ولايت، ولايتمداري، بصيرت، بصيرت ديني
عبداللَّه ابراهيم زاده آملی
تاریخ غمباراسلام و تاریخ خونبار تشیع، گواه روشنی است بر این که عامل اصلی ذلت و بدبختی مسلمانان، نداشتن بصیرت و شناخت کافی در ولایتمداری و دین داری است. امروز نیز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران وتشکیل نظام جمهوری اسلامی دستاورد ولایتمداری توأم با بصیرت امت مسلمان ایران است.
این مقاله در پی بررسی رابطه ولایتمداری با بصیرت دینی است. بررسی نشان میدهد که ولایتمداری راستین که همان دین داری و خداپرستی راستین است جز با بصیرت و آگاهی کافی به دست نمیآید. تاریخ غمبار اسلام و تاریخ خونبار تشیع، گواه روشنی است بر این که عامل اصلی ذلت و بدبختی مسلمانان، نداشتن بصیرت و شناخت کافی در ولایتمداری و دین داری است. امروز نیز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و تشکیل نظام جمهوری اسلامی دستاورد ولایتمداری توأم با بصیرت امت مسلمان ایران است؛ و در صورتی که ولایتمداری هوشمندانه و همراه با بصیرت ادامه یابد شاهد پیروزیهای بیشتر و دستیابی به اهداف عالی انقلاب، امام، رهبری و شهدای والا مقام خواهیم بود.
درآمد
گرچه دو واژه (ولایتمداری) و (بصیرت دینی) الفاظ متمایزی از هم هستند و به حسب لغت نیز معنای جدای از هم دارند، ولی با دقت در معنای اصطلاحی آنها به ویژه در نگاه شیعی، مشخص میشود که منظور از این دو عنوان، یک معنا بیش نیست؛ چون در تفکر اسلام ناب محمدی(ص)، ولایتمداری بدون بصیرت و هوشمندی معنا و مفهوم درستی ندارد.
براین اساس، اگر کسی میان ولایتمداری و بصیرت دینی، جدایی و عدم ارتباط ببیند و آنگاه در صدد برقراری پیوند و ارتباط معنایی میانشان بر آید، معلوم میشود که نه ازحقیقت ولایت و ولایتمداری راستین و مورد نظر اهل بیت(ع) آگاهی کافی دارد و نه ازبصیرت دینی بهره ای برده است.
بنابراین بحث محوری این مقاله اثبات آمیختگی معنایی ولایتمداری و بصیرت دینی است و این که جداانگاری این دو چه پیامدهای زیانباری را به دنبال دارد. به این منظور نخست مفهوم و جایگاه ولایت بیان میشود.
مفهوم و جایگاه ولایت
ولایت به کسر واو و فتح آن در لغت از مادّه (وَلْی) بر وزن (فَلْس) به معانی چندی از قبیل: نزدیکی، تسلّط، قدرت، فرمانروایی، نصرت، محبت، عهدهداری کاری، حکم، پشتیبانی، زمامداری، سرپرستی و تصرف در اشیاء و امور انسانها آمده است. ولایت به کسر واو و فتح آن در لغت از مادّه (وَلْی) بر وزن (فَلْس) به معانی چندی از قبیل: نزدیکی، تسلّط، قدرت، فرمانروایی، نصرت، محبت، عهدهداری کاری، حکم، پشتیبانی، زمامداری، سرپرستی و تصرف در اشیاء و امور انسانها آمده است.
شایان ذکر است در اصطلاح دینی و قرآنی مراد از قرب، قرب معنوی است و شامل قرب و نزدیکی مادی و مکانی نمیشود. بر این اساس، نزدیکی و پیوند قلبی یا محبّتورزی افراد به هم نوعی ولایتورزی است یا نزدیکی به معنای تصرف در امور دیگری و تدبیر آن، نوعی ولایت است. بندگی و پیوند معنوی با خدا و عشق و علاقه به او و اولیایش موجب (ولی خدا) شدن و در آمدن در ولایت او و سرپرستی امور انسان توسط خداوند و اولیای او میشود.
بنابراین، ولایت در نگاه اسلام با همه انواع و اقسامش که در دو قسم تشریعی وتکوینی دسته بندی میشود و بالاصالة از آنِ خداست، قرب خاصی است که با نوع یا انواعی از تأثیر، تأثّر، تصرّف، عشق و محبت، سرپرستی، حاکمیت ظاهری و باطنی و تکوینی همراه است و در یک تعریف ساده، عبارت است از رابطه مستقیم و بیواسطه میان دو کس یا دو نهاد یا دو گروه، که از جنس محبّت، ریاست، حاکمیت، تبعیت، تصرّف و مانند آن است.
ولایت از مهمترین و محوری ترین مسائل دینی و اعتقادی در اسلام به ویژه در مکتب تشیع است، بلکه از چنان جایگاه اعتقادی و غنای ارزشی و معنوی برخورداراست که اگر آن را حقیقت و عصاره اصل دین به ویژه توحید و خداپرستی و نیز حقیقت تدین و ایمان راستین به معتقدات اسلامی بنامیم، سخنی به گزاف نگفتهایم؛ زیرا توحید و ولایت یک حقیقتاند و یکی ظهور دیگری است، ولایت مجرای توحید است؛ چون ولایت تنها به خداوند اختصاص دارد و بقیه موجودات کمالی به ویژه اولیای خاص الهی (پیامبران و اوصیایشان به ویژه پیامبر خاتم(ص) و امامان معصوم(ع) ) همگی مجاری ومظاهر ولایت مطلقه و کلیه ربوبیاند؛ چرا که اطلاق (اللَّه ولی الذین آمنوا...)(آیةالکرسی) استثناپذیر نیست و معنایش این است که ولی اللَّه شدن به طور مطلق وهمیشه مشروط به ایمان و عمل است. از این رو، رسول آینه است و نور ولایت الهی دروجود مقدس و نورانیاش جلوهگر است و از مجرای وجود او میتابد. امام و امامت نیز آینه ولایت تامّه و مطلقه الهی است.
ولایت، حکایتگر گنجینههای معنوی نهفته در باطن هستی و جان جهان است که ازسرچشمه ولایت و حقیقت جهان، خدای سبحان فیضان کرده و جان و روان آدمیان ونهانخانه موجودات جهان را نور وجود و هستی و حیات بخشیده و گستره آن بر همه آنچه که هست، از ملک و ملکوت، غیب و شهود و تکوین و تشریع سیطره ولایی یافته است؛
هُنَالِکَ الْوَلاَیةُ لِلَّهِ الْحَقِّ (کهف: 44)
در آنجا (هنگام آشکارشدن سستی و ناتوانی انسان و از کار افتادن همه وسائل و وسایط، روشن میشود که) حقیقت ولایت به تمام و کمال، از آنِ خدای بر حق است.
بنابراین، ولایت، تجلی توحید ربوبی، حاکمیت مطلق خداوند و مالکیت بی چون وچرای او بر جهان آفرینش و نشانگر تحقق اراده تکوینی و تشریعیاش بر انسان و جهان است.
همچنین ولایت در قرآن، نمودار حقیقت وجودی انسانهای والا مقام و کاملی است که همه استعدادها و ظرفیتهای وجودی خویش را با پیوند دادن به ولایت و قدرت مطلقه الهی در پرتو عبادت و عشق و دلدادگی به آن محبوب و معبود بیهمتا، به فعلیت درآوردهاند و به انتهای منزلت، کرامت و کمال انسانی رسیده، آینه تمام نمای حقیقت وولایت تامّه خداوندی شدهاند و در پرتو این شایستگیهای اکتسابی و عنایت ویژه الهی، به مناصب الهی نبوّت و امامت نائل آمدهاند؛ آن گونه ولایتی که خداوند متعال در کتاب آسمانیاش، قرآن کریم، آن را همتای ولایت خویش اعلام کرده: إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا) (مائده: 55) و اطاعت آنان را همچون اطاعت خود به طور مطلق واجب گردانیده است؛ أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ) (نساء: 59) و به همین دلیل است که در روایات معصومین(ع) نیز ولایت پایه اصلی و شالوده اساسی آیین اسلام به شمار آمده است:
بُنِی الاِسْلامُ عَلی خَمْسٍ: عَلَی الصَّلَوةِ وَ الزَّکاةِ وَالصَّوْمِ وَالْحَجِّ وَ الْوِلایةِ وَلَمْ ینادِ بِشَی ءٍ کَما نُودِی بِالْوِلایةِ
اسلام بر پنج پایه نهاده شده: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت؛ و برای هیچ کدام از اینها به مانندولایت فراخوانده نشده است!
راز این موقعیت ویژه ولایت در میان آموزههای اسلامی، در روایت دیگر از امام باقر(ع) نیز آمده است و آن نقش کلیدی و محوری امام و حجت خدا در میان مسلمانان است که راهنمای دینی، تفسیر و تبیین کننده احکام و هدایت کننده مردم به سوی رستگاری و کمال معنوی است؛ چرا که اگر جامعه بدون رهبر و امام هدایتگر باشد راه به جایی نخواهد برد. ولایت نه تنها در احکام اسلامی بلکه در اصول اعتقادی اسلام نیز نقش تعیین کننده دارد؛ زیرا اخبار زیادی وجود دارد که میگوید توحید و ایمان بندهای پذیرفته نمیشود مگر با ولایت ائمه(ع) ولایت در دین همچون توحید ریشه در فطرت انسان داردو در روایات اسلامی به این حقیقت تصریح شده است. چنانکه در زیارت نامه معتبر جامعه کبیره، که از امام هادی(ع) روایت شده است، علاوه بر آنکه در کتب ادعیه معتبر نظیر مفاتیحالجنان، اثر ماندگار شیخ عباس قمی آمده است، در کتب روایی نیز آمده است و به تصریح علامه محمدباقر مجلسی و برخی علمای دیگر، صحیحترین سند را داراست.
امام هادی(ع) در فرازهای مختلف آن از جمله در فراز زیر به فطری بودن ولایت ائمه(ع) تصریح کرده است:
اَشْهَدُ اَنَّ هذا سابِقٌ لَکُمْ فیما مَضی وَ جارٍ لَکُمْ فیما بَقِی
گواهی میدهم که این مقام (ولایت و امامت) برای شما ائمه(ع) از پیش (پیش از آفرینش موجودات وانسان) سابقه داشته و در آینده (تا ابد) هم جاری و باقی خواهد بود.
بنابراین، ولایت با آن جایگاه والا، معنای ژرف، گستره وجودی و نفوذ معنویاش درحیات مادی و معنوی موجودات جهان و به ویژه انسان، همچون خونی در رگهای حیاتی موجودات و انسان جریان داشته و حیات معنوی و ایمانی او را معنا میبخشد و به همین دلیل، انسان دورمانده از باور به ولایت از حیات حقیقی قرآنی بازمانده و ازسعادت و رستگاری اخروی محروم است.
اینک با آگاهی از موقعیت ممتاز ولایت در دین و جایگاه تعیین کنندهاش در باورهای اعتقادی، باید دید ولایتمداری با مقوله بصیرت دینی چه نسبتی داشته و چگونه ارتباط و اتحاد وجودی پیدا کرده است و به بیانی، پیوند وجودی این دو عنصر چگونه در صحنه عمل و رفتار مؤمنان ولایتمدار خود را نشان میدهد.
مفهوم ولایتمداری و بصیرت دینی
مفهوم ولایتمداری این است که به همان دلیل که در تفکر اسلام ناب محمدی(ص) وجود(ولی اللَّه) و (حجةاللَّه)
پذیرش ولایت ولی و حجت خدا توسط مردم و گردن نهادن به حاکمیت و ولایت او نیز ضرورت دارد؛ زیرا پذیرش ولایت اولیای خاص الهی (پیامبر و ائمه(ع))، برابر است با پذیرش ولایت خدا، ایمان به توحید و گردن نهادن به معتقدات دینی و در نتیجه، در آمدن در زمره مسلمانی و ورود در مسیر صراط مستقیم هدایت و رستگاری؛ چرا که به تصریح قرآن کریم در آیات فراوان و از جمله آیةالکرسی و نیز روایات معتبر، انسانها از دو حال خارج نیستند: یا مسلمانِ مؤمنِ ولایتمدارند و قرین هدایت و رستگاری حقیقی:
اللّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ
و یا فاسق کافرند و تحت ولایت شیاطین و طاغوت و دچار گمراهی و نگون بختی:
وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
اما معنای (بصیرت دینی)؛ بصیرت از ماده (بصر) است و بصر به معانی بینایی،دیدن، مشاهده حسّی اشیاء و دیدن قلبی و نظر کردن آمده است و بصیرت به معانی عقیده قلبی، معرفت قلبی، زیرکی، هوشمندی، علم، آگاهی، شناخت و مانند آن میباشد.
بصیرت به معنای آگاهی و شناخت در آیه زیر نیز آمده است:
بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ (قیامة: 14)
بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است.
اما بصیرت دینی یا به بیانی دیگر، بصیرت در دین، نوع خاصی از آگاهی و شناخت است که صرف معرفت و شناخت نظری و فکری نیست، بلکه نوعی معرفت قلبی و شناخت درونی است که از دو راه عبادت و تقوا در آیات زیادی از قرآن کریم به دستیابی به بصیرت و معرفت دینی از راه عبادت و تقوا تصریح شده است. از جمله: اعراف: 201، انفال: 29، حدید: 28
امیرمؤمنان در خطبههای زیادی از جمله خطبههای 103 82 87 و 153، نیز در نامه 31 و کلمه قصار شماره 208 نهج البلاغه به رسیدن به بصیرت از راه تفکر و تدبّر تصریح کرده و از جمله فرموده است:
رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً تَفَکَّرَ فَاعْتَبَر، وَاعْتَبَرَ فَاَبْصَرَ
خدای رحمت کند کسی را که اندیشه کند و عبرت بگیرد و به دنبال عبرت گرفتن، بصیر و بینا گردد.
پس صرف علم و شناخت ذهنی و فکری، بصیرت دینی نیست؛ زیرا اگر چنین بود گروه کثیری از دانشمندان علوم از دین و ایمان گریزان نبودند و یا به ایمان و تدین علمی و نظری تنها بسنده نمیکردند، بلکه پایبندی عملی و تقوا و بندگی خدا را پیشه خویش میساختند؛ چون به فرموده امیرمؤمنان(ع)، امکان ندارد که کسی از بصیرت دینی برخوردار باشد و به اصطلاح چراغ راه را در دست داشته باشد ولی بیراهه برود و گمراه گردد.
همچنان که صرف ایمان و عمل تعبّدی و خالی از بصیرت نیز ارزش چندانی ندارد وانسان مؤمن و باتقوای بی بصیرت نیز ره به جایی نمیبرد. از این رو، ایمان و عمل، زمانی ارزش حقیقی خود را دارد و تأثیرگذاری مطلوب را از خود به جای میگذارد که با معرفت و بصیرت دینی همراه و آمیخته باشد.
این جاست که رابطه ناگسستنی میان ولایت و ولایتمداری و بصیرت دینی، آشکار میشود؛ زیرا بدون معرفت و درک درست از ولایت ائمه(ع) و شناخت دقیق جایگاه ولایتمداری آنان، نمیتوان به درک و شناخت درستی از خدا دست یافت و شالوده یک ایمان راستین و استوار را پایه ریزی کرد.
علامه طباطبایی در این زمینه میگوید:
شناسایی خداوند بدون شناسایی امام صورت نمیگیرد؛ زیرا امام به منزله مصبّ، محل ریزش آبشار و جایگاه افاضه فیض از بالاست. پس نخست امام(ع) که از همه کاملتر است فیض میگیرد و بعد بقیه موجودات از امام فیض میگیرند... خود امام(ع) همهاش فیض و فیض کامل است، منتهی فیوضات دیگری هم هست که از راه او به دیگر موجودات میرسد، که از آن جمله، معرفةاللَّه است.
این سخنان علامه طباطبائی برگرفته از روایات فراوانی است که در این زمینه وارد شده است. از جمله آن، روایتی است که در آن مردی از محضر امام صادق(ع) میپرسد، پدر و مادرم به فدایت! مراد از (معرفةاللَّه) مورد نظر شما چیست که اگر کسی به آن دست یابد به عبادت خدا روی میآورد و از عبادت غیر او بی نیاز میشود؟ امام(ع) فرمود: این که مردم هر زمان امام خویش را که ولایتپذیری از او و اطاعتش بر آنان واجب است، بشناسند
در روایت دیگری از امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) (تردید از راوی است)، آمده است:
لایکُونُ الْعَبْدُ مُؤمِناً حَتّی یعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الاَئِمَّةَ کُلَّهُمْ وَ اِمامَ زَمانِهِ وَ یرُدَّ اِلَیهِ وَ یسَلِّمَ لَهُ
بنده، مؤمن نمیشود تا این که خدا و رسول او و همه ائمه (دوازده گانه و به ویژه) امام زمانش را بشناسد و در همه کارهایش به او مراجعه کند و تسلیم فرامینش باشد.
نیز در روایت دیگری، امام صادق(ع) در پاسخ به این که پس از معرفت خدا کدامیک ازاعمال برتر است، برخی از اعمال عبادی را نام میبرد و سرانجام در یک تعبیر فراگیر تصریح میکند:
... ولی آغاز همه اینها معرفت ما و آخر و انجام همه اینها معرفت ماست
پیوند میان توحید و ولایت چنان عمیق و ناگسستنی است که امام رضا(ع) در حدیث مشهوربه (سلسلة الذهب) در مسیر راه به طوس، در شهر نیشابور، از اجداد طاهرینش تا رسول خدا(ص) و او از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال نقل کرده که فرمود:
کلمه توحید (لااله الااللَّه) دژ استوار و پناهگاه امن و نجات بخش من است و هر کس در آن داخل شود، نجات مییابد. اما توحید با شرائطش و امامت من نیز از شرائط آن است
جمله آخر از امام رضا(ع) است و نشان از اهمیت ولایت و ولایتمداری ائمه(ع) دارد که بدون آن توحید نیز کارساز نیست. اما این که چرا توحید بیولایت کارساز و نجات بخش نیست، نیازمند بحث و بررسی است که مجال دیگری میطلبد. ولی آنچه به اجمال میتوان گفت این است که بررسی افکار و عقاید گروههای مسلمانی که از ولایت ائمه(ع) دورماندهاند و دچار عقاید شرکآمیز و باطل گشتهاند و به جسم بودن خدا و مانند آن گرفتارآمدهاند، نشان میدهد که آنها به خاطر دور ماندن از تعالیم آسمانی ائمه(ع) به ویژه تعالیم توحیدی، دچار بدفهمی و گمراهی شده و از اسلام ناب محمدی(ص) محروم گشتهاند
چون این ائمه(ع) و در رأس آنها امیرمؤمنان(ع) بودند که خدا را آنگونه که بود معرفی کردهاند. گواه این سخن، خطبههای توحیدی نهج البلاغه و کتابهای روایی توحیدی گران سنگی چون کتاب توحید صدوق است؛ و همین مسأله کافی است که ما به راز پیوند ناگسستنی میان معرفت توحید و معرفت ولایت ائمه(ع) و ضرورت اعتقاد به آن پی ببریم.
از آنچه آورده شد، پیوند ناگسستنی میان معرفت و بصیرت و میان ولایت و ولایتمداری نیز آشکار گشت؛ زیرا ولایتمداری بدون شناخت کافی و بصیرت و آگاهی معنا و مفهوم درست و حقیقی خود را نداشته و در باور قلبی و ایمانی و صحنه عملی و رفتار بیرونی انسانهای مسلمان ولایتمدار، آثار مطلوب و سودمند خود را به جای نمیگذارد و چه بسا که شخص را به سعادتمندی و رستگاری حقیقی نرساند.
ولایتمداری با بصیرت و شاخصهای آن
آنچه آورده شد، ترسیمی گذرا از ولایت، ولایتمداری و بصیرت دینی بود که با نقل برخی وقایع تلخ و شیرین از ولایتمداری مثبت و منفی تاریخی همراه گشت. از آنجا که گذشته آینه و چراغ راه آیندگان و عبرتی برای عبرت گیران است، مروری بر تاریخ نهضت انبیا و به ویژه تاریخ پرفراز و نشیب اسلام و تشیع، گویای این واقعیت است که ماجراهایی همچون ماجرای گوساله پرستی بنی اسرائیل، همراهی نکردن عموم بنی اسرائیل با حضرت عیسی مسیح(ع) ، ماجرای جیش اسامه در روزهای آخر عمرپیامبراکرم(ص) و کارشکنی در اعزام لشکر به جنگ توسط افراد مدعی مسلمانی، ماجرای سقیفه در ایام ارتحال و کفن و دفن آن حضرت، هجران و درد و غم بی پایان علی وفاطمه(ع) پس از آن ماجرا، شهادت مظلومانه حسن و حسین(ع)، انزوای سیاسی سایر ائمه(ع) و...همگی از بی بصیرتی و نداشتن درک و تحلیل سیاسی درست از سوی مدّعیان مسلمانی، دین داری و ولایتمداری سرچشمه میگیرد؛ و این تاریخ گذشته و عملکرد گذشتگان، جلوی چشمان ما و عبرت و درس آموزی برای ماست و باید با دقت و بررسی دقیق آن، راه آینده را با چشم باز و بصیرت و بینایی پیدا کنیم و ادامه دهیم. سخنان زیر از رهبر معظم انقلاب، گواه سخن ماست، که فرمود:
بنده در قضایای تاریخ اسلام این مطلب را مکرراً گفتهام، چیزی که امام حسن مجتبی(ع) را شکست داد نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. تحلیل نداشتند. آن چیزی که فتنه خوارج را به وجود آورد وامیرالمؤمنین(ع) را آن جور تحت فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آن جور مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود؛ و اِلّا همه مردم که بی دین نبودند. مردم تحلیل سیاسی نداشتند. دشمن یک شایعهای میانداخت، فوراً این شایعه همه جا پخش میشد و همه قبول میکردند. چرا باید این جور باشد؟ اگر ملّت هُشیاری لازم را داشته باشد شایعه دشمن مثل یخی است در زیر آفتاب.
اینها آمدند پسر پیغمبر، پسر فاطمه زهرا، پسر امیرالمؤمنین(ع) را به عنوان خروج کننده بر امام عادل، که آن امام عادل، یزیدبن معاویه است!! معرفی کردند و کارشان گرفت! آنها که دستگاه حکومت ظالماند، دلشان هر چه میخواهد میگویند، چرا مردم باور کنند؟ چرا مردم ساکت بمانند؟ آن چیزی که مرا دچار دغدغه میکند، این جای قضیه است؛ ملتفتید؟ من میگویم چه شد که کار به این جا رسید؟چرا امّت اسلامی که آن قدر نسبت به جزئیات احکام اسلامی و آیات قرآنی دقّت داشت، در یک چنین قضیه واضحی، این قدر دچار غفلت و سستی و سهل انگاری بشود که یک چنین فاجعهای به وجود بیاید؟! این مسأله انسان را نگران میکند. مگر ما از جامعه زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین(ع) قرصتر ومحکمتریم؟
به همین دلیل، بصیرت دینی و تفسیر و تحلیل درست از مسائل، نیاز دیروز، امروز و فردای ما و همه شهروندان مسلمانِ ولایتمدار است و بلکه امروز از دیروز ضرورت آن بیشتر احساس میشود، آن هم به دلیل پیچیدگی فهم مسائل، دشواری تشخیص حق از باطل و آمیختگی ماهرانه و عالمانه راست و دروغ و مسلح بودن دشمنان ما به ابر رایانههای تبلیغی و رسانههای خبر رسانی گوناگون.
توضیح آن که گرچه ما اکنون در عصر غیبت امام معصوم(ع) بسر میبریم ولی بنابر اعتقادما به ولایت و امامت، ولایت و ولایتمداری ائمه(ع) هرگز تعطیلی ندارد، اما این که اکنون چگونه باید آن را اجرایی کرد، پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام مقدس (جمهوری اسلامی ایران) بر محوریت (ولایت فقیه)، راه ولایتمداری را برای ما پیروان اهل بیت(ع) به ویژه در ایران اسلامی هموار کرده است؛ زیرا ولایت فقیه طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و به پشتوانه اعتقاد شیعه، تداوم بخش ولایت و امامت ائمه(ع) در عصر غیبت امام معصوم(ع) است و طبق دلایلِ عقل و نقل، اطاعت از ولی فقیه واجد شرایط، همچون امام خمینی و رهبر معظم انقلاب و نظام اسلامی حضرت آیةاللَّه العظمی خامنهای، اطاعت از امام معصوم(ع) است.
چنانکه پیروزی انقلاب و برپایی نظام اسلامی ایران و پیروزیهای بعدی در جنگ هشت ساله تحمیلی و وقایع دیگر انقلاب تاکنون و رسیدن به پیشرفت و توسعه، همگی رهاورد ولایتمداری هوشمندانه و بابصیرت امت مسلمان ما بوده است. از این رو، عقل وخرد سالم و بابصیرت، حکم میکند که برای رسیدن به اهداف والای این انقلاب و نظام ورسیدن به نقطه آرمانی ترسیم شده، همگی با همدلی، همراهی، وحدت و برادری وبصیرت و آگاهی، گوش به فرامین رهبری انقلاب بدهیم و یک دل و یک صدا در پشت سرش حرکت کنیم.
این همان توصیهای است که عارف واصل، آیتاللّه استاد علامه حسنزادهآملی به ولایتمداران بابصیرت اعلام کرده است:
گوشهایتان تنها به کلام رهبری باشد، چون گوش ایشان به کلام حجةبنالحسن(عج) است
نتیجه گیری
ازآنچه گذشت، این نتایج به دست آمد:
1. ولایت عصاره ایمان به خدا و دین داری راستین است؛
2. به همین دلیل معرفت به ولایت و توحید و خداپرستی همزمان لازم است؛
3. ولایتمداری زمانی معنا و مفهوم درستی خواهد داشت و نتایج مطلوب را به جای خواهد گذاشت که بابصیرت دینی و شناخت و آگاهی کافی همراه باشد؛
4. خسارتهای جبران ناپذیر امّت مسلمان در تاریخ اسلام عمدتاً از بی بصیرتی و عدم شناخت بوده است؛
5. امروز نیز ما در صورتی که ولایتمداری بابصیرت را آویزه گوشمان بکنیم و به آن در عمل پایبند باشیم، به اهداف اسلامی و انقلابی مان دست خواهیم یافت.