انسان خليفه خداوند
علی رئوفیان
نگاهی به مفهوم دولت و خلافت در قرآن
اشاره: پدیده دولت واقعیتی است که در تمامی کشورها و سرزمینهای جهان مشاهده میشود. دولت با اداره و هدایت عرصههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یک کشور، حیات زندگی افراد را انتظام میبخشد. هر چند در طول تاریخ بسیاری از جنگها و کشمکشها را دولتها باعث گشته اند ولی وجود دولت منتخب مردمی باعث پیشرفت و توسعه کشور و حیات بشری میگردد. واژه دولت یک واژه جدید است. چنان که در معنای آن گفته شده است: رهبری و مدیریت مجموعه بزرگی از افراد که به صورت دائمی در منطقه ای مشخص زندگی میکنند و دارای شخصیتی حقوقی و نظام حکومتی و استقلال میباشند. هر چند این واژه معنی و مفهوم سیاسی و حکومتی دارد ولی در تمامی عرصههای اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و استقلال جهانی نقشی حساس و عمده دارد.
واژه دولت در فرهنگ لغت عربی و یا قرآن کریم وجود ندارد، ولی الفاظ نزدیک به آن بسیار است. در زبان عربی واژههای مصر، قصبه، مدینه، بلد، قریه و... به کار رفته است. همچنین در مورد مناطقی که در حومه شهرها واقع است، اسامی مختلفی به کار بردهاند، از قبیل: ریف، ضیعه، ربض. تعدد الفاظ برای یک مفهوم دلالت بر جاگیر شدن و احساس نیاز مردم به آن میباشد. برخی از این واژهها را قرآن کریم به کار برده است. از قبیل : «و جاء من اقصی المدینه»، «واذا اردنا آن نّهلک قریهً امرنا مترفیها» و «لااقسم بهذا البلد».
در واقع دولت یعنی گروهی از مردم که در سرزمین مشخصی زندگی میکنند و بر اساس نظام خاص استقلال دارند. یا جامعهای نظم دار با یک حکومت مستقل و شخصیتی حقوقی که او را از دیگر جوامع مشابه متمایز میگرداند. پس دولت اندام سیاسی و حقوقی میباشد که به زندگی مجموعهای از افراد که یک امت «nation» را تشکیل میدهند، نظم میبخشد. این انتظام بخشی تقریباً در تمامی عرصهها اعم از سیاسی، اعتقادی و مادی میباشد.
همچنین در تعریف دولت آمده است: ساختار اجتماعی متمایز برای وجود تمدن انسانی که آن وجود به طور خاص در حاکمیت قانون و پیشرفت زندگی عمومی و نظم همگانی و پیشبرد کارهای جامعه تجلی مییابد. به عبارتی دیگر، جزئی است که در خدمت عموم به کار گرفته میشود.
برخی مفهوم دولت را از راه تقسیم به بسیط و مرکب گسترش داده اند. دولت بسیط دولتی است که در آن حاکمیت تقسیم نشده است و دارای قانون اساسی و یک حکومت میباشد که امور داخلی و خارجی آن را بدون مشارکت هیچ حکومت یا گروه دیگری اداره میکند. دولت بسیط در قانون اساسی واحد نمود پیدا میکند و کارهای اداری آن را یک حکومت مرکزی به انجام میرساند که تمامی قوای مقننه و مجریه و قضائیه را در دست دارد. اما دولت مرکب، عبارت است از مجموعه دولتهایی که برای محقق ساختن اهداف مشترکی با هم متحد شده اند. دولت مرکب از اتحاد دو یا چند دولت که همگی از یک حاکمیت مشترک پیروی میکنند، تشکیل میشود.
تقسیم بندیهای مختلفی در مورد دولت وجود دارد ولی دولت از جنبههای بین الملل به چهار دسته دولت وابسته، دولتهای یک بلوک، دولت مستقل و دولت بزرگ تقسیم میشود.
دولت وابسته، دولتی است که به دولتی دیگر در سیاست خارجی و برخی از مسائل داخلی وابسته است. مانند کشورهایی که توسط کشور دیگری به استقلال سیاسی و اقتصادی رسیده اند و تحت الحمایه کشور بزرگتر هستند. اما دولتی که عضو یک بلوک میباشد دولتی است که در سیاستهای خارجی خود با دیگر دولتها اشتراک منافع دارد و پیرو آنها نیست. مانند شوروی سابق.
دولت مستقل، دولتی است که در سیاستهای خارجی و داخلی بر اساس منافع خود هر گونه اراده کند، رفتار مینماید. اما دولت بزرگ، دولتی است که در حالت صلح، دارای اراده برتر جهانی میباشد. امروزه حیات و اداره زندگی عمومی و اجتماعی انسانهای یک سرزمین بدون وجود دولتی قوی تقریباً غیر ممکن است.
در مورد عناصر تشکیل دهنده دولت نظریات زیادی وجود دارد ولی با توجه به آیات قرآن نیز میتوان عناصر دولت را تشخیص داد. شاید یکی از روشن ترین آیاتی که به این مسئله پرداخته اند، این آیه خلافت باشد که میفرماید: «واذ قال ربّک للملائکه انّی جاعلٌ فی الارض خلیفهً قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدّماء و نحن نسبّح بحمدک و نقدّس لک قال انّی اعلم ما لاتعلمون...» هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند! در حالی که تسبیح و حمد تو را به جا میآوریم. و تو را تقدیس میکنیم. خداوند فرمود: من حقایقی را میدانم که شما نمی دانید. سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست میگویید اسامی اینها را به من خبر دهید.
در این آیه که به آیه خلافت معروف است مسئله خلافت انسان در روی زمین بیان شده است و اینکه خداوند انسانها را به عنوان جانشین و خلیفه خود برای تشکیل حکومت در روی زمین قرارد داده است. خداوند از آفرینش آدم، خواست که این موجود همانند دیگر مخلوقات نقشی ایفا نماید، هر چند این نقش در آسمانها نباشد، بلکه در زمین ایفا شود از این رو به جای کلمه خلق میکنم از کلمه جعل میکنم استفاده کرده است. در این آیه واژه خلیفه گویشی از واژههای مختلف میباشد: الخلف، الخلافه، الاستخلاف. و این یکی از نشانههای بلاغت قرآن میباشد. خلیفه به معنی جانشینی در امور شایسته و نیکو اختصاص دارد. زیرا خداوند جز به کارهای نیک امر نمی کند. علاوه بر آن خلافت توسط انسان صورت میگیرد نه مخلوقات دیگر. خداوند متعال انسان را در اداره خلافت زمین جانشین خود قرار داده است. خلافت نوعی جانشینی خداوند است که در روی زمین صورت میگیرد نه در آسمان یا دنیای آخرت. علاوه بر آن خداوند متعال به این مخلوق عقل بخشیده و توانایی علوم و اداره آنچه به او محول شده است را دارد. البته این امر مانع از روی دادن کشمکش و ستیز است که انسان به کمال و شناخت خود میرسد.
برخی گفته اند که مراد آیه کریمه از خلیفه حضرت آدم و هر انسانی که از نسل اوست که در هر زمان و مکانی به وجود آمده یا خواهد آمد. بنابراین مراد از خلیفه نوع بشر است ولی نماینده اول آن، حضرت آدم میباشد. و در جانشینی بشر منافع و مصالح بالاتر از مفاسد آن است. برخی از مفسرین نیز میگویند خلافت از خداوند قابل قبول نیست، چرا که با فساد کردن انسانها روی زمین سازگاری ندارد. اگر انسان حرکتی پیوسته به سوی ارزشهای نیکو، عدالت و قدرت داشته باشد میتواند خلیفه باشد. علاوه بر آن خلافت درباره کسی اتفاق میافتد که مرده است و لازم است کسی جانشینش باشد. بر این اساس حضرت آدم دو نوع خلافت را به انجام رسانده بود، از حیث نبوت و از حیث انسان بودن.
با نگاهی به این آیه کریمه میتوان موارد زیر را به عنوان عناصر تشکیل دهنده دولت از آن استخراج کرد. ایمان به مبدا برتر که همان خداوند متعال است، زمین، انسان، رهبری، زبان، حرکت برای دستیابی به کمال، احساس مسئولیت به کمال، علم و معرفت.
هر نظام و دولتی که بخواهد قدرتمند و شکوفا باشد باید به یک مبدا فراگیر ایمان داشته باشد، تا مردم را به سوی آن فرا خواند. البته این ایمان نباید ظاهری و یا تقلیدی باشد بلکه باید مبتنی بر شناخت و اعتقاد درونی و باطنی باشد. چنین ایمانی تمامی انسانها و نظام دولتی را به سوی معنویات و پیشرفت سوق داده و برای رسیدن به اهداف و آرمانهای بزرگ انسانی رهنمون میسازد. از طرفی وجود دولت نیازمند زمین و سرزمینی است که متعلق به تمامی آن ملت است و با این سرزمین مردمی است که وجود دولت به رسمیت شناخته میشود و هدف از زمین خداوند که به ملکیت و زیر سلطه انسان درآورده است، آباد کردن و توسعه دادن آن است.انسان موظف است که دنیایی سرشار از صلح و آرامش و آباد را بسازد و در عین حال هدف اصلی حیات یعنی سیر و سلوک به سوی حق تعالی را نیز به یاد داشته باشد. انسان هر چند در بند محیط و شرایط طبیعی باشد اما محکوم آنها نیست. وظیفه انسان در خلافت الهی تصحیح سمت و سوی حرکت بشریت به سوی مطلق حقیقی است و در این مسیر تمامی اعمال انسان باید آگاهانه و با علم و معرفت صورت گیرد. انسان موظف است در طول حیات خود همواره به کسب علم و معرفت در تمامی مسائل و امورات بپردازد و کارها و اعمال خود را با آگاهی کامل و بر پایه دانش و معرفت قبلی انجام دهد. حتی در مورد دولت نیز باید تمامی افراد و اعضای آن جزء خبرگان و دانشمندان و افراد برجسته و شاخص در زمینه علم و دانش اجتماعی و الهی باشند. هدف دستیابی به کمال و رسیدن جامعه به تکامل انسانی است و این تکامل جز با بالابردن علم و معرفت تجربی و دانش دینی میسر نخواهد شد.