9 صفر - وقوع جنگ نهروان - سال 38 هجرى قمرى
پس از آن که امیرالمؤمنین علىبنابىطالب(ع) در جنگ صفین، با اصرار و درخواست بسیارى از فرماندهان و سپاهیان خود، حکمیت را با اکراه پذیرفت و جنگ میان سپاهیان خود و سپاهیان معاویه را به پایان آورد، گروهى از لشکریان آن حضرت، به پذیرش حکمیت اعتراض کرده و آن را اقدامى غیرمشروع و اهانتآمیز براى خود به حساب آوردند.(1)
حضرت على(ع) در پاسخ آنان فرمود: من از آغاز، نیرنگهاى معاویه و عمرو بن عاص را مىدانستم و بالا بردن قرآنها را بر روى نیزهها، جز فریب، چیز دیگرى نمىدیدم. ولى شما فریفته نیرنگهاى آنان شدید و بر روى من شمشیر کشیده و گفتید: یا على! یا دستور آتشبس و خاتمه جنگ را بده و یا با تو مىجنگیم و تو را همانند عثمان مقتول، به قتل مىآوریم!
حال که با اصرار شما، حکمیت را پذیرفتیم و به آن رضایت دادیم، نمىتوانیم بىجهت برگردیم و نقض عهد کنیم. آیا نشنیدهاید که خداوند سبحان در قرآن مجید مىفرماید: وَ اَوْفُوا بِعَهْدِ اللّهِ اِذا عاهَدتُمْ وَ لاتَنْقُضُوا الأیمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها وَ قَدجَعَلْتُمُ اللّهَ عَلَیْکُم کَفیلاً، إنّ اللّهَ یَعْلَمُ ما تَفعَلُونَ.(2)
از آن پس، آنان راه خود را از حضرت على(ع) جدا کردند و حضرت على(ع) ( نیز از آنان تبرى نمود.
هنگامى که حضرت على(ع) پس از پایان جنگ صفین، در ربیعالاوّل سال 37 قمرى به کوفه بازگشت، این دسته از معترضان که به خوارج معروف شدند، از ورود به کوفه خوددارى کرده و به "حرورا" در ناحیه کوفه رفتند و در آن جا متمرکز شدند.
سایر همفکران آنان و کسانى که از حکومت عدلپرور امام على(ع) ناراضى بودند، به آنان پیوستند.
همگان، منتظر اعلام نتیجه حکمیت ماندند. خوارج در این مدت، اقدام به خلافکارىهاى زیادى نمودند و مرتکب جنایاتى گردیدند. از جمله چند تن از مؤمنان و هواداران حضرت على(ع) ، مانند عبدالله بن خبّاب و همسرش و عدى بن حارث را ناجوانمردانه به شهادت رسانیدند. تا این که حَکَمَیْن سپاه عراق و سپاه شام در اجتماع بزرگان دو طرف، اعلام نتیجه کرده و با خیانت ابوموسى اشعرى و نیرنگهاى عمرو بن عاص، حکمیت به سود معاویة بن ابى سفیان به پایان رسید. این أمر، آتش اختلافهاى داخلى و آتشافروزىهاى خوارج و منافقان را شعلهورتر کرد.
منافقان که ضدیت خود با امام على(ع) را شدت بخشیده بودند، از حرورا خارج شده و به منطقهاى به نام "نهروان" رفته و در آن جا، همه منافقان و دشمنان آن حضرت را گردآورده و اعلان جنگ نمودند.
حضرت على(ع) که همیشه از خونریزى میان مسلمانان گریزان بود، تلاش زیادى به عمل آورد که بار دیگر، آتش جنگ شعلهورتر نگردد.
به همین جهت برخى از یاران اهل سخن و بیان خود، مانند عبدالله بن عباس و صعصعة بن صوحان را به نزد آنان فرستاد، تا با آنان به تفصیل گفتوگو کنند. ولى از این راه نیز نتیجه مطلوبى به دست نیامد.
منافقان، براى امام على(ع) مزاحمتهاى زیادى به عمل آورده و هر روز مرتکب جنایت دیگرى مىشدند که صحنه را بر آن حضرت، تنگ کرده و آن حضرت را ناچار به مقابله نمودند.
آن حضرت اعلام بسیج عمومى کرد و با فراهم آورى لشکرى توانمند به سوى نهروان حرکت کرد.
امام على(ع) در آغاز، از آنان درخواست کرد که قاتلان عدى بن حارث، عبدالله بن خبّاب و همسرش را به آن حضرت تحویل داده، تا به کیفر جنایات خود برسند.
ولى خوارج از تحویل قاتلان و جنایتکاران امتناع کرده و در پاسخ آن حضرت گفتند: همه ما قاتل آنان هستیم!
امام على(ع) خود، با آنان چندین بار گفتوگو کرد و سرآخر در میدان نهروان، ضمن خطبهاى با آنان اتمام حجت کرد و آنان را از آتشافروزى و خونریزى بىحاصل مسلمانان برحذر نمود.
هنگامى که سخنان آن حضرت به پایان آمد، شیون و صداى گریه و ناله تعداد زیادى از منافقان برخاست و از آن حضرت عذرخواهى کرده و توبه نمودند و سپاه نفاقپیشه نهروان را ترک کرده و به آن حضرت پیوستند.
حضرت على(ع) به آنان امان داد و آنان را به شهرهاى خود بازگردانید. از تعداد دوازدههزار نفر از منافقان که آماده نبرد بودند، حدود هشت هزار نفر، پس از سخنان حضرت على(ع) اظهار ندامت و پشیمانى نمودند و به آن حضرت پیوستند. ولى چهارهزار نفر دیگر بر لجاجت و جهالت خود ادامه داده و آماده نبرد شدند و با شمشیرهاى کشیده به سوى یاران حضرت على(ع) حمله آوردند. امام على(ع) در این نبرد، فرماندهى بخش میمنه سپاه خویش را بر عهده حجر بن عدى کندى، فرماندهى بخش میسره را بر عهده شبث بن ربعى، فرماندهى سوارهنظام را بر عهده خالد بن زید انصارى، فرماندهى پیادهنظام را بر عهده ابوقتاده انصارى و فرماندهى رزمندگان اهل مدینه را )که هفتصد یا هشتصد نفر بودند( بر عهده قیس بن سعد انصارى گذاشت و خود فرماندهى باقى رزمندگان را در قلب سپاه بر عهده گرفت.
آن حضرت به یاران خود فرمان داد که آغاز حمله نکنند و منتظر هجوم دشمن باشند. ولى سران خوارج که وضعیت را به زیان خود مىدیدند و دوسوم نیروهایشان به امام على(ع) پیوسته و ضربت مهلک روانى بر آنان وارد شده بود، تحمل را از کف داده و دستور حمله را صادر کردند.
شعلههاى جنگ بار دیگر در روز نهم ماه صفرالمظفّر سال 38 هجرى قمرى برافروخته شد و یاران حضرت على(ع) و دشمنان آن حضرت به نبردى بىامان پرداختند.(3)
نیروهاى خوارج، در مقابل سپاهیان حضرت على)ع( پس از ساعتى نبرد تن به تن، توان خویش را از دست داده و به شکست قاطع و شکنندهاى مبتلا گردیدند. به طورى که تمامى جنگافروزان خوارج، در این صحنه بىامان به هلاکت رسیدند و تنها نُه نفر از آنان، از میدان نبرد گریخته و جان سالم به در بردند.
هم چنین چهارصد نفر از آنان به شدت زخمى شدند. حضرت على)ع( از کشتن آنان منع کرد و آنان را به خانواده و عشیرههاى آنان بازگردانید.
برخى از آتشافروزان خوارج که در این نبرد به هلاکت رسیدند، عبارتند از: عبدالله بن وهب راسبى )رهبر خوارج(، حرقوص بن زهیر سعدى )از فرماندهان خوارج(، عبدالله بن شجره سلمى )فرمانده بخش میمنه سپاه خوارج(، زید بن حصین طایى، أخنس طایى )از دلاوران خوارج(، مالک بن وضّاح، زید بن عدى )فرزند عدى بن حاتم(، جواد بن بدر، یزید بن عاصم محاربى و چهارتن از برادرانش و حمزة بن سنان اسدى .
اما آن نُه نفرى که جان سالم به در بردند، دو نفر به سرزمین سجستان، دو نفر به سرزمین عمّان، دو نفر به یمن، دو نفر به سرزمین جزیره ( میان دجله و فرات، در شمالغربى عراق) و یک نفر به تلموزن، گریختند و در همانجاها ساکن گردیدند.
اسامى برخى از افرادى که در آغاز، شیوه خارجىگرى پیشه کرده و سپس با نصیحتهاى حضرت على(ع) و یاران آن حضرت، پشیمان شده و سپاه خوارج را ترک کردند، عبارت است از: شبث بن ربعى، معقل بن قیس، مِسعَر بن فدکى و ابنکواء.
اما از یاران حضرت على(ع) تنها نُه نفر در این جنگ به شهادت رسیدند که اسامى برخى از آنان عبارت است از: عروة بن أناف، صلت بن قتاده، یزید بن نویره، روبیة بن وبر بجلى، سعد بن خالد، عبدالله بن حماد و فیاض بن خلیل ازدى.
حضرت على(ع)پس از پیروزى بر منافقان و شکست قاطع خوارج، به تسلیمشدگان امان داد و با ظفرمندى به کوفه برگشت.(4)
منابع:
- 1. أنساب الاشراف (بلاذری)، ص 243
- 2. سوره نحل(16(، آیه 91
- 3. أنسابالاشراف، ص 282
- 4. نک: أنساب الاشراف، صص 243 و 260؛ وقعة صفین (نصر بن مزاحم)، ص 512، کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج1، ص 363