ایمان ابوطالب
تمام علماى شیعه و بعضى از بزرگان اهل تسنن مانند ابن ابى الحدید شارح نهج البلاغه و قسطلانى در ارشاد السارى و زینى دحلان در حاشیه سیره حلبى، ابو طالب را از مؤمنان به دین مبین اسلام میدانند، در منابع اصیل اسلامی نیز شواهد فراوانى براى این موضوع مىیابیم که اینجا فشردهاى از دلائل گوناگونى که به روشنى، گواهى بر ایمان ابو طالب می دهد را فهرست وار مىآوریم:
1- سوگند به جان محمد: طبق نقل دانشمند اهل تسنن شهرستانى (صاحب ملل و نحل) و دیگران در یکى از سالها آسمان مکه برکتش را از اهلش باز داشت و خشکسالى سختى به مردم روى آورد، ابو طالب دستور داد تا برادرزادهاش محمد را که کودکى شیر خوار بود حاضر ساختند پس از آنکه کودک را در حالى که در قنداقهاى پیچیده شده بود به او دادند در برابر کعبه ایستاد و با تضرع خاصى سه مرتبه طفل شیر خوار را بطرف بالا انداخت و هر مرتبه مىگفت: "پروردگارا! بحق این کودک باران پر برکتى بر ما نازل فرما" چیزى نگذشت که تودهاى ابر از کنار افق پدیدار گشت و آسمان مکه را فرا گرفت، سیلاب آن چنان جارى شد که بیم آن مىرفت مسجد الحرام ویران شود.
سپس شهرستانى مىنویسد:
همین جریان که دلالت بر آگاهى ابو طالب از رسالت و نبوت برادرزداهاش از آغاز کودکى دارد ایمان وى را به پیامبر مىرساند.
این واقعه را علاوه بر شهرستانى بسیارى از مورخان بزرگ نقل کردهاند، علامه امینى در الغدیر آن را از کتاب" شرح بخارى" و" المواهب اللدنیه" و" الخصائص الکبرى" و" شرح بهجة المحافل" و" سیره حلبى" و" سیره نبوى" و" طلبة الطالب" نقل کرده است [1]
2- اشعار مومنانه: به علاوه در کتب معروف اسلامى اشعارى از ابو طالب در اختیار ما است که مجموعه آنها در دیوانى به نام "دیوان ابو طالب" گردآورى شده است[2] که ابن ابى الحدید پس از نقل قسمت زیادى از اشعار آن مىگوید:
از مطالعه مجموع این اشعار براى ما هیچ گونه تردیدى نخواهد ماند که ابو طالب به مکتب برادرزادهاش ایمان داشته است.
3- گواهی رسول اعظم(ص): احادیثى از پیامبر اکرم ص نیز نقل شده که گواهى آن حضرت را به ایمان عموى فداکارش ابو طالب روشن می سازد از جمله طبق نقل نویسنده کتاب" ابو طالب مؤمن قریش": چون ابو طالب در گذشت پیامبر ص پس از تشیع جنازه او ضمن سوگوارى که در مصیبت از دست دادن عمویش مىکرد، مىگفت:
" واى پدرم! واى ابو طالب! چقدر از مرگ تو غمگینم؟ چگونه مصیبت تو را فراموش کنم اى کسى که در کودکى مرا پرورش دادى، و در بزرگى دعوت مرا اجابت نمودى، و من در نزد تو همچون چشم در حدقه و روح در بدن بودم."[3]
و نیز پیوسته اظهار مىداشت:
" قریش هیچ گاه نتوانست مکروهى بر من وارد کند مگر زمانى که ابو طالب از جهان رفت".[4]
4- قطع ارتباط با مشرکین: از طرفى مسلم است که سالها قبل از مرگ ابو طالب پیامبر ص مامور شد هیچگونه رابطه دوستانه با مشرکان نداشته باشد، با این حال اینهمه اظهار علاقه و مهر به ابو طالب نشان مىدهد که پیامبر او را معتقد به مکتب توحید مىدانسته است و گر نه چگونه ممکن بود دیگران را از دوستى با مشرکان نهى کند و خود با ابو طالب تا سر حد عشق، مهر ورزد؟!
5- در احادیثى که از طرق اهل بیت رسیده است نیز مدارک فراوانى بر ایمان و اخلاص ابو طالب دیده مىشود که نقل آنها در اینجا بطول مىانجامد این احادیث آمیخته با استدلالات منطقى و عقلى است مانند روایتى که از امام چهارم (ع) نقل گردیده است که حضرتش پس از این که در پاسخ سؤالى اظهار مىدارد ابو طالب مؤمن بود میفرماید:
راستى در شگفتم که چرا برخى مىپندارند که ابو طالب کافر بوده است! آیا نمىدانند که با این عقیده بر پیامبر و ابو طالب طعنه مىزنند؟ مگر نه این است که در چندین آیه از آیات قرآن از این موضوع منع شده است که زن بعد از اسلام آوردن در قید زوجیت کافر خود نماند و این مسلم است که فاطمه بنت اسد از پیشگامان در اسلام است و تا پایان عمر ابو طالب همسرش بود [5]
6- حمایت از پیامبر: از همه اینها گذشته اگر در هر چیز تردید کنیم در این حقیقت هیچکس نمیتواند تردید کند که ابو طالب از حامیان درجه اول اسلام و پیامبر بود حمایت او از پیامبر و اسلام بحدى بود که هرگز نمىتوان آن را با علایق و پیوندهاى خویشاوندى و تعصبات قبیلهاى تفسیر کرد.
نمونه زنده آن داستان شعب ابو طالب است همه مورخان نوشتهاند هنگامى که قریش پیامبر و مسلمانها را در یک محاصره اقتصادى و اجتماعى و سیاسى شدید قرار دادند و روابط خود را با آنها قطع کردند ابو طالب یگانه حامى و مدافع حضرت سه سال از همه کارهاى خود دست کشید و بنى هاشم را به درهاى که در میان کوههاى مکه قرار داشت و به شعب ابو طالب معروف بود برد و آنجا سکنى گزید.
فداکارى را بجایى رسانید که اضافه بر ساختن برجهاى مخصوصى بخاطر جلوگیرى از حمله قریش هر شب پیامبر را از خوابگاه خود بلند مىکرد و جایگاه دیگرى براى استراحت او تهیه مىنمود و فرزند دلبندش على(ع) را بجاى او مىخوابانید.
ما معتقدیم هر کس تعصب را کنار گذاشته و بی طرفانه تاریخ را درباره ابو طالب مطالعه کند با ابن ابى الحدید شارح نهج البلاغه هم صدا شده و مىگوید:
هر گاه ابو طالب و فرزند برومندش نبود هرگز دین و مکتب اسلام بجاى نمیماند و قد راست نمىکرد ابو طالب در مکه بیارى پیامبر شتافت و على ع در یثرب (مدینه) در راه حمایت از اسلام در گرداب مرگ فرو رفت![6]