اسلام را چنان که خدا و پیامبر(ص) ارایه کرده بودند، احیا کند؛ از این رو گفتهاند: الاسلام محمدی الحدوث و حسینی البقاء؛ اسلام با پیامبر(ص) ایجاد و با امام حسین(ع) بقا یافت.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا یکی از اهداف قیام و نهضت حسینی(ع) را در بقای حقیقت اسلام بیان کند.
مشابه و متشابه سازی از اسلام
اسلام، حقیقتی جاودانه است که از آدم(ع) تا خاتم(ص) از سوی پیامبران به عنوان سبک زندگی بشر برای خدایی و ربانی شدن وی ارایه شده است. (آل عمران، آیه 19) این حقیقت در شکل کامل و تمام خود از سوی پیامبر(ص) بیان شده و پس از آن دیگر هیچ پیامبری نخواهد آمد تا چیزی بر آن بیفزاید یا از آن بکاهد؛ چرا که دین مورد رضایت خداوند همان است که پیامبر(ص) با بیان ولایت معصومان(ع) به اتمام و اکمال رسانیده است. (مائده، آیه 3)
اما همواره دشمن سوگند خوردهای به نام ابلیس و شیاطین، دراین اندیشه بوده و هستند که اسلام را از مردم بگیرند و آنان را در ضلالت قرار دهند و یا به آن بکشانند. از این رو به متشابه و مشابه سازی روی میآورند تا حقیقت دراین میان گم شود و شیاطین از آب گل آلود، انسانها را صید کرده و به دوزخ بکشانند. (نساء، آیه 119؛ ص، آیات 82 و 83؛ حجر، آیه 39)
خداوند یکی از شیوههای شیطانی صید انسان را بهرهگیری از مشابهسازی از حقیقت و متشابه سازی از آن میداند. (آل عمران، آیه 7) دراین شیوه، باطل با آرایههای حقیقت آراسته میشود و باطل به نام حقیقت به مردمان عرضه میشود.
در طول تاریخ شیاطین این گونه عمل کردند و برای هر حقیقتی مشابه و متشابه سازی کردند هرچه، حقیقت جاذبههای بیشتری داشته باشد و تمایلات و گرایش مردم به آن فزون تر شود، اقدام به ارایه مشابههای آن نیز بیشتر میشود. از این رو با گرایش مردم به عرفان حقیقی، عرفانهای کاذب زیادی از سوی شیاطین جنی و انسی ارایه میشود و بازار این نوع کالاهای معنوی داغ تر میگردد.
زمانی که اسلام، به عنوان دین کامل و تمام از سوی خدا و پیامبر(ص) ارایه شد، شیاطین در اندیشه شدند که آن را از درون تهی کنند و پوستینی به نام اسلام بی هیچ حقیقت و باطنی به مردم ارایه دهند. ابلیس با بهره گیری از کافرانی چون ابوسفیان و منافقان قدیم و جدیدی چون کعب الاحبار و یاران و صحابههای دروغینی چون ابوهریره کذاب و جعل کننده، اقدام به ارایه مشابه اسلام کردند.
از آن جایی که بقای اسلام به رهبران و نخبگانی است که حافظ حقیقت آن هستند، نوک تیز حملات دشمن، به سوی ولایت نشانه گرفته شد. پیامبر(ص) میدانست که ابلیس و شیاطین جنی و انسی، بیکار نمینشینند تا اسلام را از حقیقت آن تهی کنند و با حذف رهبری، اجازه ندهند تا مردم در مسیر حقیقت اسلام گام بردارند. از این رو پیامبر(ص) از عاقبت کار امت نگران بود. این نگرانی زمانی به اوج خود میرسد که بانگ رحیل زده میشود. در این زمان، پیامبر(ص) مأموریت مییابد تا اوصیای خود را با معرفی نخستین وصی و ولی اعلان کند و به طور رسمی مقام ولایت امیرمؤمنان علی(ع) را بیان و آن حضرت(ع) را برای جانشینی و خلافت خود معرفی نماید.
خداوند در آیه 67 سوره مائده، به صراحت به پیامبر(ص) میفرماید که اگر جانشین به طور رسمی معرفی و نصب نشود، گویی هیچ رسالتی صورت نگرفته است، زیرا بقای اسلام به ولایت و خلافت است.
پیامبر(ص) هراسان بود که اعلان رسمی این امر مهم جانشینی و ولایت امری، موجب شود تا توطئه گران اقدام به ترور نمایند که این کار را نیز کردند؛ (بحارالانوار، ج21، ص229-222، نیز ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج5، ص24 و 25؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج1، ص573)
ولی خداوند چنان که وعده کرده بود، ایشان را از آن حفظ کرد. (مائده، آیه 76)
وقتی ابلیس و شیاطین جنی و انسی دریافتند که با ترور پیامبر(ص) نمیتوانند به هدف خویش برسند، پس از رحلت آن حضرت(ع) بی آنکه یاران واقعی پیامبر(ص) و بنی هاشم را خبر کنند در سقیفه بنی ساعده گرد آمدند و در شورای سقیفه، بزرگترین جنایت را علیه بشریت مرتکب شدند و اسلام را از حقیقت ولایت آن تهی ساختند و مردم را به سمت و سوی دینی بردند که خودشان ساختند و به نام اسلام به جهانیان معرفی کردند. این گونه بود که مردم بر دین ملوک خویش (الناس علی دین ملوکهم) پرورش یافتند و اسلام بی ولایت و خلافت حقیقی تولید و مشابه سازی شد و به مردم عرضه گردید و امت اسلام مسیر گمراهی را درپیش گرفتند و به فساد و تباهی و ضلالت گرفتار آمدند.
تلاش معصومان(ع) برای ارائه اسلام واقعی
زمانی که اسلام از ولایت در سقیفه بنی ساعده تهی شد، اوصیا و اولیای الهی تلاش کردند تا مسیر حقیقی را به مردم نشان دهند؛ ولی همان گونه که خداوند در قرآن بارها وعده و وعید داده است، مردم گرفتار آزمونی سخت شدند تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد. (عنکبوت، آیه2)
امتهای پیشین از جمله قوم یهود بارها به اشکال گوناگون آزموده شدند و بسیاری در این آزمونهای الهی شکست خوردند و به عذاب الهی گرفتار شدند و برخی به بوزینه و خوک مسخ گردیدند. (بقره، آیات 26 تا 96؛ اعراف، آیه 166 و آیات دیگر)
در یک آزمونی، حضرت موسی(ع) به مدت چهل شبانه روز از امت موسوی دور میشود، ولی آنان به آزمون الهی، گرفتار سامری میشوند و گوساله پرست شده و برخلاف اطاعت از حضرت هارون(ع) وصی موسی(ع) به اطاعت ازسامری میپردازند و حتی تلاش میکنند که ایشان را به اطاعت خود درآورند و به سبب مخالفت آن حضرت(ع) وی را به قتل برسانند. (اعراف، آیات 183 و 154)
همین داستان طابق النعل بالنعل، چنان که پیامبر(ص) وعده داده بود، برای امت اسلام تکرار میشود و گوساله پرستان شورای سقیفه بنی ساعده تلاش میکنند تا به سبب مخالفت وصی پیامبر(ص) امیرمؤمنان علی(ع) با تغییر احکام نصب الهی، ایشان را به قتل برسانند. این توطئه با ریسمان به گردن انداختن آن حضرت(ع) و آتش زدن در خانه و شهید کردن محسن بن علی(ع) و آسیب زدن به پشت و پهلو و در نهایت شهادت حضرت فاطمه(س) ادامه یافت و هرچه معصومان(ع) یعنی پنج تن آل عبا در سالهای نخست تلاش کردند، اما فایده نداشت و در این راه حضرت فاطمه(س) اولین شهید راه ولایت شد.
اینکه امیرمؤمنان (ع) به قبر پیامبر(ص) رو میکند و میفرماید: کادوا ان یقتلونی (اعراف، آیه 150) به خاطر انواع توطئههای تروری بود که طراحی شد و برخی اجرا و برخی اجرا نشد.
از آن جایی که اسلام واقعی تنها در سایه سار ولایت الهی قابلیت بقا و اجرا را دارد، حضرت امیرمؤمنان علی(ع) تلاش کرد تا در حد توان و امکان مردم نه خودش، از خود ایثار کند و اسلام واقعی را به مردم ارایه دهد. از این رو قرآن را چنان که پیامبر(ص) خواسته بود، به مردم ارایه کرد، ولی آنان آن را پس زدند.
تلاشهای آن حضرت(ع) در کنار غاصبان برای این بود که تا میشود حقیقت اسلام را حفظ کند. و از انحراف بیشتر جلوگیری نماید. از این رو، همانند حضرت یوسف(ع) به دربار ایشان رفت (یوسف، آیه 55) و خواستار مشارکت در امر مردم شد تا به هر شکلی شده اسلام واقعی را حفظ کرده و حقیقت عدالت اسلامی را ارایه دهد.
اما تلاشهای آن حضرت(ع) به جایی نرسید و گوساله پرستان سامری، دور گوساله خلافت گرد آمدند و به عبادت آن بت قدرت و ثروت پرداختند، به گونه ای که پس از سه دهه دیگر چیزی، از اسلام و عدالت آن بقا نماند و شکمها از اموال بیت المال انباشته گشت به طوری که خاندان عثمانی و بنی امیه به نشخوار کردن بیت المال ادامه دادند و حکومت اسلامی را چون گوی چوگان کودکان به سمت یکدیگر پرتاب میکردند.
برخی از افراد در این دوره چنان از بیت المال چریدند که پس از مرگ تنها، طلای زرین آنان را با تبر میان وراث تقسیم میکردند.(الغدیر، علامه امینی، ج 8، ص 282)
نظام سیاسی که در دوره پس از رحلت شکل میگیرد، نظام سیاسی غیر مشروع دینی است هر چند که از مشروعیت سیاسی برخوردار میشود، این حکومت پس از مدتی مشروعیت و مقبولیت سیاسی خود را به سبب همان انحراف از اصل ولایت از دست میدهد؛ زیرا کار به کسانی سپرده میشود که هیچ گونه کارایی و کارآمدی سیاسی ندارند و کاری برای امت و عدالت انجام نمیدهند. بی عدالتی در عهد عثمان به اوج خود میرسد به طوری که انقلاب گستردهای از مصر آغاز میشود و مردم مصر برای عدالت و کرامت خویش قیام میکنند. به زودی انقلاب مصر شعله میکشد و همه خاورمیانه را به هم میریزد و آتش به کاخهای پادشاهان و حکام جور عثمانی میافکند.
این گونه است که حرکت عدالت خواهانه مردم مصر، به عربستان و حجاز و نجد میرسد و همراه با مردم یمن و عراق، مردم مکه و مدینه قیام میکنند و دولت نامشروع و نامقبول عثمانی با قتل عثمان به پایان میرسد.
اما به زودی وضعیت دوباره با توطئههای جدید منافقان و شیاطین، شکل دیگری میگیرد و انقلاب مردم از سوی ام المؤمنین عایشه و طلحه و زبیر و سپس معاویه مصادره میشود و در یک جنگ و کودتای نظامی، قدرت از امیرمؤمنان علی(ع) به بنی امیه منتقل میشود.
امیر مؤمنان علی(ع) در مدت کوتاه چهار سال و اندی از حکومت خویش میکوشد تا نظام سیاسی اسلامی را در چارچوب عدالت فراگیر، ارایه دهد که البته به کام سابقون در اسلام و رفاه زدگان آن روز خوش نمیآید.
از نظر مردم آن زمان، هنوز حکومت براساس آرای سقیفه مشروعیت دارد. از این رو حضرت امیرمؤمنان علی(ع) نمیتواند تغییرات مناسب و چندانی مبتنی بر اسلام و حقایق واقعی آن ایجاد کند. این دوره که با جنگ و توطئههای هر روز همراه بود، اجازه نمیداد تا به نقد جدی دولت برخاسته از سقیفه پرداخته شود هر چند که ایشان هرازگاهی به دولت برآمده از سقیفه اعتراض و نقد جدی وارد میساخت و آن را عامل انحرافی میدانستند که به حکومت ظالمان و جائران انجامید و وضعیت امت اسلام را این گونه بغرنج و لاینحل کرد.
جنگهای سه گانه با ناکثین، قاسطین و مارقین در حقیقت مبارزه با سه فرزند نامشروع دولت و نظام سیاسی برآمده از سقیفه بود، اما زمان به گونهای نبود که فرصت تحلیل را به مردم بدهد و ایشان را با ریشه همه بدبختیهای امت یعنی مشروعیت یابی نظام سقیفه آشنا سازد.
قیام برای مشروعیت زدایی از نظام سیاسی سقیفه
امام حسین(ع) شاید مهم ترین و اصلی ترین گام را برای تبیین حقیقت نظام ولایی و امامی برگرفته از قرآن و اسلام و مشروعیتزدایی از نظام برآمده از سقیفه انجام داد. آن حضرت(ع) هدف از قیام خویش را اصلاح امت جد خویش دانسته است؛ زیرا این امت دچار تباهی و فساد شده است؛ چرا که نظامی سیاسی را انتخاب کرده بود که برخلاف آموزههای وحیانی قرآن و اسلام بود.
از نظر امام حسین(ع) ریشه همه مصیبتهای امت و فسادهای جاری در جامعه اسلامی، نظام سیاسی برآمده از سقیفه است که درنهایت به خلافت سلطنتی انجامیده و امت را از فواید اسلام بی بهره کرده است.
اگر نظام سیاسی برآمده از سقیفه نقد جدی شود، دیگر هیچ کس به خود اجازه نمیدهد تا به نام اسلام، ظلم و جور نماید و به نام خدا از بیت المال مسلمین بچاپد و غارت و چپاول نماید.
نوک حملات امام حسین(ع) به نظام سیاسی بود تا همچنان که نیمی از مشروعیت سیاسی خود را با عدم بیعت افراد سرشناس جامعه اسلامی آن روز از دست داده است و از عدم مقبولیت سیاسی به سبب ناکارآمدی رنج میبرد، از مشروعیت دینی نیز ساقط کند به گونهای که هیچ گونه فلسفهای برای بقای چنین حکومتها در آینده وجود نداشته باشد.
مشروعیت در حقیقت فلسفه توجیه اعمال قدرت و زور از سوی حاکمان است. اگر این فلسفه توجیهی، از نظام سیاسی وقت برداشته شود، همه آن چه این حکومت بر بنیاد آن شکل گرفته فرو میریزد و مشروعیت خود را از دست میدهد.
امام حسین(ع) در کربلا با خون خود و اهل بیت خویش، نه تنها حکومت یزیدی را از مشروعیت دینی و سیاسی و مقبولیت اجتماعی انداخت، بلکه بنیاد حکومتهای مبتنی بر آن را نیز از میان برداشت؛ زیرا با تأکید بر انحراف ریشه دار سقیفه نشان داد که حکومتهای یزیدی ریشه درتفسیر نادرست از اسلام و ارایه الگوی باطل از اسلام سیاسی مبتنی بر شورای سقیفه دارد. هنگامی که حکومت یزیدی ساقط شد، همه حکومتهای مبتنی بر سقیفه ازمشروعیت دینی و سیاسی درمیان مردم ساقط گردیدند.
از اینجاست که یزیدیان میکوشند تا با تشکیک در قیام حسینی و سرکوب فلسفه و اهداف آن، پایههای نامشروع حکومتهای مبتنی بر شورای سقیفه را حفظ و تأیید کنند.
اصلاح امت پیامبر، تنها با اصلاح نظام فکری و سیاسی امکان پذیر است. امت اسلام میبایست با یک شوک عظیم از خواب سنگین بیدار میشدند و میفهمیدند که بی عدالتی و نادیده گرفتن آموزههای قرآنی و اسلامی، ریشه درانحراف سقیفه دارد. درحقیقت امام حسین(ع) نشان میدهد که هر آنچه بر سر امت اسلام آمده است، ثمره ای از ثمرات سقیفه و انحراف عظیمی است که سرچشمه درآن دارد.
امام حسین(ع) میخواهد نشان دهد که اسلام و نظام بر آمده از سقیفه به سادگی سرور جوانان اهل بهشت را نه تنها میکشد و خاندان پیامبر(ص) را به اسارت میبرد بلکه بر او باکی نیست که هرگونه قوانین عقلانی و انسانی را زیرپا گذارد و به چیزی پایبند نباشد.
اگر امام حسین (ع)سرور جوانان بهشت، کشتی نجات، چراغ هدایت و مانند آن بر اساس آیات و روایات بسیاری چون آیه مباهله و تطهیر (آل عمران، آیه 16؛ احزاب، آیه 33) است، پس مخالفان او اهل دوزخ میباشند و نمیتوانند حق باشند. بر این اساس، هرکسی که در برابر این جریان ناب اسلامی قرار میگیرد، ضد اسلامی و کافر و منافق تلقی میشود و از مشروعیت ساقط گردد.
حرکت امام حسین (ع) و نهضت خونین او موجب شد تا مردم به یک باره نسبت به نظام سیاسی و سبک زندگی ارایه شده از سوی دولتهای پیشین تردید جدی داشته باشند و به نقد رفتار نیاکان و پیشینیان بپردازند که نتیجه رفتار آنان موجب شد تا امت اسلام، امام امت را سر از تن جدا کند و بر تنهای بی جان آنان اسب بتازاند و اهل بیت پیامبر (ص) را به اسارت و بردگی و بندگی برد و به عنوان خارج از دین اسلام و حتی به معرض فروش و کنیزی بگذارد. این درحالی است که بر اساس دستورهای صریح و نص قرآنی، امت میبایست اهل پیامبر(ع) را دوست بدارد و اطاعت ایشان نماید و آنان را الگویهای کامل زندگی خویش بداند و درمودت و محبت و ولایت ایشان کوچک ترین کوتاهی نورزد.
به هرحال، انقلاب و نهضت حسینی(ع) موجب شد تا نظامهای سیاسی مبتنی بر سقیفه با تردید و تشکیک جدی مواجه شود و دیگر از بنیادهای توجیهی و فلسفی قویم برای تداوم بهرهمند نباشد.