15 دی 1389, 0:0
بازماندگان تزار در ايران
داستان وابستگان تزارهای روس که پس از استیلای کمونیستها به کشورهای گوناگون از جمله ایران تبعید شدند، جذاب و خواندنی است.
در این بخش از نوشته که مربوط به تاریخ ایران بین تزارها و کمونیستها بررسی شده است، رفاقت تیمور تاش با گراندوک روس است... این مطلب نوشته محمدرضا دبیری و برگرفته از سایت «دیپلماسی ایرانی» است.
در تهران، مستوفی الممالک که طرفدار مهاجرت بود مستعفی شد و سپهدار که متمایل به روسها بود رییس الوزرا شد. با چنین رییس الوزرایی، سفارت روس در حوزه نفوذ خود در انتخاب مشاغل حق مداخله بیش از پیش پیدا کرد.
در چنین اوضاع و احوالی بود که عبدالحسین خان پسر کریم داد خان نردینی (یعنی تیمورتاش بعدی) لقب سردار معظم خراسانی گرفت و در بازیهای سیاسی آن روز تهران صاحب نقش جدی شد. وی که جوانی باهوش و فراست و خوش قیافه بود، در سن پطرزبورگ تحصیل کرده بود و زبان روسی را خوب تکلم می کرد و آداب و رسوم و تشریفات اروپایی را می دانست. وی چون فرزند خان نردین (درخراسان شمالی) بود وقتی در سن پطرزبورگ تحصیل میکرد، بین دوستانش به پرنس ناردینسکی معروف بود. در این ایام وی حاکم گیلان شد و به همراه رجال گیلان صاحب نفوذ و اعتبار خاصی شدند و در عزل و نصبها مطرح بودند. مقارن این اوضاع و احوال، شاهزاده روسی یعنی همان قاتل راسپوتین به عنوان عقوبت! به ایران تبعید شده بود.این گراندوک ثروتمند و تبعید شده که سفیر روس و فرماندهان قوای روس نیز هوای او را داشتند، شبها در کلوپ شاهنشاهی تهران با خوانندگان و هنرمندان معروف روس که برای روحیه دادن به افسران روس مقیم ایران به تهران می آمدند، به عیش و نوش و «تحمل عذاب و مکافات عمل» مشغول بود. بد نیست چون ذکری از این باشگاه شد به سوابق آن هم اشارهای بشود، زیرا به تقلید از انگلیسیها و اروپائیان از آن زمان به بعد و در ادوار مختلفه، کلوپها و باشگاههایی که پاتوق پارهای از سیاستمداران، سیاست بازان، ارباب جرائد، «بیزینس من»های ایرانی و خارجی بود در تهران باب شده بود. از آن جمله میتوان به کلوپ ایران، کلوپ فرانسه، کلوپ ایران جوان و کلوپ شاهنشاهی و... اشاره کرد. کلوپ شاهنشاهی در تهران را «مسیو دو رومرو» وزیر مختار اسپانیا در تهران که تجربیات قبلی در این نوع فعالیتها داشت تاسیس کرد. این آقای وزیر مختار چند نفر ایادی برای اداره کلوپ داشت. از جمله یک دندانساز به اسم اشتومب، یک افسر سوئدی و یک ایرانی عضو وزارت امورخارجه، به نام ابوالحسن خان گرانمایه که قبلادر عراق کارپرداز (سر کنسول) بود نیز از اعضای هیات مدیره و موسسین آن بودند و نفری 50 تومان سرمایه گذاشته بودند. موسسین باشگاه ابتدا خانه سید مُهنّا در دروازه دولت را که وضع آبرومندی داشت اجاره کردند. به تدریج تعداد اعضا و صاحب منصبان روس و انگلیس روز به روز زیادتر شدند و رشتههای فعالیت متعدد گردیدند و کلوپ جایگاه ویژهای در بین «کور دیپلماتیک» مقیم تهران، خارجیها و اعیان و اشراف و به اصطلاح « های سوسایتی» فرنگی مآب ایرانی پیدا کرد و جا تنگ شد. ناگزیر کلوپ به جای بزرگ تری در منزل «کنت دو مونت فورت» که رییس و موسس نظمیه ایران بود منتقل شد. در باشگاه شاهنشاهی اولیه، افسر سوئدی مربی بازی چوگان بود. ابوالحسن خان گرانمایه نیز با مختصر تفاوتی سالن ورزشی دایر کرده بود. وزیر مختار آمریکا بازی پوکر باب کرده بود و آموزش میداد. رستورانی به سبک اروپاییها و سن نمایشی برای هنرمندان و خوانندگان هم به راه بود. گراندوک یوسوپوف با توجه به ثروت و معروفیت و جوانی، مورد توجه و شمع محفل این کلوپ بود و مقامات روس هم به رغم محکومیتش، به او تملق می گفتند. با توجه به کثرت مقامات و افسران روس در تهران که گرداننده اصلی اوضاع آن روزها در ایران بودند، هنرمندان و بازیگران و خوانندگان معروف دربار امپراتوری روسیه به تهران می آمدند و از جمله یک بالرین و رقاصه مشهور روسیه مدتها در این کلوپ برنامه اجرا میکرد و طرف توجه خاص گراندوک یوسوپوف بود. از آن طرف، نظام السلطنه مافی، رییس الوزرا دولت مهاجرت، بر طبق قراری که با نفر دوم سفارت آلمان در تهران گذاشته بود، باید یک لشگر مرکب از حداقل سه هزار نفر سواره نظام و پیاده علاوه بر نیروی ژاندارم از عشایر قافلانکوه و افواج سیلاخوری والوار بختیاری و ایلات بویر احمدی در بروجرد سازمان بدهد و به سوی کرمانشاه حرکت کند. برای این کار گویا پول قابل توجهی هم از «کنت کانیتز» نفر دوم سفارت و افسر اطلاعاتی سفارت آلمان گرفته بود، ولی هنگام ورود به کرمانشاه قشونی به استعداد بیش از دو گردان به همراه نداشت. در کابینه مهاجرت، نظام السلطنه علاوه بر خودش که رییس الوزرا بود، پسرش سالار معظم، وزیر امورخارجه و دامادش عباس میرزا سالار لشگر، وزیر جنگ، ادیب السلطنه سمیعی، وزیر داخله، میرزا قاسم خان صور، وزیر پست و تلگراف، مدرس وزیر عدلیه و حاجی عزالممالک اردلان که در کرمانشاه نفوذی داشت، وزیر فوائد عامه و خزانه دار بودند. به هر حال، منظمترین واحد مسلح همراه آنان، قوای ژاندارمری تحت فرماندهی گلروپ سوئدی بود. کلنل محمد تقی خان پسیان هم که از افسران جوان تحصیلکرده و پرشور آن زمان بود جزو فرماندهان قوای ژاندارم بود.
آنها هم در یکی دو برخورد با قوای روس در نزدیکی همدان عقب نشستند و کرمانشاه به خطر افتاد؛ بنابراین تشکیل دولت تبعیدی در قصر شیرین مطرح شد.
حاصل کار آنکه، فرمانده قوای عثمانی هم که از هم گسیختگی قشون ایران مطلع شد، از تماس جدی با ایرانی ها خودداری کرد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان