جنگ نرم شيطان عليه انسان
علیرضا شعاعی
نقش کلمه در فرهنگ قرآنی
خداوند در آیاتی از قرآن به نقش کلمه توجه میدهد. از نظر قرآن، کلمه تنها واژگانی نیست که مفاهیم را منتقل میکند، بلکه حقایقی است که در خارج از ذهن، حضور مستقیم دارد. از این رو کلمات الهی نقش دیگری به خود میگیرند و کلماتی چون «کن فیکون» (بقره، آیه117 و آل عمران، آیه47 و انعام، آیه73 و انبیاء، آیه90) کلمه وجود میشود و خروجی آن چون موجودات به عنوان کلمات معرفی میشود. خداوند در آیاتی از جمله 27 سوره لقمان از کلمات بی نهایت موجودات و آفریدههای خویش سخن میگوید که با هفت دریا نیز نمی توان همه آن را نوشت.
کلمه و بیان، ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، چنان که ارتباط تنگاتنگی نیز با علم و دانش دارند و خداوند در آیاتی، از این نقش و ارتباط سخن گفته و جایگاه و ارزش آن را تحلیل و تبیین نموده است که از جمله میتوان به آیاتی از سوره قلم و الرحمن اشاره کرد.
در آیات آفرینش انسان نیز از حقیقت کلمه و جادوگیری کلمات، سخن به میان آمده و مسئله انباء و علم را به هم ربط میدهد و جالب اینکه رهایی انسان از سقوط پس از توبه به کلماتی است که خداوند به انسان القا میکند: فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم (بقره، آیه 37) برای خداوند کلمات خاص وجودی است که از آن جمله میتوان به کلمه وجودی حضرت عیسی(ع) اشاره کرد که خداوند خود در این باره میفرماید: ان الله یبشرک بکلمه منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم وجیها فی الدنیا (آل عمران، آیه 45)؛ یا این که میفرماید: انما المسیح عیسی ابن مریم رسول الله و کلمته القاها (نساء، آیه 171)
این کلمات وجودی به خوبی نقش کلمه و ارزش آن را در فرهنگ قرآنی و الهی و وحیانی تبیین میکند. این نقش چنان مهم است که نمی توان از آن چشم پوشید؛ زیرا همان اندازه که ارزشمند و قدرتمند است، همان اندازه نقطه ضعف اساسی و اصلی انسان است. وضعیت کلمه را میبایست همانند وضعیت چشم اسفندیار دانست که نقطه قوت و ضعف اوست.
انسان با کلمه در دام شیطان میافتد؛ زیرا شیطان با کلمات اغواگر خویش انسان را وسوسه میکند تا سقوط کند و مقام خلافت را از دست دهد؛ هر چند که خداوند به داد انسان رسید و او را با کلمات وجودی محفوظ داشت و تنها از مقامی هبوط کرد، ولی سقوط نکرد؛ ولی این دلیل نمی شود که فرزندان آدم و انسان سقوط نکنند؛ چنان که بسیاری از آنان در اثر اغواگری ابلیس برای رسیدن به فرشته یا جاودانگی در دام ابلیس و شیطان گرفتار آمده (طه، آیه120) و اخلد الی الارض (اعراف، آیات 166 و 167) شدند و سقوط کردند.
کلمه شیطان در جنگ نرم
شیطان کلماتی را در جنگ نرم به کار میگیرد که آدمی را شیفته خود میسازد و ناخواسته دنبال امیال و آرزوهایش میکشاند. بدین ترتیب آدمی بی هیچ خون و خونریزی، در پی شیطان و کلمه میرود.
در جهان امروز، شیاطین جنی و انسی با بهره گیری از همه ابزارها میکوشند تا کلمه و کلمات را به خانه ها و دلهای مردم وارد سازند؛ زیرا به تاثیر شگفت کلمه و سحرانگیزی آن آگاه هستند. آنان میدانند که حکومت بر دلها و قلبها، به معنای استثمار و استعمار حقیقی است و شخص مجذوب کلمه و کلمات، خود اسیر عاشقی است که همه هستیاش را در پای کلمه میریزد. استعمارگران و شیاطین جهان همچون جرج پنجم میداند که «...در گذشته تمام کاری که یک پادشاه انجام میداد، این بود که محکم پشت اسب بنشیند و مواظب باشد که نیفتد؛ اما امروز ما باید به خانههای مردم نفوذ کنیم و خودمان را برایشان لوس کنیم...»! یعنی به زبان ساده، شیاطین انسی همچون شاگردان شیطان جنی و ابلیس دانستند که حکومت، با صرف تکیه زدن بر تخت و نمایش سیاسی قدرت شدنی نیست، بلکه بایستی با گفتار و سخنرانی، درون خانههای مردم نفوذ کرد! و از طریق کلمه و اغواگری، شخص را اسیر خویش و مردم را برده خود سازند و بی هیچ هزینه بر آنان حکومت کنند.
اغواگری کلمه همان چیزی است که امروزه در فرهنگ سیاسی به عنوان جنگ نرم یا Soft War نام دارد. ژنرال دوایت آیزنهاور رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا در سالهای اولیه جنگ سرد درباره اغواگری شیطانی از طریق کلمه و جنگ نرم گفته است: «ما به هیچ وجه قصد نداریم که در جنگ نرم، از طریق فشار و اعمال زور بر قلمرو یا ناحیه ای مسلط گردیم. هدف ما به مراتب عمیقتر، فراگیرتر و کامل تر است. ما در تلاشیم تا جهان را از راههای مسالمت آمیز، از آن خود گردانیم... ابزارهایی که برای گسترش این واقعیت استفاده میکنیم، به ابزارهای روانی مشهورند. اما از لحاظ این که این کلمه چه کاری قادر است انجام دهد، هیچ نگرانی به خود راه ندهید. جنگ نرم در واقع اذهان و ارادههای افراد را مورد هدف قرار میدهد...»
نویسنده شیطان، جوزف نای (تئوریسین معروف آمریکایی) در کتابی با نام «قدرت نرم» یا «Soft Power» در تشریح جنگ نرم و سیاستهای ابلیس و شیطان در جامعه انسانی برای حکومت و سقوط انسان از انسانیت مینویسد: «... وقتی بتوانی دیگران را وادار کنی ایده هایت را بپذیرند و آنچه را بخواهند که تو میخواهی، در این صورت مجبور نخواهی بود برای هم جهت کردن آنها با خود، هزینه زیادی صرف سیاست هویج و چماق کنید. اغوا همیشه موثرتر از اکراه است و ارزشهای زیادی مانند دموکراسی، حقوق بشر و فرصتهای فردی وجود دارند که به شدت اغواکنندهاند...»
ابلیس درباره نقش اغواگری و کلمه در جنگ نرم برای اسقاط انسان از انسانیت میگوید: قال رب بما اغویتنی لازینن لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین؛ گفت: «پروردگارا! چون مرا اغوا کردی و گمراه ساختی، من (نعمتهای مادی را) در زمین در نظر آنها زینت میدهم و همگی را اغوا و گمراه خواهم ساخت. (حجر، آیه 39)
اغواگری اشکال گوناگونی دارد که گاه از طریق Inception انجام میگیرد. این واژه به معنای «کاشتن ایده ای در ذهن ناخودآگاه فرد هدف از طریق خواب کردن» تعریف میشود. به این معنا که اراده شخص را از طریق رویا در اختیار میگیرند، ولی اغواگری تنها از این طریق نیست، بلکه بسیاری از مردم در بیداری گرفتار نوعی اغوا کلمه میشوند؛ زیرا کلمات، گاه شخص را چنان مجذوب میکند که اراده خود را همانند فرد خواب آلوده در اختیار دیگری قرار میدهد و مانند مترسک با نخ کارگردان میگردد و همان افکار و اعمالی را میپذیرد و انجام میدهد که به او القا میشود.
جریان فتنه با تار نمای کلمه و اغواگری در خدمت ابلیس و شیطان بزرگ است و همان چیزی را دنبال میکند که شیاطین جنی و انسی دنبال میکنند. نقش اغواگری کلمه را میبایست شناخت؛ چرا که چشم اسفندیار انسان و جامعه است و هر آسیبی که انسان و جامعه انسانی بدان مبتلامی شود به سبب اغواگری با ابزار کلمه است. یعنی همان چیزی که نقطه قوت انسان است، همان چیز نقطه ضعف آدمی بشمار میرود.