22 شهریور 1386, 0:0
نویسنده :هیئت تحریریه سایت پژوهه
امام رضا علیه السلام روز یازدهم ماه ذیقعده در سال 148 ه . ق در مدینه چشم به جهان گشود و در سن 55 سالگى در سال 202 ه . ق مسموم و به شهادت رسید پدرش امام موسى بن جعفر علیهما السلام و مادر گرامى او«نجمه»نام دارد،و در خردمندى و ایمان و تقوى از برجستهترین بانوان بود.
هدف مامون از ولایتعهدى
پس از آنکه مأمون بزرگترین رقیبش در حکومت ، برادرش، امین را از پای درآورد، تمامی بلاد اسلامی آن روز، به طور کامل به اختیار او درآمد. و به جای بغداد، مرو را که مردمانش در دشوارترین لحظات نبرد با برادرش، به یاریش شتافته بودند، به عنوان مرکز خلافت خود برگزید.
زمانی که مأمون بر تمام سرزمین های اسلامی چیره گشت، قیامها و حرکتهایی که جملگی توسط علویها رهبری و سازماندهی می شد، حکومت او را از هر سو تهدید می کرد. لذا دشواری کار خویش را درک کرده بود، و خطراتی که متوجه حکومت بود را نیز به خوبی می شناخت. برای مقابله با این قیامها و شورشها، در ملاء عام تظاهر به دوستی با علویان و شیعیان کرد. و برای اینکه مردم را بیشتر بفریبد، و حکومتش نیز از خطر خروج و قیام علویها در امان باشد، ولایتعهدی امام رضا را مطرح کرد، وآن را مستمسک خویش قرار داد.
مامون که مردى زیرک و مکار بود،به فکر آن افتاد که با طرح واگذارى خلافتیا ولایتعهدى به شخصیتى مانند امام رضا علیه السلام پایههاى لرزان حکومتخود را تثبیت کند،زیرا امیدوار بود که با مبادرت به این کار بتواند جلوى شورش علویان را بگیرد،و موجبات رضایتخاطر آنان را فراهم سازد،و ایرانیان را نیز آماده پذیرش خلافتخود نماید.
پیداست که تفویض خلافتیا ولایتعهدى به امام فقط یک تاکتیک حساب شدهى سیاسى بود، و گرنه ممکن نبود کسى که براى حکومت،برادر خود را به قتل رسانده بود،و نیز در زندگى خصوصى خود از هیچ فسق و فجورى ابا نداشت ناگهان چنان متدین شود که از خلافت و سلطنتبگذرد،و بهترین شاهد مکر و تزویر مامون نپذیرفتن پیشنهاد او از سوی امام است.چرا که اگر مامون در گفتار و کردار خود صادق بود هرگز امام از بدست گرفتن زمام خلافت که جز امام هیچکس صلاحیت آن را ندارد طفره نمىرفت.
شواهد دیگر نیز که در تاریخ موجود استبروشنى از سوء نیت مامون پرده بر مىدارد،از جمله اینکه:
مامون جاسوسانى بر امام گماشته بود تا همهى امور را زیر نظر بگیرند و به او گزارش کنند،
او با این کار می توانست از نزدیک در جریان اعمال و رفتار امام قرار گیرد .[1]
«ابا صلب هروى» در خصوص واگذارى ولایتعهدى به على بن موسى الرضا علیه السلام مىگوید: «ولایتعهدى را به امام واگذاشت، تا به مردم نشان دهد که او چشم به دنیا دارد و بدین ترتیب، موقعیت معنوى خود را پیش آنها از دستبدهد» . [2]
مأمون در این مبارزه، گام به گام حرکت کرد و در آخرین مرحله، تحمیل «ولایتعهدى» به امام رضا علیه السلام بود.او با اینکه می دانست امام از پیشنهاد ولایتعهدی امتناع خواهد کرد؛ وامام نیز خودداری فرمود. پس از اصرارها و تأکیدها، بالاخره امام را تهدید به قتل کرد. امام ناچاراً فرمود : "به شرطی که نه کسی را برگمارم، و نه کسی را عزل کنم، و نه سنت یا قانونی را لغو کنم، و تنها از دور ناظر امور باشم."
امام بظاهر و در گفتار ولیعهدى را پذیرفت ولى عملا آن را نپذیرفته بود زیرا شرط کرد که هیچ مسئولیتى نداشته باشد و درکارها مداخلهیى نکند.مامون شرایط را قبول کرده بود ولى گاهى مىکوشید برخى کارها را بر امام تحمیل کند و امام را آلت اجراى مقاصد خود قرار دهد،ولى امام بشدت مقاومت مىکرد و هرگز با او همکارى نمىکرد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان