24 آبان 1386, 0:0
عارف ربانی ، فقیه صمدانی و مفسر کبیر قرآن ، استاد علامه آیت الله سیدمحمدحسین طباطبایی در 29 ذی الحجه الحرام 1321 ه.ق (1281 ه.ش) در خانواده علمی و با فضیلت در تبریز به دنیا آمد و در روز یکشنبه 18 محرم الحرام 1402 ه.ق (24 آبان 60) ساعت 9 صبح به دنبال یک کسالت طولانی ، مرغ جانش به ملکوت اعلی پر کشید. نسبت استاد از پدر به امام حسن مجتبی ع و از مادر به ابا عبدالله الحسین ع می رسد. وی در مجموع عمر بیش از هشتاد سال خود فضلایی تربیت کرد و آثاری گرانبها به یادگار گذاشت و تحولاتی را در علوم اسلامی و حوزوی پدید آورد و شاید بتوان گفت تدریس علنی اسفار اربعه برای اولین بار پس از سالیانی دراز مهجوریت طلاب ازعلوم عقلی به صورت رسمی در حوزه علمیه و نگارش تفسیر بزرگ المیزان ، به عنوان بهترین تفسیر در میان شیعه و سنی ، تنها گوشه ای از این تحولات است. علامه ، برای فراگیری علوم دینی ادبیات ، فقه و اصول ، علم رجال و علوم معقول و دانشهای وابسته بدان چون فلسفه ، ریاضیات ، عرفان و اخلاق از محضر اساتیدی مانند عارف نام آور سده گذشته جناب استاد سید علی آقا قاضی طباطبایی (در عرفان)، آیت الله نائینی وآیت الله اصفهانی (در اصول) و آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی و حجت کوه کمره ای (در فقه و علم رجال) و سید ابوالقاسم خوانساری (در ریاضیات) وسید حسین بادکوبه ای (در فلسفه و عرفان) بهره های وافر برد و توانست شخصیتهای فاضل و عالمی چون شهید مطهری ، شهید بهشتی ، محمد تقی مصباح ، آیت الله جوادی آملی وآیت الله حسن زاده آملی و... را پرورش دهد. نبوغ وجاذبه قدسی علامه به حدی بود که دانشمند برجسته ای چون پروفسورهانری کربن را از پاریس به شوق خوشه چینی از این خرمن پربار علم و تقوی به ایران می کشانید. در سخن گفتن از ظرفیت معرفتی علامه ، همین بس که خود فرمودند: «اگر مجالی باشد، می توانم همه مسایل قرآن کریم را تنها با استفاده از یک سوره کوچک بیان کنم.» به گفته یکی از برجسته ترین شا گردان وی «این مرد بسیار بزرگ و ارزنده... مردی است که صدسال دیگر باید بنشینند، افکار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند.» و به گفته محقق طوسی «فلسفه او هم از ارتقاء سریرت بر خوردار است و هم از استقامت سریرت» در یک سخن به نقل از استاد جوادی و استاد حسن زاده آملی: «اگر استاد طباطبایی را فارابی عصر بنامیم چیزی به گزا فه نگفته ایم.» بدین روی شاگردانی که دستشان به دامن علامه می رسید وبه محضر علمی وی بار می یافتند تا پایان او را رها نمی ساختند. آری! چنانچه از مرحوم قاضی نقل شده است: «اگر کسی ، نیمی از عمر خود رادر یافتن فرد با کمال صرف کند که دست او را بگیرد و بالا ببرد می ارزد.» استاد علامه ، نزدیک به 50 اثر و تالیف از کتاب ، رساله و مصاحبه برای نسلها و تاریخ به یادگار نهاده که تمامی آن آثار، دانش است و حقیقت جویی ؛ عشق است و عقل و قرآن است و حدیث... تفسیر بزرگ المیزان علامه به گفته شهید مطهری «بزرگترین تفسیری است که از صدر اسلام تا کنون بر قرآن کریم نوشته شده است.» و علاوه توانست نگارش این تفسیر گرانقدر را لیالی قدر با سختی های زیادی به اتمام برساند. از دیگر تا لیفات مهم ایشان می توان از «علی و فلسفه الهیه» ، «اصول فلسفه و روش رئالیسم» ، «رسائل السبعه و رسایل التوحیدیه» ، «حاشیه بر اسفار ملاصدرا» ، «مصاحبات با استاد کربن» ، «نهایه ا لحکمه» و... یاد کرد.
مرحوم علامه در شعاع آیات قرآنی ، به تبیین واژه ایمان پرداخته و می گوید: ایمان از ریشه «امن» و معنی اصلی آن امنیت دادن است ؛ به این دلیل که مومن در پرتو ایمان خویش ، می تواند باورهای خود را از گزند شک و تردید در امان نگاه دارد. وی معانی دیگری را نیز برای این واژه به کار برده همچون: تصدیق ، پذیرفتن ، سکون و.......
مرحوم علامه تعاریف گوناگونی را برای ایمان ذکر کرده است. از جمله این که ایمان عبارت است از: اذعان و تصدیق به چیزی با التزام به لوازم آن. بنابراین در عرف قرآن ایمان به خداوند، تصدیق به وحدانیت او، پیامبران ، قیامت و آن چه که پیامبران آورده اند همراه با پیروی فی الجمله ایشان است. وی در سخنی دیگر جایگاه ایمان را قلب انسان معرفی کرده ، بدین رو از نظر علامه ایمان عقد و حالتی قلبی است که برای مومن امنیت می آورد. و اثر یا صفتی است که در دل مومن واقعی تحقق می یابد. نکته ای که در این جا باید بدان اشاره کنیم این است که علامه ایمان را صرف اعتقاد نمی داند و التزام به لوازم و آثار عملی آن را ضروری می شمارد. البته همراه با نوعی آرامش و سکون علمی خاص در نفس که خود نتیجه التزام عملی نسبت به لوازم آن است. در مجموع وی معتقد است که ایمان به خدا صرف این نیست که انسان بداند و درک کند که خدا حق است ؛ زیرا مجرد دانستن و درک کردن ملزم به ایمان نیست بلکه آثار عملی باید بر آن مترتب شود.
مرحوم علامه در تعبیری که از ایمان ارائه می دهد،شهودی بودن آن را می پذیردو قایل است معرفتی که مقدمه ایمان است از رهگذر شهود حاصل می شود. ولی مقوله ایمان را نه تنها مخالف عقل نمی داند بلکه بدین باور است که این امر را با استدلال محکم عقلی می توان مبرهن ساخت. از نگاه علامه ایمان امری معقول است و برای بیشتر انسان ها برخاسته از قول و تصدیق نظری همراه با تسلیم می باشد.ایشان در ادامه می گوید که ایمان برای اقل قلیلی از خواص می تواند از طریق کشف و شهود حاصل آید آن هم کشف تام. ناگفته نماند که خود این کشف و شهود در مرحله پس از استدلال قرار دارد. لذا ایمان نتیجه علم و یقین است [چه در علم حصولی و چه در علم حضوری] همراه با آرامش ، طمانینه و سکون باطنی که دقیقا با هر گونه شکی ناسازگار است. از نگاه علامه ایمان حقیقی ، ماهیتی تشکیکی و ذومراتب است که قابل افزایش و کاهش می باشد و فعلی اختیاری است ؛ «........فمن شاء فلیومن و من شائ فلیکفر.......» و به عنوان عالی ترین فضیلتی شناخته می شود که آدمی در پرتو عقل و اراده خویش می تواند بدان دست یابد. همچنین وی ماهیت ایمان را امری نفسانی و قلبی دانسته و معتقد است که تا انقلاب باطنی در نفس انسان رخ ندهد نتیجه ای به بار نخواهد آمد و آثار آن بر جوارح و رفتار آدمی ظاهر نخواهد گشت.
ایمان با توجه به تاثیراتی که در شخص مومن می گذارد دارای اقسام گوناگونی است. علامه در خصوص انواع ایمان می گوید: ایمان در کل یکی بیشتر نیست اما درجات ، صفات و منازلی دارد. مومنان معدود ولیک ایمان یکی جسمشان معدود، لیکن جان یکی بعضی از آن مراتب ، مرتبه تام و کامل ایمان است که به منتهای درجه خود رسیده و برخی از ایمان ها، ناقص و نقصانش به وضوح روشن است و برخی از آن نه به آن تمامیت است و نه به این نقص ، بلکه از طرف نقصان به سوی کمال می گراید. وی در این باره حدیثی را از تفسیر عیاشی از منصور بن حازم از امام صادق ع بدین صورت روایت می کند که از حضرت پرسیدم مگر ایمان ، تام و ناقص دارد؟ امام صادق ع فرمودند: برای اینکه خداوند ایمان را بر تمامی اعضائ آدمی واجب و در همه آن ها تقسیم کند، هیچ عضوی از اعضائ نیست مگر آن که موظف به داشتن ایمانی است غیر آن ایمانی که اعضای دیگر دارند. پس هرکس خدا را ملاقات کند در حالی که اعضای خود را از گناهان حفظ کرده و هریک را در انجام وظیفه ای که بر عهده داشته اند به کار بسته ، خدا را با ایمان کامل دیدار خواهد کرد و اما کسی که در یکی از آن ها خیانت کرده و یا از حدودی که خدا معین نموده ، تجاوز کند خدا را ناقص الایمان ملاقات خواهد کرد و این ایمان کامل و ایمان ناقص بستگی به آمادگی افراد در پذیرش آن دارد. چه هنگامی که سوره ای نازل می شد بعضی ها می پرسیدند کدام یک از شماست که این سوره ایمانش را زیاد کرده باشد؟ بحق این نشان دهنده برتری برخی بر بعضی دیگر است و این تمامیت ایمان است که مومنین راستین را بهشتی و از نظر درجاتی که در پیشگاه خداوند دارند، آنان را گوناگون می سازد. و این ایمان تام و کامل در نگاه علامه ، ایمانی نافع می باشد و به همین دلیل است که مومنین واقعی نمی گویند که ما را به دنیا برگردان تا ایمان بیاوریم و عمل صالح انجام دهیم بلکه می گویند ما را برگردان تا عمل صالح انجام دهیم. علامه خاطر نشان می سازد که ایمان کامل همان توحید خالص است و مقام عزیز و فضیلتی کمیاب است که جز اقل قلیلی از مردم به آن نمی رسند و اما اکثر مردم ایمان آور نیستند. هرچند پیامبر به ایمان آنان حریص باشد چرا که برخی از ایمان ها هست که تندباد حوادث تکانش نمی دهد و از بین نمی برد ولی بعضی دیگر را می بینیم که به کمترین جهت زایل می شود و یا با سست ترین شبهه ای که عارضش می شود نابود می گردد. مرحوم علامه در جای دیگری می فرماید: «کل نفس فهومومن لامحاله اما ایمانا اختیارا مقبولا...الالیم»: هر فردی در واقع همانا مومن است. حال یا ایمان او اختیاری است و یا از روی جبر است.... با این بیان ایمان دو قسم است: 1- اختیاری 2- اضطرار ایمان اختیاری مورد قبول پروردگار است و انسان را به سعادت دنیا و آخرت می رساند ولی در ایمان اجباری چون فرد مضطر به قبول ایمان می شود، مورد پذیرش حق تعالی قرار نمی گیرد. در اضطرار گرچه اراده و اختیار وجود دارد ولی میل و رغبتی در کار نیست و چون ایمان فعلی قلبی است که به نسبت با آن مومنین دارای درجات می شوند، لذا پذیرفتن آن بدون میل و رغبت ، هیچ سودی نخواهد داشت. علامه با استناد به قرآن می گوید: اگر انسان در هنگام عذاب هیچ مفر و پناهگاهی نداشته باشد و مضطر به ایمان شود تا از عذاب رهایی یابد، این ایمان هیچ فایده ای به حال او نخواهد داشت. دلیلی که علامه بر این ادعای خویش می آورد. این است که ایمان نوعی توبه است و توبه در موقع پدیدارشدن و نشانه های عذاب و درآستانه مرگ پذیرفتنی نیست و شاید به همین علت است که در روایات توصیه فراوان شده که به محض انجام گناهی ، سریع توبه صورت گیرد. دلیل دیگر آن که ایمان به دلیل فعل نفسانی بودن ، هیچ اکراه و اجباری در آن نیست و چون مبنای امر و نهی الهی و ثواب و عقاب در اختیار انسان نهفته ، پس بر انسان مضطر و مکره هیچ گونه ثواب و عقابی وارد نیست.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان