7 تیر 1397, 0:0
برخی از متفکر نماهای تاریخ، هدف اعمال و افعال آدمی را در زندگی ارضای هر چه بیشتر حس خودخواهی دانسته اند. اینان میگویند: چون بشر فطرتاً خودخواه است و به هر آنچه که پیرامونش قرار دارد به دیده خودخواهی مینگرد، باید همواره مصالح و منافع خود را در نظر داشته و هر آنچه را که به مصالح و خواستههای او صدمه میزند از خود دور کند. انسان در طلب خواستهها و منافع خود باید به هیچ کس توجه نداشته باشد، حتی اگر این خواستهها مغایر با منافع دیگران باشد.
از نظر مکتب خودگرایی (egoism)، انسان جهت نیل به اهداف و خواستههای خود باید حقوق و منافع دیگران را تضییع سازد و موانع نیل به مقاصد زندگی خود را هر چه باشد از بین ببرد. در خواسته و نیازهایش، فقط به مصالح و اهداف خود توجه کرده و مصالح کل جامعه و دیگر انسانها را از یاد ببرد. در زندگی، تلاش و توجه را فقط به هر آنچه که به نوع خود خواهی خویش مربوط است صرف کند و کاری به مصالح اجتماع نداشته باشد.
ماکیاول (machiawell) از بنیانگذاران چنین نظریه ای است و اصول زیر را به سیاستمداران پیشنهاد میکند: 1 - فقط در فکر علایق خویش باش. 2 - هیچ کس را جز خود، محترم مشمار. 3 - بدی کن ولی چنان بنمای که قصد نیکی داری. 4 - طماع باشد و در جمع مال بکوش. 5 - خسیس باش. 6 - خشن و بی رحم باشد. 7 - تا فرصت مییابی در پی فریب و نیرنگ باش. 8 - دشمن را از میان بردار و در صورت لزوم به دوستان هم رحم مکن. 9 - در رفتار با مردم زورگویی را بر نرمش برتری ده. 10 - در باب هیچ چیز غیر از جنگ میندیش.
گفتنی است که توماس هابز و نیچه نیز از طرفداران مکتب خود گرایی هستند. نیچه از طرفداران و بلکه از مبتکران نظریه قدرت طلبی است. از نظر وی برای رسیدن به قدرت باید تمام منابع و امکانات جامعه را صرف منافع خویش نمود و سعی نمود از نتایج زحمات و کارهای دیگران در جهت قدرت طلبی خویش استفاده نمود. خود گرایی که اصالت را به نیازهای منفی آدمی میدهد، با عنوان خواست و قدرت در اندیشههای نیچه مطرح شده است. از نظر نیچه آنچه که در انسان و جهان اصل است، اراده به قدرت است و هدف زندگی نیز چیزی جز خواست قدرت نیست. «آنچه که اراده به قدرت وجود ندارد، انحطاط است.» آنچه که در نیل انسان به قدرت مفید باشد، عالی و حقیقی است و هر چه سد راه او باشد، پست و منفی است. اراده به قدرت، اراده پیشرفت و تعالی انسان در جهت ارضای کامل نیروها و قوای درونی است.
ایراد اساسی مکتب خودگرایی که پایه و مبنای نظریاتش را تشکیل میدهد این است که انسان را موجودی ذاتاً خود خواه و خودبین معرفی میکند. در حالی که فطرت و سرشت انسانها بر مبنای نوعدوستی، تعاون و دستگیری از همدیگر خلق شده است، همواره در تاریخ انسانهای بزرگی وجود داشته اند که به خاطر مصلحت کل جامعه و هموطنان خود، از جان و دارایی خویش گذشتهاند و جهت رفاه دیگر انسانها فداکاری و ایثار کرده اند. هرگز فطرت انسانها نمی تواند بر پایه خودخواهی قرار داشته باشد، تعاون، همکاری، دستگیری از محرومان و فقرای جامعه نشان از نوعدوستی انسان است.
عمل به اصول و معیارهای این مکتب جامعهای بر پایه نفاق، دورویی، دشمنی و انسان کشی ایجاد میکند، انسانها در ظاهر خود را خوب نشان میدهند و در باطن دشمن جامعه هستند. نظریه پردازان این مکتب، هیچ گونه شناختی نسبت به خصویات اخلاقی و معنوی انسان نداشتهاند و سعی نموده اند که برخی خصوصیات منفی انسانهای شرور را به کل جامعه و همه انسانهای نیک سرشت تعمیم دهند. در حالی که مطالعه و بررسی بیشتر در زمینه انسان شناسی میتوانست آنها را در نظریاتشان دچار تردید سازد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان