دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

امام مجتبی (ع) در چند کلمه

اشاره: آنچه در پی می‌آید، گزیده‌ای بسیار کوتاه شده از نویسنده محقق و مترجم توانا و قرآن پژوه ارجمند آقای استادولی است که با زیبایی هرچه بیشتر درباره سبط اکبر پیامبر اکرم(ص) به رشته تحریر کشیده‌اند.
امام مجتبی (ع) در چند کلمه
امام مجتبی (ع) در چند کلمه
نویسنده: حسین استانبولی

اشاره: آنچه در پی می‌آید، گزیده‌ای بسیار کوتاه شده از نویسنده محقق و مترجم توانا و قرآن پژوه ارجمند آقای استادولی است که با زیبایی هرچه بیشتر درباره سبط اکبر پیامبر اکرم(ص) به رشته تحریر کشیده‌اند.

امام مجتبى(ع) شبیه‌ترین مردم به رسول خدا(ص) بود. عایشه مىگفت : «هر که دوست دارد رسول خدا را بنگرد، به این کودک نگاه کند.» آن حضرت رخسارى سرخ و سفید، چشمانى سیاه و درخشنده داشت، موهایش انباشته و پیچیده و استخوانهایش درشت و ستبر بود. محبوبیت امام مجتبى(ع) در کودکى نزد پیامبر(ص) براى همه مشهود بود. پیامبر او را پاره تن، نور دیـده، میوه دل و گل خوشبوى بوستان نبوت مىنامید. پیوسته او را فرزند خود مىخواند و مى فرمود: «همه فرزندان مادران به پدرشان نسبت مى برند، جز اولاد فاطمه که آنان بـه من نسبت مى برند.» به او عشق مى ورزید، دستش را مى‌گرفت، بر روى دامن خود مىنشاند و به مردم مى گفت:

ـ هر که این فرزند مرا دوست بدارد، مرا دوست داشته، و هر که او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است. خداوند دوست بدارد کسى را که حسن را دوست بدارد.

و گاه مىفرمود:

ـ خداوند مرا بـه دوستى حسن و حسین فرمان داده است.

و گاه مى فرمود: «من در جنگم با هر کس که با تو در جنگ باشد.»

به هنگام گریه او، سر از پا نشناخته، از منبر به زیر مى‌آمد، او را در آغوش مىگرفت و آرام مىکرد، آنگاه بـه منبر باز مى‌گشت. او را در آغوش مىگرفت، مى‌بویید، مى‌بوسید و مىگفت: «تو آقا، فرزند آقا، و برادر آقایى.»

او در کودکى در سجده نماز بر دوش پیامبر مىنشست و آن حضرت از شدت مهر به او سر از سجده برنمىداشت تا خود فرود آید، و گاه به نهایت نرمى و عطوفت او را از دوش خود فرود مى آورد. گاهى نیز او را بر دوش مى نشاند و مى فرمود: «چه خوب مرکبى است مرکب تو، و چه خوب سوارى هستى تو!»

او و حسین را دو گوشواره عرش خدا مىنامید و زینت جهان آفرینش مىدانست. درباره آن دو بزرگوار مىفرمود: «حسن و حسین امامند، خواه قیام کنند و خواه دست از قیام بردارند.» و مىفرمود: «حسن و حسین دو سرور جوانان بهشتىاند.»

مردى خطایى مرتکب شده بود، خود را از بیم پنهان کرد. روزى حسن و حسین را در راهى تنها دید، آنان را بر دوش گرفت و نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: «یا رسول اللّه ، من به خداوند و این دو کودک شما پناه آورده‌ام.»پیامبر خندید و فرمود: «برو، تو آزادى...» و تـا آنجا به شخصیت او ارج مى‌نهاد که در کودکى ، امضاى او را پاى برخى قـراردادها مى‌نهاد. هنگامى که هیأتى از طائف آمدند و قراردادى جهت عدم تعرض بسته شد، پیامبر(ص) حسن را فرمود تا پاى قرارداد را امضا کند. و نیز در صلح حدیبیه که حضرت در زیر درختى از مسلمانان بیعت مجدد گرفت، دو کودک خردسالش حسن و حسین هم بیعت کردند و پیامبر فرمود: «از افراد خردسال کسى با ما بیعت نخواهد کرد مگر کسى که از ما خاندان باشد.»

خوف از خدا و عبادت

امام مجتبى(ع) عابدترین، پارساترین و برترین مردم زمان خود بود. بارها با پاى پیاده بلکه با پاى برهنه به حج خانه خدا رفت و در این راه قدمهاى مبارکش ورم کرد. او را در همه حال در یاد خدا مى دیدند. هرگاه یاد مرگ و قبر و قیامت و صراط و ایستادن در موقف حساب مى کرد، مىگریست و گاه ناله‌اى مى زد و بیهوش مى شد. به هنگام وضو رنگ مى باخت و در نماز لرزه بر اندامش مى افتاد و مانند مارگزیده به خود مى پیچید. به هنگام قرائت آیات عذاب، رنگ از چهره‌اش مى پرید و از عذاب دوزخ به خدا پناه مى برد.

سیادت و هیبت

شکوه و جلال معنوى امام مجتبى علیه السلام زبانزد خاص و عام بود و این صفتى بود که از جد بزرگوار خویش به ارث داشت . فاطمه زهرا علیهاالسلام در هنگام رحلت پیامبر(ص) دو کودک خـود را نـزد آن حضرت آورد و عرضه داشـت: «اینها کودکان شما هستند، هر کدام را چیزى بـه ارث دهید.» فرمود: «هیبت و سیادت و شکوهم از آن حسن، و شجاعت و سخایم از آن حسین.»

در روایت دیگر او و برادرش ‍ حسین را آقا و سرور جوانان بهشتى نامید. مردى به او گفت: «وه، چه باعظمت هستى!» فرمود: «این عزت ایمان است که در من مشاهده مى کنى.» بـه گفته واصل بن عطا: «نور چهره انبیا و فروغ و شکوه پادشاهان در چهره حسن دیده مىشد.»

فروتنی

در عین هیبت و جلال بسیار فروتن بود. با مردم مىجوشید و هر کس به راحتى بر نزدش بار می‌یافت و خوش نداشت که نشسته باشد و دیگران به احترام او ایستاده، حتى اجازه نمى داد به احترامش از جا برخیزند. در سلام کردن پیشدستى مىنمود. با کودکان و فقیران مىنشست و از آنان دلجویى مىکرد. روزى بر جمعى از فقیران گذشت که بر زمین نشسته و ذرات گوشت و استخوانهایى را که در دست داشتند، مىخوردند. هنگامى که امام را دیدند، از او خواستند که با آنان هم غذا شود. بدون درنگ نشست و مشغول به خوردن شد و فرمود: «خداوند متکبران را دوست نمى دارد.» سپس از آنان خواست که با او به خانه اش روند، و به آنان غذا و لباس بخشید .

بردبار و نرمخو

بسیار بردبار و نرمخو بود و آن را به دیگران نیز سفارش ‍ مى کرد. در فرمان جنگى که براى ابن عباس نوشت، چنین آمده است: «با سربازان نرمخو باش، با روى باز و گشاده برخورد کن ... هرگز خود به جنگ آغاز مکن؛ ولى اگر آنها جنگ را آغاز کردند، تو از مبارزه شانه خالى مکن.»

داستـان حضرت بـا مرد شامى معروف است که وى آنچه از بغض ‍ و کینه با آل عـلى داشت، در حضور حضرتش بر زبان آورد، اما امام با تبسمى به او فرمود: «ظاهرا غریب هستى، ما عذر تو را مىپذیریم، مشکلت را برطرف مىکنیم. اگر بىپناهى، پناهت مىدهیم ...» مرد با شنیدن این سخنان به گریه افتاد و پس از اقرار به امامت آن حضرت، گفت: «تا به حال تو و پدرت مبغوض‌ترین افراد نزد من بودید و اینک محبوبترین خلایق در نظر من هستید...»

مردى گزارش داد که: «فلانى در حق شما بسیار بدگویى مىکند.» فرمود: «مرا به زحمت افکندى ، اینک باید براى خودم و او استغفار کنم.»

پس از شهادتش، مروان آن دشمن دیرینه در زیر تابوت او آمد و جنازه را بر دوش می‌کشید. امام حسین علیه‌السلام به او فرمود: «دیروز خون به جگرش ریختى و امروز جنازه‌اش را بر دوش ‍ مىکشى؟!» گفت: «من این ارادت را به کسى ابراز مى دارم که شکیبایى او با کوهها برابرى مىکرد.»

بخشنده

روایات می‌گوید: او سه بار همه اموال خود را در راه خدا قسمت کرد، حتى از دو جفت کفش و نعلین، جفتى را خود برداشت و جفتى را در راه خدا داد. زمانـى از کسـى مزرعه‌اى خرید و پـولش را تماماً پرداخت؛ ولى بعدها خبر شد که فروشنده به خاطر نیازش آن را فروخته است. بدون پس گرفتن پول، مزرعه را دوباره در اختیار صاحب اول گذاشت.

در کار احسان هرگز خود را طلبکار نمىدانست و چشمداشت تشکر و سپاس نداشت، بلکه خـود را مدیون آنان مىدانست که سبب شده‌اند او در صف اهل احسان قرار گیرد. پیش از اظهار نیاز دیگران، همین که نیازشان را درک مىکرد، احسان مىنمود و هرگز اجازه نمىداد عرق شرم بر جبین نیازمند بنشیند.

زمانى سوار بر اسب زیبایى بود، بـه شاعرى کـه قبلا درباره او بد گفته بود، برخورد. وى گفت: «چه اسب زیبایى !» پیاده شد و آن را به وى سپرد.

روزى در اعتکاف و در حال طواف بود که مردى آمد و گفت: «طلبکار مرا تهدید کرده و آبرویم در خطر اسـت.» امام طواف را قطع کرد و با او به نزد طلبکار به راه افتادند. ابن‌عباس گفت: «گویا فراموش کرده‌اید که در اعتکاف به سر مى برید (و نباید از مسجد بیرون روید)!» فرمود: «رفـع حاجت مؤ من امرى ضرورى است و برابر با سالیان دراز عبادت پروردگار.»

هرگز دلبسته مال و ثروت نبود و اموال خود را بارها میان فقرا تقسیم کرد. با این صفت سر و وضعى مرتب و مناسب داشت، پاکیزه و آراسته بود، لباس خوب و جذاب مىپوشید. تجمل افراطى نداشت؛ ولى همان را که داشت به وضعى مى آراست.

در کودکى در محضر پیامبر(ص) حاضر مى شد، آیاتى را که تازه نـازل شده بود و پیامبر بر مردم مى خواند، مىشنید و حفظ مىکرد و در خانه براى مادر باز مى‌گفت. حضور ذهن و حاضر جوابى از نشانه هاى بارز علم الهى آن حضرت بود.

ترور شخصیت

در امور سیاسى، ترور شخصیت از ترور شخص کارسازتر است. تحقیر طرف مقابل در نظر دوست و دشمن، و شایعه پراکنى درباره او، را از پاى در مى آورد. گاهى نیز دشمن وقتى خود را عاجز از مقابله رویاروى مى بیند دست بدین گونه امور مى زند. آن امام بزرگ در حیات و ممات آماج تیرهاى مسموم دشمن قرار گرفته، نوشته هاى عصر بنى امیه و بنىعباس و طرفداران آنها سرشار از اتهامات بى اساس و شایعات ضد اخلاقى به این امام مظلوم است. تهمتها چندان رواج یافت که آن حضرت از برخى دوستان نیز زخم زبانها شنید، تا آنجا که برخى از آنها نیز باورشان شد!

دوران امامت

امام مجتبى ده سال بود که حدود 6 تا 8 ماه آن را همراه با خلافت و مسؤولیت سیاسى مسلمانان سپرى نمود و بقیه را در مقام حساس امامت و رهبرى فکرى و معنوى مردم پشت سر نهاد.

چند ماه حکومت آن حضرت بر سر مقدمات جنگ با معاویه گذشت و در نهایت به صلح (آتش بس) انجامید. پـس از قـرارداد صلح تـا به امروز امام مجتبى علیه السلام هم از سوى برخى دوستان خـود مورد اعتراض واقع شده و هم از سوى دشمنان و هم منتقدان سیاسى . خوشبختانه شخص امام مجتبى و سپس امامان پس از وى ، این مسأله را کاملا روشن ساخته و جـاى تـردیـدى در صحت و مصلحت آن به جاى ننهاده اند؛ ولى حقیقت این است که اگر کسى یک نگاه حتى سطحى بـه تاریخ ده ساله امامت حضرت به ویژه چند ماه آغازین آن بیندازد، بدون هر گونه توضیحى مسأله صلح براىش حل خواهد شد.

مقاله

نویسنده حسین استانبولی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
Powered by TayaCMS