انديشه و آرمان در نهضت سربداران
جنبش سربداران از جنبشهای شیعی و مردمی تاریخ ایران است
نهضت شیعی سربداران که در دوران فترت پس از مرگ ابوسعید بهادرخان، واپسین ایلخان مقتدر مغول، شکل گرفته از جمله رخدادهای مهم و تاثیرگذار در درازنای تاریخ سرشار از فراز و نشیب ایران است. مورخان سالروز آغاز این نهضت را تقریبا در همین ایام یعنی24 تیر ماه دانستهاند.
سرآغاز نهضت سربداران
هجوم مغولان به رهبری چنگیز به ایران و در پی آن تشکیل سلسله ایلخانی در ایران بسی خونبار و غم انگیز بود، در طی این یورش دهشتناک، شهرهای آباد ایران بویژه در مناطق خاوری سرنوشتی جز ویرانی نیافتند.
33هجوم هلاکوخان، موسس سلسله ایلخانی به بغداد، شهر افسانههای هزار و یک شب، که به سقوط خلافت هفتصدساله عباسی انجامید، به مانند دیگر حملههای مغولان با خونریزی، ایلغار و ویرانی همراه بود. اما تصرف بغداد نتیجه ای دیگر هم در پی داشت و آن رشد روزافزون تشیع بود که در پی سقوط پشتیبان اصلی تسنن یعنی خلافت عباسی رخ نمود.
برابر با تاریخ، در این روزگار در سراسر دنیای اسلام پیروان تشیع با سود جستن از خلانبودن قدرت مذهبی مخالف، بر فعالیتهای خویش افزودند. در ایران زمین که بسیاری از مردمان آن از دیرباز دل بسته خاندان علی(ع) بودند نیز تشیع روز به روز بر گستره نفوذ خویش افزود. بیشتر طریقتهای عرفانی و متصوفه نیز با شیعیان هم آوا گشتند. در یک کلام میتوان گفت عهد فرمانروایی ایلخانان با رشد تشیع و نزدیکی تقریبی تصوف به آن همراه شد.
براساس آنچه اسناد و منابع تاریخی هویدا میسازند، در خراسان که از سالیانی بسیار دور پایگاه عمده تشیع بود نیز این روند شدتی دو چندان یافت. از این رهگذر، عالمی به نام شیخ خلیفه و در پی او شاگرد نامدارش، شیخ حسن جوری، به تبلیغ مرام خویش که الهام گرفته از تشیع و تا اندازهای مکاتب عرفانی بود پرداختند.
اوج فعالیت اینان در منطقه بیهق، سبزوار و نیشابور بود. شیخ حسن جوری کوشید تا پیروان خویش را متحد نماید و سازمان آنان را مرتب کند.
به این ترتیب زمینه برای قیام در آستانه فراهم شدن و منفجر شدن بشکه باروت تنها منتظر یک جرقه بود. رفتار ناهنجار یک ایلچی مغول کاسه صبر را لبریز و طغیانی که از مدتها پیش انتظارش میرفت را تسریع کرد. خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی در جامع التواریخ و فصیحی خوافی در مجمل فصیحی نوشته اند که 5 ایلچی مغول در خانه 2 برادر از مردم قریه باشتین سبزوار منزل کردند و ازایشان شراب و شاهد طلبیدند و لجاج نمودند و بی حرمتی نمودند. وقتی که ایلچیان مست شدند کار فضیحت را به جایی رساندند که عورات ایشان را خواستند. دو برادر گفتند دیگر تحمل این ننگ را نخواهیم کرد.
بگذار سر ما به دار برود. شمشیر از نیام برکشیدند، هر 5 مغول را بکشتند. این حرکت آنان مورد حمایت باشتینیان ودر اندک زمانی مردم نواحی اطراف قرار گرفت که مرید شیخ حسن جوری بودند. برابر گفته تاریخ نگارانی چون دولتشاه، حافظ ابرو، خواندمیر، شبانکارهای و مرعشی اینان نام خود را سربداران نامیدند، به آن معنی که سر به دار میدهند اما سر مذلت فرود نخواهند آورد.
به این روی، نهضت سربداران برپا شد. اینان در اندک زمانی یارای آن یافتند تا حکومتی هر چند کوچک در بخش هایی از خراسان بزرگ و حتی گرگان و مازندران تشکیل دهند و چنان توانمندی نشان دادندکه تا روزگار فرمانروایی تیمورلنگ به حیات خویش ادامه دادند.
اندیشه و آرمان
چنان که پیشتر نیز گفته آمد اندیشه و آرمان سربداران ریشه گرفته از آموزههای شیعی و تا اندازه ای عرفانی بود. آنچه روشن است، مکتب تشیع تبلیغ شده به توسط شیخ خلیفه و شیخ حسن جوری بود که انگیزه روانی برای سربداران ایجاد کرد. بایسته یادکرد است شماری از مورخان چون پطروشفسکی، نویسنده کتاب نهضت سربداران خراسان، بر آن باورند که «شیخ خلیفه به معنی واقعی کلمه صوفی نبود. شاید فقط از جملات و اصطلاحات اهل تصوف و شکل ظاهر سازمان اخوان الصفا به منظور تبلیغ و تدارک مقدمات خروج علیه ستمگران استفاده میکرد.»
واکاوی منابع تاریخی مرتبط با آن دوران مورخ را به این نکته رهنمون میسازد که مردمی بودن، عدالت گستری و دین مداری در اندیشه سربداران بویژه در سالهای نخستین قدرت یابی آنان واجد جایگاهی والا و ویژه بود.
مردم گرایی آنان از این نکته مستفاد میشود که حاکمان سربداری از سویی موروثی برتخت نمی نشستند و از دیگر سوی، نه تنها از میان اشراف انتخاب نمیشدند بلکه از هر قشر و صنفی میتوانستند در صورت ابراز لیاقت بر تخت حکومت برنشینند و یا به مقامات بالادست یابند. وجود پیشوایان و سپهسالارانی متعدد چون آی تیمور محمد که غلامی بیش نبود، کلواسفندیار که پیشه وری ساده بود، کلو ابوبکر نداف که رئیس صنف ندافان سمرقند بود، یحیی کرابی که نوکر یکی از بزرگان سربداری به شمار میآمد، پهلوان حیدر که قصاب بود و.... در میان بزرگان سربداری بر درستی این مدعا گواه است.
عدالت محوری نسبی سربداران نیز آشکار است. ابن بطوطه، جهانگرد مشهور عرب، در سفرنامه خویش در این باره چنین آورده است: «آیین عدالت چنان در قلمرو آنان رونق گرفت که سکههای طلاو نقره در اردوگاه ایشان روی خاک میریخت و تا صاحب آن پیدا نمیشد کسی دست به سوی آن دراز نمیکرد.»
کاهش چشمگیر خراج از 60 درصد کل محصول به 30 درصد نیز نشانی دیگر از عدالت محوری اینان است. در همین راستا، دولتشاه سمرقندی در تذکره خویش آورده است که در عصر علی موید، آخرین امیر سربدار، «از رعایا ده سه به جنس گرفتی و به یک دینار دیگر تعرض نرسانیدی.» به تعبیر پطروشفسکی، استقرار مساوات در حقوق و ثروت ادعای اصلی دست کم گروهی از افراطیان سربداران را تشکیل میداد.
نیازمند یاد کرده است: در حکومت سربداری مردم میتوانستند بدون دعوت و اجازه در مجلس شهریار حاضر شوند و درباره افعال او بحث کنند و وی را محکوم نمایند و ظاهرا در خانه امیر، حاجب و دربانی نیز وجود نداشت.
دین مداری سربداران نیز چشمگیر است. برابر با تاریخ، از آغاز پیدایش دولت سربداران دو رئیس وجود داشت یکی روحانی و دیگری سیاسی. اینان این روند را تا پایان دوران حیات سلسله سربداری با فراز و نشیب هایی ادامه دادند. سربداران یاسای مغولی را کنار نهادند و به تقریب سعی کردند در پیشبرد امور برابر شرع عمل کنند چنان که عوارضی را که مطابق موازین شرع نبود لغو کردند.
اهمیت و تاثیر نهضت
اهمیت نهضت سربداران را ازچند جهت میتوان تبیین کرد:
الف: اینان پس از برافتادن دولت شیعی مذهب بویهی به توسط سلجوقیان سنی مذهب، نخستین گروه شیعی بودند که به قیام دست یازیدند و تشکیل حکومت دادند.
ب: به تقریب در درازنای تاریخ کهن ایران، حکومت ها در بیشتر مواقع بر پایه قدرت ایلی و عشیره ای شکل گرفته اند. جنبشهای مردمی نیز در تاریخ ایران اندک شمارند. اما قیام سربداران جنبشی کاملامردمی بود که بدون یاری جستن از حمایتهای قبیله ای شکل گرفت و توانست به حکومت نیز دست یابد.
ج: ادامه حیات سلسلههای حاکم در ایران همواره بر پایه انتقال موروثی قدرت استوار بود. اما حکومت سربداران هیچگاه این ویژگی را به خویش ندید و انتصاب حاکم به گونه ای انتخاب ازسوی مردم انجام میشد. شاید بتوان گفت نوعی دموکراسی مردمی در میان سربداران حاکم بود.
تاثیر نهضت سربداران بر جامعه ایران تا اندازه ای چشمگیر بود. افکار سربداری در نواحی ساحلی دریای مازندران، گیلان و مازندران، رواج فراوان یافت. حکومت شیعی مرعشیان مازندران در واقع تقلیدی بود از حکومت سربداران خراسان. حکومت سادات کیایی گیلان نیز در واقع با الهام از سربداران خراسان موجودیت یافت. نهضت سربداران در کرمان نیز منعکس شد. پهلوان اسد بن طوغان شاه در راس نهضت سربداران کرمان قرار گرفت و به مبارزه با حاکمان مظفری پرداخت، هرچند که سرانجام مقاومت دلیرانه کرمانیان شکسته شد و پهلوان اسد سر به دار داد. در فرارود نیز گروه هایی با آمال سربداران خراسان تحرکاتی نمودند اما حرکتشان با موفقیت همراه نشد. به عنوان یک نتیجه میتوان گفت تمام نهضتهایی که در سده هشتم هجری در ایران وقوع یافت، از لحاظ ترکیب اجتماعی و معتقدات و تمایلات، به نهضت سربداران خراسان نزدیک و تا اندازه ای انعکاس جنبش مزبور بود.